هدایت شده از کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس ششم (حضرت قاسم ابن الحسن)
نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود
از تبار ادب و غیرت و خوبیها بود
زلف آشفتة او غارت دلها میکرد
پای تا سر حسن و حسن ز سر تا پا بود
مرگ در ذائقهاش ناب تر از شهد عسل
بسکه طوفنده و شیدایی و بی پروا بود
سیزده ساله ولی مرد، که در عرصة رزم
هیبت حیدریاش حیرت عاشورا بود
کربلا حجله دیدار و اجل شاهد وصل
جشن دامادی قاسم چقدر زیبا بود
جای گل بر سر او ضربه ی شمشیر زدند
بر سر نیزه به پهلوش زدن دعوا بود
عاقبت زیر سم اسب گلابش کردند
دامن دشت پر از عطر گل زهرا بود
این طرف سوخته از رفتن او قلب عمو
آن طرف منتظر آمدنش بابا بود
به روی دست عمو پیکر او شد تشییع
ذکر نوحه به حرم ناله ی واویلا بود
آن که بیش از همه میسوخت در این سوگ بزرگ
مادری بود که با داغ پسر تنها بود
امیرالمومنین "ع" چه نگاه زیبایی به مرگ دارد، میفرماید : (الموت عُرسُ المومن) مرگ عروسی مومن است. رهایی از دنیایی که (سِجن المومن) است لذتی کمتر از عروسی ندارد لذا اولیای خدا برای مرگ لحظه شماری میکردند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
بی قرار تر از همه قاسم بن الحسن بود. کربلا را حجلة دیدار و شهادت را عروس وصل و تیر و سنگ و نیزهها را نقل شادی مجلس عروسی میدید. لذا وقتی از او سوال شد (کیف الموت عندک؟) بی درنگ پاسخ داد که (احلی من العسل)...
مرگ از بی جگریهای تو چون زهر شده است
تلخی باده این رطل گران این همه نیست
(صائب تبریزی)
از همه مهمتر این که روز عاشورا اولین شهید هم نبود که بگوییم زخم شمشیر و نیزه ندیده و فقط رجزی خوانده بلکه پیکر اربا اربا علی اکبر را دیده بود و بدنهای قطعه قطعة شهدای کربلا را در خیمة دارالحرب مشاهده کرده بود. اینکه یک نوجوان سیزده ساله با قدمهای استوار و آگاهی از سختی راهی که انتخاب کرده از امامش اجازه نبرد میخواهد نشان از معرفت بالای او به شهادت دارد مقابل عموجانش حسین ایستاد و شروع کرد به دلبری کردن میداند که برای عمو سخت است که به او اجازة میدان بدهد.
عمو رخصتم ده فدایت شوم
شهید ره کربلایت شوم
منم دست پرورد عباس تو
پر از غیرت و شور و احساس تو
منم وارث شیر سرخ جمل
مرا مرگ شیرین تر است از عسل
بده رخصتم شور و عزمم ببین
در این عرصة تیغ ، رزمم ببین
ببین تیغ مثل پدر میزنم
به یک ضربه صد دست و سر میزنم
مگر مرده باشم که تنها شوی
و بی سر در این دشت و صحرا شود
تو را جان زهرا دلم شاد کن
یتیم حسن را تو داماد کن
آن قدر زیبا سخن گفت که دل مولایش حسین را برد. دوید و عموجانش را در آغوش گرفت و هر دو گریستند تا (فَغُشی علیهما) بیهوش شدند. بی بی زینب آمد مخدرات حرم دور این دو دلداده حلقه بستهاند. زره برای سرباز سیزده ساله در حرم پیدا نشد. جوشنش نیمی از عمامه حسین و نیم دیگر کلاه خود قاسم شد.
به تن جامة رزم پوشید و رفت
و چون شیر غران خروشید و رفت
چه زیبا رجز خواند گاه سخن
که اینک منم قاسم ابن الحسن
اگر یادتان هست صفین، جمل
حسن را، همان صولت بی بدل!
