#متن_بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری #کنگره_چهار_هزار_شهید_استان_یزد #متن_بیانات_1400 10 #فروردین
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید. هر جایی که یاد شهیدان، نام شهیدان در آن مطرح بشود، برای امثال ماها که محروم از فیوضات عالیِ نازلشدهی بر آنها هستیم، شیرین و مطلوب خواهد بود. انشاءالله که خداوند به شماها توفیق بدهد.
تقدیر از ابتکارات جالب مادّی و معنوی برای بزرگداشت شهدای استان
بسیار کار خوبی کردید که این بزرگداشت را با این شکل، با این فلسفه و مبنائی که آقایان بیان کردند تشکیل دادید. بنابراین بنده از همهی دستاندرکاران این بزرگداشت و از همهی کسانی که در این کار سهیم بودند صمیمانه تشکّر میکنم؛ بخصوص که این کاری که شما شروع کردید و انجام دادید، با ابتکارات بسیار جالب و زیبایی همراه است؛ همین مسئلهی چهل خدمت به نیابت از ارواح طیّبهی چهار هزار شهید که شما مطرح کردهاید و اینها را در سطح استان گسترش دادهاید، کار بسیار زیبا و پُرمعنا و مفیدی است که انجام دادهاید؛ که تفصیل این چهل خدمت را جناب آقای ناصری بیان کردند. بنده هم برای اینکه این حرف منتقل بشود و منعکس بشود در فضای عمومی کشور، یک اشارهای میکنم.
این چهل خدمت انواع و اقسام خدمات را شامل میشود؛ شما از غرس چهار هزار نهال بگیرید تا تهیّهی جهیزیّهی کامل، تا ایجاد ازدواج آسان، تا نامگذاری موالید -که این جزو مسائل مهمّی است که فعلاً خیلیها به آن توجّه ندارند، امّا مسئلهی نامگذاری موالید، یکی از مسائل مهمّ فرهنگی کشور است، که یک حرکت نادرستی در این زمینه وجود دارد و شما در مقابل آن حرکت در واقع ایستادهاید- تا درمان رایگان تا بستههای معیشتی، تا بستههای فرهنگی، و تا چهار هزار ختم قرآن؛ یعنی همه چیز؛ از مسائل محسوس و مادّی و مربوط به متن زندگی گرفته تا مسائل معنوی و عروج معنوی مثل زیارت عاشورا و ختم قرآن و مانند اینها؛ این ابتکار بسیار برجستهای است. یزدیها اهل ابتکارند؛ این یکی از مهمترین و زیباترین ابتکاراتی است که شما در این زمینه انجام دادهاید.
سابقهی ابتکارات یزدیها در زمان جنگ
در جبهه هم همین جور بود، در جبهه هم ابتکارات یزدیها را همه دیدند؛ بنده بعضی را دیدم، بعضی را هم شنیدم؛ مثلاً فرض کنید که از هنر حفر قنات یزد استفاده کردن و کانالهایی زیر زمین درست کردن برای نیاز رزمندگان، یا از زنان فعّال خانهدار در داخل یزد برای [خدمت در] خیّاطخانه استفاده کردن. خیّاطخانههای وسیعی در یزد ایجاد شد؛ اوّل در یک مرکز، بعد گسترش پیدا کرد و مرحوم شهید صدوقی(۳) (رضوان الله علیه) تشویق کردند، تقدیر کردند، این کار رواج پیدا کرد که اینها لباس برای رزمندگان فراهم میکردند، تهیّه میکردند و میفرستادند به جبهه. یا در خودِ پادگان یا اردوگاهِ تیپّ الغدیر که بنده [هم] رفتم، یک حمّام ساخته بودند -که بنده داخل آن حمّام رفتم- مثل حمّامهای خیلی خوب شهری: دوشهای متعدّد، سربینهی(۴) حمّام؛ اینها کارهای ابتکاری است، یعنی چیزهایی که انسان جاهای دیگر اینها را مشاهده نمیکرد؛ حالا کار نظامی و خطشکنی و مانند اینها به جای خود محفوظ. یزدیها این [جور بودند]. قبل از انقلاب هم همین جور؛ اندکی قبل از انقلاب، این نوحهی معروفی که در یزد خوانده شد، ما در مشهد آن را گرفتیم و شنیدیم -یکی [بود که] جهرمیها خوانده بودند، یکی یزدیها خوانده بودند- مفاهیم و مسائل انقلابی را وارد نوحهی سینهزنی کرده بودند و یک گسترش عظیمی به وجود آورده بودند؛ کار بزرگی بود.
