با توجه به اینکه خداوند در قرآن کریم میفرماید «ما همه چیز را جفت آفریدیم...» بعضی موجودات تک زا هستن مانند باکتریها؛ این خلاف قرآن کریم نیست؟
بسیاری از مفسران، زوج را در این آیه(۱) به معنی اصناف مختلف دانسته، و آیه را اشاره به اصناف مختلف موجودات این جهان میدانند كه به صورت زوج زوج درآمده است، مانند شب و روز، نور و ظلمت، دریا و صحرا، خورشید و ماه، نر و ماده، و غیر اینها.
ولی "زوجیت" میتواند اشاره به معنی دقیقتری باشد، زیرا واژه زوج را معمولا به دو جنس نر و ماده میگویند، خواه در عالم حیوانات باشد یا گیاهان، و هرگاه آن را كمی توسعه دهیم، تمام نیروهای مثبت و منفی را شامل میشود، و با توجه به اینكه قرآن کریم میگوید: «مِنْ كُلِّ شَیءٍ» (از همه موجودات) نه فقط موجودات زنده، میتواند اشاره به این حقیقت باشد كه تمام اشیاء جهان از ذرات مثبت و منفی ساخته شده، و امروز از نظر علمی مسلم است كه اتمها از اجزاء مختلفی تشكیل یافتهاند، از جمله اجزایی كه دارای بار الكتریسته منفی هستند، و الكترون نامیده میشوند، و اجزایی كه دارای بار الكتریسته مثبت هستند و پروتون نام دارند.
بنابر این الزامی نیست كه "شیء" را حتما به معنی حیوان یا گیاه تفسیر كنیم، و یا زوج را به معنی صنف بدانیم.(۲)
چند نکته:
۱. كلمه «زوج» در لغت به هر یک از دو چیزی گفته میشود كه قرینه همدیگر باشند و یا مقارن، مشابه و یا متضاد باشند. پس نمیتوان گفت كه معنای لغت زوج منحصر در «نر و ماده» است از این رو در تک یاختگان كه از طریق تقسیم سلولی دو تا میشوند، دو زوج خلق شده است و لذا مشمول كلمه زوج هستند، چون از هر كدام از آنها دو چیز مقارن و مشابه پیدا میشود.
۲. در مسأله زوجیت عمومی همه اشیاء، همزمان بودن یا هم مكان بودن هر دو زوج ملاک نیست و لذا ممكن است دو زوج در دو مكان (مثل الكترون و پروتون كه در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند) و یا در دو زمان باشند.
۳. اشكال اساسی كه باعث پیدایش پندار تعارض بین قانون زوجیت عمومی موجودات قرآن با مسأله بكرزائی شد این است كه گمان كردهاند همیشه لغت زوج به معنای نر و ماده اصطلاحی است در حالی كه معنای كلمه زوج اعم است و هر دو چیز مقارن مشابه یا متضاد را شامل میشود. پس تعارضی بین آیات قرآن در مورد قانون عمومی زوجیت و مسأله بكرزائی نیست.(۳)
پی نوشتها:
۱. ذاریات: ۵۱/ ۴۹.
۲. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، الاسلامیه، ج۲۲، ص۳۷۶.
سلام و عرض ادب
اگر اشتباه نکنم در ایه ی ۲۶ سوره ی نور نوشته شده که
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند...
حال سوالم این هست که اگر فردی در دوران مجردی خود گناهانی از قبیل چت کردن با نامحرم ، عمل زشت استمنا داشته است و پشیمان شود و توبه کند
آیا میتواند امید داشته باشد که خداوند هم مرد پاک یا زن پاکی سر راهش بگذارد؟یا اینکه چون چند سال از جوانی اش را ناپاکی های این چنینی داشته پس دیگر امید نداشته باشد که با فرد پاکی ازدواج کند؟!!
