eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
14010130eheyat-taheri-madh.mp3
3.98M
|⇦•می نویسم جگر حیدر و..... ویژهٔ ولادت کریم اهل بیت امام‌حسن علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری
14010130eheyat-taheri-sorood.mp3
1.44M
|⇦•ای به غمت مبتلا... ولادت کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری
. به یارب یاربِ شب زنده داران به امیدِ دل امیدواران به آنهایی که در کشتی نشستند چو کشتی شان شکست دل بر تو بستند به آه و ناله طفلان معصوم بر آور حاجتم، مولا حسین جان .
479.4K
. به یارب یاربِ شب زنده داران به امیدِ دل امیدواران به آنهایی که در کشتی نشستند چو کشتی شان شکست دل بر تو بستند به آه و ناله طفلان معصوم بر آور حاجتم، مولا حسین جان .
وصل، بر خوبان رسید... آه و گرفتاری به ما می رسید ای کاش گاهی وقت دیداری به ما مال بد را بیخ ریش صاحبش انداختند کِی می اندازد نگاهش را خریداری به ما دلبری وقت گدایی، دل شکسته بودن است تا بیفتد نیمه ی شب، راه دلداری به ما عیب چشم پر خطا را اشک ما پوشانده است چون گنهکاریم، می آید فقط زاری به ما هر طرف رفتیم... اما مجلست کم آمدیم خُب کم آوردیم! آقاجان بده یاری به ما سفره را انداختی، ما زیر و رویش کرده ایم یوسف زهرا نداری پس چرا کاری به ما ای که خونِ چشمت از پرونده ی سنگین ماست بی وفا هستیم اما تو وفاداری به ما آبروی رفته ی ما بده دست علی از نجف مولا توجه کرده مقداری به ما هر غروبی یاد آن ارباب عطشان کرده ایم... زهر شد از غربتش انگار، افطاری به ما آخرش با نوکری و خاکبوسی درش می رساند دختر او تاج درباری به ما آن سه ساله درد پهلو را تحمل کرد و گفت: کِی رسانده چکمه های زجر، آزاری به ما نه کسی آتش زده پشت در ویرانه را نه هجوم آورده میخ و کنج دیواری به ما این سحر، مویی ندارم که ببافم پیش تو خورده چنگ مردمان کوچه بازاری به ما من سه سالم هست اما چون زن صد ساله ام طعنه های بد زدند این بار، بسیاری به ما @reza_dinparvar101
آنکه با افلاکیان شاءن برابر داشته هر قدم برداشته سوی خدا برداشته فرش زیر پای او شد هر دو بال جبرئیل آن زنی که خانه اش را ربنّا برداشته گرچه دست ردّ زده بر خواستگارانش ولی هر دو دست خسته اش بار گدا برداشته سال ها از مشرکین مکّه طعنه خورده است چونکه سنگ از پیش پای مصطفی برداشته مصطفی که روزیّش معراج و اَو اَدنا شده لقمه را از سفرهء او در حرا برداشته ثروتش را داده تا که مادر زهرا شود مِهریه از کوثر خیر النسا برداشته بارها جارو به خاک خانهء مولا زده خاک زر از خاک پای مرتضی برداشته او گذشته از شترهایش که بعد سال ها فتنهء جنگ جمل را مجتبی برداشته غصهء من غصهء مادر بزرگ زینب است او که وقت رفتنش دست دعا برداشته یک کفن از عرش آوردند چونکه دیده اند شوهر او از سرِ شانه عبا برداشته من بمیرم فاطمه داغ یتیمی دیده است آنکه غم از چهرهء اهل کسا برداشته وقت غسل فاطمه حیدر که آهی می کشید گفت؛ زهرایم کجای کوچه تا برداشته با همان دستی که بین آتش در سوخته چادری