eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📵 بخاطر چند تا لایڪ عکسشو نیمه ... گذاشت تو صفحه اش❗️ هنوز عکسهاش ♨️ دارن لایڪ میخورن✔ ولے خودش دیروز تصادف کرد و مـرد‌↯😔 ⇦این دنیا بازیچه ای بیش نیست ⇨ ⚠️ 💟 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📌 "ظهور یعنی پایان این دنیا؟" 📖 «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَ
📌 "منتظرانی که مردود شدند" 📖 «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون. اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون»*۱ 🌸 امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: «آیه‌ی «ألَمْ یَأْنِ...» درباره مردم زمان غیبت نازل شده است و مراد از «امد» زمان غیبت است. سپس فرمود: آیا نشنیده ای قول خداوند را که می‌فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ...» یعنی حضرت قائم با عدالت آن را زنده می‌کند، بعد مردنش به وسیله ظلم و ستم پیشوایان گمراه.»*۲ 🔹 پیام آیه شریفه این است که ای «منتظرانِ خاتم الاوصیاء» شما مانند «منتظران خاتم الانبیاء» نباشید! «هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از پیش شناخته بودند نزد آن ها آمد، به او کافر شدند.»*۳ 🔻 دلیل این کفر و سرپیچی را می‌توان: حسادت، دلبستگی و حرص شدید نسبت به دنیا، برخورد ابزاری با دین، خود برتر بینی و روحیه استکباری و ...دانست. 💢 حالا که می‌دانیم حسادت و دنیا طلبی و جهل تاریخ مصرف ندارد، و ممکن است ما هم به آن مبتلا شویم، پس باید از آن پیشگیری کنیم، چون گاهی برای درمان دیر می‌شود. 📚 ۱. سوره حدید، آیه ۱۶و۱۷ ۲. الغیبه، ص ۲۴ و ۲۵ 3. سوره بقره، آیه ۸۹ (جزء بیست و هفتم) ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#نکات_تربیتی_خانواده 👨‍👩‍👧‍👦 #قسمت_نهم " اطمینان از انتخاب " 🔴 بسیاری از نا آرامی های داخل خانواده
👨‍👩‍👧‍👦 🔹یکی از کارهایی که آرامش انسان رو میگیره 🔶فکر کردن به اینه که نکنه انتخابم اشتباه بوده باشه! 🚫 نه خواهر بزرگوار 🚫 نه برادر عزیز 🔷 انتخابت اشتباه نبوده. 🔹بله درسته آدم باید طبق دستورات دین تحقیق کنه و یه مورد مناسب رو برای ازدواج انتخاب کنه 🔺اما وقتی شما با شخصی ازدواج کردی خدا بهترین تقدیرات ممکن رو برای شما در رابطه با همین همسرتون رقم میزنه ✅ بیشترین رشد ممکن رو برای شما در زندگی با همین فرد قرار میده. 🔺بله انتخاب همسر مهمه اما نه اینقدر که میگن! 🔺🚫🔺 همش دست خداست. 🔸اگه شما انتخاب همسر رو خیلی سخت و حساس دونستی بعدش هر دقیقه به انتخابت شک میکنی 🚸 اینجوری آرامش زندگیت نابود میشه... سعی کن با همین همسری که داری به بیشترین رشد ممکن برسی. ☝️🌷 چون خدا میدونه که چه کسی برای تو بهترین عامل رشد هست... ...🌿 ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ آیا زمانی که انسان به برزخ می رود باز هم باید عبادت انجام دهد 👤 استاد_محمدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠 @emamzaman
35 روز تا عید ولایت حضرت فاطمه بنت اسد علیهاالسلام در روز چهارم از خانه کعبه خارج شد ، در حالی که امیرالمومنین علیه السلام در دست او بود ، گفت من در بیت الله الحرام رفتم و از میوه ها و غذاهای بهشت خوردم و چون خواستم بیرون آیم ، هاتفی ندا داد ای فاطمه فرزندت را علی نام بگذار ، او علی است و خداوند ِ علی اعلی' می فرماید : من اسم او را ز اسم خود مشتق گردانیدم و او را به آداب خود تأدیب نمودم و بر مشکلات علم خود واقف ساختم ، اوست که بتها را در خانه من خواهد شکست و بالای خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود ، خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد و پیروی او کند و وای بر کسی که او را دشمن دارد و نافرمانی او کند. (انوار البهیه صفحه 49 الی 50 ) علی کیست؟همان فاتح نهروان وخندق که از نام خدا، نام جلیلش شده مشتق علی کیست؟همان بت شکن خانه ی ایزد که راه شیعیان او همیشه بوده برحق ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌸🌤🌸 🌤🌸 🌸 #معرفت‌وبیعت‌باموعودازغدیرتاظهور #قسمت_چهارم 📡تبلیغ غدیر، امر پیامبر (صلی الله علیه وآله)
🌸🌤🌸 🌤🌸 🌸 🔵پیام غدیر ترسیم کننده ی دو حکومت علوى و مهدوى تا قیام قیامت است... 🔵پس در غدیر تصویر دو حکومت با یک محور طراحى شده است. 🔺گویى رسول عالیقدر از نیت منافقان و کافران خبر داشت که چه توطئه‌اى در سر دارند و نخواهند گذاشت سنت نبوى به امامت علوى اتصال یابد. 🔺گویى مى‌بیند که چگونه سنتش به بدعت تبدیل شده و ظلم و ستم جایگزین عدل و قسط خواهد شد و چه ستم و ظلمى که شعله آتش آن تا ظهور زبانه خواهد کشید و کسى جز حضرت مهدى(ارواحنافداه) نخواهد توانست این آتش شعله گرفته از سقیفه را، با آب عدالت مهدوى خاموش کند، چرا که «اِذا قامَ الحُجَّةُ سارَ بِسیرَةِ اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلِىٍ(علیه سلام)»؛ هنگامى که حضرت مهدى(ارواحنافداه) ظهور کند به مانند سیره امام على(علیه سلام) رفتار مى‌کند. در حقیقت یک هماهنگى و وحدت روش بین این دو امام همام برقرار است.... ❇️تمام پیام غدیر و ثمره ی رسالت جمیع انبیاء زمینه سازی برای ایجاد حکومت عدل الهی و جهانی برای تمام بشریت است. ...🌿 ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌸🌤🌸 🌤🌸 🌸 #معرفت‌وبیعت‌باموعودازغدیرتاظهور #قسمت_پنجم 🔵پیام غدیر ترسیم کننده ی دو حکومت علوى و مهد
🌸🌤🌸 🌤🌸 🌸 خطبه ی شریف غدیر به امام زمان (ارواحنافداه) توجه خاصی شده است و سه فراز خطابه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود مبارک آن حضرت اشاره فرموده اند. در فراز اول می فرمایند: « مَعَاشِرَ النَّاسِ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اُنزِلَ مَعَهُ مِن قَبلِ أن نَطمِسَ وُجُوهاً فَنَّرُدُّها عَلی أدبارِها ... مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسلِ مِنهُ إِلَی القائِمِ المَهدِیِّ، الَّذِی یَأخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بَکُلِّ حَقِّ هُوَ لَنَا.» در این قسمت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحت جریان نور را علاوه بر خود، در امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امامان از نسل ایشان تا مهدی موعود (ارواحنافداه) جاری و ساری می دانند و آن بزرگوار را گیرنده ی تمام حق الله و حق اهل بیت (علیهم السّلام) معرفی می کنند. فراز دوم از گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)- که اصل و مهمترین پیام برای همه ی منتظران و شیعیان آخر الزمان است به صورت مستقل