سلام علیکم با عرض ادب و احترام دارم خدمت شما، بله در آیات ۲۵ و ۲۶ سوره نور درباره این مسئله بحث به میان آمده و هرچند در میان مفسران در متعلق هر کدام از «خبیثات» و «خبیثون»و«طیبات» و «طیبون» اختلاف نظرهای وجود دارد اماظاهرا منظور از این آیه شریفه اشاره به کفر و ایمان زن و مرد دارد.. بنابر اطلاق آیات، خباثت شامل همه گناهان در سطوح مختلف و طیبات هم شامل همه پاکی ها در سطوح مختلف می شود. گناهان خود ارضائی از گناهان کبیره می باشد. و به نوعی شامل اطلاق آیات هم خواهد شد. در ضمن، اگر فردی توبه واقعی کند به صورتی که دیگر سراغ این نوع گناه و سایر گناهان نرود از مصادیق طیبات خواهد بود. موفق باشید
یه سوال دیگه اینکه مگه نمیگن خدا خودش جفت هرکس رو جور میکنه و هرکس هرجور باشه خدا همونجور فردی نصیبش میکنه؟؟؟مثلا طرف اهل ارتباط با جنس مخالف باشه همسر پاکدامن نصیبش نمیشه
پس چرا من که نماز میخونم و روزه میگیرم و اهل ارتباط با نامحرم نیستم پس چرا خدا فرد بی نماز و روز رو روزی من کرده؟؟
بارها تلاش کردم باهاش صحبت کردم در مورد نماز از اثار نماز گفتم حتی خودم اول وقت نماز خوندم که تو عملم نشون بدم ولی هیچ فایده ای نداره نمیخونه
حتی میگه اگه رفتیم مسافرت دوسه روزش افتاد تو ماه رمضان هیچ ایرادی نداره روزه نگیر😭
با سلام. ضمن تشکر از ارتباط شما با این سامانه، در پاسخ باید عرض نمود؛
1. آموزه های دینی را باید در کنار هم و با هم دید. اینکه خدای متعال در قران کریم فرموده است: الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ. یعنی زنان پلید سزاوار مردان پلیدند ومردان پلید سزاوار زنان پلید، زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك. آنان از آنچه دربارهشان مىگویند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نیكویى است. اما مراد ان نیست که با جبر زنان صالح با مردان صالح و زنان پلید با مردان پلید زندگی می کنند. بلکه می گوید زنان صالح شایسته مردان صالح و زنان پلید شایسته مردان پلید هستند. یعنی در مقام بیان یک آموزه تشریعی است به این معنا که زنان و مردان صالح در انتخاب همسر دقت کنند و کسی را که شایسته آنان هستند را برگزینند. لذا اگر یک زن و مرد صالح در انتخاب همسر خود دقت لازم را نداشته باشند، بر خلاف این آموزه قران کریم عمل کرده اند.
پس این آیه در مقام بیان یک حکم تکوینی اجباری نیست که حتما رخ دهد. بلکه در مقام بیان یک حکم تشریعی است که زن و مرد مسلمان را به انتخاب همسر صالح تشویق می کند. از این رو توصیه می گردد که در انتخاب همسر باید دقّت كرد و اصل را بر ایمان و پاكدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. بنابراین معناى آیه این نیست كه اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق كریم شود، زیرا قرآن، ملاك ورود در بهشت را ایمان و تقوا و عمل صالح مىداند و لذا با اینكه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخى اند. یا حضرت آسیه که زنی مؤمن بود، همسرش فرعون بود.
2. گاهی خدای متعال انسانهای مؤمن را با همسران انها آزمایش می کند. همانند حضرت آسیه که انسانی مؤمن بود و خدای متعال او را با همسری کافر و ظالم همانند فرعون آزمایش نمود.
3. همسر شما شاید نسبت به برخی از آموزه های دینی کاهلی نماید. اما مسلمان است و با فرعون تفاوت بسیار دارد. پس سعی کنید همانند حضرت آسیه در این زندگی و آزمایش موفق باشید و ان شاء الله پاداش الهی نیز سعادت شما و همسرتان باشد.
موفق باشید.
گفت: هرکس امشب دو رکعت نماز بگزارد، او را حوری دهند که بالای او از مشرق تا به مغرب باشد. کسی گفت: من این نماز نکنم و این حور را نمی خواهم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا که اگر سرش در کنارِ من باشد و در شیراز و بغدادش گای*ند، مرا چه خبر بُوَد؟!»
سلام این متن از سعدی هست و مثال های دیگری هم مانند این هست که به تشیع طعنه انداخته آیا سعدی مخالف شیعیان بوده؟
البته درباره ابن هزلیات گفته :بعضی از بزرگان مرا ملزم کردند تا کتابی در هزل برایشان بنویسم به شیوه سوزنی، من به ایشان جوابی ندادم پس تهدید به قتل کردند بخاطر همین جواب امر ایشان را اجابت کردم و این ابیات را سرودم و من پناه میبرم به خدای بزرگ (برای سرودن این ابیات) این فصلی است به شیوه هزل و این شیوه را بزرگان فضل ایراد نمیگیرند برای آن که هزل در سخن مانند نمک در غذا است «الهَزلُ فِی الکلام، کَالمِلحِ فِی الطّعام» این کتاب مطابیه است و از خدا توفیق میخواهم.
عرض سلام و ادب
قبل از بیان توضیح پیرامون مذهب سعدی مناسب است اشاره ای به هزلیات در سروده های شعرا داشته باشیم:
هزل در لغت به معنی مزاح (شوخی کردن) و بیهوده گفتن است، اما در اصطلاح ادب عبارت از شعر یا داستان کوتاه و بی هدفی است که برای تفریح گفته می شود ، تا افراد معدودی از آن لذت ببرند. غرض ازپرداختن هزل که گاهی هم از مرز اخلاق و ادب خارج می شود تنها تفریحی بی مایه و گذراست (هزل همانند داستان های بی سر و تهی است که امروزه به نام جوک میان مردم متداول است.)
بخش بسیار کوچکی از کلیات سعدی را خبیثات و مجالسالهزل تشکیل میدهد. این بخش همان چیزی است که به هزلیات سعدی معروف است. خودِ سعدی در مقدمه ی چندسطریِ این بخش گفتهاست: الهَزلُ فِی الکلام، کَالمِلحِ فِی الطّعام.
