دوست دارم نگات کنم یه بار تو دنیا آقا جون
چی می شه جمالتُ کنم تماشا آقا جون
مگه چیزی کم می شه یه رو سیات نگات کنه
با یه جرعه کم نمی شه آب دریا آقا جون
به جون حسینی که، هر دوتامون دوسش داریم
واسه دیدنت نمی شناسم سر از پا آقا جون
دلمو گره بزن به تار زلف خشگلت
تا بشه از کار قلبم گره ها، وا آقا جون
غرق منّتم کنُ یه دستی رو سرم بکش
تا منم در بیارم سری تو سرها آقا جون
به رقیبا گفته ام، هوا منُِ خیلی داری
آبروم دست توه، خودت می دونی آقا جون
به خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن
یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا، آقا جون
#جمعه
.
محمد حسین پویانفر_عشق یعنی به تو رسیدن - مداحی استودیویی-1536577029.mp3
3.51M
🏴من غلام نوکراتم
🎤با صدای محمدحسین پویانفر
#نوحه حضرت #قاسم
محمود #کریمی
روی دستم زنده بمون پسرم
پیکرت رو تا به حرم ببرم
تپش ضعیف قلبت، داره بی صدا میشه هی
داره استخون سینه ات، از بدن جدا میشه هی
مادرت داره میون، خیمه ها فدا میشه هی
دم آخری غربت چشمات، مثل چشم برادرم شده
سر و دست و تموم پیکرت، مثل پهلوی مادرم شده
وای ... شاخه شمشاد حرم
وای ... پر شکسته کبوترم
وای ... یادگار برادرم
بی تو میمیرم گل پرپر من
تازه شد داغ علی اکبر من
نفسات پر از شراره است، نیمه جون شده تنت
تا دیدن زره نداری، همه با سنگ زدنت
به خدا شبیه قلبم، پر خونه پیرو هنت
رو لب و دهنت وای من، جای بوسه ی سم مرکبه
دیگه وقت عزا گرفتنه، عمو عباس و عمه زینبت
وای ... تشنه لب دست و پا زدی
وای ... تشنه لب ناله ها زدی
وای ... رو خاکا دست و پا زدی
وای ... هی باباتو صدا زدی
ghasem-shor1.mp3
883.3K
محمود کریمی
نغمه صبای عربی ، نغمه ای که اضطراب و اضطرار را می رساند.
کلاس مداحی استاد #فراهانی
کانون مجمع یاس کبود
کلاسهای پنج شنبه ها و جمعه ها بزرگسالان
1. شعبه مقبرة الشهداء: اتوبان شهید دوران، جنب نیروی دریایی سپاه، حسینیه مقبرة الشهداء
پنج شنبه ها، ساعت برگزاری: 15:30 شماره تماس 09126852150
2. شعبه حسینیه حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف: مشیریه، سی متری صالحی، کوچه صالحی، حسینیه حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف
جمعه ها، ساعت برگزاری16:30 شماره تماس 09188660796
کلاسهای پنج شنبه ها نوجوانان
1. شعبه حوزه 151 قدس: خیابان هنگام، خیابان سراج، خیابان ممنونی، حوزه 151 قدس
ساعت برگزاری14:00 شماره تماس 09120594089
2. شعبه مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها: خیابان مخبر جنوبی، خیابان شهید عجب گل، خیابان شهید جنگ روی، مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها
ساعت برگزاری15:00 شماره تماس 09125859864
3. شعبه حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام: شهر ری، حرم مطهر، صحن امام زاده حمزه علیه السلام، خانه خورشید
ساعت برگزاری15:00 شماره تماس 09128101760
کلاسهای چهار شنبه ها بزرگسالان
1. شعبه شهدای گمنام: افسریه، بین 15 متری چهارم، نبش کوچه 39، حسینیه ده نمکی ها
ساعت برگزاری17:00 شماره تماس 09127991248
2. شعبه دارالقرآن رباط کریم: رباط کریم ، بلوار آزادگان، خیابان فرهنگیان، دارالقرآن رباط کریم
ساعت برگزاری17:30 شماره تماس 09192064439
کلاسهای دو شنبه ها بزرگسالان
1. شعبه خدام عشاق الحسن علیه السلام: خیابان پیروزی، خیابان شاه آبادی شمال، کوچه شهید اکبری، حسینیه عاشقان حسینی
ساعت برگزاری16:00 شماره تماس 09198607378
2. شعبه شهید راه چمنی: خیابان پیروزی، خیابان شاه آبادی شمال، کوچه شهید اکبری، حسینیه عاشقان حسینی
ساعت برگزاری18:00 شماره تماس 09195600459
3. شعبه حضرت رقیه سلام الله علیها: کهریزک، تباعین، آستان مبارکه امامزاده حضرن بی بی رقیه
ساعت برگزاری18:00 شماره تماس 09128477396
4. شعبه استان گیلان: رودسر، خیابان شهدا، حسینیه سپاه پاسداران رودسر
ساعت برگزاری15:00 شماره تماس 09121446223
کلاسهای دو شنبه ها یاسهای زینبی(خواهران)
شعبه حضرت رقیه سلام الله علیها: خیابان پیروزی، خیابان نبرد، کوچه یافتیان، مسجد حضرت رقیه سلام الله علیها
ساعت برگزاری: 15:00 شماره تماس 09195600459
کلاسهای دو شنبه ها نوجوانان
شعبه مسجد امام رضا علیه السلام: حکیمیه، خیابان سازمان آب، 15 متری شیرازی، مسجد امام رضا علیه السلام
ساعت برگزاری18:00 شماره تماس 09125193613
.
