eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
سید مظلوم حسین جان پیرهنی رو که فاطمه بافته پهلو تا پهلوش و نیزه شکافته مقرم واسه تو روضه گفته مقتل خونده و چند روزه مریضم سر پیرهنت بهم میریزم بردن تا تحقیرت کنن عزیزم سید مظلوم حسین جان دورپیکرت معرکه گرفتن زدنت تا سکه گرفتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Roze_Shab-Jome_Ali_Karami_1.mp3
2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه قدر همه قافله من آبله دارم ما پرده نشینان حرم را چه به بازار از دست اباالفضل عمویم گله دارم ... ◼️ ذکر توسل اولین ماه صفر،ایام اسارت و ورود اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام به شهر شام و آل الله سلام الله علیهم 🎤حاج علی
- ناشناس.mp3
7.27M
بانوای🎤کربلایی‌علی‌اکبر‌حائری سبک : [ علیه‌السلام ] اجرا: شب اول ماه صفر ۱۴۰۰ [ هیئت ام ابیـها قم ] حـرکت نمـی‌کنه دشمن نُطُق نمی‌کشه جرات نمی‌کنه ماننـد حیـدره فرقش فقط همینه امامت نمی‌کنه حرّیت رو ببین اصـلا توجـهی به اسـارت نمی‌کنه ما رأیت الا جمیلـه بال جبرئیلـه منبر عقیلـه خطبه‌خوند فهمیدن یزید چقد ذلیلـه فتح شام و کوفه به دسـت دختر امیـره خیلی بی‌نظیره با پرِچادرش عالمو به دست می‌گیره از تباره‍ علی عین ذوالفقار علی میکنی تو کار علی با کلام برنده..؛ ای طنین علی تیغ آتشین علی دشمنت می‌بینه علی اومده چه کوبنده..؛ معصـومه عالمـه بالاتر از تمام زنان بعد فاطـمـه طوفانه ذکـر تو هر ده‌شب دهه بگم از مدح‌تو کمـه نائبه الحسیـن با اسم تو همیشه محـرم محرمـه کنز العـرفان و الحیاتو کل ماجـراتو هدیه‌ی خـدا تو میگه ایوب‌ نبی به‌همه غصه هاتو تسلیم و راضی به رضا تو صـوت ربنا تو عشق نوکـراتو حسن وفاطمه و علیه کـربلاتو حرمت حـرمی تو ابهت حـرمی استقامت حـرمی تواصول هـررکنی..؛ سایه‌ی سر من ای امید و باور من ذکرروز آخر من یاعقیله ادرکـنی♥️ شعر از :| 📝
Shab05Safar1400[01].mp3
9.96M
▪️من از تاریکی شبهای این ویرانه می‌ترسم () 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه شهادت (س) تو را آورده ام این جا که مهمان خودم باشی شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی من از تاریکی شب های این ویرانه می ترسم تو را آورده ام خورشید تابان خودم باشی فراقت گر چه نابینام کرده باز می ارزد که یوسف باشی و در راه کنعان خودم باشی پدر نزدیک بود امشب کنیز خانه ای باشم به تو حق می دهم پاره گریبان خودم باشی اگر چه عمه دل تنگ است اما عمه هم راضی ست که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی از این پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد یک امشب را نمی خواهی پدر جان خودم باشی سرت افتاد و دستی از محاسن ها بلندت کرد بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند تو باید بعد از این قاری قرآن خودم باشی کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد؟ فقط می خواستم امشب پریشان خودم باشی اگر چه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است تقلا می کنم یک بوسه مهمان خودم باشی شاعر: علی اکبر لطیفیان
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت کربلا از من عموی مهربانم را گرفت وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت... روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید! «آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت @aleyasein
از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده‌ای گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد می‌گفت عمّه‌ام به رخم بوسه داده‌ای... تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم تا یک نگه ز گوشۀ چشمی به من کنی من چشم از سر تو دمی برنداشتم با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد اما دو پلکِ خود ز چه بر هم گذاشتی یک‌باره از چه رو، دو ستاره اُفول کرد گویا توان دیدن عمّه نداشتی... با آنکه دستبرد خزان دیده‌ای ولیک باغ ولایت است که سرسبز و خرّم است رخسار توست باغ همیشه بهار من افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است ای گل، اگر چه آب ندیدی، ولی بُوَد از غنچه‌های صبح، لبت نوشکفته‌تر از جُورها که با من و با عمّه شد مپرس این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته‌تر هر کس غمم شنید، غم خود ز یاد برد بر زاری‌ام ز دیده و دل، زار گریه کرد هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت بر حال او دل در و دیوار گریه کرد ای مَه که شمع محفل تاریک من شدی امشب حسد به کلبۀ من ماه می‌بَرد گر میزبان نیامده امشب به پیشواز از من مَرَنج، عمّه مرا راه می‌برد گر اشک من به چهرۀ مهتابی‌ام نبود ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت معذور دار، اگر شده آشفته موی من دستم برای شانه به گیسو رَمَق نداشت ویرانه، غصّه، زخم زبان، داغ، بی‌کسی این کوه را بگو، تن چون کاه، چون کِشَد؟ پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کِشد سیلی نخورده نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه‌ام دست عَدو بزرگ تر از چهرۀ من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه‌ام... ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من دست از جهان و هر چه در آن هست می‌کشم سیلی، گرفته قوّت بینایی‌ام اگر من تا شناسمت به رُخت دست می‌کشم ای گل، ز عطر ناب تو آگه شدم، تویی ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است انگشت‌ها که با لب تو بوده آشنا باور نمی‌کنند که این لب همان لب است @aleyasein
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را ز استلام لب و خیزران شکایت داشت از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را سبب چه بود که هنگامه ورود به شام نمی شنید صدای بلند هلهله را و در ازای دو تا بوسه داد جانش را ندیده چشم کسی اینچنین معامله را @aleyasein
دوست دارم دل بسوزانی به حالم بیشتر دختران بابایی اند و من دو عالم بیشتر اینکه نشناسی مرا حق می دهم ، بابا ببین شد در این مدت حسابی سن و سالم بیشتر تاول پا راه رفتن را برایم سخت کرد دست آویزانم اما شد وبالم بیشتر راستی بابا سر و رویت چرا خاکستری است سوختی بین تنور و از سوالم بیشتر دختر شیرین زبانی داشتی ، یادت که هست بعد از آن سیلی بیانم رفت ، لالم‌ بیشتر بارها گفتم که می آیی ، تو هم می آمدی راستش بودی فقط بین خیالم بیشتر آه سردم سوز دارد بسکه اشکم داغ بود مانده ام آیا بسوزم یا بنالم بیشتر @aleyasein
14000713-taheri-vahed2.mp3
1.45M
|⇦•آی کبوتر که نشستی روی... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه صفر۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا