eitaa logo
امام محله ستایشگر
176 دنبال‌کننده
202 عکس
199 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
حدیث قدسی وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ذَكِّرْ خَلْقِي نَعْمَائِي وَ أَحْسِنْ إِلَيْهِمْ وَ حَبِّبْنِي إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ لَا يُحِبُّونَ إِلَّا مَنْ أَحْسَنَ إِلَيْهِم‏(1) خداوند به داود پیامبر (ع) وحی کرد :به خلقم نعمت های مرا یادآوری کن و بدانان نیکی نما و (بدین وسیله )مرا محبوب آنان گردان، زیرا آنان جز کسی که بدانان نیکی کرده را دوست نمی دارند. در نقل دیگری از امام باقر (ع) آمده : أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكَ فَكَيْفَ لِي بِقُلُوبِ الْعِبَادِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَذَكِّرْهُمْ نِعْمَتِي وَ آلَائِي فَإِنَّهُمْ لَا يَذْكُرُونَ مِنِّي إِلَّا خَيْرا(2)(بنا به نقل دیگر )إِنَّكَ إِذَا ذَكَرْتَ ذَلِكَ لَهُمْ أَحَبُّونِي‏ (3) خدا به حضرت موسی وحی کرد: مرا دوست بدار و محبوب بندگان ساز.حضرت عرض کرد : خدایا تو می دانی که هیچ کس نزد من محبوب تر از تو نیست اما چگونه قلب بندگانت را متوجه تو گردانم . خداوند فرمود: نعمت هایم را به یادشان آور زیرا آنان از من جز خیر و خوبی سراغ ندارند (و بنا به نقل دیگر اضافه کرد:) زیرا هر گاه نعمت هایم را به یادشان آوری، مرا دوست خواهند داشت. پی نوشت ها: 1. دیلمی حسن ، ارشاد القلوب ، اول ، قم ، شریف رضی ، 1412 ق ، ج1 ، ص116. 2. مجلسی محمد باقر ، بحار الانوار ، هشتم ، بیروت ، الوفا، 1403 ق ، ج67 ، ص13. 3. همان . 🌐@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم روضه وداع با ماه رمضان زیارتی امام حسین علیه السلام قال الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : مَن لَم يُغفَرْ لَهُ في شهرِ رمضانَ لَم يُغفَرْ لَهُ إلى مِثلِهِ مِن قابِلٍ إلاّ أن يَشهَدَ عَرَفَةَ .[بحار الأنوار : 96/ 342/6 .] امام صادق عليه السلام : كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود ، تا رمضان آينده آمرزيده نگردد مگر آن كه در عرفه حاضر شود . پس بگو این دعا رو تو این شبای آخر أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الكَرِيمِ أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضانَ أَوْ يَطْلُعَ الفَجْرُ مِنْ لَيْلَتِي هذِهِ وَلَكَ قِبَلِي ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ. (الكافي ٤ / ١٦٠ باب الدعاء في عشر الاواخر من شهر رمضان ، ح ١.) ترجمه:«پناه میآورم به عظمت ذات كريمت، از اينكه ماه رمضان از من سپرى شود، يا سپيده اين شب طلوع كند، و از سوى من نزد تو گناهى يا نتيجه كارى مانده باشد، كه مرا بر آن عذاب نمايى» آخرِ ماه ... اول راهم ... خجالت می کشم ( هنوز انگار عوض نشدم) بازحال توبه می خواهم خجالت می کشم روسیـاه و بینـوایم یا الـهی ألامـان سربه راهم نَه..تـَهِ چاهم خجالت می کشم دیگـری این مـاه را همـراه با الله بود من فقـط همراه با آهـم خجالت می کشم وقـت توبه ذکـر من شد یاالهی بالحسین بیشتر شرمنده یِ شاهم خجالت می کشم اوزمین خورده که من برخیزم ازروی زمین نوکری بد ...بین درگاهم خجالت می کشم ♻️( نمی دونم دقت کردی اگه هر کاری داره تموم میشه و یه لحظه به خودت بیای و بفهمی وقت داره تموم میشه اولین کاری که می کنی عجله می کنی و دلت می خواهد یه میون بُر یا همون راه مخفی و سریع پیدا کنی. الان هم به خودمون اومدیم دیدیم ماه رمضان داره تموم میشه. أَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي شَهْرُ رَمَضانَ، نکنه ببینم ماه رمضون داره تموم میشه و من بخشیده نشدم. چقدر زود گذشت ماه رحمت و مهمانی ولی من برای روزهای آخر توبه می کنم و خدا رو قسم می دم به ارباب بی کفن ، اما می دونم باب و دروازه حاجات قمر بنی هاشم علیه السلامه ، چه گذشت بعد ابالفضل ) ♻️تشنگی را درک کردم مثل سقایش ولی... دور از شخـصیت ماهـَم خجالت می کشم( آخه ابالفضل ماه بنی هاشمه) در کنار علقمه افتاد و بعد از آن شدند همسفر یارب که ها باهم!! خجالت می کشم دست ناموس علی بسته شد وسیلی زدند ندبه خوان باعصمةُ اللهم خجالت می کشم ♻️ می دانید تو همین ماه بود امیر المومنین دستای زینب رو گذاشت تو دست عباس علیهماالسلام ، لذا زینب کبری وحتی همه اهل حرم ، تا زمانی که عباس علیه السلام بود یقین داشتن کسی جرأت نمی کنه به بانوان و مخدرات ، جسارتی بکنه چون اینها امانت از طرف امیر المومنین علیه السلام هستند. اما راوی نقل می کنه تا زینب کبری سلام الله علیها متوجه شدند سقای حرم کارش تمام شده، دو دست را به سر می زد و ناله می کرد« وا اخاه وا عباساه وا ضیعتاه بعدک یا عباس!» آه برادرم، آه عباسم، وای از فقدان تو عباس که بعد از تو با ما چه می‌شود.» یکی از اتفاقاتی که بعد از برادر دید رو اشاره کنم ، شهدا امام شهدا همه اموات فیض ببرن.اومد بالای بلندی انگار زبان حالش اینه... ✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️ ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتند فقط مادر تو مانده و من سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند پاره های بدن بی سر تو مانده و من بوسه باید به روی گونه نشیند اما چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من تو و عباس که رفتید… از آن روز به بعد زخم های بدن دختر تو مانده و من باورم نیست که تنها به سفر خواهم رفت همه ی دلخوشی ام! باور تو مانده و من شاعر:داود رحیمی ♻️ امان از دل زینب کبری بین مصائب زینب کبری برا فرج امام زمان دعا کنید اللهم عجل لولیک الفرج... حالا ناله بزن ...یا حسین.... سالیانیست که با روضه ی تو مانوسم ز ادب دست محبین تو را می بوسم نکند روزی چشمان مرا قطع کنی! من اگر گریه برایت نکنم می پوسم شاعر: محمد زوار. 🌐@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1000418537_۱۲۵.mp3
4.47M
🔴 وداع با ماه رمضان و روضه وداع حضرت سيدالشهدا 🔵 ممنونم اگر نروی ‌‌..میمیرم اگر بروی.. 🎙 رمضان می گذرد با همه ی زیبایی ای اجل داغ محرم به دلم نگذاری.. ‌🌐@emame_setayesh
Sahifeh-Sajjadiyeh_45.pdf
12.88M
🔘 متن کامل دعاى وداع با ماه رمضان... دعای ۴۵ از صحیفه سجادیه بهترین دعا برای وداع با ماه مبارک رمضان است. در این ساعات باقیمانده حتما فرازهای ملکوتی این دعا را بخوانیم. 👌🏼خواندن دعای وداع را برای شب عید نگذاریم بلکه امشب هم بخوانیم. ‌🌐@emame_setayesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی مهدی رسولی پیش از نماز عید فطر در مصلی تهران: 🔸اگر یک به یک مرد این کارزاری، صف اول و غیراول نداری 🔸الا ای صف اولی در چه حالی، ببین جای ما نیست پیش تو خالی ____________________________
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت عید سعید فطر ، عید بندگی و دلدادگی بر همه شما عزیزان مبارک باد . به امید عید فطری که نماز به امامت حضرت حجت، و درصف اول امام و رهبر و شهدا باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم الاسلام علیک یا صاحب الزمان آجرک الله یا بقیه الله ایام ایام سالروز تخریب قبور بقیعه، عرض تسلیتی داشته باشیم خدمت امام زمان ... درد دل ما بی تو فراوان شده آقا دل ها همه امروز پریشان شده آقا بد می گذرد زندگی مردم دنیا بی تو همه ی سال ، زمستان شده آقا ای باب نجات همگان دست بجُنبان تو نیستی و بد شدن آسان شده آقا آرامش دنیای نفس گیر ، کجایی بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا حال دل بیچاره ما تا تو نباشی مانند بقیعی است که ویران شده آقا داده است به ما سوختگان جانِ دوباره رویای بقیعی که چراغان شده آقا ای کاش نمیریم و ببینیم که آنجا چون کرببلا یا که خراسان شده آقا شاعر : محمد حسین رحیمیان ❇️السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلىٰ أَهْلِ الدُّنْيا،  ❇️السَّلامُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوىٰ، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فِي ذاتِ اللّٰه. ( فرازی از زیارت ائمه بقیع) 🔅سال ۱۳۴۴ هجری قمری بود ، وهابیون افراطی دستور تخریب قبور چهار امام بقیع را صادر کردند. که معروف به « یَومُ الهَدَم» یعنی