#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
#امام_حسین_ع_مناجات_پایان_سال
ایام گذشت و به وصالش نرسیدم
چیزی دگر از فرصتِ امسال، نمانده
✍ #عادل_حسین_قربان
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
یکسال با گناه و جدا از شما گذشت
یک عُمر رو سیاهی ما را حلال کن
✍ #قاسم_نعمتی
#سال_جدید
برای ما که همه عمر در پی وصلیم
همین که ختم شود انتظار، نوروز است
✍ #مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
این شامِ سیاهِ ما سحر میگردد
میآیی و گوش کُفر کَر میگردد
بی روی تو سالِ نو ندارد دنیا
هی سال به سال، کهنهتر میگردد
✍ #شهریار_سنجری
بهمناسبت تقارن #سال_جدید و #ماه_مبارک_رمضان
ای دلشدگان وقت قرار است یقین
اَسرار قیامت آشِکار است یقین
هم سال جدید و هم شَمیم رمضان
اِمسال بهار در بهار است یقین
✍ #هاتف_فومنی
#اخلاقی_و_اندرز #یاد_مرگ
#سال_جدید
چشمم به در است بلکه عیدم برسد
دل خوش که خبر ز "سررسیدم" برسد
مرگ است که میدود به سویم شاید
او زودتر از سال جدیدم برسد
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
عید ما دلشدگان لحظهی دیدار شماست
سال ما ساعت تحویل خودش را دارد
✍استاد #محمدعلی_مجاهدی
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
دراین هوای بهاری، شدم دوباره هوایی
بهار میرسد، اما... بهارِ من! تو کجایی؟
✍ #قاسم_صرافان
🌐@emame_setayesh
ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
چشمم به راه ماند بیا و شبی از این
پسکوچههای خاکی قلبم عبور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
راه نفس نمانده بیا ای گل امید
آقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن
دجالهای دشمن دین جلوه کردهاند
چشمان فتنههای زمان را تو کور کن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
🌐@emame_setayesh
🌸دعا سال نو واسه دوستان خوب من🌸
الهی قامتش را خم نگردان
دوچشمش را پر از شبنم نگردان
نصیبش خنده ای بر لب بگردان
دلش را جای درد و غم نگردان
خدایا فال او را خوش بگردان
از عـمر نازنینـش ڪم نگردان
الهــی اَحسَنُ الحـالش بگردان
پناهش باش و بی محرم نگردان
تــو او را از بــلا دورش بگردان
مریض و در پـی مرهـم نگردان
ز قلبش غصه را بیرون بگردان
اسیرش در تـب و مـاتم نگردان
خــدایـا خالقا شـادش بگردان
گـرفتارش در ایـن عـالم نگردان
بفرست واسـه دوستات
که خیلی دوستشون داری
🍃🌸پیشاپیش سال ۱۴۰۲مبارک
🌐@emame_setayesh
#فیش_اول_مناجات_و_روضه_و_توسل_به_امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف#1401
بهار آمد بهار من نیامد
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گل عذار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان را انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
همه یاران کنار از غم گرفتند
چرا شادی کنار من نیامد
چه پیش آمد در این صحرا که عمری
گذشت و شهسوار من نیامد
شاعر: مرحوم مشفق کاشانی
یا صاحب الزمان ........
شب اول ماه رمضانه ما ایرانیا خیلی مادری هستیم انشاءالله رزق مارو خود حضرت بده روضه شب اول رمضان رو هم خودش برای ما بخونه انشاءالله
آماده ای صدا بزن «الهی العفو»...