حقّ عظیم یزدیها بر انقلاب
یزدیها حقّ عظیمی بر گردنِ خود انقلاب هم دارند و آن همین مسئلهی دهم فروردینی است که آقایان اشاره کردند. دهم فروردین در شرایط حسّاسی تشکیل شد؛(۵) یعنی در تبریز کشتار شده بود، حرکت مردم سرکوب شده بود -البتّه قیام تبریز هم قیام فوقالعادهای بود- در یک چنین شرایطی یزدیها جلسهی اربعین تشکیل دادند و خودِ مرحوم شهید صدوقی شرکت کرد؛ البتّه مرحوم آقای فلسفی(۶) هم بود که منبر نرفت، آقای راشد(۷) و دیگران منبر رفتند و آن حوادث دردناک، امّا از یک نظر بهجتآفرین به وقوع پیوست که نشاندهندهی حرکت عظیم مردم یزد بود. اینها چیزهایی است که مهم است.
1
۳) خرسندی شهدا از دنبالهروانشان به خاطر سرنوشت آنها
بعد آن وقت، پیام بعدی [این است]: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون(۱۲) مستبشِرند -مستبشِر به کسی میگویند که یک بشارتی به او میرسد و او خرسند میشود، شاد میشود؛ این میشود مستبشِر- اینها میگویند ما برای شماهایی که به ما ملحق نشدهاید و در راه ما هستید و حرکت شما به سمت هدف ما است، به خاطر آن سرنوشتی که منتظر شما است خوشحالیم، خرسندیم؛ آن سرنوشت چیست؟ اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ شما بدانید که در آینده برای شما نه بیم وجود دارد، نه اندوه وجود دارد؛ [سرنوشت] شما که در راه ما دارید حرکت میکنید این است. ببینید این پیام شهدا به ما، پیام خیلی مهمّی است؛ یَستَبشِرونَ بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضل؛ خدا به شما نعمت خواهد داد، خدا به شما فضل خواهد داد؛ وَ اَنَّ اللهَ لایُضیعُ اَجرَ المُؤمِنین؛(۱۳) این حرکتی که شما دارید میکنید، پیش خدا پاداش دارد و خدا این پاداش را ضایع نخواهد کرد؛ اینها دارند به ما میگویند، دارند ما را تقویت میکنند، دارند به ما انگیزه میدهند، دارند ما را در این حرکت تشویق میکنند تا حرکت را محکمتر، قویتر، مستدامتر، مستمرتر انجام بدهیم. خب حالا شما حرکتهای مؤمنانه انجام دادهاید؛ چهار هزار، چهارصد، چهل کار مهم انجام دادهاید؛ اینها همان چیزی است که شهدا را خوشحال میکند، و اینها مستبشِر به این حرکت شما هستند، بشارت کارهای شما آنها را خرسند و خوشحال میکند؛ مستبشرین.
خب این پیام شهدا است به من و شما تا بدانیم و حرکت را مراقب باشیم و از دُور نیندازیم و راه را ادامه بدهیم. این پیام شهدا درست نقطهی مقابل آن پیامی است که دنیاطلبان به ما میدهند، وسوسهکنندگان به ما میگویند؛ وسوسه میکنند که «آقا چه فایده دارد؟ آخر چرا؟ چه کار دارید میکنید؟ چرا میروید؟»! درست نقطهی مقابل آن، پیام این شهدای عزیز است.