هزلیات سعدی شامل سه بخش است. تعدادی قطعات پراکنده و دو حکایت به نظم(شعر)، فصل اول آن را تشکیل میدهد. بخش دوم که به نثر است، المجالس فی الهزل و المطایبات نام دارد که خود شامل سه مجلس شبیه وعظ است که به طنز و هزل آمیخته است. بخش سوم یا المضحکات شامل لطیفه هایی به نثر زیبای سعدی است. سعدی در بخش اول و دوم هزلیاتش، تفاوتی میان لغات قائل نیست و از هر لغتی به راحتی و عریانی استفاده نموده است. علاوه بر گفتوگوی آشکار از رابطهی جنسی میان زن و مرد و آوردنِ اسامی اندامهای جنسی که به جای خود در ادبیات کلاسیک نامناسب شمرده میشده است، در هزلیات سعدی نثرگونههایی از نوع دیگر وجود دارد.
بنابراین این موارد در دیوان شعرا نمی تواند مذهب آنان را ثابت یا نفی کند.
در مورد مذهب سعدی و دیگر شعرای قرون گذشته باید به این نکته توجه داشته باشیم که شرایط سیاسی حاکم بر جامعه در آن عصر باعث شده بود تا خیلی از افراد نتوانند مذهب و عقیده خود را به صراحت اعلان کنند. با این وجود برخی اشعاری را برای اثبات سنی بودن برخی شاعران ارائه می کنند، ولی باید گفت که می توان از اشعار همین شاعران، مستنداتی در مورد تمایل آنان به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) مشاهده کرد که به برخی از این موارد اشاره می کنیم: سعدی در بوستان، بعد از آنکه با اشعاری به مدح خلفای چهارگانه پرداخته و می گوید: نخستین ابوبکر پیر مرید * عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید خردمند عثمان شب زندهدار * چهارم علی، شاه دلدل سوار در همان قسمت، دعایی را به جانب پروردگار عرضه می دارد: خدایا به حق بنی فاطمه * که بر قول ایمان کنم خاتمه اگر دعوتم رد کنی ور قبول * من و دست و دامان آل رسول "قول ایمان" چیست که خاتمه سخن سعدی قرار گرفته؟! چرا او به بنی فاطمه سوگند یاد کرده و به دامان آل رسول پناه برده است؟!
لذا نمی توان در مورد مذهب سعدی بطور قطع اظهار نظر کرد هر چند ابیات متعددی از او بیانگر گرایش او به مذهب شیعه می باشد.
سلام در ایه ای از قرآن آمده، اطیبات للطیبین الصالحات للصالحین، الی آخر ایه پس چطور بعضی از پیامبران و حتی امامان همسرانشان خوب نبودن
سلام علیکم؛
با سپاس فراوان از ارتباط شما با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پرسشگر گرامی؛ آیه مورد نظر شما آیه 26 سوره مبارک نور است که میفرماید: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ؛ زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند و مردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک. آنان از آنچه درباره ایشان مىگویند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نیکویى است.»
این آیه در صدد بیان یک اصل کلى است که در انتخاب همسر باید دقت کرد و اصل را بر ایمان و پاکدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. بنابراین معناى آیه این نیست که اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق کریم شود، زیرا قرآن، ملاک ورود در بهشت را ایمان و تقوا و عمل صالح مىداند و لذا با اینکه حضرت نوح و لوط، طیب بودند، اما همسرانشان از خبیثات و دوزخىاند.
کلمه«طیب» در آیه به معناى دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصیف «مال، ذریه، فرزند، کلام، شهر، همسر، غذا و رزق، مسکن، درخت و تحیت» آمده است و در مقابل آن کلمه «خبیث» است که آن هم براى «مال، انسان، همسر، سخن، عمل و شجره» بهعنوان وصف مطرح شده است.
این آیه را چند نوع مىتوان معنا کرد:
الف: با توجّه به آیات قبل که درباره تهمت به زنان پاکدامن و ماجراى افک بود و با توجه به جمله: «مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ»، معناى آیه این باشد که کلمات خبیث، مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاک، شایسته افراد پاک است و مردم پلید، سخن زشت مىگویند و مردم پاک، سخنان پاک مىگویند.
ب: ممکناست مراد آیه بیان یک حکم شرعى باشد که ازدواج پاکان با ناپاکان ممنوع است.
این معنى از امام باقر و امام صادق (ع) نیز روایت شده است، فرمودهاند: این آیه هم نظیر، «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً ...» است که گروهى از مردان میخواستند با زنان بدکاره ازدواج کنند و خداوند آنها را از این کار نهى کرد و این کار را براى ایشان مکروه شمرد.1
ج: ممکن است مراد آیه همسویى فکرى، عقیدتى، اخلاقى و به اصطلاح همشأن و همکفو بودن همسر باشد. یعنى هر کس به طور طبیعى به سراغ همفکر خود مىرود.