با این همه که لایق لطف و عطا نیَم
اما کنار سفره مرا مینشانیام
آه ندامت من و دریای حرف تو
با موج عشق سمت خودت میکشانیام
حالا که آمدهام تو بغل میکنی مرا
من تشنهی چشیدن این مهربانیام
غافل شدم زِ یاد تو عمرم تباه شد
سمت سراب رفت تمام جوانیام
گشتم کسی نبود تو بار مرا بخر
بیچاره میشوم گر زِ این در برانیام
خوردم زمین بدون تو چون طفل ناتوان
خاکی شدم اگرچه خودت میتکانیام
گر نیست آبرو زِ کَرَم هست فاطمه
با مادر آمدم که تو قابل بدانیام
دارم زبان حالِ همان مادر مریض
با پِلک خیس منتظرِ روضه خوانیام
بالا گرفت شعله و ماندم به پشت در
پهلوی زخمیام شده زان پس نشانیام
مسمار هم شکافت اگر سینهی مرا
کی با خبر شدهست زِ داغ نهانیام
بر حال من زمین و زمان گریه میکند
در اول جوانی خود قد کمانیام
موی حسین شانه طلب میکند زِ من
شرمندهی غریب از این ناتوانیام
مادر سادات روزهای آخر عمرش شرمنده بچه هاش شد دیگه کار بچه ها رو هم نمی تونه انجام بده، مقتل می نویسه، حال مادر آنقدر بد شده بود که دیگه توانایی هیچ کاری رو نداشت.
« عن الصّادق (علیه السلام) أنّها لزمت الفراش ـ بعد ما قبض رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) ـ و نحل جسمها و ذاب لحمها حتّی صارت کالخیال و صارت عظماً لیس علیه إلّا جلده.[۱]
[۱] ـ دعائم الإسلام ۱: ۲۳۲ .» و باهمین مضمون در بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۷۸ , صفحه۲۸۲
عنوان باب : الجزء الثامن و السبعون تتمة كتاب الطهارة أبواب الجنائز و مقدماتها و لواحقها باب 7 تشييع الجنازة و سننه و آدابه
قائل : امام صادق (علیه السلام) ، پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، حضرت زهرا (سلام الله عليها)»
« فاطمه (علیها السلام) پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بستر بیماری افتاد ضعیف و لاغر شد، گوشت تنش آب گشت و مانند یک شبح و خیال مینمود و از اندوه فراق پدر پوستی بر استخوان شده بود.»
من فقط لزمت الفراش رو کمی توضیح بدم، یعنی دیگه هیچ کاری نتونی بکنی تصور کن، مادری که بچه کوچک داره هر جورشم باشه بلند میشه برا خانواده و بچه هاش کاری انجام میده البته این مادر کارش این شده که تو بستر افتاده و از بستر نمی تونه جدا بشه، حتی نمی تونه بچه هاشو بغل کنه،
یک لحظه تصور کن واقعا خیلی سخته برا مادری که بچه کوچک داره بچه های قد و نیم قد نتونه کارهای بچه ها شو برسه.
لذا به علی علیه السلام وصیت کرد :
ثم انشات تقول:
«ابکنی ان بکیت یا خیر هاد و اسبل الدمع فهو یوم الفراق یا قرین البتول اوصیک با لنسل فقد اصبحا حلیف اشتیاق ابکنی و ابک للیتامی و لا تنس قتیل العدی بطف العراق فارقوا فاصبحوا یتامی حیاری فاخلفوا الله فهو یوم الفراق» حالا هم که داره وصیت می کنه یاد بچه هاست اما از بین بچه ها بیشتر از همه یاد شهید طف. ( کربلاست) علی جان یاد حسین من باش
می دونید چرا از بین بچه ها یاد حسینشه ؟
من یه دلیل بگم ، حتی قبل تولد ابی عبدالله این فرزند معروف به شهید شدن بود که در توقیع حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) که برای وکیل خود قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم شعبان (سالروز ولادت آن بزرگوار)، چنین آمده است: ... اللهم انی اسالک بحق المولود فی هذا الیوم، الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته... ؛ «... خداوندا از تو درخواست میکنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این دنیا) وعده شهادتش داده شده است...».