به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و بیان ویژگی های آن حضرت اختصاص دارد. حساسیت این قسمت از سخن را از آن جا می توان دریافت که حضرتش هجده بار مردم را با تکرار لفظ هشدار دهنده «ألا» (= هان، آگاه باشید!) به دقت در کلام خود فرا می خواند. بیست و یک ویژگی اساسی و مهم امام زمان ارواحنافداه را ترسیم می نمایند که از فردا ان شاءالله به آن ها خواهیم پرداخت. سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است و کلام بسیار عظیم و تکلیف بسیار سنگین بر عهده ی همه منتظران را بیان می کند .‌.‌‌... ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 🌸خواهرم خودرارعایت کن... بارها شنیده ای که چرا!!! اما من تنها میگویم: 🌸اگر تو که حافظ تن خودهستی.. چنین کنی و مواظب خودت نباشی ... ازدیگری انتظار نداشته باش تا تو باشد!!! 🌸و بدان که طلایی که حراج است!! با طلای بدلی هیچ فرقی ندارد!!!!! پس بدان که این فرق را فقط تو ایجاد میکنی با !!! 🌸قدرخود را بدان... این مردمان که برایشان میشوی حتی یارای دورکردن عذاب پروردگاری را ازخود ندارند!!😢 چه برسد به نجات تو در !!!! 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#کلینیک_درمان_حسادت 3 دائِمُ الغُصـه است...آدمِ حسود❗️ چون به ازایِ شادی دیگران یه غصه به غصه هاش
حسادت 4.mp3
8.6M
4 💢حسادت یکی ازعلتهای تنهاییِ ماست! بیماری حسادت احساس امنیت رو،از اطرافیان ما میگیره، لذا کم کم از ما فاصله میگیرند! باحسادت هرگز محبوب قلب دیگران نخواهیم بود👇 🔉 🆔 @EmamZaman
🌅 🔆 چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم... 🆔 @EmamZaman
🌷 شھیــد شدن اتفاقی نیسـت🌷 💠 اینطور نیسـت ڪه بگویی: گلوله ایی خـــــورد و شهید شد یا نه در میدان جنگ بود ❌ خیر 👇 شھید "رضایـت نامه" دارد... 💠 اتفاقی نیست... سعادتیست ڪه نصیب هر ڪسی نمیشود...🥀 💕 شهیدانه زندگی کن تا شهید شوی 💕 ❤️ ؛ ❤️ 🆔 @EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رهایی_از_رابطه_حرام 21 ⭕️ تا اینجا در این مورد صحبت کردیم که چطور میشه از افتادن در گناه ارتباط ب
⭕️✨⭕️ ✨⭕️ ⭕️ 22 ✅ یکی از نکاتی که در مورد توبه خوبه دقت بشه اینه که هر گناهی که انجام دادید سعی کنید "خیلی زود توبه کنید". 👌🏻 در واقع هییییج گناهی رو بدون توبه نذارید. ⭕️ مثلا خدای نکرده شیطون گولتون میزنه و یه نیشی به همسرتون میزنید! یا هر گناه دیگه ای که هست. دو دقیقه نشده حتما توی دلت بگو خدایا غلط کردم...😢😓 💢 اصلا نذار که حتی یه دونه گناه هم بدون توبه هر چند کوتاه از دستت در بره. گناه لامصب چیزیه که مثل چرک و سیاهی دور دیگ غذا هست. اگه همون موقع که سیاه شد شسته بشه هم راحته و هم همیشه تمیز میمونه ولی اگه یه مدت بگذره و هی بهش اضافه بشه سفت میشه و کار خیلی سخت میشه...😒 💢 حتی اگه وسط ارتباط با نامحرم هستی هر بار که پیامکی دادی یا تلفنی حرف زدی و ... حتما توبه کن. این توبه کم کم روح آدم رو قوی میکنه و قدرتش در ترک گناه بیشتر خواهد شد... 💐الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💐 💠 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#علائم_ظهور #قسمت_شانزدهم ⭕️ آیا سفیانی نماد است یا حقیقت؟ 🔹 سمبلیک و نماد دانستن سفیانی با روایا
⭕️ خروج سفیانی قطعی است 🔹 در اینکه سفیانی از نشانه های حتمی ظهور است تردیدی وجود ندارد. عالمان بزرگی همچون آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله محمد صدر، خروج سفیانی در آخرالزمان را به دلیل وجود روایات فراوان پذیرفته اند. 🔸 مثلا در حدیث معتبری آمده: «ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام می پرسد: پدرتان پیوسته می فرمودند: قیام سفیانی از امور حتمی است. امام فرمودند: آری، همین طور است...» 📚 منتخب الاثر، ج۳، ص۸۸ 📚 تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۱۹ 📚 کمال الدین، ب۵۷، ح۱۴ 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💟 #سوره_های_قرآن 📖🕊 🍁" سوره ی تغابن " 🍁 📘 معرفی : #سوره_تغابن شصت و چهارمین سوره قران کریم است
💟 📖🕊 🌓" سوره ی منافقون " 🌗 📗 معرفی : این سوره در مدینه نازل شده و شصت و سومین سوره قرآن کریم است و 11 آیه دارد. 💠 در فضیلت این سوره از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم روایت شده است: هر کس را قرائت نماید از نفاق مبرا می شود. 🎊 آثار و خواص این سوره : ⚀ دور شدن از شک و نفاق ⚁ درمان دمل ها ⚂ برای درد چشم 👀 ⚃ برای دفع شر دشمنان و آزار و اذیت آنها 📕مجمع البیان، ج10، ص15 📓ثواب الاعمال، ص118 📙 تفسیرالبرهان، ج5، ص371 📗 خواص القران و فوائده، ص134 📚منبع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی» ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌸✨🌿 ✨🌿 🌿 #نهج_البلاغه 💫۵-وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُ
🌸✨🌿 ✨🌿 🌿 💫۶- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ.وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِی الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَی أَیْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُیُوبِ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ .✔️ 💫و درود خدا بر او فرمود: سینه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله دوست یابی، و شکیبایی، گورستان پوشاننده عیبهاست. و نیز فرمود: پرسش کردن وسیله پوشاندن عیب هاست، و انسان از خود راضی، دشمنان او فراوانند.✔️ 📙 ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
5d0b43c2bfcde8813df01e0a_-4567513934782469950.mp3
18.49M
میخوای از گناهان کاملا پاک بشی مثل روزی که از مادر متولد شدی؟! . ✔️توصیه میکنم به همه محبین امام رضا علیه السلام که این کلیپ رو گوش کنند..👆 . 🎵بسیار شنیدنی و زیبا👌 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#چهل_گام_تا_بندگی 🔺گام یازدهم « ۱۱ ذی‌القعده» #باخبری_امام_زمان_ازاعمال_ما ♻️ چرابه این معرفت نرس
🔺گام دوازدهم « ۱۲ذی‌القعده» ؟ مشاجره ونزاع ها،نورباطن راخاموش می کند. بسیاری از بی حالی هاوعدم نشاط به جهت مشاجرات است.🗣 کم خانه ایی داریم که درآن پرخاش وتندی نباشد! روزی چندتاپرخاش باشد، برکات را از منزل می برد. حتی اگر حق هم باتوبود،درامور جزئی وشخصی مشاجره نکن،چون کدورت می آورد. (آیت الله فاطمی نیا) امام صادق(ع)می فرماید:🍃 ازمشاجره کردن بپرهیزید که دل را مشغول می کند،موجب نفاق شده وکینه به بار می آورد. 📒الکافی،ج۲،ص۳۰۱ 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💞✨💞 ✨💞 💞 📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_چهل_و _پنجم دستانش را شست
