eitaa logo
کانون دخترانه امام مهربانی ها🇵🇸
537 دنبال‌کننده
3هزار عکس
933 ویدیو
18 فایل
● محفل دختران امام رضایی ملارد● . امام رضایی می کنیم عاقبت این شهر را...🍃💚 قرار هفتگی مون چهارشنبه ها . پرسشی،نکته‌ای،نقدی بود اینجا منتظرتونیم:👇 مسئول کانون @E_hemmat
مشاهده در ایتا
دانلود
توی راه هئیت که می‌رفتم داشتم به این فکر می‌کردم که کربلا دو باب‌الحوائج داشت. باب‌الحوائج بودن سقا را درک می‌کردم ولی از علت باب‌الحوائج بودن شش ماه خبری نداشتم. مطالب را می‌خواندم و به دلم نمی‌نشست، مطلبی که با دل خودت بازی نکند با دل مستمع هم بازی نخواهد کرد. وارد هیئت شدم و توی همین فکر‌ها بودم که چشمم افتاد به تزئینات پشت سخنران. نگاه مادی ماجرا این بود که برش لیزری گران بود و امشب نوشته شب تاسوعا را زده بودند. ولی جمله پشت سخنران برایم معنی دیگری داشت. انگار جواب همان سوال توی راهم بود. سخنرانی تمام شد. رسیدیم به روضه عطش. جایی که رباب تشنه‌تر بود برای دادن فدایی به پای معشوق. جایی که رباب دلش شکسته بود که همه برای حسین، خرج شدن به جز رباب. نگاهی به زنان توی خیمه انداخت. از صبح ام‌خلف، ام وهب، بحریه، نجمه، زینب و حتی ام‌البنین که نیامده فدایی داده. ولی رباب... علی‌اصغر توی بغلش بود، شاید. نگاه کرد به دست‌هایش، کاش هم‌قد علمدار بودی علی... کاش لشگر دشمن را بهم می‌ریختی. کاش قد می‌کشیدی تا در راه معشوقم حسین فدایت کنم، میوه دل رباب .. علی‌اصغر رباب که روی دست‌های امام‌زمان‌ش بالا رفت... اندازه علمدار لشگر را بهم ریخت... صدای همهمه بلند شد. ما برای کشتن طفل شش‌ماه نیامده بودیم؟! لشگر از هم پاچید، علی‌اصغر رباب سند مظلومیت حسین بود. عمرسعد معلون بهم ریخت، فریاد زد: حرمله بزن... پدر یا پسر؟ آن علمداری که لشگر را بهم ریخته. تیر سه‌شعبه را حرمله برای علمدارها کنار گذاشته بود. رباب به آرزویش رسید... علی‌اصغر (ماه‌ترین علمدار حسین) شده بود. پس این جمله بین شب ۷ و شب ۹ مشترک بود، همان طور که باب‌الحوائجی.... روضه انقدر احساسی نبود. مداح هم خواند جمعیت گریه کردند ولی نسوختند. گاهی وقت‌ها یک خط روضه برای آتش گرفتن قلب انسان کافی‌ست. مادری تن‌پوش علی‌اصغر تن کودک‌ش کرده بود و مداح خواست که بلندش کند تا جمع بچه را ببینند. مادر یک خط گفت که برخلاف تمام روضه‌های علی‌اصغر نه صدای گریه بچه داشت و اشک ریز ریز مادر ولی از هر روضه‌ای جمعیت را بیشتر سوزاند: (بچه‌‌ام خوابه، بلندشم می‌ترسه...) 🆔 @bibliophil