و حتی پیامبر خدا در روز ولادت حسین علیهالسلام به زهرا خبر مصیبتهایی حسین علیه السلام رو داد ، به حدی که زهرای مرضیه گریان شد،
بعد ولادت هم در مواقع متعدد بحث غربت و شهادت این فرزند را به این مادر داد لذا این مادر تا لحظه آخر دلواپس حسینشه، حتی در برخی نقل ها داریم حضرت زهرا ازشدت گریه بیهوش شد،
اما یه جمله من عرض کنم:
بی بی جان،
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
باور من اینه حضرت زهرا تا قبل عاشورا فقط شنید اما از روز عاشورا خودش دید مصیبتهایی که بر حسینش وارد شد چون حضرت زهرا شهید است و شهید هم زنده
شاهد من یک نقل تاریخی : در طرز المذهب ، از بحر المصائب نقل مى كند كه : روزى
حضرت عليا مخدره زينب سلام الله عليه نزد حضرت سجاد عليه السلام آمد. چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ديشب در عالم رؤ يا چه ديدى ، و از مادرت فاطمه سلام الله عليه چه شنيدى ؟ آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنين است ، و مقام ولايت همين است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و مصيبت پدرم بنالم .
عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان ، چو چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است . چون اين حال بديدم خويشتن را بر پاى مباركش بيافكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى بپرسيدم .
فرمود: دخترم ، زينب من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ، ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى ، برادرت بعد از مكالمات بسيار به گفت : به جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند، چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زينب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله و احسيناه ! و احسيناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟! آرى من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اينروى بود كه برادرت حسين به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟
اى زينب ؟ مگر در وداع باز پسين فرزندم حسين و روان شدن او سوى ميدان ، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم ؟ اى زينب ، چه بگويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين نهاد، و من سرش را در دامن داشتم و حيران و نگران بودم كه سر فرزندم حسين را نوك سنان برآوردند. اى زينب ، اى دختر جان من ، چه گويم از آن وقت كه لشگر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند.
اى دختر محنت رسيده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و ولوله خيمه ها را غارت مى كردند و آتش در آنها زدند و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان ، ايشان را از اين كار باز مى داشتى . نيز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادرت و برادرت را استماع مى نمودم و اشك را از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پر درد بر مى كشيدم . اى دختر جان من ، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است ، و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام .
عليا مخدره زينب سلام الله عليه مى فرمايد عرض كردم : اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى ؟ فرمود: اى روشنى ديده ، بايد با اين موى پر خون را در حضرت قادر بيچون به شكايت برم و داد و خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم باز جويم.
ناله بزن یا حسین .....
🌐@emame_setayesh
17.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #کلیپ| #ریلز | #استوری
🍃افطارها به کام دلم زهر می شود
🍃ارباب ما گرسنه و تشنه شهید شد
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
🌙 #ماه_رمضان
♨️ @emame_setayesh
فیش سوم:
توسل به #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#مناجات
#رمضان
حضرت #رقیه سلام الله علیها
حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم
گر راه ندارم به حریمت نظری کن
تا معتکف سایة دیوار تو باشم
امشب هم ناله با امام زمان علیه السلام شب سوم ماه رمضان بریم در خونه یه نازدانه که دل خیلی از ماها گیرشه.
دلت می خواست الان حرمش باشی یاعلی....
بی تاب و بی قرارم، العفو بالرقیه
عبدی گناهکارم، العفو بالرقیه
شرمندهام که از من جز معصیت ندیدی
سنگین شده است بارم، العفو بالرقیه
از بی وفایی ما، جانِ سه ساله بگذر
جز او کسی ندارم، العفو بالرقیه
دستان کوچک او صدها گره گشاید
امید قلب زارم، العفو بالرقیه
یک کربلا در این شب روزی این گدا کن
خورده گره به کارم، العفو بالرقیه
از تو به غیر خوبی چیزی دگر ندیدیم
آری امیدوارم، العفو بالرقیه
✍ #محمود_یوسفی
یا الله امشب به رقیه سلام الله علیها به این نازدانه ابی عبدالله علیهالسلام به ما نگاه کن.
نازدانه ای که سختی اسارت را کشید. « امام سجاد علیهالسلام فرمودند: اسارت سخت بود اما امان از شام....»