✨💞✨ 💞✨ ✨ 📖 ... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 عقربه ثانیه شمار ساعت دیواری، مقابل چشمانم بی‌رحمانه رژه می‌رفت و گذر لحظات تنهایی را برایم سخت‌تر می‌کرد. یک ماهی از ازدواج‌مان می‌گذشت و اولین شبی بود که مجید به خاطر کار در شیفت شب به خانه نمی‌آمد. مادر خیلی اصرار کرد که امشب را نزد آنها بگذرانم، ولی نپذیرفتم، نه اینکه نخواهم که وقتی مجید در خانه نبود، نمی‌توانستم جای دیگری آرام و قرار بگیرم. بی‌حوصله دور اتاق می‌چرخیدم و سرم را به گردگیری وسایل خانه گرم می‌کردم. گاهی به بالکن می‌رفتم و به سایه تاریک و با ابهت دریا که در آن انتها پیدا بود، نگاه می‌کردم. اما این تنهایی و دلتنگی آنقدر آزرده‌ام کرده بود که حتی به سایه خلیج فارس، این آشنای قدیمی هم احساس خوبی نداشتم. باز به اتاق برمی‌گشتم و به بهانه گذراندن وقت هم که شده تلویزیون را روشن می‌کردم، هر چند تلویزیون هم هیچ برنامه سرگرم کننده‌ای نداشت و شاید من بیش از اندازه کلافه بودم. هر چه فکر کردم، حتی حوصله پختن شام هم نداشتم و به خوردن چند عدد خرما و مقداری نان اکتفا کردم که صدای زنگ موبایلم بلند شد. همین که عکس مجید روی صفحه بزرگش افتاد، با عجله به سمت میز دویدم و جواب دادم: «سلام مجید!» و صدای مهربانش در گوشم نشست: «سلام الهه جان! خوبی؟» ناراحتی‌ام را فروخوردم و پاسخ دادم: «ممنونم! خوبم!» و او آهسته زمزمه کرد: «الهه جان! شرمندم که امشب اینجوری شد!» نمی‌توانستم غم دوری‌اش را پنهان کنم که در جواب عذرخواهی‌اش، نفس عمیقی کشیدم و او با لحن دلنشین کلامش شروع کرد. از شرح دلتنگی و بی‌قراری‌اش گرفته تا گله از این شب تنهایی که برایش سخت تاریک و طولانی شده بود و من تنها گوش می‌کردم. شنیدن نغمه‌ای که انعکاس حرف‌های دل خودم بود، آرامم می‌کرد، گرچه همین پیوند قلب‌هایمان هم طولی نکشید و بخاطر شرایط ویژه‌ای که در پالایشگاه برقرار بود، تماسش را کوتاه کرد و باز من در تنهاییِ خانه‌ی بدون مجید فرو رفتم. برای چندمین بار به ساعت نگاه کردم، ساعتی که امشب هر ثانیه‌اش برای چشمان بی‌خوابم به اندازه یک عمر می‌گذشت. چراغ‌ها را خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم. چند بار سوره حمد را خواندم تا چشمانم به خواب گرم شود، ولی انگار وقتی مجید در خانه نبود، هیچ چیز سرِ جایش نبود که حتی خواب هم سراغی از چشمان بی‌قرارم نمی‌گرفت. نمی‌دانم تا چه ساعتی بیدار بودم و بی‌قراری‌ام چقدر به درازا کشید، اما شاید برای دقایقی خواب چشمانم را ربوده بود که صدای اذان مسجد محله، پلک‌هایم را از هم گشود و برایم خبر آورد که سرانجام این شب طولانی به پایان رسیده و به زودی مجید به خانه برمی‌گردد. برخاستم و وضو گرفتم و حالا نماز صبح چه مونس خوبی بود تا سنگینی یک شب تنهایی و دلتنگی را با خدای خودم تقسیم کنم. نمازم که تمام شد، به سراغ میز آیینه و شمعدان اتاقم رفتم، قرآن را از مقابل آیینه برداشتم و دوباره به سرِ سجاده‌ام بازگشتم. همانجا روی سجاده نشستم و آنقدر قرآن خواندم تا سرانجام قلبم قرار گرفت. سیاهی آسمان دامن خود را آهسته جمع می‌کرد که چادرم را سر کردم و به تماشای طلوع