❣جهیزیه، تدارکی است برای آغاز زندگی که وقتی بوی خدا بگیرد، به در و دیوار خانه روح میدهد.
❣چقدر زشت است خانه نوعروسی که اسباب خانه اش همه رنگ ریا و منیّت دارد و جهیزیهاش بوی دنیا و ریال میدهد.
❣دلمان بسوزد برای زندگیهای نوپایی که ایستادنشان بسته به رشته نگاه مردم شده است. دلمان بسوزد برای کسانی که توان مالی کمتری دارند و ما با این تشریفات، کار را برای آنها مشکل میکنیم و مانع آسایششان میشویم.
#ازدواج_مهدوی
【@emamzaman】
خوشآندمےڪهتوباعیدمیرسےازراه ویابہیمنوجودتوعیدمےآید…😍
#امام_زمان♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️سابقه چهارشنبه سوری بالاخره به کی برمیگرده و این رسم از کجا شکل گرفته و باب شده..🤔
💥کلیپ پیشنهادی باپاسخ استاد ازغدی
#چهارشنبه_سوری
#چهارشنبه_سوزی🔥
【@emamzaman】
07- dar gusheye tanhaei.mp3
6.06M
🔘ای آرزوی حیدر،ای وارث پیغمبر
ای از هـمه آقـاتـر،غــریــب مـادر...
#امام_زمان
#در_خلوت_تنهایی⚡️
【@emamzaman】
🌺من ساعت دلم را کوک کردهام به وقت آمدنت.
گلی اگر در گلدانم شکوفا شود...
قاصدکی اگر مهمان دستانم شود...
یا اگر بیهوا، دلم هوایت را کند...
همه را تفأل میزنم به آمدنت!😍♥️
#امام_زمان
#استوری🌸
【@emamzaman】
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_سی_و_یکم #رمان📚 #بازگشت ادریس نبی(ع)از تصمیم خداوند حیرت کرد اما نه لب به اعتر
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_سی_و_دوم
#رمان📚
#ظهور(۱)
✍حضرت ادریس(ع) جوان را دعا کرد و پس از آن جوان تکان شدیدی خورد و چشمان خود را گشود.
پیرزن که شاهده معجزه حضرت ادریس(ع) بود فرزند خود را در آغوش گرفت و از سر حیرت صورت و دستان او را لمس کرد تا از زنده بودنش مطمئن شود. سپس به پیامبر خیره شد و گفت:
تو ادریس هستی! تنها کسی در این عالم که می تواند با دعای خویش زندگی را از مردم بگیرد یا به ایشان زندگی بخشد تو هستی! تو برگشته ای! عاقبت خداوند صدای ما را شنید! خدا را شکر! ادریس به میان ما برگشته است!
او به سختی و با نهایت توانی که یک پیرزن می تواند داشته باشد از جای خود برخاست و به سمت کوچه حرکت کرد و با صدای بلند فریاد زد:
خدایا شکرت! ادریس برگشته است! او فرزندم را زنده کرد! ای مردم! ادریس با دعای خود فرزندم را زنده کرد! او برگشته است! ادریس نبی برگشته است! پیامبر خدا برگشته است!
رفته رفته مردم نیمه جان شده از گرسنگی با قدم های لرزان از خانه ها بیرون آمدند. همه با حیرت به یک دیگر نگاه می کردند و از هم می پرسیدند: چه می گوید؟! ادریس برگشته؟! مگر می شود؟! ادریس کجاست؟!
پیرزن جمعیت را درب خانه خود جمع کرد و میخواست حرفی بزند که ناگهان چشمش به ادریس(ع) افتاد که در کنارش در آستانه درب ایستاده بود. پس سکوت کرد و کنار رفت و با چشمان اشک آلود به ادریس نبی خیره شد.
جمعیت در سکوتی عمیق فرو رفته بود و همگی به چهره ی حضرت ادریس نگاه می کردند.
ناگهان صدای یک نفر از میان جمعیت سکوت را شکست: آری! من این چشم ها را می شناسم. او ادریس است. او برگشته است!
در میان جمعیت همهمه افتاد. مردم با چشمان اشک آلود جلو رفتد و یک به یک حضرت ادریس را در آغوش گرفتند و بر دستان و شانه هایش بوسه زدند.
در همین اثنا یک نفر با احتیاط از جمعیت فاصله گرفت و شتابان به سمت کاخ پادشاه حرکت کرد. او رفت تا شاه را از بازگشت ادریس(ع) با خبر سازد.
#ادامهدارد...
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ التَّدْبيرِ...
🌹سلام بر تو ای تنها چارهساز عالَم هستی..
⏳ ۲ روز مانده به نیمه شعبان
#امام_زمان♥️
#روزشمارنیمهشعبان💐
【@emamzaman】