به رگهای من خون او جاری است
دم تیغ من مثل او کاری است
مرامم حسینی امامم حسین
سخن بس، که ختم کلامم حسین
برای خودش یلی شده بود. از میمنه به میسره میزد ضربههایش آن چنان کاری که همه از دم تیغش فراری بودند. چاره ای نداشتند جز این که در محاصره سنگ و نیزه و تیربارانش کنند (این کار را برای دو نفر دیگر هم قبل از او انجام داده بودند، حر بن یزید ریاحی و عابس شاکری) 35 تیر بر بدنش خورده بود که افتاد. یک سلام دارد امام زمان در زیارت ناحیة مقدسه که (السلام علی الصدر المرضوض، سلام من بر استخوانهای سینه ای که زیر سم اسبها کوبیده شد) برای تمام شهدا یکبار اما برای قاسم این قصه دوبار اتفاق افتاد. دفعه اولش هنوز جان داشت که زیر سم اسبها لگدکوب شد. در کنار خیمهها قاسم عموجانش را در آغوش گرفت اما اینجا حسین قاسم را در آغوش گرفت. با این تفاوت که پای قاسم به زمین کشیده میشد. این از قامت خمیده حسین بوده یا قامت کشیده قاسم؟ والله اعلم
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
#روضه_مكتوب
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس چهارم(روضة حضرت مسلم بن عقیل)
السلام علی اول الشهداء و سید السعداء السلام علی الهادی بنفسه و مهجته السلام علیک ایها الشهید الفقیه المظلوم.
سفیر نور به دار الاماره گفت حسین
شد آسمان دلش پر ستاره، گفت حسین
به رغم مصلحت اندیشهای شهر فریب
نداشت حاجت هیچ استخاره گفت حسین
سرود شعر بلند حماسه و ایثار
بدون پرده و بی استعاره گفت حسین
اسیر بود ولی مثل شیر زد فریاد
کشید از دلش آه و دوباره گفت حسین
دو. کعت عشق به محراب وصل نیت کرد
ز خون گرفت وضو بر مناره گفت حسین
غروب بود و غریبانه، تشنه و زخمی
دو دست بسته نفس پر شراره گفت حسبن
سرش جدا شد و از بام قصر شب افتاد
نگاه آخر او با اشاره گفت حسین
کمیل، روضة مسلم چقدر جانسوز است
شکست در غم او سنگ خاره گفت حسین
چقدر سخت است نفس کشیدن در شهری که خوش استقبال و بد بدرقهاند. پنجم شوال وقتی سفیر حسین خسته از سفری طولانی وارد کوفه شد هیجده هزار نفر با او بیعت کردند آنقدر اشتیاق از خود نشان دادند که همان روزهای اول به مولایش نامه نوشت که مولای من کوفه در انتظار توست. اما چه زود برق سکههای عبیدالله و فریب ابن زیادها چشمشان را زد. عده ای به طمع زر و گروهی از بیم زور مسلم را در کوچهها غربت کوفه رها کردند و رفتند به قول عبیدالله اعجاز سامری کار خودش را کرد. کار به جایی رسید که همراه 30 نفر به سوی (ابواب کنده) حرکت کرد وقتی به آنجا رسید تنها 10 نفر با او بود و چون از آن منطقه عبور کرد حتی یک نفر با او نمانده بود تا راهنمایی اش کند. اگر آن زن مومنه (طوعه) مردی نمیکرد مسلم شب را تا صبح در کوچهها سرگردان بود. فقط جام آبی نوشید و به نماز شب ایستاد...