آفتاب به بالکن رفتم. باد خنکی از سمت دریا به میهمانی شهر آمده و با حس گرمایی که در دل داشت، خبر از سپری شدن اردیبهشت ماه می‌داد. آفتاب مثل اینکه از خواب بیدار شده باشد، صورت نورانی‌اش را با ناز از بستر دریا بلند می‌کرد و درخشش گیسوان طلایی‌اش از لابلای شاخه‌های نخل‌ها به خانه سرک می‌کشید. هر چه دیشب بر قلبم سخت گذشته بود، در عوض این صبحگاهِ انتظار آمدنِ مجید، بهجت آفرین بود. هیچ گاه گمان نمی‌کردم نبودش در خانه اینهمه عذابم دهد و شاید تحمل یک شب دوری، ارزش این قدردانی حضور گرم و پُر شورش را داشت! ساعت هفت صبح بود و من همچنان به امید بازگشتش پشت نرده‌های بالکن به انتظار ایستاده بودم که صدای پای کسی را در حیاط شنیدم. کمی خم شدم و دیدم عبدالله است که آهسته صدایش کردم. سرش را به سمت بالا برگرداند و از دیدن من خنده‌اش گرفت. زیر بالکن آمد و طوری که مادر و پدر بیدار نشوند، پرسید: «مگه تو خواب نداری؟!!!» و خودش پاسخ داد: «آهان! منتظر مجیدی!» لبم را گزیدم و گفتم: «یواش! مامان اینا بیدار میشن!» با شیطنت خندید و گفت: «دیشب تنهایی خوش گذشت؟» سری تکان دادم و با گفتن «خدا رو شکر!»، تنهایی‌ام را پنهان کردم که از جواب صبورانه‌ام سوء‌استفاده کرد و به شوخی گفت: «پس به مجید بگم از این به بعد کلاً شیفت شب باشه! خوبه؟» و در حالی که سعی می‌کرد صدای خنده‌اش بلند نشود، با دست خداحافظی کرد و رفت. دیگر به آمدن مجیدم چیزی نمانده بود که به آشپزخانه رفتم، چای دم کردم و دوباره به بالکن برگشتم. ... ✍نویسنده: 💕 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✨💞✨ 💞✨ ✨ 📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_چهل_و_ششم عقربه ثانیه شمار
💞✨💞 ✨💞 💞 📖 ... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 آوای آواز پرندگان در حیاط پیچیده بود که صدای باز شدن در حیاط هم اضافه شد و مژده آمدن مجید را آورد. مثل اینکه مشتاق حضورم باشد، تا قدم به حیاط گذاشت، نگاهش به دنبالم به سمت بالکن آمد، همانطور که من مشتاق رسیدنش چشم به در دوخته بودم. با دیدنم، صورتش به خنده‌ای دلگشا باز شد و سعی می‌کرد با حرکت لب‌هایش چیزی بگوید و من نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که سراسیمه به اتاق بازگشته و به استقبالش به سمت در رفتم، ولی او زودتر از من پله‌ها را طی کرده و پشت در رسیده بود. در را گشودم و با دیدن صورت مهربانش، همه غم‌های دوری و تنهایی‌ام را از یاد بُردم. چشمان کشیده و جذابش زیر پرده‌ای از خواب و خستگی خمیازه می‌کشید، اما می‌خواست با خوش‌رویی و خوش‌زبانی پنهانش کند که فقط به رویم می‌خندید و با لحنی گرم و عاشقانه به فدایم می‌رفت. خواستم برایش چای بریزم که مانعم شد و گفت: «قربون دستت الهه جان! چایی نمی‌خوام! زود آماده شو بریم بیرون!» با تعجب پرسیدم: «مگه صبحونه نمی‌خوری؟» کیفش را کنار اتاق گذاشت و با مهربانی پاسخ داد: «چرا عزیزم! می‌خورم! برای همین میگم زود آماده شو بریم! میخوام امروز صبحونه رو لب دریا بخوریم.» نگاهی به آشپزخانه کردم و پرسیدم :«خُب چی آماده کنم؟» که خندید و گفت: «اینهمه مغازه آش و حلیم، شما چرا زحمت بکشی؟» و من تازه متوجه طرح زیبا و رؤیایی صبحگاهی‌اش شده بودم که به سرعت لباسم را عوض کردم، چادرم را