ناریان مر ناریان را جاذبند نوریان مر نوریان را طالبند2
در روایات کتاب نکاح نیز مىخوانیم که یاران امامان، گاه سؤال از ازدواج با زنان «خبیثه» مىکردند که با جواب منفى روبرو مىشدند، این خود نشان مىدهد که «خبیثه» اشاره به زنان ناپاک است نه «سخنان و نه اعمال ناپاک» 3
سؤال دیگر اینکه آیا منظور از خبیث بودن این دسته از مردان و زنان یا طیب بودن آنها همان جنبههاى عفت و ناموسى است، یا هرگونه ناپاکى فکرى و عملى و زبانى را شامل مىشود.
اگر سیاق آیات و روایاتى را که در تفسیر آن آمده در نظر بگیریم محدود بودن مفهوم آیه به معنى اول صحیحتر [همان جنبههاى عفت و ناموسى] به نظر مىرسد، در حالى که از بعضى از روایات استفاده مىشود که خبیث و طیب در اینجا معنى وسیعى دارد و مفهوم آن منحصر به آلودگى و پاکى جنسى نیست روى این نظر بعید به نظر نمىرسد که مفهوم نخستین آیه همان معنى خاص باشد ولى از نظر ملاک و فلسفه و علت قابل تعمیم و گسترش است. و به تعبیر دیگر آیه فوق در واقع بیان گرایش سنخیت است هر چند با توجه به موضوع بحث سنخیت در پاکى و آلودگى جنسى را مىگوید (دقت کنید).4
پینوشت:
1. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج17، ص122.
2. تفسیر نور(10جلدى)، ج6، ص168.
3. وسائل الشیعه، ج14، ص337، باب 14 از ابواب ما یحرم بالمصاهره و نحوها.
4. تفسیر نمونه، ج14، ص424.
🔹یأس در مقابل پروردگارِ حقیقی و واقعی، یک خدای دروغی و باطل برای انسان ایجاد میکند و انسان را به آن خدای باطل و موهومی گرایش میدهد.
🔹یأس برای شیطان است و رأس تمام گناهان است؛ چون اگر یأس در انسان پیدا شد، اصلاً انسانیّتِ انسان را ساقط میکند، آدم را آب میکند و از بین میبرد، و آن حقیقت و جوهرۀ روح را از انسان میگیرد.
پس اگر یأس در انسان پیدا شد، این گناهی است که از همۀ گناهان بالاتر است. [اما] اگر یأس پیدا نشد و امید بود، [حتی اگر] گناه هم بود، بود! گناه، لازمۀ وجود است؛ ما بشریم و [گرچه] نباید گناه کنیم، [اما] حالا گناه [هم] شد، [باید بگوییم] خدایا بیامرز!
🔹دیگر انسان نباید زیاد اتّکال کند بر اینکه «من گناه کردم و گناه من دیگر قابل مغفرت نیست!» چرا قابل مغفرت نیست؟! بله، اگر خدای ما غیر از این خدا بود و رحمتش سعه نداشت، [این کلام] درست [بود]! ولی خدای ما چنین خدایی است که رحمتش واسع است، هرچه هم گناه بالاتر باشد و از آن هم بالاتر فرض نشود، رحمت خدا از آن واسعتر است و آن گناه را میگیرد.
علامه طهرانی ره
📚شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی، ص ١۶ و ۲۰۴
🌸 کانال معرفتی و اخلاقی #نمازشب
🆔️ @nafeleshab
🔴 وضعیت زنان در آخرالزمان
به نقل از رسول اکرم(ص) :
جامه ی کافران بپوشند.
خود را به شکل مستبکران درآورند.
بر زین ها سوار شوند.
به همسران خود تمکین نکنند.
درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد.
فاسد می شوند.
برای طمع دنیا در داد و ستد همسرانشان شرکت می کنند.
خود را به صورت مردان در می آورند.
جامه ی مردان را می پوشند.
بی حیا می گردند.
سرشان را چون کوهان شتر درست می کنند.
در عین لباس پوشیدن اندامشان آشکار است.
زنان از این که همسران شان با همجنس خود رابطه دارند آگاهند ولی به روی خود نمی آورند.
در بهترین خانه ها زن تشویق به فسق و فجور می شود.
رابطه ی نامشروع به صورت یک فضیلت بازگو می گردد.
اختلاطشان با مردان زیاد می شود.
با همسرانشان با خشونت رفتار می کنند.
حکومت می کنند.
به نقل از امیرالمؤمنین(ع):
زینت های خود را آشکار می کنند.
از دین خارج می شوند.
به سوی لذت ها و شهوت ها می شتابند.
محرمات الهی را حلال می شمارند.
پدر و مادر در نزد وی خوار شمرده می شوند.
زنها از مردان درخواست ازدواج می کنند.