که سوخت را از زیر پا برداشته تازه فهمیدم چرا هر شب ز خوابش می پرید مجتبی که زیور گوش ترا برداشته صورتش را میگذارد بر کف پایت حسین آنکه اشکت را برای کربلا برداشته سهم گریه بر تنش را مادرش زهرا گرفت سهم بوسه از تنش را نیزه ها برداشته آنهمه نیزه اگرچه بر تن زخمش شکست آمده هر پیرمردی هم، عصا برداشته کار هرکس نیست که این روضه را جمعش کند پیکر صدپاره اش را بوریا برداشته @reza_dinparvar101
مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه آه، زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب!* *دو بند آخر، توسط حاج آقا مجتبی روشن روان عزیز سروده شده است. @reza_dinparvar101
مجنون شدم اما غم لیلا ندارم تشنه شدم راهی سوی دریا ندارم دیروز من را حسرت یک عمر پُر کرد در کوله ام جز نالهء فردا ندارم با آتش عصیان، همه سرمایه ام سوخت چیزی برای محشر کبرا ندارم من را بزن تا حال نفسم جا بیاید اما نگو دیگر برایت جا ندارم خشم تو هم هرچند از روی علاقه است من طاقت ناراحتی ات را ندارم این آخر عمری شتر دیدی ندیدی سنگین شده پرونده ام، امضا ندارم با اینهمه آلودگی اصلاً نگفتی کاری به کار نوکر زهرا ندارم بین نجف جان مرا باید بگیری چون حاجتی جز دیدن مولا ندارم دنیای بی کرببلا یعنی جهنم بی کربلا امیّد به دنیا ندارم مهمانی تو آمد و کاری نکردم دیگر سلاحی غیر گریه ها ندارم وا کن گره های مرا جان رقیه آن دختری که گفت من بابا ندارم با لکنت روی زبانش گفت عزیزم حالا که با سر آمدی، من پا ندارم حالا که دیدم سوخته تر بودی از من دیگر گلایه از سر سقا ندارم این شهر را روی سر خود می گذارم هرچند از ضرب لگدها، نا ندارم @reza_dinparvar101
آن شب که عشق بود و خدا بود و هیچ کس قافیه مست چشم شما بود و هیچ کس می‌خواست عارفانه‌ترین شعر گل کند تنها لب تو مرد دعا بود و هیچ کس وقتی خدا زمین کرم را بساط کرد آن‌جا فقط برای تو جا بود و هیچ کس ما بُرده‌ایم بازی مستانه‌ء تو را زیرا که عشق در کف ما بود و هیچ کس دارد بهشت می‌وزد امشب ز هرطرف شد هول آتش غمت از سینه برطرف دستی که بوم چشم ترا رنگ می‌زند دارد به قلب آینه‌ها چنگ می‌زند با تارهای گیسوی چون آبشار تو یوسف نشسته است و آهنگ می‌زند کی گفته صلح کردی و سازش؟ خرافه است چشم خمار تو دُهُل جنگ می‌زند یک لحظه بی‌عیار نگاهت اگر شوم زرهای کیسه‌ی دل من زنگ می‌زند کم‌کم خدا به نیمه‌ء ماهش رسیده است این ماه هم به نیمه‌ء راهش رسیده است ای مقتدای نوح و مسیح و کلیم‌ها با برکت از شما شده دست کریم‌ها تا آنکه یک نگاه به حاتم کنی حسن زانو بغل گرفته دلش چون یتیم‌ها می‌آورند بوی خدا را برای ما هر روز از حوالی کویت نسیم‌ها مدیون آدمم که شده ذکر توبه‌ام یا محسن بحق حسن از قدیم‌ها من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم ای چشمه‌ء دو چشم تو احلی من العسل ای آسمان صبر خدا، ماه بی‌بدل آقا شما کریم‌ ترینید تا ابد یعنی همه گدای شمائیم از ازل عسیی بساط معرکه را جمع می‌کند یک روز اگر به عرصه بیائید بی‌محل گرچه به گرد پای