غریب کوفه در ذکر خدایی
نفسهایش نوای نینوایی
به اشک و زمزمه میگفت تا صبح
حسین فاطمه کوفه نیایی
سپر شمشیر خنجر میفروشند
کلاخود و علم، پر میفروشند
نمیدانم چرا از این همه جنس
سه شعبه را گران تر میفروشند
نیا کوفه که کوفی را وفا نیست
در اینجا بویی از عشق و صفا نیست
فریب زور و زر خوردند مردم
کسی مولا دگر یاد شما نیست
صبح علی الطلوع محاصره اش کردند. تا غروب آفتاب مردانه مبارزه کرد و کسی را یارای تیغ حیدری اش نبود. عاقبت به فریب امان نامه دستانش را بستند تشنه بود اما دهان خون آلودش اجازه نداد جرعة آبی بنوشد انگار تقدیرش شهادت با لب تشنه بود. اوج غربتش این بس که کسی را پیدا نکرد جز عمر سعد تا وصیت کند، به اکراه گوش میداد. فرمود ای عمر سعد سه وصیت دارم اول اینکه 600 درهم قرض گرفته ام سپرم را بفروش و قرضم را ادا کن دوم اینکه جنازه ام را تحویل بگیر و دفن کن و سوم اینکه نامه ای برای مولایم حسین بنویس که به کوفه نیاید. خسته و زخمی شروع کرد به گریه کردن، نه برای خود که برای قافله ای که به سوی کوفه میآید.
حسین فاطمه گفتم بیا اما نیایی
نبرده کوفه بویی از وفا اینجا نیایی
همه پیمان شکستند برای نان شکستند
به سنگ کینه از من سر و دندان شکستند
شکسته سرم، فدای سرت، سرت بادا سلامت
نثار تو و همه بچههات، سر و جان غلامت
حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان
میا کوفه که غیر از من دگر یاری نداری
برای کشتن تو میکنند لحظه شماری
سپاه زور و تزویر همه با تیر و شمشمیر
که حتی در امان نیست در اینجا طفل بیشیر
ببین سوز من، ببین آه من، برایت گریه کردم
خداحافظ ای قرار دلم حسین دورت بگردم
حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان
در منزل زباله برای امام حسین خبر آوردند که مولاجان از کوفه که بیرون میآمدیم پیکر مسلم پایمال کودکان کوفه بود. مولا گریست و زمزمه کرد انا لله و انا الیه راجعون
📚منبع : روضه الذاکرین
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس پنجم (روضة حضرت حر)
انانکه شرح واقعة کربلا کنند
بر ماجرای حضرت حر ابتدا کنند
از شأن و عزتش بنویسند اگر همه
شاید که حق گوشهای از آن ادا کنند
شایسته است مردم آزاده تا ابد
بر او به رسم عشق و ادب اقتدا کنند
ثابت شد از عنایت مولای ما به او
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»
از عاقبت به خیری اگر صحبتی شود
با نام او به مجلس روضه صفا کنند
تا صبح روز واقعه هم با یزید بود
میخواستند تا ز حسینش جدا کنند
اما خدا ز مرحمتش دست او گرفت
تا اسم او به جرگة خوبان صدا کنند
شب عاشورا لیلة القدر حر بود. تا صبح دراضطراب و زمزمه با خود که ای مرد فردا در این صحرا چکارهای؟ اما توفیق دست دلش را گرفت و عاقبت به خیر شد. ادبش به مادر سادات سلام الله علیها و محضر امام حسین رمز عاقبت به خیری او شد. شکسته و پریشان و سربه زیر خودش را کنار خیمه مولا رساند و با اشک عرضه داشت فهل تری لی من ذلک توبه؟
زار و پریشان آمدم در کوی جانان آمدم
مولا پشیمان آمدم آیا قبولم میکنی؟
راه تو را بستم حسین قل تو را خستم حسین
حالا که پیوستم حسین آیا قبولم میکنی
سر بر زمین افکندهام از زینبت شرمندهام
حالا به کویت بندهام آیا قبولم میکنی؟
در پای تو بی سر شوم در باغ تو پرپر شوم
قربانی اصغر شوم آیا قبولم میکنی؟
کجا آمده ای حر؟ اینجا باب نجات الامة است اینجا خیمة رحمة الله الواسعه است! بی درنگ پاسخ شنید که ارفع راسک یا حر، سرت را بالا بگیر. به به، چه پیام زیبایی! در خانة امام حسین مقام سرافرازی است. از اسب پیاده نشد تا اجازة میدان گرفت. آمد پشت خیمة بی بی زینب حلالیت طلبید و رفت. رسم عرب قبل از آغاز مبارزه رجز خوانی است.
انی انا الحر و ماوی الضیف
عن خیر من حل بارض الخیف
اضرب فی اعناقکم بالسیف
اضربکم و لا اری من حیف
من آن حرم که خانه ام محل فرود و پناه مهمانان بود و رسم مهمان نوازی را میدانم مخصوصا این مهمانانی که در مکه و منی در بین مهمانان خدا گرامی ترینند. به شمشیر گردنهایتان را میزنم و در شمشیر زدن بر شما هیچ وجه ظلم و ستم نمیبینم.
از رجزش معلوم میشود که سفره دار کوفه و مهمان نواز بوده است. با این حساب خیلی به او سخت گذشت وقتی لبهای خشک حسین را دید و صدای واعطشای کودکان را شنید.
بی مهابا به قلب لشگر زد
تیغ آنجا به عشق حیدر زد
هیچ کس را نبود جرات او
نیزه از هر طرف مکرر زد
عاقبت در هجوم کوفه و شام
در رکاب حسین پرپر زد
پهلوان کوفه بود یارای جنگ رو در رو با او را نداشتند. ناچار دورش را گرفتند و تیر بارانش کردند. بعد هم نیزهها و شمشمیرها اجازة خود نمایی پیدا کردند با پیکری زخم آجین روی خاک افتاد. در (مقتل الحسین ابی مخنف و ینابیع الموده قندوزی) نقل شده پیکر زخمی اش را نزد عمر سعد بردند دستور داد سر از بدنش جدا کردند و به سمت امام حسین پرتاب کردند. حضرت سر او را از زمین برداشت و خون روی دندانهای او را پاک کرد و فرمود انت حر کما سمتک امک.
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
#روضه_مكتوب
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس سوم (روضة حضرت رقیه س بنت الحسین)
اى نفس گرم تو عطر بهشت
آب و گل حسن تو زهرا سرشت
پاك نژادى ز تبار حسين
دسته گل باغ بهار حسين
خيمه زده مهر تو در سينهها
نور تو گل كرده در آئينهها
آينه در آينه نور و نمك
برخى خورشيد رخت نه فلك
نه فلك افتاده و آواره ات
چرخ زند به دور گهواره ات
خنده زيباى تو اى حسن ناب
چنگ زده به تار قلب رباب
دل از حسين فاطمه مى برى
راه برو كه جلوه كوثرى
نشسته بر سفره لطفت زمين
رشته چادر تو حبل المتين
چادر كوچكى كه بر باد رفت
كرببلا به دست بيداد رفت
سه ساله خون خدا رقيه
كتاب داغ كربلا رقيه
كتاب عمر تو ورق ورق شد
قاتل تو خرابه و طبق شد
عمة كوچك امام زمان
كه دارى از يوسف زهرا نشان
گرمى آغوش على اكبرى
همنفس اشك على اصغرى
حسين وقتى كه عنايت كند
سوره چشم تو تلاوت كند
سه ساله حسين، بلبل عشق
طبق طبق نثار تو گل عشق
دختر، احساس و عاطفهاش نسبت به پدر بیشتر از پسر است. وابستگی اش نیز هم بیشتر است. حالا حساب کنید این دختر رقیه و پدرش هم حسین باشد، چقدر یکدیگر را دوست داشتند مخصوصا اینکه دختر شباهت بسیاری به مادر بزرگش حضرت زهرا داشت. هر وقت مولا دلتنگ مادرش حضرت زهرا میشد راه رفتن رقیه را تماشا میکرد و خاطرات مادر را تازه میکرد. برای دختر عادت شده بود که قبل از نماز سجادة پدر را پهن میکرد و چادر نماز کوچکش را به سر میانداخت و کنار سجادة پدر مینشست. آن قدر به این کار عادت کرده بود که حتی بعد از روز عاشورا مثل همیشه کنار سجادة پدر نشسته بود و ناگهان پردة خیمه با شتاب بالا رفت و مردی درشت هیکل شمشیر به دست وارد خیمه شد. نگاه رقیه به سمت او برگشت و آرام پرسید آهای مرد عرب! تو بابای مرا ندیدی؟ مرد عرب پاسخی جز سیلی برای دختر نداشت! آخر تازه از روی سینة حسین در قتلگاه بلند شده بود. شدت سیلی به حدی بود که رقیه با صورت روی سجادة پدر افتاد. از خیمه بیرون دوید و خودش در آغوش عمه جانش زینب رها کرد. بی بی زینب تا نگاهش به صورت کبود رقیه افتاد بی اختیار دلش یاد سیلی مدینه افتاد...
باید که با یتیم مدارا کنی
بغل برای گریههاش وا کنی
یتیم به جز خدا کسی نداره
غریبه و همنفسی نداره
هدیه ببر واسه یتیم شاد بشه
دلش یه لحظه از غم آزاد بشه
خبر دارید که گوشة خرابه
یه دختری اسیر التهابه
چند روزه از باباش خبر نداره
شبای غربتش سحر نداره
از کربلا تا کوفه، کوفه تا شام
سیلیش زدند و خورده سنگ و دشنام
از بس بهونه باباش گرفته
نا نداره دیگه صداش گرفته
خسته شده پاهاش پر از آبلهست
طفلکی دیگه زحمت قافلهست
تو خواب و بیداری باباشو میخواد
داد میزنه کی میشه بابام بیاد
کی میشه از سفر بیاد بابایی
تموم شده طاقتم از جدایی
شبهای انتظار او سر اومد
پدر با سر دیدن دختر اومد
اگر چه مثل بغضی در گلوم شد
قصة دختر یتیم تموم شد
مدتها گذشت تا نیمه شبی که دوباره منتظر نشسته بود و گریه میکرد. این دفعه دید به جای یک نفر چند نفر آمدند، ترسید از آنها سوال کند و سراغ بابایش را بگیرد. فقط نگاه میکرد یکی از آنها پرسد بابایت را میخواهی؟ جواب داد بله! دلم برایش تنگ شده است. مرد عرب طبقی که روی سر داشت را مقابل رقیه بر زمین انداخت و فریاد زد این هم بابایت! مگر باورش میشود. روپوش طبق را کنار زد.
بوسهای از صورت بابا گرفت
اشک در چشم رقیه پا گرفت
سفره دل پیش بابا باز کرد
بعد مدتها برایش ناز کرد
گفت بابا صورتم نیلی شده
دختر تو خسته از سیلی شده
بارها از ناقه افتادم پدر
مادرت آمد به امدادم پدر
زجر زجرم داد در این قافله
خستهام از طعنههای حرمله
آمدی بابا مرا با خود ببر
دختر تو خسته شد از این سفر
روضه خوان خرابه غوغا کرده بود و عجب روضه ای شده بود! آن شب شهر شام از صدای گریة اهل خرابه خواب نداشت. ناگهان صدای روضه خوان قطع شد. بی بی زینب با همة وجودش فریاد کشید وا حسینا...
صل الله علیک یا ابا عبدلله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
#روضه_مكتوب
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس اول
#امام زمان عج
#روضه محرم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک
یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جِئنا ببضاعة مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین.
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست
اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست
ببين كه غرقه درياى اشك شد دل من
به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست
تو اى مسافر صحراى نا کجا برگرد
كه قرنها غم و دلواپسى ما كم نيست
اگر که حال من خسته را سوال کنی
به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست
عنایتی که تحمل کنیم هجران را
مقدمات وصالت اگر فراهم نیست
براى منتظران ظهور تو آقا
جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست
تا کی در انتظار بنشینیم و لحظه شماری کنیم؟ ناامیدی در قاموس ما نیست اما خسته شدیم. خسته از زخم زبانها و طعنههایی که آزارمان میدهد. (متی احار فیک یا مولای)، سرگردانی و حیرت سخت است، مگر نگاه تو تسلایمان دهد. (وانظر الینا نظره رحیمه)
صاحب عزا، محرم جدت رسیده است
هنگام سوز ماتم جدت رسیده است
صاحب عزا، به رخت سیاهم نگاه کن
بر اشک گرم و شعله آهم نگاه کن
پیوسته در عزای حسین آه میکشی
هر صبح و شام ناله جانکاه میکشی
بر کربلا و روضه آن گریه میکنی
خون جای اشک دیده روان گریه میکنی
مولا شنیدهام که در آن جمعه ظهور
تکیه کنی به کعبه غمت را کنی مرور
با اهل عالم از غم خون خدا بگو
از لالههای پرپر دشت بلا بگو
تکیه به دیوار کعبه میزند بین مقام و حجر الاسود میایستد و فریاد میزند آنگونه که عالم هستی میشنود :
الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم
الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشان
الا یا اهل العالم ان جدی الحسین طرحوه عریانا
الا یا اهل العالم ان جدی الحسین سحقوه عدوانا
تمام روضههای کربلا را در سه جمله خلاصه میکند. عطش و برهنه رها کردن و پامال کردن پیکر حسین زیر سم اسب ها.
یابن الحسن! شما کربلا را (در عالم ظهور) ندیده بر این سه روضه میسوزید . آه امان از دل عمه جانتان زینب که این سه مصیبت را با تمام وجودش لمس کرد و دید. اوج ابتلای زینب عصر عاشورا بود وقتی که دستها را روی سر گذاشت و نگاهی به سمت مدینه کرد و ناله زد . یا رسول الله هذا حسینک...
در موج خون فتاده به صحرا حسین توست
در بین دشمنان، تن تنها حسین توست
از بس که زخم خورده و صد پاره پیکر است
نشناسمش، به من بگو آیا حسین توست؟
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
هدایت شده از 📖✍️کانال مناسبتی توسلنامه🎤🖥
مقتل جون غلام امام حسین
غلام سیاه پوستی بود متعلق به ابوذر، با اینكه به دست او آزاد شده بود پس از شهادت ابوذر خدمت گذار اهل بیت شده بود، ابتدا نزد امام حسن «علیه السلام» و سپس در منزل امام حسین «علیه السلام» به خدمت مشغول بود و در سفر كربلا نیز همراه امام بود.
روز عاشورا وقتی كه جنگ شدت گرفته بود چون به حضور امام آمد و اجازه جهاد خواست امام فرمود: من بیعت را از تو برداشتم و آزاد گذاشتم تو با امید عافیت و آسایش به همراه ما آمده ای، پس خودت را به ناراحتی و مصیبت ما گرفتار نكن.1
تا این سخن را شنید خود را به قدم های امام انداخت و در حالی كه پای حضرت را می بوسید عرض كرد: آیا سزاوار است كه من در رفاه و آسایش در خدمت شما باشم اما در شدت و ناراحتی و در مقابل دشمن دست از شما بردارم؟ درست است كه من بدن بدبو و خاندان من ناشناخته و رنگ پوست من سیاه است، اما با بهشت برین بر من منت بگذار تا بدنم خوشبو و رنگم سفید و حسب من به عزت و شرافت نائل شود، نه به خدا سوگند من هرگز از شما جدا نخواهم شد تا خون سیاه من با خون شما آمیخته شود!