قضاوت با خودتون؛ببینید کجای زمان هستید
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
چرا خدا مرد را با این حجم از شهوت آفرید که با شیندن صدای زن یا دیدن اندکی از دست و پای زن، تحریک شود و نتیجتاً بر زن لازم شود حجاب کامل داشته باشد؟ نگویید بخاطر حفظ نسل انسان، چون با شهوتی کمتر از این هم میشد! خداوند مرد را با اوج شهوت آفرید که لذتش برای او است و زحمتش برای زن! آیا این آفرینش و قانونگذاری، عادلانه و حکیمانه است؟
به باور مسلمانان احکام عملی اسلام بر پایه مصالح و مفاسد واقعی سامان یافته است و از این رو در هماهنگی کامل با آفرینش و ویژگیهای تکوینی انسان است. یکی از این احکام عملی، پوشش و حجاب برای زن و مرد است که به دلایلی، این حکم شرعی در مورد زنان، بروز و ظهور بیشتر و برجسته تری یافته است. بطور کلی اصل پوشش بدن تقریبا در میان تمام جوامع بشری وجود دارد اما میزان و شکل این پوشش براساس فرهنگهای حاکم بر هر اجتماع، متفاوت است. در دین اسلام از زنان خواسته شده که اندام و موهای خود را از نامحرمان خود بپوشانند و همچنین از لباسهای محرک استفاده نکنند.(۱)
با آنکه توصیههایی و احکامی نیز در دین اسلام برای پوشش و حجاب مرد وضع شده است، اما ناگفته پیداست که تمرکز این حکم شرعی در مورد زنان مسلمان بیشتر از مردان است بطوریکه با شنیدن واژه حجاب اولین چیزی که به ذهن میرسد، مساله حجاب و پوشش زنان است. حال این سؤال پیش میآید که خداوند چرا در برابر مردان به زنان چنین تکلیف همراه با زحمت و مرارت را کرده و این آیا ظلم به زن نیست؟ و اگر بخاطر حفاظت زن و جامعه در برابر شهوت مردان است آیا این مخالف حکمت خداوند نیست و بهتر نبود خدا شهوت کمتری در مرد قرار میداد؟ سعی میشود در چند محور به این سؤال پاسخ داده شود:
نکته اول:
خداوند نیروی شهوت و گرایش به جنس مخالف را در مرد و زن آفرید و آن را وسیلهای برای توالد نسل در انسانها و بسیاری دیگر از موجودات قرار داد. این نیرو در هر دو جنسیت مشترک است و این گرایش به جنس مخالف و دیگر خواهی در زن و مرد به دو شکل متمایز بروز و ظهور دارد. هر دوی آنها با میزان خاصی از غریزه جنسی متولد شده و زندگی میکنند و شدت و ضعف این گرایش و دیگر غرایز به عوامل متعددی در پیش و پس از تولد هر شخص بستگی دارد. همچنین نمیتوان به صورت قطعی گفت که این نیرو در مرد شدیدتر و در زن ضعیفتر است بلکه شواهدی داریم به سود این مطلب که زنان از غریزه جنسی بیشتری برخوردارند اما به سبب برخورداری از حیای بیشتر، و همچنین تفاوت در شیوه ارضای آن، توانایی بهتری در کنترل این غریزه دارند.(۲) هم مرد و هم زن دارای قوه شهوت هستند و هر دو از آن لذت میبرند و تنها گونه بروز و لذت بردن از آن میتواند در آنها متمایز از هم باشد. به گفته برخی از روانشناسان، مردان، خواستار ارتباط جنسی بیشتر هستند و زنان خواستار ارتباط جنسی عمیقتر.(۳)
نکته دوم:
گرایش به جنس مخالف از حکمتهای خداوند است که برای حفظ نسل انسانها در درون همه انسانها به ودیعت نهاده شده است در عین حال این غریزه در مردان و زنان به شکلی متمایز از هم بروز میکند. خداوند بر اساس حکمت خود زن را سراسر ناز و مرد را سراسر نیاز آفریده است. سرشت زن بر پایه تنوع طلبی و زیبایی دوستی شدیدی خلق شده تا تماماً جلوه گری کند و تحسین مردان را برانگیزد و مرد نیز به جهت خلقت خود خریدار این زیبایی زن باشد. بر همین اساس میل و اشتیاق و تحریکِ مرد را بیشتر از راه قوه بینایی او قرار داده و تحریک و برانگیخته شدن احساسات و قوه شهوت زن را از طریق قوه شنوایی و بر اثر شنیدن کلمات محبت آمیز. به همین دلیل نیز خداوند برای جلوگیری از بیبند و باری و هرزگی چشمی مردان در جامعه از یک طرف به زنان دستور میدهد که در مقابل مردان نامحرم خود را بپوشانند و از سوی دیگر به مردان دستور میدهد که چشمان خود را از نگاه به نامحرم حفظ کنند(۴) و از سخن گفتن آزاد با زنان نامحرم پرهیز نمایند.(۵) البته برای تأمین این نیاز درونی و برآورده کردن غریزه شهوت در انسانها ازدواج را قرار داده است تا زن و مرد در کنار یکدیگر آرامش پیدا کرده و تأمین گردند.(۶)
نکته سوم:
واژه تکلیف از کلف به معنای سختی و مشقت گرفته شده است. هر تکلیفی در درون خود قطعا همراه با سختی و مرارت است اما خداوند به دلایلی این تکلیف را وضع کرده و قطعا برکات و فواید بسیار زیادی دارد که سختی موجود در آن را بسیار ناچیز و کم اهمیت جلوه میدهد. حجاب اگر چه که همراه خود ممکن است سختی و محدودیت به همراه داشته باشد، اما قطعا حکمتها و فواید بسیار زیادی دارد که قطعا در برابر این سختیها امری معقول و حکیمانه خواهد بود. این فواید و حکمتها، محدود به جلوگیری از افسارگسیختگی شهوت در مردان نیست و فواید بسیار دیگری هم دارد؛ از جمله این که حیای زن را تقویت و جلوه گری او را کنترل میکند و آن را به حریم خانواده و زندگی زناشویی محدود میسازد.
