eitaa logo
تَمـــَّدُن زایــــی شــیـعــــــه
123 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
17 فایل
ادمین @ebnearabii
مشاهده در ایتا
دانلود
✒️ {بشر و نیاز به تمدن} علت نیاز بشر به تمدن در طبع خود بشر نهفته شده است ، چون بشر مدنی بالطبع می باشد و به حیات اجتماعی « تمدن » نیازمند است . اگر کسی از جمع انسان ها فاصله بگیرد ، زمینه رشد بسیاری از استعدادهایش از دست می رود و چون این استعدادها در ذات ما گذاشته شده است و فقط از طریق اجتماع با انسانها شکوفا می شود لازم است که مدینه ای تشکیل شود . پس می توان گفت ریشه ی تمدن در نیازهای طبیعی بشر است ، اما باید توجه داشت که اگر در تمدنی به نیازهای اصیل انسان جواب منطقی داده نشود آن تمدن خواهد مُرد . 🍃🍂🍁🌾🍁🍃🍂🍁🌾🍁🍃🍂🍃🍁🌾🍃
🕯 {علت نیاز به قانون در تمدن} علامه طباطبایی « رحمة الله علیه » فرمایشی دارند تحت عنوان استخدام گریِ بالطبع بشر ، یعنی اینکه بشر به طور طبیعی می خواهد بقیه را در استخدام خودش در آورد و این مربوط به ذات غریزی بشر می باشد که در زندگی تمدنی بشر دردسر ساز خواهد شد . برای اصلاح این غریزه باید متوسل به قوانینی شویم که در عین جواب دادن به نیاز انسان به اجتماع ،آفت استخدام گری را نداشته باشد و آن عبارت است از قوانینی که جنبه ی روحانی و تکاملی بشر را در نظر بگیرد. باید متوجه بود که این قوانین با چنین ابعادی فقط از طریق انبیاء امکان پذیر خواهد بود و به تعبیر دیگر باید گفت ، چنین قوانینی با خصوصیت مطرح شده فقط در عهده خالق بشر می باشد ، چرا که همه ابعاد بشر را می شناسد. 🌾🍁🍃🍂🌾🍁🍃🍂🌾🍁🍂🍃🍃🍁 🍃
🕯 {قدسی بودن قوانین،لازمهٔ قانونمداری} انسان از لحاظ سرشت و فطرت طوری ساخته شده است که به صرف خوب بودنِ بیانی به آن عمل نمی کند ! انسان سرشت و فطرتش طوری هست که به بیان در عین خوب بودنش اگر قدسی باشد وفادار می ماند و در چنین حالتی هست که احساس می‌کند در سایه عمل به بیان آسمانیِ قدسی(قوانین الهی) به ثمر می رسد ! دلیل قضیه مذکور این می باشد که قوانین الهی علاوه بر صحیح بودن با وجه قدسیِ خود جنبه های فطری اطاعت از معبود را در انسان به کار می‌گیرد و در چنین فضایی جامعه را به مقصد و مطلوب مورد نیازش می رساند ! پس اگر قوانین قدسی نباشد نمی‌تواند ضمانت اجرای عمومی داشته باشد ، همانطور که اروپا به حرف های صحیح و درست جناب کانت بهایی ندادند ،چون حرف های کانت با اینکه نسبتاً صحیح و منطقی بود اما چون از پایگاهی که انبیاء با بشر سخن گفتند با مردم سخن نگفت و بشر را متوجه حرف های پیامبران نکرد مردم از فلسفه و دستگاه فکری او رویگردان شدند . 🌾🍃🍂🍁🌾🍂🍁🌾🍂🍃🍁🌾🍂🍃🍁🌾
🕯 {ظهور فرهنگ و ابزار در تمدن} هر تمدنی بر این اساس به وجود می آید که انسان ها بتوانند بر اساس فکر و برنامه ای در کنار همدیگر ، زندگی راحت تری تشکیل دهند و برای رسیدن به کمالات مطلوبی که برای خود ترسیم کرده اند احساس خلأ نکنند . تمدن برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود کارش به ایجاد فرهنگ و ابزار سازی خواهد رسید ! اما هر تمدنی بر اساس آن اهدافی که برای خود ترسیم کرده است فرهنگ خود را ایجاد و ابزار مناسب زندگی مردم خود را طراحی خواهد کرد . تمدنی که خواستار قوانین الهی هست به نوعی از زندگی نظر خواهد داشت که برای تحقق آن باید روابط خاصی بین انسان ها حاکم باشد و