5.mp3
7.87M
#سرود_زیبا_نجف
#امام_علی_علیه_السلام
✍شعر برادر عزیزم حمید رمی
🎤 کــربــــلایـــی مــجتـــبی نامـور
.
10.mp3
2.08M
#سرود_زیبا
#امام_علی_علیه_السلام
✍شعر برادرم علیرضا عابدی
🎤 کــربــــلایـــی مــجتـــبی نامـور
.
untitled 8.mp3
4.37M
🎙 شور | چقدر با صلابت زده باز به میدون...
• اجرا شده توسط:
#کربلایی_مرتضی_خادمی
4_6003843837145912644.mp3
7.12M
🎙 شور | چقدر باصلابت زده باز به میدون...
• اجرا شده توسط:
#حاج_مهدی_اکبری
•
10.mp3
2.08M
#سرود_امام_علی علیه_السلام
✍ #علیرضا_عابدی
🎤 کــربــــلایـــی #مجتبی_نامور
چقد باصلابت زده باز به میدون
دعایمستجابتراخرجامامزمانتبکن_شیخمصطفیخبازیان_5863834083754252434.mp3
1.71M
#امام_زمان
#سخنرانی
#دعای_فرج
#دعای_مستجابت_را_خرج_امام_زمانت_بکن
➖ رسولالله صلوات الله علیه وآله فرمودند:
لو کان اویس لقالها؛
اگر اویس بود چنان مطلبی از خدا می خواست
ما مثل مردم مدینه پشیمان نشویم
➖ یا صاحب الزمان
«ومقدمکم أمام طلبتي وحوائجي وإرادتی»
دعای تعجیل فرج شما در راس تمام حاجات من است
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_مصطفی_خبازیان
یابنالزهراءاینوردیدهام_محمّدرضاکبیری_1380ش_5886236517206070802.mp3
7.16M
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی، باعنوان:
#یابن_الزهراء_ای_نور_دیدهام
➖ سال ۱۳۸۰شمسی| ۲۳سال قبل
➖ کاریاختصاصی از کانالمطالبنابدرمنبر
🔘 #محمدرضا_کبیری
آثاروفوائدروزیحلال_مرحومشیخاحمدکافی_5886236517206070808.mp3
13.39M
#سخنرانی_تربیتی
#آثار_و_فوائد_روزی_حلال
➖ کاریاختصاصی از کانالمطالبنابدرمنبر
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_احمد_کافی
بیچاره ای در بین راهم تا که برگردی
جا مانده ای غرق گناهم تا که برگردی
خورده سرم بر سنگ، برگشتم به هر سختی
از این مسیر اشتباهم تا که برگردی
شرمنده ام گم کرده بودم خیمه گاهت را
حالا پر از اندوه و آهم تا که برگردی
کی می شود دیدار، سهم عبد آلوده
من به امید یک نگاهم تا که برگردی
اصلا فراموشم شده که صاحبی دارم
من روسیاهِ روسیاهم تا که برگردی
هجران عذابم شد بیا که آب شد قلبم
در بین طوفان مثل کاهم تا که برگردی
تا بر نگردی حال و روزم بدتر از قبل است
سرگشته، زارم، بی پناهم تا که بر گردی
مثل غروب جمعه ها دردی به دل دارم
در انتظار وصل ماهم تا که برگردی
با ندبه های جمکرانی ها شدم همراه
سر بر در این بارگاهم تا که برگردی
آقا بیا که طاقت این بیقراری نیست
بیچاره ای در بین راهم تا که برگردی
جابر عابدی
#امام_زمان عج #جمعه
#غزل
.
ریحانه ی عزیز خدا، دختر حسین
تکرار فاطمه تویی ای کوثر حسین
زهرا اگر که ام ابیهای مصطفاست
آری تویی شبیه به او، مادر حسین
گر چه سه ساله ای تو بزرگ دو عالمی
فهمیده ایم قدر تو را گوهر حسین
نامت رقیه ذکر تو مشگل گشای ما
باید تو را صدا بزنم محشر حسین
مهمان دست کوچک و لطف و عطای توست
هر کس که خورده است مِی از ساغر حسین
جا دارد عاشقانه به تو اقتدا کنند
دلبستگان بزم کرم پرور حسین
آرامش حسینی و باب الحوائجی
هستی نگین و خاتم انگشتر حسین
شیرین زبانی و نفس عمه زینبی
دل می برد نگاه تو از خواهر حسین
بر عرش، روی دوش ابالفضل جای توست
ای تک ستاره پیش قمر، دلبر حسین
پایین نیامده تو ز دوش عمو هنوز
وا می کند بغل علیّ اکبر حسین
کنج خرابه از سرِ پُر خون چه دیده ای
شد دامن تو یاس حرم منبر حسین
شکر خدا ندیده ای از بین قتلگاه
غرق به خاک و خون شده بال و پر حسین
دق کردی از لب پدر و بوسه اش زدی
شد روضه خوان داغ تو چشمِ، تر حسین
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#جابر_عابدی #صابر ✍
به بهانه ی میلاد حضرت بنت الحسین رقیه خاتون سلام الله علیها
___________________
پرم وا شد دوباره در هوای خانه ی ارباب
نشستم پشت درب خانه نه میخانه ی ارباب
به شوق باده ی پی در پی پیمانه ی ارباب
منم مهمان رزق سفرهی شاهانه ی ارباب
زمین می چرخد آیا که سرم یا دانه ی ارباب
گمانم مستم امشب که شدم پروانه ی ارباب
طوافم هست دور کعبه ی مستانه ی ارباب
نمازم قبله ام حج ام همه شکرانه ی ارباب
دلم را برد عشق حضرت دردانه ی ارباب
شدم دیوانه ی دیوانه ی ریحانه ی ارباب
تمام شور را دیدم میان زمزم مستان
همینکه امشب آوردم به لب ذکر رقیه جان
..........
رقیه گفتم از شیرینی نامش عسل دیدم
تصور کردم ارباب و گلی که در بغل دیدم
صدای خنده ی بابا میان جان گزل دیدم
چه شیرین دختری که مثل زهرا بی مثل دیدم
برای وصف او هر بیت را صدها غزل دیدم
شبیه لطف او از حضرت شیر جمل دیدم
هزاران معجزه از دست بی بی لااقل دیدم
چه اثباتی که با دل صد دلیل مستدل دیدم
گدای کهنه کارم عشق را روز ازل دیدم
من این نوکر شدن را معنی خیرالعمل دیدم
بگو از هر چه منکر تا ابد بیزار بیزارم
رقیه یا رقیه یا رقیه بر لبم دارم
..........
به روی دست بابا فاطمه تا نام می گیرد
ملک بر پای بوسش نیت احرام می گیرد
پر قنداقه اش را جبرئیل آرام می گیرد
ز دست کوچکش با بوسه بابا جام می گیرد
از امشب عالم از نور جمالش وام می گیرد
کریمه است و گدایش رزق خاص و عام می گیرد
همین دختر شبی هم انتقام از شام می گیرد
و روی دست هایش پرچم اسلام می گیرد
به عشقش صید هم هر لحظه شوق دام می گیرد
و مرغ جان سراغ یک هوا یک بام می گیرد
اسیر نام زیبای رقیه تا ابد هستم
گدای خانه ی بنت الحسینم گر چه بد هستم
.............
همینکه می زند پلکی شمیمی خاص می ریزد
به چشمش عمه جانش سرمه با وسواس می ریزد
فقط جانم ز لب های عمو عباس می ریزد
به جای گل ملک روی سرش الماس می ریزد
شکوه فاطمه از او در این مقیاس می ریزد
تبارک از زبان خیر خیرالناس می ریزد
از این خاتونِ از راه آمده احساس می ریزد
چه حرصی از نگاه دشمن خناس می ریزد
حسادت از تبار پست حق نشناس می ریزد
که زهرا آمده از آسمان ها یاس می ریزد
دل ما برده با گوشه نگاهی زیر دین امشب
به دنیا آمد از عرش خدا جان حسین امشب
..............
چه ذوقی می کند بابا تو را بوسید ای جانم
علی اکبر به لبخند لبت خندید ای جانم
دل اهل حرم با دیدنت لرزید ای جانم
دوباره عمه زینب مادرش را دید ای جانم
رباب از حسن رویت بوسه ها می چید ای جانم
قمر روی مدارت باز می تابید ای جانم
بگو ام البنین دور تو می چرخید ای جانم
نفس های سکینه در تو می پیچید ای جانم
حضورت را تمام شهر می فهمید ای جانم
تو از راه آمدی لبریز شد خورشید ای جانم
فدای آنکه وصفش بین اهل فضل رایج شد
علی اصغر به خواهر رفته که باب الحوائج شد
..............
گره وا می کند هر بار دست دلربای ما
هزاران درد آوردیم و شد هر دم دوای ما
به منکرها بگو بینند حاجات روای ما
فقط نام رقیه می شود مشگل گشای ما
به لطف حضرتش آمین بگیرد هر دعای ما
به نوکر مرحمت فرمود این شد ماجرای ما
گرفتار رقیه گشته قلب مبتلای ما
رسید و زیر و رو شد با نگاهش لحظه های ما
صفایی نیست جز ذکر رقیه جان صفای ما
دمشقی شد دل از عطر حرم پر شد هوای ما
همیشه گرم آوای دم جانانه ام صد شکر
گدای خانه زاد حضرت ریحانه ام صد شکر
..............
شفا را می شود معنا کنی با لطف دستانش
علی و فاطمه را می شود دید از دو چشمانش
حسن حُسن رخش حُسن حسینی نور تابانش
هزاران بار عمه می رود با شوق قربانش
ببین آسیه و مریم شده گهواره جنبانش
دم لالایی اش را خوانده حوا هر شب از جانش
شده هاجر از این زیبایی بی مرز حیرانش
مدینه چشمه هایش پر شد از میلاد بارانش
زمین و آسمان را زد به هم با شور طوفانش
خوشا بر حال مشتاقان و بر رندان و مستانش
وجودش گرمی دل های عشاق است ای مردم
رقیه یادگار ام اسحاق است ای مردم
...............
همیشه بیقرار روی بابا بود این دختر
و گریه سهمش از چند روز دنیا بود این دختر
چقدر عمرش شبیه عمر زهرا بود این دختر
نمی گویم چرا لبریز غم ها بود این دختر
فقط می گویم آه از غم سراپا بود این دختر
بمیرم خسته از زخم زبان ها بود این دختر
دو چشمش سمت نیزه بود و دریا بود این دختر
اگر چه عمه جانش بود تنها بود این دختر
کف پایش پر از آزار صحرا بود این دختر
به دست تازیانه چون معما بود این دختر
رسید آخر به بابا و لبش بوسید پرپر شد
کنار سر، سه ساله عمر این دردانه هم سر شد
جابر عابدی
#حضرت_رقیه #ترکیب_بند #جابر_عابدی #صابر