بیاد پدر
بسم الله الرحمن الرحیم
تو نیستی و خزان شد بهارم ای بابا
که رفته از دل غمگین قرارم ای بابا
فراق روی تو آتش فکنده بر دل من
سیاه گشته چو شب روزگارم ای بابا
تو رفته ای و شده شمع محفلم خاموش
نگر به سینه ی بس داغدارم ای بابا
به خاطرات تو ذهنم همیشه مشغول است
دلم گرفته و در انتظارم ای بابا
به انتظار که شاید ببینمت روزی
که طاقتی ز فراقت ندارم ای بابا
محبت تو به من عشق و آبرو بخشید
ز اعتبار تو بود اعتبارم ای بابا
کنار قبر تو با حال زار می گریم
که رفته ای تو چرا از کنارم ای بابا
به روی قبر تو اشکم چکیده چون باران
ببین به سینه ی غمگین شرارم ای بابا
گذشت سالی و هر دم کشم ز دل فریاد
چه در نهان و چه در آشکارم ای بابا
محمد #مبشری
#پدر #ترحیم_خوانی
.
روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت رییس مذهب تشییع شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر #صادق علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی
•┈┈••✾••✾••┈┈•
روزیام را ، روزگارم تا که آجر میکند
ظرفِ خالیِ مرا صاحب زمان پُر میکند
من کمی سختی که می بینم شکایت میکنم
آدم عاقل ولی اول تفکر میکند
مدعیِ عاشقی هستم ولی تنها دلم
روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر میکند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوعِ برخوردش تحیر میکند
سنگ دل هستم ، ولی دارد نگاهِ رحمتش
سنگِ این قلبِ مرا با گریه ها دُر میکند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میانِ روضۀ مادر مرا حُر میکند
نوکریِ فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر میکند
*میگه ممنونتونم برا مادرِ ما ناله زدید .. دستتون درد نکنه مجلسِ مادر مارو گرم کردید ..*
سینهام میسوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور میکند
مطمئنم زیر دست و پا که میافتد زنی
بازویش را ضربهها هم رنگِ چادر میکند
ای مادر .. ای مادر ..
*اومد خدمت امام صادق ؛ دید داره گریه میکنه فرمود چرا گریه میکنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقا تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد .. وسط کوچهها تا زمین خورد شروع کرد لعنت کردنِ قاتلینِ مادر شما رو .. مأمورینِ نظام تا دیدنش با یه وضعی این خانم رو بردن ..
تا این حرفُ زد آقا هم گریه کردن ،فرمود سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه زودتر این زن رها بشه ... ماهم امشب اومدیم برا یه خانمی گریه کنیم که تو کوچهها بدجور زمین خورد ..(در خونۀ امام صادق میخوایم بریم از در خونۀ مادرش بریم بهترِ ..)
وقتی آن بیصفت از چشم حیا را انداخت
با عزیزِ دل زهرا سَرِ دعوا انداخت
دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست
تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت
حُرمَتِ شیخِ حرم در وسط کوچه شکست
یکی عمامۀ آن مرد خدا را انداخت
ذکر یافاطمه بر رویِ لبش داشت ولی
ضربۀ سیلیِ آن مرد صدا را انداخت
وسط کوچه که افتاد صدا زد مادر ...