همانقدر که مرد در معرض انحراف و میل به گناهان جنسی است، زن نیز در معرض گناه و جلوه گری و عرضه خود به دیگران است. حجاب هر دو میل مردانه و زنانه را کنترل و مهار میکند. به بیان دیگر، حجاب، تقویت حیاء است و حیاء از عوامل کنترل کننده غرایز جنسی در زنان است؛ درنتیجه، از طریق حجاب زنان، افزون بر این که میل جنسی مردان کمتر برانگیخته میشود، حیای زنان نیز تقویت میشود و غریزه جنسی آنها و میل آنها به عشوه گری کنترل میگردد.
نتیجه:
نتیجه اینکه شهوت و نیروی جنسی در اکثرِ مردان در حد متعادل بوده و البته ممکن است این گرایش به جنس مخالف در برخی از آنها شدیدتر و یا ضعیفتر باشد که مربوط به شرایط تولد و محیطی است که در آن زندگی کرده و میکنند. در عین حال بر اساس شواهدی، غریزه جنسی در زنان بیشتر و قویتر از مردان است. زنان به سبب حیاء و صبر بیشتر و همچنین، به سبب تفاوت در شیوه ارضای آن، ظهور و بروز کمتری در عرصه اجتماعی دارند. مردان، خواستار ارتباط جنسی بیشتر و زنان خواستار ارتباط جنسی عمیقتر هستند. غریزه جنسی، در مردان بیشتر از طریق قوه بینایی و در زنان بیشتر از طریق قوه شنوایی برانگیخته و ارضا میشود. به همین دلیل نیز اسلام به مردان توصیه میکند که مراقب نگاهها و سخنان خود در برابر زنان نامحرم باشند و به زنان هم توصیه میکند که اندام خود را که مظهر مخلوق زیبای خداست، از مردان نامحرم پوشیده نگاه دارند. حجاب و پوشش زنان، هم در جلوگیری از افسارگسیختگی میل جنسی مردان موثر است و هم در تقویت حیای زنان و کنترل روحیه عشوه گری و میل جنسی آنها. در نتیجه، حجاب، میل جنسی مرد و زن را به شکل تعدیل یافته برای حفظ قوام خانواده، کنترل و تنظیم میکند.
پی نوشتها:
1.سوره نور، آیه ۳۱.
2.در برخی از روایات آمده که شهوت زنان چندین برابر شهوت مردان است اما زنان به سبب حیا و صبر بیشتر، از قدرت بیشتری در کنترل این میل برخوردارند.(الحرّ العاملی، محمد بن الحسن، مكتبة المحلاتی، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۹۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۳، ص۲۴) چون زنان حیای بیشتری دارند و بهتر غریزه جنسی را کنترل میکنند، در عرصه اجتماعی اینطور وانمود میشود که زنان شهوت کمتری نسبت به مردان دارند.
3.اسپرلینک، آبراهام پل، روان شناسی، روش علمی در شناخت طبیعت آدمی، مترجم مهدی محی الدین بناب، تهران، نشر روز، ۱۳۷۲ش، ص۸۹.
4.سوره نور، آیه ۳۰.
5.به عنوان نمونه: نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آلالبیت، ط ۲، ج۱۴ ص۲۵۶ و ص۲۷۲؛ اللیثی الواسطی، علیبن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، قم، دارالحدیث، ط ۱، ۱۳۷۶ش، ص۲۰۲.
6.سوره روم، آیه ۲۱.
پرسش: در قرآن كریم و روایات، آیاتی با مضمون نیكی به والدین (و بالوالدین احسانا) وجود دارد. آیا طبق این آیات اطاعت از پدر و مادر واجب است؟
پاسخ: احترام و نیکی به پدر و مادر در منطق اسلام جزء وظایف مهم انسانی و الهی و دینی است، گر چه عواطف انسانی و مساله حقشناسی به تنهایی برای رعایت احترام در برابر والدین كافی است، ولی از آنجا كه اسلام حتی در مسائلی كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد، و هم عاطفه آن را به وضوح درمییابد، سكوت روا نمیدارد، بلكه به عنوان تاكید در این گونه موارد دستورات لازم را صادر میكند،در مورد احترام والدین آن قدر تاكید كرده است كه در كمتر مسالهای دیده میشود.