امام كه اصرار و صمیمیت و وفای او را مشاهده كرد به وی اجازه رفتن به میدان شهادت داد ...
پس از شهادت وی خود را به بالین وی رساند و در كنارش نشست و وی را چنین دعا كرد:
خدایا رویش را سپید و بدنش را خوشبو و با ابرار و نیكان محشورش بگردان و در میان او با محمد و خاندانش آشنایی بیشتر قرار بده2
در نیمه شب یازدهم كه كوفیان آمدند تا باقی سرها را جدا كنند، دیدند در كنار كشتگان یك بدن افتاده كه مانند نقره می درخشد و بوی عطری از آن به مشام می رسد كه مانند آن را حس نكرده بودند، این بدن متعلق به غلام سیاه، جون بود.3*
بله این است عشق به اهل بیت كه رنگ نمی شناسد، غلام و غیر غلام نمی شناسد، اینجا فقط عشق معنا دارد...
اینجا عاشق كه باشی تو را می خرند هر كه باشی درب این خانه عاشقی كن...
خدایا عشق به اهل بیت را در دل های ما روز افزون كرده و دشمنی با دشمنان آنان را روز به روز در دل های ما زیاده بگردان.
منابع:
1. أنت فى اذن منّى، فانما تبعتَنا طلبا للعافیة فلا تبتَلِ بطریقتنا.
2. أللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه واحشرهُ مع الاءبرارِ و عرّف بینه و بین محمد و آل محمد. لهوف ص 108.
3. بحار الانوار ج 45 ص 23.
* به نقل از كتاب زیبایی های كربلا ص 73.
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅═༅࿇༅❃﷽ ❃༅࿇༅═┅─
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ماه در خـون شـــناورم ، قاسم
سیزده ســـاله یاورم ، قاســــم
من تو را بـوده ام به جـای پدر
تو به جــــای بـرادرم، قاســــم
زخــمهـای تن تو کشــــت مـرا
تازه شد داغ اکـــبرم ، قاســـم
سخت بود آنکه در وداع حـرم
تشنه لب رفتـی از برم، قاســم
سخـتتر اینکــه با لـب تشـــنه
جـــان ســـپردی برابرم، قاسـم
گــر ســـراغ تو را ز مــن گیـرد
چـــه بگویم به خواهرم، قاسم
تـن پاک تو را خـــــودم تـــنهـا
به سوی خـیمه میبرم، قاســم
تن به خاک وسرتوهمسفر است
در ره شــــام با ســـرم، قاســم
شعر:حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#شب_پنجم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
یا ایُّهَا العـزیز ! دلــم بی قرار توست
در انتظار عطر خوشی از دیار توست
ای من فـدای شـال عزا و غریبی ات
یابن الحسن بیا که دلم داغدار توست
این روزهاکه حال زمین وزمان بد است
حال خوش تمامی ما در کنار توست
از اینکه یار بـــدی بوده ام ، ببخش
عمریست این منتظرت،شرمسار توست
کاری نکـرده ایم بــرای ظهـــور تو
آقا، دعـا برای ظهـور هم ، کار توست
ای از تبار حـیدر و زهـرا ، ظهور کن
آقا بیا که فاطمه چشـم انتظارتوست
بنگـــر جفـــای حرملـه های زمانه را
پایان ظلمشان به دَمِ ذوالفقار توست
امشب،شب غریبی فرزند مجتبا ست
امشب،خودامام حسن بی قرارتوست
سخت است روضه خوانی امشب که مجتبا
خود ، پای این مرثـیه اشکبار توست
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
AUD-20220802-WA0235.opus
554.7K
─┅═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═┅─
#نوحه
#ابی_عبدالله_الحسین_ع
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
#اجرا_استاد_ولی_الله_حسینیان
«از اساتید کانال و گروه گلواژه های اهل بیت(ع)»
الله الله ثارالله حسین
حرم الله ثارالله حسیـن
ای ید الله ثارالله حسین
عشق الله ثارالله حسین
منــی که از عشــق تو در تب و تابم