روز ویرانی شد. به نقل از شیخ عمری امام جماعت مسجد شیعیان عربستان ایشون هم به نقل از پدرشون می فرمایند:« ۱۵مفتی وقت، دستور دادند که قبور ائمه بقیع،باید خراب بشه و حاکم وقت گفت: باید توسط خودشیعیان تخریب شود. لذا شیعیان را خواستند و دستور دادند که خودشون قبور را تخریب کنند اما شیعیان راضی نبودند، یکی از عالمان در خواب دیدند که آقا به ایشون فرمودند خودتون بارگاه را خراب کنید. آن عالم فرمودند ما نمی توانیم حتی اگر کشته شویم چنین کاری نمی کنیم. اما امام فرمودند: خودتون خراب کنید، اگر به دست آنها باشد به پیکر ماهم جسارت می کنند. ♻️یه جمله روضه من، آقا جان راضی نبودید به پیکر شما جسارت بشه ، همانطوری که پدرتان امیر المومنین هم اجازه ندادند، بعد از دفن،پیکر مادرتان پیکر را، از قبر بیرون بیاورند. تا حتی کوچکترین جسارت هم به پیکرهای مطهر صورت نگیره اما لایوم کیومک یا ابا عبدالله.... یه وقت دیدند، کار جنگ که تمام شد، تازه جسارت بزرگی رو انجام دادند. امان از دل بی بی زینب سلام الله علیها، خوارزمی نقل می کنه: چون خولی سر مطهّر را پیش ابن زیاد آورد (بشیر بن مالک عهده‌دار آوردنش بود) پیش او گذاشت و با اشعاری چنین گفت: «امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً إِنِّی قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبَا قَتَلْتُ خَیْرَ النَّاسِ أُمّاً وَ أَباً وَ خَیْرَهُمْ إِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا» رکابم را پر از سیم و زر کن، منم که پادشاه با شوکتی را کشتم؛ کسی را کشتم که بهترین پدر و مادر و برترین نسب را داشت. «فعضب ابن زیاد من قوله و قال: فإذا علمت أنّه کذلک لِمَ قتلته؟ و الله لا نلت منّی خیراً و لألحقنّک به. فقدّمه و ضرب عنقه.[۱]» ابن زیاد از حرف او خشمگین شد و گفت: اگر می‌دانستی او چنین است، چرا کشتی؟ به خدا از من خیری نخواهی یافت و تو را هم به او ملحق می‌کنم. او را پیش خواند و گردنش را زد. کار آنقدر بی ادبانه و گستاخانه بود که خود ابن زیاد خشمگین شد حالا امان از دل خواهرش که دید: مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین ناله بزن یا حسین.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ [۱]– متقل الحسین (ع) ۲: ۳۹، کشف الغمه ۲: ۵۱، البدایه و النّهایه ۸: ۲۱۴ مع اختلاف. ‌🌐@emame_setayesh
📸 اولین تصویر از پیکر شهید آیت‌الله عباسعلی سلیمانی ‌🌐@dorenabhydar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4527193474.mp3
5.31M
ویژه (عج) 🍃این جاده‌های پر رفت و آمد 🍃پس کی قراره حس کنه بوی حضورت رو 🎙 👌بسیار دلنشین ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
بسم الله الرحمن الرحیم فیش روضه حضرت حمزه سید الشهدا علیه‌السلام السلام علیک یا صاحب الزمان آجرک الله یا بقیة الله مناجات با امام زمان دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن(۱) یا صاحب الزمان.... ایام شهادت عموجان رسول خداست همون عمویی که رسول خدا خیلی دوستش داشت. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد شهادت شهدای احد، از کنار خانه‌هایی از انصار (بنی‌عبدالاشهل و بنی‌ظفر) عبور می‌کردند که صدای گریه و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پر از اشک شد و فرمود:«لکن حمزه لا بواکی له» عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و اسید بن حضیر به خانه‌های بنی‌عبدالاشهل بازگشتند زنانشان را امر کردند تا غم و‌اندوه خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عزاداری کنند.(۲) (۲)الطبری، أبوجعفر، تاریخ طبری، ج۴۷، ص۱۹۶، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه لابن‌هشام، ج۲، ص۹۹، ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج۴، ص۴۷.) تمام زنان انصار که این کلام رسول خدا را شنیدند قبل از گریه بر شهید خود اول بر حمزه سید الشهدا گریه می کردند.(۳)الهيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد، ج۶، ص۱۲۶. حالا بیایین ما هم برا تسلی دل رسول خدا برا سید الشهدا گریه کنیم. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللّٰهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ برای اوج نوشتند بال وا شده را نزول نیست، به معراج آشنا شده را تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی ✔️«( الف مهموز در اَحد) حمزه شهید در اُحد » چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را قسم به حرمت جعفر تو نیز طیاری قفس چگونه بگیرد تن رها شده را به بازویت "اسداللهی "علی وصل است سپاه نیست جلودار مرتضی شده را ✔️(آماده ای دلها رو روانه کنیم احد، کنار قبر عموی پیامبر صلوات الله علیه ) به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است چگونه جمع کند این جدا جدا شده را کفن که برتن تو کرد ، گریه کرد و نشست کنار پیکر تو دید بوریا شده را خدا به خواهر غمدیده ی تو رحم کند اگر نگاه کند جسم جابجا شده را ✔️ شباهت‌های عجیبی بین ابا عبدالله الحسین علیه و حمزه سید الشهدا هست. 🔅هر دو بدنشان به روی خاک افتاد. 🔅هر دوشان سینه هاشون آماج تیر شد 🔅هر دوشان خواهرشان برای شهیدشان گریه کردند. 🔅هر دو مزارشان زیارتگاه حضرت زهرا سلام الله علیها شد اما شهید اُحد کجا و شهید کربلا کجا؟!! لایوم کیومک یا ابا عبدالله بزار بیشتر باز کنم، پیامبر تا شنید عمه بزرگوارشان داره میاد اجازه نداد خود رسول خدا عمه خود صفیه را آرام کردن. روی بدن حمزه عبا کشیدن پاهای حمزه که از زیر عبا بیرون آمده بود را با خار پوشاندن، تا خواهر نبینه اما رفتی کربلا ای کاش کربلا هم کسی بود زینب بنت علی رو آروم می کرد اومد کنار بدن کسی نبود زینب رو آروم کنه لذا رو کرد سمت مدینه گزارش داد. پس با زبان پرگله آن بضعه ی بتول رو کرد سمت مدینه که یا ایهاالرسول این کشته ی فتاده به هامون حسین توست این کشته ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست ✔️مگه چه گذشت بر ابی عبدالله نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید. ناله بزن یا حسین..... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ تکمیلی: (۱)شاعر: استاد سازگار ادامه شعر👇👇 (من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم ای آشنا مفارقت از آشنا مکن تنها بود به دست تو طومار جرم من این مشت بسته را به بر خلق وا مکن درمان درد من نبود غیر درد عشق این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن در من اگر سعادت ترک خطا نبود در تو کرامت است تو ترک عطا مکن خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن نزد کریم فرق ندارند خوب و بد یکجا قبول کن همگان را سوا مکن عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن) _________________________ (۴)شاعر : علی اکبر لطیفیان برای اوج نوشتند بال وا شده را نزول نیست، به معراج آشنا شده را تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را قسم به حرمت جعفر تو نیز طیاری قفس چگونه بگیرد تن رها شده را خودی شکستی و آوازه ات فراتر رفت خدا بلند کند خاک مصطفی شده را
تو ایستاده ای و ایستاده میمانی شکست نیست ، بدست نبی بنا شده را به بازویت "اسداللهی "علی وصل است سپاه نیست جلودار مرتضی شده به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است چگونه جنمع کند این جدا جدا شده را کفن که برتن تكج جوو کرد ، گریه کرد و نشست کنار پیکر تو دید بوریا شده را خدا به خواهر غمدیده ی تو رحم کند اگر نگاه کند جسم جابجا شده را علی اکبر لطیفیان سند: مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد(شهید ثانی)، ص: 71 وَ عَنِ‏ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ‏ لَمَّا قُتِلَ حَمْزَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ أُحُدٍ أَقْبَلَتْ صَفِيَّةُ تَطْلُبُهُ لَا تَدْرِي مَا صُنِعَ بِهِ قَالَ فَلَقِيَتْ عَلِيّاً وَ الزُّبَيْرَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لِلزُّبَيْرِ اذْكُرْ لِأُمِّكَ فَقَالَ الزُّبَيْرُ لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ فَقَالَتْ مَا فَعَلَ حَمْزَةُ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ قَالَ فَجَاءَتِ النَّبِيَّ ص فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا قَالَ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدَعَا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت‏. از ابن عباس نقل شده است كه چون حمزه رضوان اللَّه عليه در جنگ احد شهيد شد صفيه (خواهر حمزه) آمد كه وضع نعش برادر خود را ببيند اما خبر نداشت كه برادرش را بعد از شهادت مثله كرده‏اند. صفيه به حضرت على عليه السّلام و زبير(پسر صفیه) برخورد كرد. حضرت على عليه السّلام به زبير فرمود: به مادرت تذكر و دلدارى بده زبير عرض كرد شما به‏ عمه‏ تان تذكر دهيد. صفيه گفت: حمزه را چه شده است و از حالت آن دو گمان کرد که خبری ندارند. صفيه رفت نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله حضرت فرمود: من مى‏ترسم بر عقل صفيه از شدت ناراحتى بر حمزه صدمه‏اى وارد شود. حضرت دستش را بر سينه صفيه گذاشت و براى او دعا فرمود: صفيه گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ و گريه كرد. ✔️ پيامبر(ص) از حضور صفيه خواهر حمزه بر بالين جسد مثله شده حمزه(ع) جلوگيري كرد٬ ولي وقتي صبر او را ديد او را رها كرد.حكايتپس از آنكه حضرت حمزه(ع) عموي پيامبر اسلام(ص) در جنگ احد به شهادت رسيد٬ دشمن بدن او را مثله كرد؛ يعني مقداري از گوش و بيني و سرانگشتان او را بريد و شكمش را دريد و جگرش را بيرون آورد... . پيامبر(ص) كنار جنازه پاره پاره حمزه بود٬ ناگاه از دور ديد صفيه خواهر حمزه(ع) مي آيد. پيامبر(ص) به پسر او زبير بن عوام فرمود: برو از آمدن صفيه به اينجا جلوگيري كن. زبير نزد مادرش رفت و پيام رسول خدا(ص) را به او رسانيد و از او خواست باز گردد. صفيه گفت: چرا مرا بر مي گردانيد٬ درست است كه به من خبر رسيده برادرم را مثله كرده اند و براي همين مي خواهيد من پيكر برادرم را نبينم. اين حادثه در راه خدا ناچيز و اندك است٬ از آنچه رخ داده خشنود هستيم. آن را به حساب خدا مي گذاريم و صبر مي كنيم. وقتي پيامبر(ص) روحيه او را چنين ديد به زبير فرمود: بگذار بيايد.(1)پاورقي1. المحلقات الذّهبيّه، ج 1، ص 37؛ طبقات ابن سعد، ج 3، ص 7. 🌐@emame_setayesh
007 Baroon e Ashk.mp3
5.07M
یک لحظه تو خیمه گام یک لحظه تو قتلگام لبِ تشنه کشتنت پیش چشام از گریه زخمه صدام بارونه اشک چشام دشمنم گریه می کرد با گریه هام زینت دوش نبی تو مقتل تشنه لبی زیر دست و پا به فکر زینبی دیدم در تاب و تبی دیدی با بی ادبی منو می زدن یه عده اجنبی غرق خونه تن تو مردم با کشتن تو حق مادری دارم گردن تو رفتی با رفتن تو غارت شد گلشن تو  چادرم فدای پیراهن تو رفتی ریختن سر من غارت شد زیور من رفتی زخمه پر من می سوزه پیکر من مثل انگشترت انگشتر من آتیش دور قافله ست دور خیمه هلهله ست جلودار کاروانت حرمله ست دستام بین سلسله ست پای من پر آبله ست چقدر بین من و تو فاصله ست دیدم دست و پا زدی مادر رو صدا زدی سرتو به خاک قتلگاه زدی دیدم بی هوا زدن خیلی ناروا زدن پیرمردا تو رو با عصا زدن تو مقتل قیامته غوغا وقت غارته خولی از تنت پی غنیمته
چه بود شان تو؛ انت ولینا حقا چنان‌که بر سر شب، لطف نور ماه ‌افتد گدا همیشه گذارش به کوی شاه ‌افتد ستاره سمت حریم کریم آل حسن به این امید که روشن شود، به راه ‌افتد کسی که عرضه دین نزد مقتدا می‌کرد ز خوف اینکه مبادا به اشتباه افتد چه بود شان تو؛ انت ولینا حقا که در نظاره به جاهت ز سر کلاه افتد نصیب زائرت اجر سفر به کرب‌و‌بلاست همین که چشم دلش سمت بارگاه افتد سپید می‌شود از هر گناه، جامه دل اگر نگاه شما سوی این سیاه افتد شاعر: محمد قائمی راد ‌🌐@emame_setayesh