تمجید از سلیقه ی خوب در کتابسازیهای شهدا
خب من دیدم این کتابهایی را که اینجا گذاشته بودید؛ حالا مجال نگاه کردن که در این فرصت نبود و نیست لکن من عناوین کتابها را که نگاه کردم، و سلیقهای را که در ظاهر کتاب و کتابسازی به کار رفته بود، تحسین میکنم، خیلی خوب بود؛ عکس شهید را روی کتاب درج کردند و کتابها، کتابهای متعدّدی بود و تصویرهای خیلی خوبی دیدم اینجا نصب شده که همهی اینها کارهای ابتکاری و کارهای خوبی است و کارهای دیگری که حالا آقایان اشاره کردند که انجام میگیرد.
لزوم تبیین هدف شهیدان برای رفتن به میدان جنگ: حمایت از انقلاب، امام و دین
یک نکته را حتماً در این مجموعهی کارها در نظر بگیرید و آن نکته، مسئلهی انگیزهی شهیدان و هدف شهیدان است؛ [اینکه] شهیدان برای چه به میدان جنگ رفتند که به شهادت آنها منتهی شد؟ این مهم است. خب از نظر من و شما ممکن است واضح باشد؛ انگیزهی آنها انقلاب بود، حمایت از امام بود، زنده نگه داشتن حرکت عظیم جمهوری اسلامی بود که دشمن میخواست آن را از بین ببرد و خاموش کند؛ لکن در این زمینه وسوسه صورت میگیرد، فلسفهبافی میکنند، حرف میزنند برای اینکه این را نفی کنند؛ این را تقویت کنید. هدفشان عبارت بود از حمایت از انقلاب، حمایت از امام، حمایت از دین؛ ببینید در بسیاری از این وصیّتنامهها اسم مبارک امام هست، مسئلهی حجاب هست، مسئلهی انقلاب هست؛ اینها انگیزهی آنها است. و آرمان آنها هم همین است که کشور و جامعه به هدفهای انقلاب اسلامی دست پیدا کند؛ آرمان آنها این است و میروند برای اینکه این کار انجام بگیرد؛ میروند در مقابل این دشمنی که آمده تا خطّ انقلاب را قطع بکند و نظام جمهوری اسلامی را که بر اساس این انقلاب است بر هم بزند، سینه سپر کنند و بِایستند و او را دفع کنند که توانستند، این کار را هم کردند و خودشان هم شهید شدند. این یک نکته است.
3
لزوم معرّفی همهی شهدا و برجسته کردن آنها در چشم جوانان
یک نکتهی دیگر معرّفی چهرههای پُرافتخار این شهدا به جوانان است؛ خب، من دیدم حالا این نام شهدای بزرگ و برجسته وجود دارد؛ به اینها اکتفا نکنید. آن طور که به من گزارش کردند، در بین شهدای یزد هزار شهید دانشآموز هست؛ یعنی از این چهار هزار شهید، هزار نفرشان شهدای دانشآموزند؛ این چیز خیلی مهمّی است. [طبق] آنچه به من گزارش کردهاند، میگویند متوسّط سنّ شهدای یزد ۲۳ سال است، یعنی حدود نصفِ از اینها سنّشان کمتر از ۲۰ سال بوده؛ نوجوانترین شهید دفاع مقدّس یزدی است؛ یک بچّهی دوازده سیزده ساله؛ اینها مهم است، اینها را برجسته کنید، اینها را نشان بدهید -هزار شهیدِ دانشآموز- تا دانشآموزِ امروز بفهمد که نسل قبل در این دوره و در این سنین چه هنر بزرگی انجام داده، چه کار بزرگی انجام داده؛ اینها چیزهای مهمّی است که باید به اینها توجّه کرد.