بد دهانی مراقبان را دید«اُسکُتی یا جاریه! فقد آذیتنی بِبُکائِک»؛ ای کنیز! ساکت باش، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم.»
اما یکی از سخت ترین لحظات حضرت رقیه سلام الله علیها اون زمانی بود که سر باباشو براش آوردن. بریم خرابه از مصیبت این نازدانه یادی کنیم ، فرج امام زمان رو تو روضه بخواه، انشاءالله اگه دختر کوچک داری بی حالی و مریضی شو نبینی، برا همه مریضا دعا کنید جانبازان و التماس دعا گفته ها.
تو خرابه نانجیب دستور داد سر رو برا بچه ببرن، بماند چه طور بردن ، اما تا با سر رو برو شد با پدر درود دل کرد .
هر چند بی پیکر ولی آخر رسیدی
شکر خدا بالا سرم، با سر رسیدی
بابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!
اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟
رفتی که برگردی، حسابی دیر کردی
دیر آمدی و دخترت را پیر کردی
بابا بگو مویت چرا تغییر کرده
رنگِ سر و رویت چرا تغییر کرده
اینقدر ابرویت چرا تغییر کرده
اصلا بگو بویت چرا تغییر کرده
هم عطر سیب پیکر تو فرق کرده
هم حالت موی سر تو فرق کرده
دیگر برای من جگر باقی نمانده
دیگر برایت بال و پر باقی نمانده
دیگر برایم چشم تر باقی نمانده
دیگر برایت موی سر باقی نمانده
با تو تنور خانه بد تا کرده انگار
زخم گلویت هم دهن وا کرده انگار
پیش خدا رفتی خبر دارم عزیزم
بی من کجا رفتی خبر دارم عزیزم
بر نیزهها رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بود
بر نیزهها رفتی چرا؟ آغوش من بود
هم دوریِ این فاصله آزارمان داد
هم زخمهای سلسله آزارمان داد
هم پای غرقِ آبله آزارمان داد
هم خندههای حرمله آزارمان داد
این بی حیایِ بد دهن آتش بگیرد
ای کاش مثل موی من آتش بگیرد
هی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد!
گفتم کمی آرام، او محکم ترم زد
با آن کمانی که به حلق اصغرم زد،
عمداً همان را چند باری بر سرم زد
دیگر رمق در دست و پایم نیست بابا
دیگر صدایی در صدایم نیست بابا
✍ #وحید_محمدی
گفتند: سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت:
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر»
«پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند!».
و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر قرار داد و سخت گریه کرد تا غش کرد و از هوش رفت. چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.
اهل بیت تا این صحنه رو دیدند، صدا به گریه بلند کردند و داغشان تازه شد، و همه از زن و مرد بر آن آگاه شدند و گریستند. (نفس المهموم / ۴۵۶).
یعنی عزا گرفتند اما دلها بسوزه تا ابی عبدالله علیهالسلام به شهادت رسید زنها وقت عزاداری نداشتند ریختند توخیمه ها خیمه ها را آتش زدند و زنها رو می زدند. هرکس به طرفی می رفت حتی زینب کبری که بزرگترین عزادار برادرشه هم دیدن داره میره تو خیمه ای و بیرون میاد ، دیدند زینب کبرا داره از مریضش عیادت می کنه. تا شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها زینب علیها السلام هم وقت نکرد خوب برا حسینش گریه کنه لذا بعد شهادت حضرت رقیه یه دل سیر برا داداشش گریه کرد.
امشب به حق حضرت زینب کبری و نازدانه ابی عبدالله ناله بزن یا حسین....
🌐@emame_setayesh
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
قرار دل، زِ فراقت، دگر قرار ندارم
به انتظار قسم ، تاب انتظار ندارم
اگر بهار شود چهار فصل سال برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
🌐@emame_setayesh
فیش چهارم
#توسل_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#مناجات
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_حضرت_زینب_کبری_سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم رب الشهر الرمضان...