*شبونه ریختن تو خونۀ این آقا ..حضرت مشغولِ نمازِ .. اومد وسط حیاط خونه .. آقا لباسِ خانه به تن داره ، روایت میگه یه شالی هم دور کمر بسته بودن ، مشغولِ نماز ؛ تا وارد شدن آقا رو با سروپایِ برهنه از خونه بیرون کشید ، آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم ، عبا بپوشم . گفتن اجازه نمیدیم ؛ با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچهها رو زمین میکشوندن .. اما اونی که آدم رو میکشه اینه:
همچین که اومد تو قصر منصور ، صدا زد: منصور ؛ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامردُ دیگه دنبال من نفرست .. چرا؟ مگه چه کرده؟ همش تو راه توهین می کرد .. بد و بیراه به مادرم فاطمه میگفت ...
همچین که آقا اومد منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد؛ برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلاً از غلاف بیرون کشید که آقای من وتو رو به شهادت برسونه . دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد.
همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظهای که شمشیرُ از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول الله ظاهر شد .. به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم؛ بار دوم؛ بار سوم؛ بار سوم اینقدر رسولالله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم ...
ای حسین .. ای حسین .. اینجا آقا رسولالله نذاشت این نامرد امام صادقُ به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم:
یارسولالله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد .. خنجر کشید .. آقا رو برگردوند ...
حسین.....
____
#نریمانی
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#فاطمیه
#امام_صادق
.
روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت رییس مذهب تشییع شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر #صادق علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی
•┈┈••✾••✾••┈┈•
مثلِ امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد .. روایت میگه موسی ابنجعفر به این بدن نماز خوند .. بهترینِ کفن ها رو آوردن .. روایت میگه عمامۀ امام سجاد رو هم آوردن ، این آقا رو با این پارچهها کفن کنن .. چهارهزار شاگرد داشته این آقا ، همه جمع شدن، احترام کردن . عجب تشییعی تو شهر مدینه بهپا شد . شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستانِ بقیع به خاک سپردن ... (دلت کجا میره ؟) بعضی ها میگن حسین .. اما من میخوام از مادرش بگم ..
این یه تشییع بود تو این شهر ...
همچین که صبح شد اومدن درِ خونۀ این آقا : کجاست فاطمه؟.. ما میخوایم به این بدن نماز بخونیم .. اومدن بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدنُ برد شبانه دفن کرد ، وصیتِ خود فاطمه ست ...
تا این حرف رو زد ،دومیِ ملعون خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورتِ مقداد زد ، زمین افتاد من میگم شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستایِ محکمی داری .. سیلیِ تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادرِ ما فاطمه چی کار کرد ...
اومدن قبرستان ، گفتن الان میریم قبرُ نبش میکنیم ، بدنِ فاطمه رو از خاک در میاریم . (این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی) ما باید به این بدن نماز بخونیم ...
همچین که خبر برا علی آوردن : چه نشستی! این نانجیبا دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه میگردن .. همچین که شنید، لباسِ رزمُ پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برا رزم میبست رو به سر بست اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم .. تا این رو شنیدن همه فرار کردن .. اما چی میخوام بگم؛
اینجا یه جا بود اومدن نبش قبر کنن .. این آقا نذاشته ... کجا بودی علی جان کربلا ... اون لحظهای که نیزهدارا پشتِ خیمهها نیزه به زمین میزدن .. همچین که نیزه رو بالا آورد ، دیدن بدنِ علیاصغر حسینِ ... آی حسین ...
چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم
چنگ این حرملۀ پَست نیفتی پسرم
یاحسین...
__
#نریمانی
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#فاطمیه #امام_صادق
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
عباس ابوفاضل اَبَالفضل
ای یارِ با وفایم عباس
برخیز و بزن صدایم عباس
دارم غمِ تو را فزونتر
بِینِ همه غصه هایم عباس
من را مبر به خیمه مولا
دادم بسکینه وعدهء آب
باشم خجل ز روی طفلان
شرمنده شدم ز رویِ مولا
بر من مَزن ناله حسین جان
برگردُ به خیمه ها حسین جان
باشی دمی دگر تو تنها
در گوشهء قتلگاه حسین جان
وَالله اِن قَطَعتُموا یَمینی
اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
عباس ابوفاضل اباالفضل
حضرت #عباس ع
.
بحر #طویل حضرت #عباس ع
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سفا. شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا اباالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
دید کاندر حرم خسرو خوبان، شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان، همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعه ی آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما. شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
غضب آلود ز غیرت شد و عباس بشد موی تنش راست، زجا خواست، بخود گفت که عباس، تو اشجع به همه ناس، عجب از تو است که با این همه مردی و شجاعت، شود از صولت تو زهره ی شیر فلکی آب، عجب آسوده نشستی و روان شو بنما آب مهیا.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پس علم کرد قد سرو دل آرا، به سرش تاج زمِغفِر که زدی طعنه به قیصر، به تنش کرده زره چشمه ی او تنگتر از چشم حسودان بد اختر، به کمر بست یکی تیغ مهندس به میان سرو، دو پیکر، به سردوش یک اسپر به مثل گنبد مینا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پس ز اصطبل برون کرد، یکی توسن صرصر تک و ، فرخ رخ و طاووس دم و یال پر انبوه به پیکر چو یکی کوه، خط و خال چو آهو، که از شیهه ی او گوش فلک کر شد و رفتی به ثریا.
شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پس بیاویخت بدوش دگر خویش، یکی مشک چو مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه، به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجّه مزن، ز آنکه عموی تو نمرده روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پور حیدر چو یکی مرغ سبک روح، مکان کرد روی عرشه ی زین، روح الامین، گفت که ای احسنت از آن مادر فرزانه، که آورد چو تو شیر دل و ناموری را که دو زانوش گذشتی ز سرو گوش فرس یکسره هی هی به تکاور زدی همچون علی عالی اعلی، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پس به تعجیل سوی شط فرات آمده، مانند سکندر، زپی آب حیات آمده، آن شیر غضنفر، نظری کرد بر آن آب، که چون اشکم ماهی بزدی موج بفرمود که ای آب، عجب موج زنی، لیک نداری خبر از تشنگی عترت طاها، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
پس به تکبیر بزد نعره، همان شیر به جولان شد و در صحنه ی میدان شد و پاشید زهم لشکر کفار، یکی گفت که ای قوم گریزید که این است ابوالغزه، تُهَمتَن، لقبش ماه بنی هاشم و باشد پسر حیدر صفدر، شده منسوب به سقا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
* * *
از چه ای آب، عجب می روی، اما خبرت نیست، سکینه، گل گلزار مدینه، رخ مهش بفسرده، زعطش غش بنموده، آخر ای آب تویی مهریه فاطمه اما پسرش شد ز تو محروم، همان سید مظلوم، الهی که گل آلود شوی، تا به ابد (شوقی) غمدیده از این غم شده دیوانه و شیدا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.
شاعر: مرحوم((شوقی))اصفهانی
.
اسیره عـشـقِ مادری هستم
حرف حساب و مُشتری هستم
مُـعتـقدم به چارده معصـوم
شیعه ی اثنیٰ عشری هستم
منصبه من نوکـریه ، مَـردم
مکتــبه من حـیدریه ، مَـردم
به کوری چشم بنی العبّاس
مذهبه من جـعفـریه ، مَردم
مُریــدم و پـیره منه قـنـبر
گفته از اوّل تو گوشم مادر
ایشالا زندگیت باشه وقفِ
خدمت به اهـل بیت پیغمبر
عشق اگه اینه عشقه عاشق شم
اینجا باید از همه فارق شـم
دلم خوشه که سالی چند روز و
وقـف آقام امام صادق شــم
خُدا رو وقتی که صدا میکرد
تو عـرش ولوله به پا میکرد
زائــرای جَـدّ غریبـش رو
خیلی تو خلوتش دعا میکرد
میگفت که با اشک و عزادارای
به مادرم می رسونید یــاری
می گفت برادره با من هرکی
اشکش برا حسین شده جاری
می گفت تو روضه هاش بزن ناله
ضجّه و صرخه احسنُ الحاله
وقتی سلام میدی مُجـسّم کن
حُـسین رو خاک گـرم گـودالـه
تشنه شه حنجرش پر از زخمه
از ضرب سنگ سرش پر از زخمه
یه جای سالم تو تنش نیست و
تمـوم پیــکرش پر از زخمه
محمدقاسمی
#امام_صادق
.
سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ شهادت رییس مذهب تشییع شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی
•┈┈••✾••✾••┈┈•
شب آخرِ بی تابم ، چشایِ ترم بیداره
بغضِ آسمون سنگینه ، انگاری داره میباره
بالا میگیره گریه و ماتم من
نمیشه سحر تاریکیِ شب من
رسیده دیگه جونِ من به لب من
از این زمونه سیرم
مدینه کرده پیرم
کجایی مادر امشب
دیگه دارم میمیرم
« غریب امام صادق .. »
حالا که دارم میسوزم
حالا که تمومه کارم
یه غصه ایِ تو سینم
که داره میده آزارم
کسی ندیده اشکایِ سحرمو
کسی ندیده زخمایِ جیگرمو
واسه کی بگم روضۀ مادرمو
کوچه پر از مردم شد
دستِ گلام هیزم شد
دست یکی بالا رفت
گوشواره مادر گم شد ...