برداشتم و با هم از اتاق خارج شدیم. همچنانکه از پله‌ها پایین می‌‌رفتیم، چادرم را هم سر کردم و بی‌سر و صدا از ساختمان خارج شدیم. پاورچین پاورچین، سنگفرش حیاط را طی کرده و طوری که پدر و مادر بیدار نشوند، از خانه بیرون آمدیم. در طول کوچه شانه به شانه هم می‌رفتیم که نگاهم کرد و گفت: «الهه جان! ببخشید دیشب تنهات گذاشتم!» لبخندی زدم و او با لحنی رنجیده ادامه داد: «دیشب به من که خیلی سخت گذشت! صبح که مسئول بخش اومد بهش گفتم بابا من دیگه متأهلم! به ارواح خاک امواتت دیگه برای من شیفت شب نذار!» از حرفش خندیدم و با زیرکی پاسخ دادم: «اتفاقاً بگو حتماً بعضی شب‌ها برات شیفت شب بذاره تا قدر منو بدونی!» بلکه بر احساس دلتنگی خودم سرپوش بگذارم که شیطنت را از صدایم خواند و تمنا کرد: «بخدا من همینجوری هم قدر تو رو می‌دونم الهه جان! احتیاجی به این کارهای سخت نیس!» و صدای خنده شاد و شیرین‌مان سکوت صبحگاهی محله را شکست. به قدری غرق دریای حرف و خنده و خاطره شده بودیم که طول مسیر خانه تا ساحل را حس نکردیم تا زمانی که نسیم معطر دریا به صورت‌مان دست کشید و سخاوتمندانه سلام کرد. صدای مرغان دریایی، آرامش دریا را می‌درید و خلوت صبح ساحل را پُر می‌کرد. روی نیمکتی نشستم و مجید برای خرید آش بندری به سمت مغازه آن سوی بلوار ساحلی رفت. احساس می‌کردم خلیج فارس هم ملیح‌تر از هر زمان دیگری به رویم لبخند می‌زند و حس خوش زندگی را به یادم می‌آورد. انگار دریا هم با همه عظمتش از همراهی عاشقانه من و مجید به وجد آمده و بیش از روزهای دیگر موج می‌زد. با چشمانی سرشار از شور زندگی، محو زیبایی بی‌نظیر دریا شده بودم که مجید بازگشت. کاسه را که به دستم داد، تشکر کردم و با خنده تذکر دادم: «مجید جان! آش بندری خیلی تنده! مطمئنی تحمل خوردنش رو داری؟» کنارم روی نیمکت نشست و با اطمینان پاسخ داد: «بله! تو این چند ماه چند بار صابون غذاهای بندری به تنم خورده!» سپس همچنانکه با قاشق آش را هم می‌زد تا خنک شود، با شیطنتی عاشقانه ادامه داد: «دیگه هر چی سخت باشه، از تحمل دوریِ تو که سخت‌تر نیس!» به چشمانش نگاه کردم که در پرتو آفتاب، روشن‌تر از همیشه به نظر می‌آمد و البته عاشق‌تر! متوجه نگاه خیره‌ام شد که خندید و گفت: «باور کن راست میگم! آش بندری که هیچ، حاضرم هر کاری بکنم ولی دیگه شبی مثل دیشب برام تکرار نشه!» از لحن درمانده‌اش خندیدم و به روی خودم نیاوردم که من هم دیگر تحمل سپری کردن شبی مثل دیشب را ندارم. دلم می‌خواست که همچون او می‌توانستم بی‌پروا از احساساتم بگویم، از دلتنگی‌ها و بی‌قراری‌های دیشب، از اشتیاق و انتظار صبح، اما شاید این غرور زنانه‌ام بود که زبانم را بند می‌زد و تنها مشتاق شنیدن بود! به خانه که رسیدیم، صدای آب و شست‌وشوی حیاط می‌آمد. در را که باز کردیم، مادر میان حیاط ایستاده و مشغول شستن حوض بود. سلام کردیم و او با اخمی لبریز از محبت، اعتراض کرد: «علیکِ سلام! نمی‌گید من دلم شور می‌افته! نمی‌گید دلم هزار راه میره که اینا کجا رفتن!» ..... ✍نویسنده: 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
🕗 من همین‌جا نشستہ‌ام آقا گوشه‌ے صحن، سمت این گنبد چقدَر خوش‌خیال و آرامم تا دلم هست ساڪن مشهد . . . 📸 (هرروزساعت۲۰) 👌نمایی فوق‌العاده از 😍 🆔 @EmamZaman