لزوم تلاش برای حفظ جوانها از وسوسهی دشمن
توجّه داشته باشید که دشمن -من که مدام تعبیر دشمن [را بیان] میکنم، یک عدّهای ناراحت میشوند که چرا فلانی مدام میگوید دشمن؛ بله، باید تأکید کرد تا مردم فراموش نکنند که دشمنشان در کمین است- به طور دائم دارد کار میکند برای اینکه جوانها را مأیوس کند، منحرف کند، از راه باز بدارد؛ آنهایی را که معتقد نیستند غرق در فساد کند، و آنهایی را که معتقدند منحرف و زاویهدارِ از خطّ انقلاب کند؛ دشمن دائم دارد برنامهریزی میکند. خیلی از برنامههای دشمن برای ما -حالا شاید نه همه امّا خیلیهایش- گزارش میشود، ما میفهمیم، اطّلاع پیدا میکنیم؛ در مقابلش تلاش شما بایستی این باشد که جوانهایتان را حفظ کنید و میتوانید این کار را بکنید. نگذارید وسوسهی دشمن در جوانها اثر بگذارد و بتواند آنها را سرد کند و در نهایت به خدمت بگیرد.
لزوم ثبت خاطرات والدین و همسران شهدا جهت روشن شدن فضای خانوادگی
یک نکتهی دیگر هم مسئلهِی خاطرات والدین شهدا است. البتّه خیلی از والدینِ شهدای دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس متأسّفانه قبل از اینکه از آنها خاطراتی گرفته بشود از دنیا رفتهاند لکن بعضی هنوز بحمدالله حیات دارند؛ یا پدر یا مادر. البتّه خاطرات همسران خیلی مهم است، آنها هم بایستی گرفته بشود و خوشبختانه بسیاری از آنها هستند، لکن خاطرات پدر و مادر شهدا بخصوص از این جهت مهم است که فضای داخلیِ خانوادهی شهیدپرور را برای ما تصویر میکند. این خانوادهای که سه جوانش شهید میشوند -اینجا الان چند کتاب دربارهی سه شهید و دو شهید هست؛ این خانوادهای که سه جوانش شهید میشوند: یک جوانش اوّل شهید میشود، بعد دوقلوها در یک روز شهید میشوند؛ در یک روز این دوقلوها به دنیا میآیند، در یک روز هم شهید میشوند- چه کار میکرد؟ چه جوری اداره میشد؟ پدر و مادر چه کار میکردند که این جور انگیزه و حرکت و هیجان در این جوانها به وجود میآید که پا میشوند میروند جبهه؟ این مهم است، و به اینها باید توجّه کرد. خاطرات پدرها و مادرها [مهم است]. البتّه خاطرات همسرها هم بسیار مهم است؛ خصوصیّات خانوادگی و فضای خانوادگی جزو چیزهایی است که بایستی ثبت بشود.
لزوم تلاش مضاعف در راه حق
متأسّفانه امروز کسانی هستند که در زیر سایهی جمهوری اسلامی و به برکت مجاهدت همین شهیدان و رزمندگان و ایثارگران و امثال اینها دارند با امنیّت و آزادی زندگی میکنند و ۱۸۰ درجه بر خلاف خواستههای آنها و اهداف انقلاب کار میکنند و حرکت میکنند! اینها باید برای خودشان روشن کنند که جواب این خونهای پاک را چه جور خواهند داد. شما در مقابل، تلاشتان را در راه حق، در راه صحیح، در راه انقلاب مضاعف کنید.
انشاءالله خدای متعال از شما راضی باشد؛ قلب مقدّس ولیّعصر انشاءالله از شماها راضی باشد و مشمول دعای ولیّعصر (ارواحنا فداه) باشید؛ و ارواح طیّبهی این شهدا انشاءالله از شماها راضی باشند و شماها را دعا کنند؛ و انشاءالله توفیقات الهی در کارهای بزرگ و مهمّی که در پیش روی ما و در پیش پای ما است و باید انجام بدهیم، نصیب همهی ماها بشود. به مردم عزیز یزد هم از قول بنده سلام برسانید.