بالتبع ابزارهای مخصوص آن زندگی ساخته خواهد شد ، همانطور که غرب ابزار خاص مورد نظرش را ساخت ، ولی چون نوع زندگی که دنبال می کرد غلط بود ، درست وقتی که ابزارها به فعلیت رسیدند و توانست صورت ظاهری آن زندگی آرمانی را محقق کند ،با چیزی روبرو شد که آن را نمی‌خواست ، در واقع ابزارها و تکنیک پیشرفته اهداف آن زندگی را فعلیت بخشیدند ولی چون آن زندگی جواب گوی همه ابعاد بشر و نیازهای اصیل او نبود در اوج تکامل ابزارها ، بشر با بن بست روبه رو شد ! در واقع در تمدن، انسان ها دست به ایجاد فرهنگ می‌زنند و آداب و رسوم خاصی را برای اهداف ترسیم شده زندگی تدوین میکنند و در راستای همان فرهنگ نیز تکنیک مورد نظر خود را نیز می سازد . اگر فرهنگ ، ریشه در معنویت و عبودیت نداشته باشد تا نفس اماره را کنترل کند ، ابزارهایی هم که می سازد ، ابزارهایی در جهت ارضای نفس اماره خواهد بود و چون این تمدن جوابگوی تمام ابعاد بشر نیست به خودی خود مضمحل خواهد شد . 🎋🍃🍂🍁🌾🌱☘🍃🍂🎋🍁🌾☘🌿🍁🍂
🕯 «سقوط و بقاء تمدن ها» هر بشري در كنار بشر ديگر به هر حال تمدني را شكل مي دهد، پس هر بشري و با هر فرهنگي دست به تدوين تمدني مي زند، منتها اگر آن تمدن مبتني بر قوانين آسماني باشد، جواب گوي انگيزه هاي اصيل همان بشري است كه تمدن را ساخته است. ولي اگر آن تمدن جواب نيازهاي اصيل بشر را ندهد، و آن بشر احساس کرد تمدني که بدان وابسته است توانايي لازم را ندارد ديگر به حفظ آداب آن وفادار نمي ماند و در نتيجه آن تمدن سقوط مي كند. چون اوّلاً؛ انسان ها بر اساس طبع اجتماعي خود براي كمال برتر، در کنار همديگر قرار گرفته اند، ثانياً؛ در دل اين اجتماع، به جهت تزاحم منافع، غريزه ي سودجويي انسان به طور طبيعي تحريك مي شود که نمونه ي آن فرعون است که مظهر همان غريزه ي سودجويي است. پس محال است تمدني تشكيل بشود و فرعون و فرعونيت در آن به صحنه نيايد. مگر اين كه پيامبري از طرف خدا بيايد و آن غريزه را جهت دهد. يعني در هر تمدني بعد از اين كه تشكيل شد، به طور طبيعي، به جهت تزاحم منافعي كه در اجتماع پيش مي آيد، غريزه ي سودجويي ظاهر مي شود، در كنار چنين مسئله اي است كه بايد با نور وَحي، غريزه ي سودجويي را كنترل كرد و جهت داد. حال اگر جامعه از رهنمودهاي وَحي استفاده كرد تمدني مي سازد كه موجب شكوفايي ابعاد انساني مي شود و تا زماني كه بر دستورات الهي سر مي سپارد، به حيات درخشان خود ادامه مي دهد، ولي اگر از تبعيت دين خدا سرباز زد، زمينه ي سقوط خود را فراهم مي كند، چراكه عامل بقاءِ كثرت، وحدت است و وحدت حقيقي خداوند است و لذا تا از طريق اجراي حكم خدا، حضور اَحد در كثرت جاري است، آن كثرت در انسجام و بقاء است، ولي چنانچه ارتباط كثرت از وحدت منقطع شد، آن كثرت رو به اضمحلال مي گذارد. 🎋🌾🍃🌱🌿☘🌾🍃🌾☘🌱🌿🍂🍁🌿
استاد سیدمحمدمهدی میرباقری: «در درون دنياي اسلام و بين مسلمان‌ها سه گرايش ايدئولوژيك نسبت به اسلام وجود دارد: گرايش اول گرايش سكولاريستي است كه در آن، از نظر سياسي رابطه‌ دين و دولت و به طور كلي رابطه‌ دين و اداره نظام اجتماعي قطع است. از منظر اين گرايش عقلانيت اداره‌ جامعه بايد عقلانيت سكولار باشد، بنابراين ساختارها و نظام‌هاي اجتماعي هم سكولار مي‏‌شوند؛ يك سكولاريزم سياسي، فرهنگي و اقتصادي كه اسلام را هم به عنوان يك دين معنوي كه سرپرستي حيات باطني انسان‌ها را