ماه رحمت شده و بهر تو ما منتظریم
بهر دیدار تو ای روح دعا منتظریم
خون شده از غم هجران تو قلب عالم
یابن زهرا تو کجایی؟ تو کجا منتظریم
ای صفابخش قلوب همه ی منتظران
ای گل فاطمه برگرد بیا منتظریم
صدا بزن امام زمان. رو یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان.
همراه امام زمان با خدا مناجات کنیم...
باز ماه رمضان آمد و مهمان توام
بر سر سفره ی تو چشم به احسان توام
باز ماه رمضان آمد و گریان هستم
تو ببین حال تباهم که پریشان هستم
با همه کثرت عصیان تو گرفتی دستم
لطف تو شامل من بوده که مهمان هستم
رمضان است که آغوش تو بر من باز است
نیمه شب اشک و دعا با دل من دمساز است
با همه بار گناهم تو نجاتم دادی
دعوتم کرده ای و برگ براتم دادی
یعنی از آتش دوزخ تو رهایم کردی
و مرا شیفته ی کرب و بلایم کردی
بار الها به پیمبر به علی و زهرا
گنهم عفو نما و ببرم کرب و بلا
کربلایی که غمش بُرده همه تاب و تَبَم
شده دوریِ حرم غُصه ی هر روز و شبم
در غروب رمضان تشنه و بی تاب شدم
یاد لب تشنگیِ حضرت ارباب شدم
یاد آن خنجرِ دشمن به روی حنجرِ شاه
خواهرش از روی تَل سوی حسین کرده نگاه
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
.
«زینب سلام الله علیها ندا داد: وَا أخَاهْ، وَا سَیِّدَاهْ، وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ! لَیْتَ السَّمَآءَ أَطْبَقَتْ عَلی الاْرْضِ، وَلَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَی السَّهْلِ. «ای کاش آسمان بر زمین میچسبید، و ای کاش کوهها خُرد میشد و بیابانها را پر میکرد.»
وَیْحَکُمْ! أَمَا فِیکُمْ مُسْلِمٌ؟! «ای وای بر شما! ای در بین شما یک نفر مسلمان نیست؟!» هیچکس جواب او را نداد. »
امان از دل زینب داره برادری رو از دست می ده که سالهای سال کنارش بود حتی شرط ازدواجش این بود با حسینش باشه اما الان داره بوی جدایی رو حس می کنه.
«عمر بن سعد نانجیب فریاد زد: پیاده شوید و حسین را راحت کنید!»
بزارید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخونه. من از ناحیه بخونم براتون
...السَّلَامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضِیبِ
سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده
السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِیبِ،
سلام بر آن گونه خاک آلوده
السَّلَامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِیبِ،
سلام بر آن بدنِ برهنه
السَّلَامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضِیبِ...
سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته....
امان از دل زینب یه نگاهی به گودال کنه زبون حال بخونم
آه..........
بلند مرتبه شاهم چه آمده به سرت؟!
چقدر نیزه نشسته به رویِ بال و پرت!
یکی یکی ز بلندیِّ تَل شمردم تا…
هزار و نهصد و پنجاه زخم بر جگرت
فقط تو از سر ِ زین بر زمین نیفتادی
هزار مرتبه من را زمین زده خبرت
غروب نیست، هوا روشن است، اما تو
تمام دشت شده مثل دود در نظرت
تویی که زینت دوش پیامبر بودی
چرا به آخر گودال ختم شد سفرت؟!
...........
ناله بزن یا زینب.....
جا دارد اگر فلک کنون گریه کند
با زخم دل و سوز درون گریه کند
تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز
از بهر اسارت تو خون گریه کند
🌐@emame_setayesh
Shab2_Razaman1402_Mirzamohamadi.mp3
17.3M
#روضه
📝تشنگی روزه را با روضه درمان میکنم
شاهد این سوختن،چشمان خونبار من است
🎤استاد#میرزامحمدی
🌐@emame_setayesh