والسّلام علیه و علیکم و رحمةالله
4
۱) در ابتدای این دیدار حجّتالاسلام والمسلمین محمّدرضا ناصرییزدی (نمایندهی ولیّفقیه و امام جمعهی یزد)، آقای محمّدعلی طالبی (استاندار یزد) و سرتیپ رضا پورشمسی (فرمانده سپاه الغدیر یزد و دبیر کنگره) گزارشاتی ارائه کردند.
۲) آیتاﷲ محمّد صدوقی (نمایندهی ولیّفقیه در استان، امام جمعهی یزد و سوّمین شهید محراب) که در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ پس از اقامهی نماز جمعه به دست منافقین به شهادت رسید.
۳) رختکن
۴) در دهم فروردین ۱۳۵۷، مردم یزد در مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای تبریز که به دعوت آیتالله صدوقی برگزار شده بود، شرکت کردند که پس از اتمام مراسم در خیابانها دست به تظاهرات زدند که با حملهی نیروهای رژیم طاغوت به شهید و زخمی شدن جمعی از مردم منجر شد.
۵) حجّتالاسلام محمّدتقی فلسفی
۶) حجّتالاسلام محمّدکاظم راشدیزدی
۷) آیتالله سیّدروحالله خاتمی (نمایندهی ولیّفقیه در استان و امام جمعهی یزد)
۸) سوره آلعمران، آیهی ۱۶۹
۹) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۵۶
۱۰) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۶۸
۱۱) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۰
۱۲) سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۱
https://www.leader.ir/fa/speech/24886/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%B2%D8%AF
5
media_29596_[Leader.ir].mp3
22.26M
بیانات در #مراسم_انس_با_قرآن در اولین روز از ماه مبارک #رمضان
۲۵ / #فروردین/ ۱۴۰۰
👈👈منبع 👉👉 #1400
میبخشید به دلیل فراموشی یا اشتباه متن این سخنرانی رو در کانال نگذاشتیم ، برای مطالعه متن بیانات این مراسم به این آدرس مراجعه بفرمایید: 👈👈متن بیانات 👉👉
#متن_بیانات آقا در بیانات در #سخنرانی_تلویزیونی_خطاب_به_ملت_ایران
۱۲ / #اردیبهشت/ ۱۴۰۰
سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران در نوزدهمین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲؛ #متن_بیانات_1400
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
السّلام علی امیرالمؤمنین و امام المتّقین و افضل الوصیّین و حجّة ربّ العالمین و رحمة الله و برکاته.
ایّام ضیافت الهی و لزوم آمادگی برای کسب رحمت الهی
قلّهی ماه رمضان، ایّام قدر و لیالی مبارکهی قدر است؛ ما به این قلّه رسیدهایم؛ از فرصت بینظیر توسّل و تضرّع و دعا و طلبِ از پروردگار عالم [باید] استفاده کنیم. این ماه ضیافت الهی است و برترین ضیافتهای الهی در همین ایّام مبارک است. این دعایی که شما میخوانید، این توسّلی که شما میکنید، این اشکی که میریزید، اینها همه ضیافتهای پروردگار است که به شما اعطا شده؛ قدر اینها را بدانید و برای خودتان و همهی برادران دینیتان و کشورتان و جامعهتان دعا کنید و از خدا مطالبه کنید، درخواست کنید و مطمئنّ به اجابت باشید. در روایت هست که وقتی دعا میکنید، اطمینان داشته باشید که این دعا مستجاب میشود؛ از طرف پروردگار هیچ قصوری وجود ندارد، او کَرَم محض است؛ [امّا] گاهی هست که ظرفِ ما آمادگی ندارد برای گرفتن آن لطف و رحمت الهی؛ سعی کنیم با استغفار، با توجّه و تضرّعِ بیشتر، خودمان را آمادهی دریافت رحمت الهی بکنیم. دو شب از شبهای قدر باقی است، اینها را قدر بدانید. بنده هم از همهی شما عزیزانی که میشنوید و میبینید، التماس دعا دارم.