« غریب امام #صادق .. »
دیگه دارم از حال میرم
شده موقعۀ پروازم
یه عمریه روضه خونم
دلم روضه میخاد بازم
میخام روضۀ کربلا رو بخونم
روضۀ لبِ بچه هارو بخونم
روضۀ سر و نیزه هارو بخونم
با هر نفس با هر آه
میگم که یا ثارالله
لایومک یومک حسین اباعبدالله
« حسین اباعبدالله »
____
#رسولی
#کربلایی_مهدی_رسولی
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق #علیه_السلام
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
یا ابا الفضل
زمینه جدید
واحد
مولا اباالفضل به عشقت اسیرم
مولا تو هستی ،فقط تو امیرم
در سینه فقط عشق تورا دارم و بس
دل بسته ی عشق تو علمدارم و بس
هر کس به نگاه دلبری دل بسته
من هم به نگاه تو گرفتارم و بس
" مولا مولا من را دریاب" 2
بر دامِ عشقت،مولا اسیرم
آخر برایت ،آقا بمیرم
مظلوم اباالفضل 4
-------
مولا گِره را به کارم ،نیگا کن
ای بابِ حاجَت، گره را تو واکن
هر وقت که گره زکار من می افتد
تنها روی لب اسم تو میارم و بس
از بس که گره زکار من وا کردی
تا روز ابد به تو بدهکارم و بس
" مولا مولا من را دریاب" 2
بر دامِ عشقت،مولا اسیرم
آخر برایت ،آقا بمیرم
مظلوم اباالفضل 4
تلفیق با اشعار استاد رضا نصابی
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#قتلگاه
#محرم_۱۴۴۰
رفتی و مانده ام ، با خیمه ای ز آه
نامحرمان و من ، بی یار و بی پناه
طفلان به ناله ها ، اطراف خیمه گاه
بر سر زنان رَوَم ، رو سوی قتلگاه
تا ناله ها کنم ، (من در برت حسین )2
جانم حسین حسین
از خیمه ها شده ، غارت هر آن چه هست
رفته به پیش چشم ، هستی من ز دست
از یک طرف دلم ، از غربتت شکست
از یک طرف عدو ، بر سینه ات نشست
تا که جدا کند ، از تن سرت حسین
دل خسته زائرِ ، خونِ تن توام
سیر از وجود خود ، با دیدن توام
در هر طرف پیِ ، پیراهن توام
مشتاق لحظه ی ، بوسیدن توام
بوسه به خون زنم ، بد حنجرت حسین
شویم تن تو را ، با اشک دیده ام
بنگر چو مادر ، قامت خمیده ام
بار غم تو را ، بر دل کشیده ام
جان داده ام که تا ، مقتل رسیده ام
تا که کنم طواف ، بر پیکرت حسین
داغ دلم کجا ، اشک بصر بَرَد
شاید که شعله را ، خونِ جگر بَرَد
غم را ز خیمه ای ، بس شعله ور بَرَد
دشمن ز ره رسد ، معجر ز سر بَرَد
بنگر چه بی پناه ، شد خواهرت حسین
دشمن به گرد تو ، اِستاده صف به صف
رأست بریده با ، بغض شه نجف
با سنگ و چوب و تیر ، جسم تو شد هدف
هر قطعه از تنت ، افتاده یک طرف
نالان به نعش تو ، شد مادرت حسین
#محمد_مبشری
سبک #زنجیر زنی
حضرت #عباس علیه السلام
سبک: العجل بقیة الله ...
یا ابوفاضل اباالفضل...4.....
#زمزمه
پاشو ای برادر من پاشو از جا پهلوونم
پاشو که می خوام بلند شم اما دیگه نمی تونم
پاشو ای ابرو شکسته کمر منو شکستی
چشمای من پراشکه تو چرا چشماتو بستی
اگه می شنوی صدامو پاشو یه کاری کن عباس
دشمنا دارن می خندن آبرو داری کن عباس
انقدر نگو که روی خیمه اومدن ندارم
انقدر نگو کنار علقمه تنهات بذارم
چی جوری رهات کنم با گرگای تشنه به خونت
کوفیا کینه دارن از ضربه های بی امونت
اینا منتظرن تا تو رو زخمی گیر بیارن
می دونم که از تن تو چیزی باقی نمی ذارن
یه دلم پیش تن تو یه دل من توی خیمه
می شنوی صدای اسباس که می رن به سوی خیمه
یادته گفتم نباشی دشمنم بی حیا می شه
یادته گفتم که پاشون توی خیمه ها وا می شه
خوش بخواب ای غیرت الله دست زینبو میبندن
پای نیزه ی سرت بر دخترای من می خندن
*محسن عرب خالقی*