به عنوان نمونه به چند قسمت از آیات و روایات اشاره میكنیم که همه آنها گویای این مساله والا است که احترام و نیکی به پدر و مادر چه قدر مهم است:
۱- حداقل در چهار سوره از قرآن مجید نیكی به والدین بلا فاصله بعد از مساله توحید قرار گرفته این هم ردیف بودن دو مساله، بیانگر این است كه اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است و نسبت به اهمیت آن چه قدر تأکید دارد:
-« لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً:(۱)جز خداوند یگانه را پرستش نكنید و به پدر و مادر نیكی كنید »
-«و اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً؛(۲)و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیكی كنید»
-«أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً؛(۳)هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیكی كنید »
-«وَ قَضی رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً؛(۴)و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیكی كنید!»
۲ - امامان معصوم حتی كمترین بیاحترامی را در برابر پدر و مادر اجازه ندادهاند و این نشانه وجوب اطاعت بری از والدین است.در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم كه فرمود:
«عَنِ الْبَرْقِی عَنْ یحْیی بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَیئاً أَدْنَی مِنْ أُفٍّ لَنَهَی عَنْهُ- وَ هُوَ مِنْ أَدْنَی الْعُقُوقِ- وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ ینْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی وَالِدَیهِ- فَیحِدَّ النَّظَرَ إِلَیهِمَا؛(۵)" اگر چیزی كمتر از" اف" وجود داشت خدا از آن نهی میكرد (اف كمترین اظهار ناراحتی است) و این حداقل مخالفت و بیاحترامی نسبت به پدر و مادر است، و از این جمله نظر تند و غضبآلود به پدر و مادر كردن میباشد".»
فتوای برخی مراجع تقلید معاصر در این موضوع از این قرار است:
جلب رضایت والدین و نیز اطاعت از والدین در همه جا واجب نیست. البته بسیار خوب و پسندیده است و بهتر است که انسان در تمام کارها رضایت آن هارا تحصیل کند. ولی اذیت و آزار والدین حرام است. و در جایی که اطاعت نکردن از والدین موجب آزار والدین شود اطاعتشان لازم و واجب میگردد. مگر این که اطاعتشان باعث ترک واجب یا فعل حرام باشد مثلا خدای نکرده بگویند نماز نخوان، وشراب بخور,در این صورت اطاعت شان حرام است.(۶)
پی نوشت:
۱. بقره(۲) آیه ۸۳.
۲. نساء(۴) آیه ۳۶.
۳. انعام(۶) آیه ۱۵۱.
۴.اسراء(۱۷)آیات ۲۳و ۲۴.
۵. صافی محمودبن عبد الرحیم،الجدول فی اعراب القرآن،ناشردار الرشید مؤسسة الإیمان،دمشق بیروت،سال ۱۴۱۸ق،نوبت چهارم، ج۱۵، ص۳۲.
۶.آیت الله مکارم، استفتاآت،ج۱، س۱۶۰۴؛ آیت الله بهجت،استفتاآت،ج۴،س۵۰۴۱و۵۰۳۸ و۵۰۳۳،آیت الله تبریزی استفتا آت س۲۲۴۰؛ امام خمینی توضیح المسائل مسائل متفرقه س۸۵.(مطابق با نظر آیت الله خامنه ای)؛ سؤالات تلفنی از دفتر آیت الله سیستانی و آیت الله صافی و آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله وحید خراسانی.
اما اگر افشای آن موضوع باعث آبروریزی و یا خارشدن خود و دیگران نمیشود. بلکه امری جزئی و یا شخصی است و ممکن است حتی بتوانند در این زمینه به فرزند کمک کنند در این جا باید به حرف آنها عمل کرد و آن موضوع را به آنها گفت.
پرسش: احکام اطاعت از پدر مادر(۲)
پاسخ: پرسش:
آیا پدر و مادر حق كسب اطلاع از امور شخصی زندگی فرزند خود، كه دارای همسر و فرزند میباشد و زندگی مستقلی دارد را دارند یا خیر و اگر در این خصوص از ما سؤال كردند آیا بر ما واجب است كه تمامی جزئیات و كلیات زندگی خود را به اطلاع آنها برسانیم و یا میتوان- البته با اجتناب از دروغ - از ارائه پاسخ امتناع كرد؟
پاسخ:
پدر و مادر حق كسب اطلاع از امور شخصی زندگی فرزند خود، كه دارای همسر و فرزند میباشد و زندگی مستقلی دارد را دارند. ولی بر فرزند لازم نیست تمامی جزییات و كلیات زندگی خود را به اطلاع آنها برساند. بلکه میتواند بدون آن که آن هارا ناراحت کرده باشد و دروغی گفته باشد از اطلاع رسانی خود داری کند.
باید توجه داشت که معمولا والدین خیرخواه فرزندان هستند و اگر بفهمند که فرزندشان از دخالت درزندگی او ناراحت میشود از دخالت و کسب اطلاع خودداری میکنند بنابراین اگر فرزند با زبان خوش والدینش را توجیه کند شاید مؤثر باشد که دیگر کسب اطلاع نکنند.