هرشب میخونم عاشقونه اقا دریابم
دلدادۀای سنگ صبورم مهر ومهتابم
معنی قرآن حسین دین وایمان حسین
لحظه ی من ذکرم اینه جانِ جانان حسین
((ثارالله حسین ابی عبدالله حسین))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دنیا دنــــیا مـــن به نامتم
دریا دریــا مــــن به یادتم
هرجا باشم من توی دامتم
هر کی باشـــم باز غلامتم
دور تو میگــــردم موندم به دلدردم
لحظه ای یاد تو نباشــــم آقا نامردم
ازدل و جان داد میزنم نام تو را هر دم
ای شه بی سر حسین دل و دلبر حسین
فاطمه اسمت رو میگه عشق مادر حسین
((ثارالله حسین ابی عبدالله حسین))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
انی سلم لمن ســــــالمکم
حسین حرب لمن حاربکم
وولیاً لمن والاکم
و عدوّ لمن عاداکم
این دل هواییه گــــنبد طلاییه
هوای مشهد الرضا پر کربلاییه
باعاشقا مشهد بریم به چه صفاییه
زمزمه لب حسین عشق زینب حسین
حسین حسین مکتبمه مشق هر شب حسین
((ثارالله حسین ابی عبدالله حسین))
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۵)
#نوحه_زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من،،،
وقتی که فـــریــاد تو رو شنیــدم من
دستمــو از دست عمّـــه کشیــدم من
بـرای امــدادت ، عمــوی مظلــومـم !
(به سمت گودال ازخیمه دویدم من)
عمــوی مظلــومم(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بس که جفـا دیدم از این همه نامرد
دل و از این دنیـــا دیگــه بریدم من
شــدم برای تو ، من آخـرین ســرباز
دور و برت وقتی لشکــرو دیدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دست و سپر کردم مثل عمـو عبـاس
ضربه شمشیر و به جون خریدم من
سه شعبه ای اومد از جگــرم رد شد
وقتی در آغـوشت ناله کشـیـدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
جون به لبـــم اومـد تو قتـلگـاه تو
وقتی که زخمای تنت رو دیدم من
منــم مث قاسـم ، مثــل علی اکبر
به آرزوهــایِ خــودم رسیـــدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۵/۱۱
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شور_نوحه
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_رضا_نرینانی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
با مــــادرم ایشــــالا اربعیـــن میـــام حرم
سلام بدم بـه محضــــر شـــما قــدم قــدم
صدات زدم با دسـت خــــالی اینجا اومدم
((حسین آقام همه میرن تومیمونی برام))
به این امید شــــاید آقـــــا من بـدم خرید
ولم نکــن بـــدم نگا به ایـــن دلـــم نکــــن
یه خواهشی دارم ازت که ضــامنــم بشی
((حسین آقام همه میرن تومیمونی برام))
یه عمـــریـه شــده پــناه مـــن حسیـــنیه
ای آشـــنا منِ حــقــیر کجـــا شـــما کجـــا
شـــه وفــا گـــره بـــه کارمــه گـــرهگـــشا
((حسین آقام همه میرن تومیمونی برام))
با نالههام میگــم که مـــن فــــدایی شمام
باگریههام میگم که من فقط تورومیخوام
با نوحههام میگــم که مــن گــدای کربلام
((حسین آقام همه میرن تومیمونی برام))
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
reza-narimani-Ba-Madaram.mp3
6.68M
با مــــادرم ایشــــالا اربعیـــن میـــام حرم
سلام بدم بـه محضــــر شـــما قــدم قــدم
#شور_نوحه
#امام_حسین_علیه_السلام
#سید_رضا_نرینانی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═┅─