شما هم نمی‌رسیم بگذار خاک پای تو باشیم لااقل جان عزیز خویش بیا و ثواب کن ما را جذامی سر راهت حساب کن پهن است زیر پای شما بال جبرئیل می‌خشکد از نبودن اشک تو رود نیل من بر کسی به غیر شما رو نمی‌زنم ای روی تو چراغ شب سوت و کور نیل خیرت رسیده بر همه‌ء مردم زمین بی‌مزد، بی‌توقع پاداش، بی‌دلیل نه گنبدی، نه صحنی و گلدسته‌ای ولی باغ بهشت ماست بقیعت خدا وکیل بی‌اختیار می‌شکند بغض قافیه تبدیل می‌شود غزل تو به مرثیه پیدا نکرده‌ام ز دو چشمت طبیب‌تر ای شاهِ با فقیرترین‌ها حبیب‌تر ای کوه صبر،خاک شده پیش پای تو ای از همه شکستنت آقا عجیب‌تر بی‌خود به سمت روضه کشیده نمی‌شوم ای روضه‌ات همیشه ز هر کس غریب‌تر هرچه نگاه محترم تو نجیب بود چشم پلید همسر تو نانجیب‌تر جانم فدای غصه تلمبار کردنت با پاره‌پاره‌ء جگر افطار کردنت ابروی تو اگرچه به محراب می‌خورد دارد شکسته می‌شود و قاب می‌خورد وقتی به داغ کودکی‌ات فکر می‌کنم هفت آسمان به دور سرم تاب می‌خورد خون جگر، گرفتگی رخ، سکوت، درد این غصه‌ها ز کوچه فقط آب می‌خورد آقا غریب مانده تنت بین تیرها اینجای روضه‌ء تو به ارباب می‌خورد سردار بی‌سپاه! بمیرم برای تو انگار که مدینه شده کربلای تو گفتی خودت مدینه کجا، کربلا کجا؟ تابوت من کجا، کفن از بوریا کجا؟ گفتی هنوز مانده ببینی چه گفته‌ام خون جگر کجا، بدن سرجدا کجا؟ گفتی سرم نخورده زمین پیش این و آن این جسم تیرخورده کجا، نیزه ها کجا؟ دیگر مجال نیست بگویم ز ماتمت آخر تمام می‌شود این ماجرا کجا؟ در کربلا برادر مظلوم جای من از خون به دست کوچک قاسم حنا بزن .
. نشسته ایم که از آتشت امان برسد برات جنت و فردوس، دستمان برسد هزار مرتبه شکر از محبتت، مگذار  دوباره زخم دل ما به استخوان برسد گذشت ماه تو از نیمه، کاش بعد سحر خبر ز یوسف زهرا دم اذان برسد نگاه رحمت تو مستمر شد و نگذاشت به هیچ بنده وَلو بد کمی زیان برسد اجازه داد کرامات سفره های دعا ثواب توبه ی ما هم به دیگران برسد فقط بناست ببخشی تو، خاطرم جمع است نخواستی تو که سختی به میهمان برسد حسن به اذن خودت سفره دارمان شده پس به مردم از قِبَل او بناست نان برسد فدای تشنگی کام آن کریمی که نمی خورد قدحی تا به تشنگان برسد نشسته ایم که در وا کند به روی همه خدا کند که فقط زود آن زمان برسد نشسته اند به پایش هزار تیرانداز  مصیبتی است اگر تیر بر کمان برسد نمی گذارد از این تن، از این کفن چیزی  همین که لشگری از راه، ناگهان برسد پس از حوادث تشت و جگر خدا نکند ز راه، زینب کبری دوان دوان برسد جراحت تن و تابوت غرقِ خون نگذاشت که وقتِ روضه به قبر و به سایبان برسد ✍ .
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمری از دیدن تو محرومم گله از چه؟ ندارم استحقاق از گناهِ زیاد، خسته شدم شده پرونده ام پُر از اوراق اشک چشمِ مرا دو چندان کن چونکه محتاجِ گریه اند عشاق نمکِ روضه ی مرا بفرست روزی ام دست توست یا رزّاق سحری، روبروی شش گوشه دست من را بگیر بین رواق ای ضریح حسین؛ دلتنگم! برسان ناله ی مرا به عراق @reza_dinparvar101