خب صحبت امروز ما در ابتدا یک عرض ارادت کوتاهی است به مولای متّقیان (صلوات الله و سلامه علیه)، و بعد هم به مناسبت روز معلّم و روز کارگر، چند کلمه دربارهی معلّمین عزیز و چند کلمه دربارهی کارگران عزیز عرض خواهیم کرد؛ انشاءالله.
امامت معنوی و والای امیرالمؤمنین (ع)
در مورد امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و معرّفی شخصیّت این بزرگوار، یک مرحله، مرحلهی امامت آن بزرگوار است؛ امامت نه به معنای ریاست دین و دنیا و این حرفهایی که ما در باب امامت میزنیم؛ اینها مورد نظر نیست؛ بلکه آن امامتی که خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمود: اِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ اِمامًا.(۱) خب این چه زمانی به ابراهیم گفته شده است؟ این بدون شک در زمان سالخوردگی حضرت ابراهیم است؛ چون حضرت در پاسخ پروردگار عرض میکند: وَ مِن ذُرِّیَّتی؛(۲) پیدا است ذرّیّه داشته؛ و ذرّیّهی حضرت ابراهیم مال پیرمردی او است. اَّلحَمدُلله الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمٰعیلَ وَ اِسحٰق.(۳) حضرت در دوران جوانی و میانسالی و حتّی اوایل کهنسالی هم فرزندی نداشتند؛ فرزند مال اواخر کار است. پس این امامت مربوط است به اواخر دوران زندگی حضرت ابراهیم؛ در حالی که ابراهیم دهها سال قبل از آن، پیغمبر بود و پیغمبرها رئیس دین و دنیایند؛ در این شکّی نیست امّا این امامت را بعد خدای متعال داد. پس این امامت یک مرحلهی دیگری است، یک چیز بالاتری است، یک امر معنوی است. مسئلهی امامت با این ترازوهای عرفیِ ما قابل اندازهگیری و توزین(۴) نیست؛ این همانی است که امام صادق (علیه السّلام) [در تبیین آن] در منیٰ در حضور جمعیّتهای مردم فریاد کشید: اِنَّ رَسولَ اللهِ کانَ الاِمام؛(۵) پیغمبر، امام بود؛ امام به آن معنا [مدّ نظر است].
خب اینکه یک مقام والا و عالی است و انصافاً فهم آن هم از دسترس ما خارج است؛ حالا غیر از خود معصومین (علیهم السّلام)، نخبگان و بزرگانی بودهاند که به مفاهیم عالی امامت دست پیدا کردهاند؛ شاید در زمان خود ما هم کسانی باشند، قبل از ما هم کسانی بودهاند که ما دورادور اسم اینها را شنیدهایم یا آثارشان را دیدهایم؛ [مثل] مرحوم حاج میرزا جوادآقای ملکیتبریزی که تقریباً حدود صد سال قبل از دنیا رفتهاند، در کتاب مراقبات راجع به امیرالمؤمنین و همین مقام امامت مطالبی را بیان میکنند؛ که ما دستمان به این چیزها نمیرسد.
