بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا مسلم بن عقیل سلام ایزد منان ، سلامِ جبرائیل سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل سلام بر تو که دارد زیارت حرمت ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل ( ایشالله مسجد کوفه کنار حرم مسلم عقیل بایستی سلام بدی به مسلم بن عقیل) فراز بام سلام امام دادی و داد میان لجّه‌ ای از خون جواب ، شاه قتیل شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد به نطق زینب کبری ، به شام شد تکمیل ( کجا شروع کرد نهضت خونین کربلا رو ابی عبدالله فرستادش برا کوفه. آنه ثقتی. اما تاریخ طبری و... آنهاست گذاشتن. ثُمَّ خَرَجَ مِنَ البابِ وإذا لَيسَ مَعَهُ إنسانٌ سرگردان شده بود فَمَضى عَلى وَجهِهِ يَتَلَدَّدُ في أزِقَّةِ الكوفَةِ، لا يَدري أينَ يَذهَبُ. سرگردان شد خودش هم نمی دونست کجا داره می‌ره ایشالله هیچ موقع سر گردون نشی ( گریز به روضه علی اصغر علیه‌السلام تردد ابی عبدالله) فمشی حتی انتهی الی باب امرأة یقال لها , طوعه طوعه دو در منتظر پسرش بود که مسلم را دید، مسلم سلام کرد، طوعه جواب سلام داد گفت ای بنده خدا آیا آب داری طوعه آب آورد ظرف آب رو برد ، وقتی برگشت، دید مسلم نشسته گفت مگه آب نخوردی؟ مسلم گفت بله طوعه گفت برو مسلم ساکت شد. طوعه رفت داخل منزل و برگشت دید طوعه همان جاست. گفت مگه آب نخوردی برو مسلم هیچ نگفت. طوعه گفت صلاح نیست اینجا بنشینی منم حلال نمی کنم. مسلم بلند شد، ( غربت رو ببین) گفت ای بنده خدا من در این شهر منزل و خانواده ای ندارم آیا می خواهی پاداشی ببری ، و کارخیری انجام بدی؟ و من بعدا جبران می کنم. طوعه گفت ای بنده خدا برای چی باید این کار رو بکنم.؟ تا مسلم خودشو معرفی کردو گفت این قوم منو فریب دادند و دروغ گفتند. طوعه بدون وقفه گفت: بله ، وارد خانه کرد. پذیرایی کرد. ای کاش اون رو وارد خانه نمی کرد. یک روز نگذشت صبح که شد مسلم صدای اسبها رو شنید ۳۰۰ اسب سوار جنگ آور به خانه طوعه هجوم آوردند. مسلم سریع اسبش را زین کرد ، زره پوشید، عمامه بر سر گذاشت دید والقوم یرمون الدار بالحجاره و یلهبون النار فی الهواری القصب. مسلم علیه‌السلام دید نانجیبا دارند از بالای خانه سنگ میزنم ( خانه رو سنگ باران می کنند) با نی‌های آتش گرفته آتش می اندازند. مسلم گفت باید برم چرا؟ چون شنیده بود یه بار تو مدینه خانه زنی رو آتش زدند دیگه نخواست اون جریان تکرار بشه (روز اول محرم باید هم بریم در خونه کسی که رزق اشک ما رو بده) دود بو دو دود بود و دود بود گل میان آتش نمرود بود خود حضرت فرمودند والنار تسعر و تسفع وجهی چنان آتش زبانه کشید که صورت من هم آتش گرفت ناله بزن یا زهرا (۱)شاعر: محمدعلی ریاضی یزدی فیش سوم روضه حضرت #مسلم بن عقیل علیهماالسلام @emame_setayesh

صوت فیش مرثیه سوم #مسلم بن عقیل علیهماالسلام @emame_setayesh