در حوزه‌ زندگي شخصي‌شان بر عهده دارد، به رسميت مي‌شناسد. اصحاب اين گرايش هيچ نقشي براي اسلام در حيات اجتماعي بشري و مدنيّت بشر قائل نيستند و حتي براي نبي اكرم(ص) هم نقش ولايت و سرپرستي قائل نيستند! ادعا مي‌كنند كه حضرت اسوه بوده‌اند اما ولايتي نداشته‌‏اند! گرايش دوم، گرايش كساني است كه معتقد به دين سياسي هستند و اسلام را دين سياسي مي‌دانند، اما در عين حال، قائل به يك اسلام حداكثري نيستند و در تعامل با جريان تجدد، معتقد به تركيب سازي مكتب اسلام با اين جريان هستند؛ در يك كلام معتقد به ايجاد مدرنيته اسلامي و مدرنیته اخلاقی هستند. به تعبير معتقدان به اين گرايش مي‌توان به مدرنيتهٔ موجود، آهنگ اسلامي داد و ارزش‌هاي اسلامي را در آن تعبيه كرد و يك الگوي جديد براي بشريت ساخت. مدل آنها "ژاپن اسلامي" است و يا كشورهايي مثل مالزي يا تركيه را الگوي خودشان قرار مي‌دهند. گرايش سوم گرايشي است كه معتقد به تماميت اسلام است و اينكه اسلام مي‌تواند و مي‌بايست به‌تدریج يك تمدن فراگير را در جهان ايجاد كند و راه جديدي را پيش روي بشر بگذارد كه در آن، سعادت از بستر عبوديت عبور مي‌كند و سعادت دنيوي و عبوديت توأمان براي بشر فراهم مي‌شود...». ۹۰/۱۰/۱۹
1_416772298.pdf
597.3K
آشنایی با بیانیه گام دوم انقلاب
1748_lobolmizan.ir_228_او که خواست برای حفظ انقلاب.pdf
128K
او که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات
Pn3_enghelab eslami va fahme emam khomaeni.pdf
388K
انقلاب اسلامی و فهمِ امام خمینی از انسان و جهان مدرن
9J5_nazar be zarfiathaye bashare jadid.pdf
409.4K
نظر به ظرفیت‌های بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی
caQ_ayatollh_hasanzadeh_va_ghflate_tarikhi_ma.mp3
11.64M
علامه حسن زاده( رحمة الله علیه) و غفلت تاریخی ما نسبت به ایشان
حضور اربعینی و پیوند اقتصاد با توحید بشر جدید و متفکران عصر حاضر، متوجه ضعف‌های اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالیسم شده‌اند و سعی دارند به نحوی از آن ضعف‌ها عبور کنند و البته از آن جهت که هنوز نسبت به معنای انسانِ آخرالزمانی تفکر لازم در آن فرهنگ صورت نگرفته؛ نتیجه کارهایشان عملاً عقیم می‌ماند مگر آن‌که به حضور دیگری فکر کنند. به ما گفته‌اند: «وسعت دید، تنها در دگرگونی افقِ دید ممکن است» چه اندازه این  قاعده در دل پیاده‌روی اربعینی صادق است، آنگاه که هر لحظه افقی از حقیقت در صورت‌های مختلفِ «خادم» و «زوّار» به ظهور می‌آید. تا معلوم شود آری تا معلوم شود، «وسعت دید ، تنها در دگرگونی افق دید ممکن است» زیرا هم «خادم» و هم «زوّار» افقی هستند گشوده در نسبت با همدیگر. به طوری که ملاحظه می کنید چگونه فرهنگ اربعینی قواعد و ساختارهای اقتصاد متعارف را به چالش کشیده است، و قواعد بازار و تجارت و رابطه عرضه و تقاضا و نیز سود و زیان کارکرد متفاوتی به خود گرفته‌. و نفع شخصی جای خود را به نفع اجتماعی و ایثار داده است. در این فرهنگ خدمات اجتماعی فقط وظیفه دولت نیست.، عرضه‌کنندگانی که توان رقابت ندارند از بازار خارج نمی‌شوند. هدف عرضه‌کننده فقط کسب سود نیست و هدف تقاضاکننده نیز فقط مطلوبیت مادی نیست. اقتصادی که پیوند با فرهنگ دارد؛ از نوع توحیدی‌اش! این است آنچه در پیش است در تاریخی که ادامه تاریخ غرب‌زدگی ما نیست.