پرسش:
آیا اگر پدر و مادر در خصوص امور مالی فرزند عاقل و بالغ خود از قبیل خرید و فروش ملك، واگذاری ملك به غیر، میزان مخارج، بردن هدیه و یا دریافت قرض، امر و یا نهی خاصی داشتند این امر و نهی، لازم الاطاعه است یا خیر و اگر به خاطر اجتناب از وقوع بحثها و اختلافات خانوادگی آنها را در جریان این امور قرار ندهیم آیا پدر و مادر به حكم آیه شریفه(و بالوالدین احسانا) مجاز به تجسس از سایر اعضای فامیل و همسایگان و آشنایان جهت كشف موضوع هستند یا خیر؟
پاسخ:
اموال فرزند در ملکیت خود اوست و تصمیم گیری در مورد آنها نیز با خودش است. اما از آنجا که پدر و مادر ضرر فرزند خود را نمیخواهند و احترام آنها واجب است. نباید به آنها بیحرمتی شود و یا موجبات آزار و اذیت آنها فراهم آید.(سؤال تلفنی از دفتر آیت الله صافی)
تجسس در امور دیگران جایز نیست حتی فرزند.
پرسش:
آیا فرزند و همسر فرزند انسان نیز به حكم آیه (و قولوا للناس حسنا) جزیی از كلمه ناس تلقی میشوند و احتراز از غیبت و ظن و گمان در خصوص آنان نیز واجب است و یا در صورت دلسوزی، پدر و مادر میتوانند در خصوص ایشان غیبت یا ظن و گمان داشته باشند؟
پاسخ:
این دستور قرآن عمومی است و هیچ آیه و روایتی نداریم که غیبت زن و فرزند را استثنا کرده و مجاز شمرده باشد. از لحاظ فقهی و اصولی این خطاب و آیه سخن گفتن نیکو را با همه مردم (ناس) لازم شمرده و غیبت را به طور عام و مطلق جز در موارد استثنایی و محدود که در جای خود ذکر شده و دلیل خاص دارد (که در آن موارد انگیزه و اثر مثبت هست)منع کرده و تا زمانی که دلیل بر استثنای موارد دیگر نداشته باشیم، منع بر عمومیت خود باقی و موارد ممنوع میباشند و تا به حال دلیلی بر استثنای زن و فرزند ارائه نشده است.
ما نباید عیب پنهان هیچ مؤمنی را نزد دیگران آشکار کرده و او را تحقیر و بیآبرو سازیم؛ همچنین باید به همه انسانهای مؤمن تا ممکن است خوش گمان باشیم و کار آنان را بر وجه صحیح حمل کنیم و در این وظیفه فرقی نیست که طرف مقابل همسر، فرزند ما یا دیگری باشد.
وقتی کسی دلسوز دیگری است در حفظ آبروی او تلاش بیشتر دارد و تذکر عیب فرد به خود فرد در تنهایی برای اصلاح او، اصلا غیبت نیست تا بگوییم این غیبت نسبت به فرزندان جایز است. چنین تذکری نسبت به همه لازم است و اختصاص به زن و فرزند ندارد و ناشی از دلسوزی و تعهد ایمانی است و کرامت و شخصیت فرد هم لکهدار نمیشود.
غیبت، افشای عیب پنهانی فرد نزد دیگران برای بیآبرو کردن و تحقیر نمودن اوست نه تذکر به فرد در تنهایی و دور از چشم دیگران و یا در صورت لزوم نزد دیگران تا اصلاح شود. تذکر دلسوزانه و دور از چشم دیگران و در صورت لزوم جلوی چشم دیگران، نسبت به همه افراد پسندیده و مصداق امر به معروف و نهی از منکر است.
پرسش:
آیا اگر پدر و مادر اصرار كنند كه موضوعی را برایشان فاش سازیم و به دلایلی این امر از نظر ما منطقی یا عقلانی نباشد و پدر و مادر تهدید كنند كه در صورت عدم افشای موضوع، دل ما میشكند و عواقب سختی برای فرزند در پی دارد تكلیف چیست؟
پاسخ:
این امر بستگی به موضوعی دارد که میخواهد فاش شود
اگر آن موضوع راجع به گناه و یا اشتباه فاحشی بوده که خود فرد انجام داده است و یا راجع به گناه فرد دیگری بوده است و یا راجع به اسرار فرد دیگری است که در صورت گفتن آبروی آن فرد میرود، یا آن فرد راضی به افشای آن نیست، فرزند اصلا مجاز نیست این موضوعات را فاش کند. چون هیچ کس حق ندارد گناهان خود یا دیگری را فاش سازد و اعتراف کند و آبروی خود یا دیگران را ببرد، در این موارد که پای گناه به میان میآید و والدین از ما درخواست دارند گناه کنیم لازم نیست از حرف آنها اطاعت کنیم. ولی در عین حال نباید با آنها به درشتی سخن گفت و یا برخورد و حرکت بدی انجام داد، فقط آن موضوع را فاش نساختن کافی است.