1
شخصیّت بینظیر امیرالمؤمنین (ع) از نظر معیارهای دنیایی
با قطع نظر از این رتبهی معنوی بسیار والا و بسیار مهم، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بر حسب معیارهای دنیایی و بشری هم یک شخصیّت بینظیر است؛ بعد از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاید هیچ کس دیگر را نشود نشان داد با این خصوصیّاتی که در امیرالمؤمنین است؛ لذاست شما میبینید که به امیرالمؤمنین، پیروانش و غیر پیروانش ارادت دارند، از غیر شیعه، غیر مسلمان، غیر متدیّنِ به هیچ دین و مانند اینها، کسان زیادی دوست میدارند [ایشان را]؛ آنهایی که حالا شناختهاند و اطّلاعی از مفاهیم مربوط به این بزرگوار دارند، به آن حضرت ارادت دارند، آن حضرت را دوست دارند [که این] به خاطر خصوصیّاتی است که در این بزرگوار وجود داشته، که البتّه در این خصوصیّات، آنهایی که چشمگیرتر است، در درجهی اوّل عدالت آن بزرگوار است؛ آن عدالت بیاغماض و گسترده و بدون هیچ ملاحظه؛ این عدالت عجیب و غریب که انسان واقعاً از شنیدن موارد این عدالت حیرت میکند؛ یا آن زهد و بیاعتنائی به دنیا برای شخص خود؛ این بزرگوار دنیا را آباد میکرد، مردم را به رشد و ترقّی مادّی و معنوی میرساند امّا برای خودش هیچ چیزی نمیخواست که آنچه از ایشان نقل شده واقعاً حیرتآور است؛ یا شجاعت آن بزرگوار، دل رحیم آن بزرگوار نسبت به ضعیفان، عزم راسخ آن بزرگوار نسبت به زورگویان و ستمگران و مستکبران، فداکاری او در راه حق، دریای حکمت او -گفتار او دریای حکمت، رفتار او کوه استوار- واقعاً یک چیزهای عجیبی در زندگی این بزرگوار وجود دارد و این صفات عجیب و غریب [در او] جمع شده که دشمنان ایشان هم به آنها اعتراف کردهاند که حالا مجال نیست که من بگویم. [مثلاً] عروةبنزبیربه پسر خودش که از حضرت بدگویی کرد، یک جملهای گفت که حیرتآور و تعجّبآور است؛ گفت: «او را خدا بزرگ کرده و هر کار بکنند، اعتلای او و رشد او بیشتر خواهد شد»؛ در حالی که خانوادهی زبیر، بخصوص فرزندان عبداللهبنزبیر، اصلاً کلّاً با امیرالمؤمنین بد بودند. خب این مربوط به این بزرگوار است و در همهی این خصوصیّات هم این بزرگوار در اوج کمال است؛ یعنی این خصوصیّات در ایشان، در منتهای فراوانی و درخشان بودن وجود دارد؛ و اینها است که بایستی ما الگو قرار بدهیم.
تلاش برای پیشرفت و پیروی از خصوصیّات شخصی امیرالمؤمنین (ع)
البتّه ما خیلی در این زمینهها عقبیم؛ هم از لحاظ شخصی باید در این خصوصیّات به این بزرگوار اقتدا کرد و از ایشان پیروی کرد، هم در آداب حکومت کردن. خب امروز حکومت دست پیروان امیرالمؤمنین است؛ ما بایستی همین شیوه را، همین روش را، همین خصوصیّات را، همین عدالت را، همین شجاعت را، همین زهد را در عمل خودمان، در رفتار خودمان رعایت کنیم که البتّه ماها خیلی عقبیم؛ بایستی سعی کنیم، تلاش کنیم تا در این زمینهها خودمان را به جلو ببریم.
2
نمونهای از فداکاری و شوق امیرالمؤمنین (ع) به شهادت
خب چون روز نوزدهم و روز ضربت خوردن این بزرگوار است، یک جملهای را من در باب فداکاری این حضرت و شوق ایشان به شهادت عرض میکنم؛ این در نهجالبلاغه است؛ خطبهی ۱۵۶ نهجالبلاغه. حضرت میفرماید وقتی که آیهی «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوِّا اَن یَقولوِّا ءامَنّا وَ هُم لا یُفتَنون»(۶) وارد شد و بحث فتنه مطرح شد، من فهمیدم که تا پیغمبر در میان ما هست، این فتنه رخ نخواهد داد، این فتنه مال بعد از پیغمبر است؛ با پیغمبر صحبت کردم، از ایشان سؤال کردم، ایشان هم بیاناتی دارند که حالا در آن خطبه بیانات پیغمبر ذکر شده. وقتی که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این مطالب را برای امیرالمؤمنین، شاگرد برگزیدهی خود، بیان میکنند، ظاهراً آن شور و شوق احساس تکلیف و احساس مسئولیّت در حضرت به هیجان میآید، یک جملهای را با پیغمبر صحبت میکنند که من آن را برای شما میخوانم. فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ اَ وَ لَیسَ قَد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حینَ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِنَ المُسلِمینَ وَ حیزَت عَنِّی الشَّهادَةُ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ میگوید من به پیغمبر عرض کردم -حالا با زبان ما- که یا رسول الله! یادتان هست در روز اُحُد وقتی که حمزه به شهادت رسید، دوستانمان عدّهای به شهادت رسیدند و من با آن همه جراحتی که بر من وارد شده بود شهید نشدم، خیلی این بر من سخت آمد که من عقب ماندم و شهید نشدم، شما توجّه کردید، به من فرمودید که علی جان! مژده، تو هم شهید خواهی شد؛ یادتان هست؟ فَشَقَّ ذٰلِکَ عَلَیَّ فَقُلتَ لی اَبشِر فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِن وَرائِک؛ آن روز شما به من فرمودید که بشارت باد بر تو علی جان! شهادت در پی تو است و تو شهید خواهی شد. حالا کأنّه حضرت سؤال میکنند که خب حالا چند سال گذشته، پس چرا من شهید نشدم. فَقالَ لی اِنَّ ذٰلِکَ لَکَذٰلِک؛ پیغمبر در جواب این مطلب فرمود که علی جان! همین درست است، تو شهید خواهی شد. بعد فرمود: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ حالا که سرنوشت تو شهادت است، صبر تو بر شهادت چگونه خواهد بود؟ خب شهادت در میدان جنگ چیز دشواری نیست؛ مثلاً فرض کنید که آن روز انسان یک نیزهای یا شمشیری میخورد، امروز یک گلولهای میخورد، به شهادت میرسد؛ چیز مهمّی نیست. شهادت در میدانهای مبارزات بزرگ بعدی که انسان سختیهایی را تحمّل میکند، خیلی مهم است. امیرالمؤمنین بعد از یک دوران دشوار به شهادت رسیدند، آن هم در محراب و با آن کیفیّت دشوار. لذا پیغمبر فرمودند: فَکَیفَ صَبرُکَ اِذاً؟ وقتی شهادت نصیبت بشود، چه جوری صبر خواهی کرد بر شهادت؟ فَقُلتُ یا رَسولَ اللهِ لَیسَ هٰذا مِن مَواطِنِ الصَّبر؛ این جای صبر نیست؛ صبر بر امرِ تلخ است، بر امرِ نامطلوب انسان صبر میکند. وَ لٰکِن مِن مَواطِنِ البُشریٰ وَ الشُّکر؛ این از جاهایی است که انسان باید برای آن به خودش مژده بدهد و شکر کند خدا را. این طلب شهادت خصوصیّت امیرالمؤمنین است و حضرت مثل دیشبی به این مقصود رسیدند، آن وقتی که فریادی بلند شد که «تَهَدَّمَت وَ اللهِ اَرکانُ الهُدیٰ وَ قُتِلَ عَلیٌّ المُرتَضیٰ»؛(۷) این شهادت، از ضربتی که از آن، شهادت حاصل شد، دیشب برای امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پیش آمد؛ صلوات الله علیه.
وجود نمونههایی از اقتداکنندگان به امیرالمؤمنین (ع) در زمان حاضر
خب، خدا را شکر که مردان فداکاری در زمان ما هستند و بودند و دیدیم کسان زیادی را که در این جهت به امیرالمؤمنین اقتدا کردند و [از او] پیروی کردند؛ عاشق شهادت بودند، دنبال شهادت بودند، آرزوی شهادت داشتند و خدای متعال نصیب کرد شهادت را. شهید سلیمانی را دشمنان تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند؛ این بزرگوار به دوستانش گفته بود که اینها تهدید میکنند من را به چیزی که دارم در کوه و بیابان و پست و بلند دنبالش میگردم؛ من را به آن تهدید میکنند! خب خداوند انشاءالله ما را پیرو این راه قرار بدهد؛ ما را جزو برخورداران از این مزیّت بزرگ انشاءالله قرار بدهد.
3