اینجا دیار گریه‌کن‌ها از قدیم است دولتسرای حضرت عبدالعظیم است صاحب لوای این حرم شاهی کریم است تنها پناه بی پناهان این حریم است با لطف این آقا گدا عبد خدا شد هر سائلی در این حرم حاجت روا شد بوی حسن دارد ضریح دل ربایش قربان رنگ سبز این گلدسته‌هایش اینجا غمی دیرینه دارد گریه‌هایش این سرزمین خیلی گران باشد بهایش این خاک را وعده به یک نامرد دادند داغ حسین را بر دل زهرا نهادند شب‌های جمعه نیمه شب‌ها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده فریاد‌های یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسۀ مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود این گونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنیّ افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی لب‌های عطشانت به هم خورد ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه به آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه‌ها را می‌‌شکستند شاعر: قاسم نعمتی ‌🌐@emame_setayesh
بسم الله الرحمن الرحیم ♦️فیش شماره ۴ شب جمعه♦️ لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر حال و احوال گرفتار تماشا دارد گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی چون ستاره به شب تـار تماشا دارد هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی آبروداریِ ستـّار تماشا دارد بـارها زیـر همه قـول و قـرارم زده ام دست گیریِ تـو هـر بـار تماشا دارد مهربـانی بـه گنـهکار بُــَود عادت تو کـَرم سفرۀ غفـّار تماشا دارد عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نـجفـم حـرم حیـدر کـرّار تماشا دارد همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد مادری دست به پهلو پـسری پـاره گلو گـریـه ها لحظۀ دیـدار تماشا دارد (ای وای حسیییین) ✅بین روضه خونها معروفه شب‌های جمعه موقع روضه از حال مادری حرف میزنن که جوان بود انقدر حالش تو روزای آخر بد شده بود که امیر المومنین هی میگفت : ♦️ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرای من مرو ای نــخـــل بـریــــده ثــــمــــر ای مــادر کـشــتـــــه پــســـــر زهرای من مرو 🔰ای وااای مادر مادر مادر... 🔰 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قد خم مهتاب شد گریه میکرد تا امت شود بیدار.... حیف از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بیتاب شد ا🔰⬇️ا آنقدر بی تاب شد که دیگه دردشو به امیر المومنین علیه السلام هم نگفت، اجازه نمی داد علی رو ببرن هی می گفت: «خلوا بنُ عمی، یعنی: پسر عمو مو، رها کنید.» همه دغدغه زهرای مرضیه سلام الله علیها اینه علی شو دارن میبرن. حتی دردشو تو جریان هجوم به امیر المومنین علیه السلام نگفت شاید دلیلش این بود که مادر سادات حیا کرد نکنه علی خجالت بکشه تازگی نداره چون تو طول زندگیش هم از علی خواهشی نکرد اینجا زهرای مرضیه نگذاشت علی خجالت بکشه، پای علی ماند کربلا هم عروسش رباب خودش علی اصغر علیه‌السلام رو به ابی عبدالله علیه‌السلام نداد تا ارباب خجالت نکشه، آخه ارباب منو شما علی اصغرشو از دستان زینب کبری گرفت ، هرچه رباب انجام داد تا خجالت ابی عبدالله علیه‌السلام رو نبینه ولی ساعتی نگذشت که صدایی از آسمان آمد « حسین ، دعه فان له مرضعا فی الجنه» لذا ارباب نای رفتن به خیمه را نداشت. ا♦️🔰♦️ا دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت پسرش را به روی دست تماشا میکرد چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد مادری را دم خیمه نگران میبیند حرم فاطمه را موی کنان میبیند بین راه از گلوی سرخ علی تیر کشید ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعست سلام همه نوکرها به شه تشنه بی سر ابا عبدالله ا💫ا. ا💫ا. تسلی دل زهرای مرضیه ناله بزن یا حسین.... ‌🌐@emame_setayesh
بسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی از قنوت صبحگاهت تا دعایی می رسد مستمند تو به یک نان و نوایی می رسد پای درس ات روح آدم تا رهایی می رسد جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می رسد(۱) طایر علم لدُنّی جلد بامِ صادق است شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل “هارون” راه و رسم عاشقی یادم بده(۱۱) می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان گریه بر هر در بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای(۱)(۲) آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان”دیوار”شد “در” پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت(۳) نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود. شاعر: بردیا محمدی مرحوم فشارکی اصفهانی در کتابش نقل می کند. از امام سجاد علیه‌السلام پرسیدند:سخت‌ترین زمانی که در قیام عاشورا و رخدادهای بعد از آن گذراندید کجا بود، سه بار فرمودند «الشام الشام الشام»(۶) بر خیز و زینب را ببین، رفته اسارت در کوچه های شام و کوفه،‌ شد جسارت در پیش او رأس حسین ، کرده قیامت طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. ۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. (۱۱)قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین بن الخطاب عن محمد بن إسماعیل عن صالح بن عقبة عن أبی هارون المكفوف قال قال لی أبو عبد الله( ع )یا أبا هارون أنشدنی فی الحسین( ع )فأنشدته قال فقال لی أنشدنی كما ینشدون یعنی بالرقة قال فأنشدته هذا الشعر امرر على جدث الحسین.... فقل لأعظمه الزكیة قال فبكى ثم قال زدنی فأنشدته القصیدة الأخرى قال فبكى و سمعت البكاء من خلف الستر قال فلما فرغت قال یا أبا هارون من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى عشرة كتب لهم الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى خمسة كتب له الجنة و من أنشد فی الحسین( ع )شعرا فبكى و أبكى واحدا كتب لهم الجنة و من ذكر الحسین( ع )عنده فخرج من عینیه مقدار جناح ذبابة كان ثوابه على الله عز و جل و لم یرض له بدون الجنة. از ابوهارون مکفوف نقل است که امام جعفر صادق عليه‏‌السلام به من گفت: براي من شعري درباره‏ حسين عليه‏‌السلام بخوان. من شعري برايش خواندم و او به من گفت: آن چنان که براي خود مي‏‌خوانيد برايم بخوان، منظورش، با رقت و سوز، بود. و من چنين خواندم: گذرت که بر جسد حسين افتاد، به استخوان‏هاي پاکش بگو: (اي استخوان‏هاي پاک، هميشه از باران ابرهاي متراکم و پربار، بهره‏‌ور سيراب باشي.) ابوهارون گويد: امام صادق عليه‌‏السلام گريست و سپس گفت: بيشتر بخوان! قصيده‏ ديگري برايش خواندم و او باز گريه کرد، و من از پشت پرده نيز صداي گريه شنيدم. وقتي که آرام شدم، حضرت گفت: اي اباهارون هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و ده کس را بگرياند، بهشت براي آنان حتمي گردد. و هر که در رثاي حسين عليه‌‏السلام شعري بخواند، بگريد و پنج کس را بگرياند، باز بهشت براي آنان نوشته شود و هر کس در رثاي حسين عليه‏‌السلام شعري بخواند، بگريد و يکي را بگرياند، باز هم بهشت بر آن دو ضرور گردد. هر که در نزد او از حسين عليه‏‌السلام يادي شود و از چشمان او به مقدار پر مگسي اشک بيرون آيد، پاداش نيکي با خدا باشد و خدا براي او، به کمتر از بهشت راضي نباشد. «ثواب الاعمال،صفحه۱۷۸» (۱۲)تعداد شاگردان امام صادق علیه‌السلام را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.(شیخ مفید، الإرشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص 271؛ حیدر، اسد، همان کتاب، ج1، ص 69.) (۱)«عن‌هارون بن خارجة، عن ابی عبدالله علیه‌السلام «قال: کنّا عنده فذکرنا الحسین علیه‌السلام (وعلی قاتله لعنة الله) فبکی ابو عبدالله علیه‌السلام وبکینا، قال: ثمَّ رفع راسَه فقال: قال الحسین علیه‌السلام: انا قتیل العَبرَة، لا یذکرنی مؤمن الاّ بکی ـ » هارون بن‌ خارجه، از حضرت ابی‌عبداللَّه (علیه‌السّلام) نقل کرده وی گفت: محضر مبارک امام صادق (علیه‌السّلام) بودیم، پس نام امام حسین (علیه‌السّلام) و علی قاتله لعنة‌اللَّه را بردیم، حضرت گریستند و ما نیز گریستیم. راوی می‌گوید: امام (علیه‌السّلام) سر مبارکشان را بلند کرده و فرمودند: حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) فرمودند: من کشته اشک هستم، یاد نمی‌کند من را هیچ مؤمنی مگر آنکه می‌گرید....(جعفر بن محمد بن قولویه، الوفاة:۳۶۷، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۷، تحقیق:بهراد الجعفری، الناشر:مکتبة الصدوق. ) (۲)عن مِسْمَع بن عبدالملک کِرْدین البصریّ «قال: قال لی ابو عبدالله علیه‌السلام: یا مِسْمَع انت مِن اهل العِراق؛ اما تاتی قبر الحسین علیه‌السلام؟ قلت: لا؛ انا رَجلٌ مشهورٌ عند اهل البصرة، وعندنا مَن یتّبع هوی هذا الخلیفة، وعدوّنا کثیر مِن اهل القبائل مِن النُّصّاب وغیرهم، ولستُ آمنهم انْ یرفعوا حالی عند ولد سلیمان فیُمثِّلون بی، قال لی: افما تذکر ما صنع به؟ قلت: نعم، قال: فتجزع؟ قلت: ‌ای والله واستعبر لذلک حتّی یری اهلی اثر ذلک علیَّ فامتنع مِن الطّعام حتّی یستبین ذلک فی وَجهی، قال: رحِمَ الله دَمعتَک، اما انّک مِن الَّذین یُعدُّون مِن اهل الجزع لنا، والّذینَ یَفرحون لِفَرحِنا ویحزنون لِحُزننا ویخافون لَخوْفنا ویامنون اذا امنّا، اما انّک ستری عند موتک حضور آبائی لک ووصیّتهم ملکَ الموت بک، وما یلقّونک به مِن البشارة افضل، ولملک الموت ارقّ علیک واشدُّ رَحمةً لک من الاُمّ الشّفیقة علی ولدها، قال: ثمَّ استعبر واستعبرتُ معه، فقال: الحمد للهِ الّذی فضّلنا علی خلقِه بالرَّحمة وخصَّنا اهل البیت بالرَّحمة
مسمع بن عبدالملک کردین بصری نقل کرده: حضرت ابوعبداللَّه (علیه‌السّلام) به من فرمودند: ‌ای مسمع تو از اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر حسین (علیه‌السّلام) می‌روی؟ عرض کردم: خیر، من نزد اهل بصره مردی مشهور هستم و نزد ما کسانی هستند که خواسته این خلیفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبی‌ها و غیر ایشان بسیار بوده و من در امان نیستم از اینکه حال من را نزد پسر سلیمان گزارش کنند. در نتیجه او با من کاری کند که عبرت دیگران گردد لذا احتیاط کرده و به زیارت آن حضرت نمی‌روم. حضرت به من فرمودند: آیا یاد می‌کنی مصائبی را که برای آن جناب فراهم کرده و آزار و اذیت‌هائی که به حضرتش روا داشتند؟ عرض کردم: بلی. حضرت فرمودند: آیا به جزع و فزع می‌آئی؟ عرض کردم: بلی به خدا قسم و بخاطر یاد کردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگین و حزین می‌شوم که اهل و عیالم اثر آن را در من مشاهده می‌کنند و چنان حالم دگرگون می‌شود که از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و به وضوح علائم حزن و‌ اندوه در صورتم نمایان می‌گردد. حضرت فرمودند: خدا رحمت کند اشک‌های تو را (یعنی خدا به‌واسطه این اشک‌ها تو را رحمت‌ نماید، بدان قطعا تو از کسانی محسوب می‌شوی که به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گردیده و به‌جهت خوف ما خائف بوده و هنگام مامون بودن ما در امان هستند، توجه داشته باش حتما و عن قریب هنگام مرگ اجدادم را بالای سرت خواهی دید که ملک‌الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتی که به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چیزی است و خواهی دید که ملک‌الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحیم‌تر خواهد بود. مسمع می‌گوید: سپس حضرت گریستند و اشک‌های مبارکشان جاری شد و من نیز با آن جناب اشک ریختم، پس از آن حضرت فرمودند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی‌ خلقه بالرّحمة و خصّنا اهل البیت بالرّحمة.(جعفر بن محمد بن قولویه، الوفاة:۳۶۷، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۰۸، تحقیق:بهراد الجعفری، الناشر:مکتبة الصدوق) (۳)مفضل بن عمر مي‏ گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه و مدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه‏ ي جعفر بن محمد (امام صادق عليه‏ السلام) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه‏ ي امام صادق (ع) را سوزانيد که آتش آن تا به راه‏رو خانه سرايت کرد، امام صادق (ع) بيرون آمد و ميان آتش گام برمي ‏داشت و مي‏ فرمود:  انا بن اعراق الثري، انا بن ابراهيم خليل الله.  منم فرزند اسماعيل، که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده ‏اند، منم فرزند ابراهيم خليل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد). [اصول کافی،جلد 1،ص473.] . (۶)فشارکی، محمد باقر، عنوان الکلام فی شرح أدعیة الصیام، ص 118، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی‌تا. ‌🌐@emame_setayesh
روضه.mp3
7.27M
🎙 | روضه 🔸حجت الاسلام 📆 مراسم ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ 💠هیئت‌شباب‌الحسن‌علیه‌السلام ‌🌐@emame_setayesh