eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 🔻 🥀 نقل است که سوی شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشته‌ای بر دیوار دیر بدیدند: 🥀 اترجوا امة البیت... 🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. 🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت: 🥀 شما کیستید؟ 🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد. 🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا... 🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟! 🥀 گفتند: آری... 🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم... 🥀 آنگاه گفت: شما می‌توانید کاری کنید؟! 🥀 گفتند: چه کار؟ 🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید... 🥀 پذیرفتند، را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید. 🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد. 🥀 ابن هشام در سیره گفت: را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند. 🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید: 🥀 چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند. 📕 دمع‌السجوم، فصل یازده 📕 نفس‌المهموم 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | سلام‌الله علیها 🥀 یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش کشم آهی که فتد در دل گردون، شررش کام نادیده ز ایّام که در اوّل عمر سوخت از داغِ غمِ مادر و جدّ و پدرش بود در ماتم جدّ و پدر و مادر خویش که شد از بهر حسن، معجر نیلی به سرش پاره‌های جگر ‌زار حسن را در طشت چون نظر کرد ز غم، پاره شد از غم، جگرش چشم او بود هنوز از غم دوران، خونین که سوی کوفه کشانید، قضا و قدرش خیمه‌اش گشت به پا، چون به لب شطّ فرات جاری آمد شط دیگر ز دو چشمان ترش چاک زد پیرهن و خاک به سر کرد، چو دید بی‌‌سر افتاده تن پاک دو نورس‌ پسرش شش برادر به یکی روز همه بی‌‌سر دید که ز بار غم هر یک، چو کمان شد، کمرش اکبر و قاسم و عبّاس و حسین کشته و شد خولی و حرمله و شمر و سنان، هم‌سفرش روزِ وارد شدن شام، شب از گریه نخفت بس که بارید به سر، سنگ ز هر بام و درش «جودیا»! اشک تو و آه تو، بی‌حاصل نیست این نهالی است که در حشر، بیابی ثمرش ▫️ جودی خراسانی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🩸اذن انبیاء برای زیارت سیدالشهداء علیه‌السلام 🩸 🥀 حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام يَقُولُ لَيْسَ نَبِيٌّ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا يَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يَأْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَصْعَدُ [يَعْرُجُ ] 🥀 امام صادق صلوات‌الله علیه: 🥀 نيست پيغمبرى در آسمان‏ها و زمين، مگر اینكه از خداوند متعال درخواست دارد كه به ايشان اذن داده شود، تا حضرت حسين بن على عليهماالسّلام را زيارت كند، پس فوجى از آسمان نازل شده و به زيارت آن جناب رفته و فوجى پس از زيارت به آسمان مى‏روند. 📕 کامل الزیارات شریف، باب ۳۸ 📌 پا بر سینهٔ کسی گذاشتند، که انبیاء برای زیارت او اجازه می‌گیرند... 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | صلوات‌الله علیه 🥀 آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او الّا خدای او که بُوَد خون‌بهای او آن کشته‌ای که حیدر و زهرا و مصطفی دارند صبح و شام به جنّت، عزای او آن کشته‌ای که داغ غمش را به باغ خُلد چیزی نمی‌بَرَد ز دل الّا لقای او آن کشته‌ای که شمّه‌ای از شرح ماتمش خوانْد از برای موسی عمران، خدای او آن کشتۀ جفا که جز او هیچ کشته‌ای هرگز نشد جدا، سر او از قفای او از سر چو شد عمامه و از دوش او ردا گردید کبریای خدایی، ردای او کاش آن زمان! که در ره جانان شد او فدا جان جهانیان همه می‌شد، فدای او قربانی منای خلیل است، گر ذبیح هفتاد زآن فزون بُوَد اندر منای او دل تا ز جان بُرید و به جانان خویش بست دل‌های دوستان همه شد، آشنای او بهر لقا چو خویش فنا کرد در بقا شد تا ابد، لقای خدایی، لقای او معراج اوّلش، سر دوش پیمبر است معراج آخرش ز هر اندیشه، برتر است ▫️وفایی شوشتری رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🩸 حزن جانکاه و جانسوز حضرت صلوات‌الله علیه 🩸 🥀 ابوبصیر از امام صادق صلوات‌الله علیه پرسید: حزن یعقوبِ پیغمبر علیه‌السلام چقدر بود؟! 🥀 حضرت فرمود: به قدر مادرِ طفل رضیع، که سر آن طفل را بر روی سینه مادرش بریده باشند. 🥀 پس عرض کرد: حزن صدیقه کبری، حضرت سلام‌الله علیها چقدر بود؟! 🥀 فرمود: به قدر برابر حزن یعقوب پیغمبر... 🥀 بعد از آن امام صادق علیه‌السلام فرمود: آیا می‌خواهی که خبر دهم تورا به حزن کسی که برابر جدّه‌ام سلام‌الله علیها باشد؟! 🥀 عرض کرد: بلی یابن رسول‌الله... 🥀 حضرت فرمود: جدّم و علیه‌السلام... 📕 مبکی‌العیون، نسخه خطی 📕 بحر المصائب و کنزالغرائب، نسخه خطی، جلد ۳، صفحه ۳۱۱ 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | صلوات‌الله علیه 🥀 بر زخم‌های پیکرت ار اشک، مرهم است پس گریه تا به حشر بر آن زخم‌‌ها، کم است زآن ناوکی که بر دلت آمد ز شَست کین خون دل از دو دیده، روانم دمادم است زآن تیغ کین به فرق تو تا حشر، خاک غم بر فرق ما همین نه که بر فرق عالم است از پیچ و تاب تشنگی‌ات بر لب فرات چشم جهانیان همه چون دجله و یم است تنها همین فرات، نشد از خجالت آب از روی تو فرو به زمین رفته، زمزم است ای تشنه‌ای! که از اثر اشک ماتمت تا روز حشر، گلشن دین سبز و خرّم است از بس مصیبت تو عظیم اوفتاده است نام تو و شکسته‌دلی، هر دو با هم است بر فرق و حلق اکبر و اصغر چو بنْگرم هر یک مصیبتش به دل از هر یک اعظم است زین غم به چرخ چارُم و در هشت باغ خلد گریان و زار، مریم و عیسی بن مریم است هر دل که در غم تو بُوَد، خرّم است و شاد خرّم دلی مباد! که فارغ از این غم است شادی به ما، همین نه مُحرّم، حرام کرد هر مه به یاد روی تو بر ما، محرّم است گویند در بهشت برین، جای گریه نیست گر نیست گریه بر تو، مرا جای ماتم است هر جا که هست ذکر تو، آن‌ جا بهشت ماست جایی که نیست یاد تو، آن ‌جا جهنّم است عهدی که با تو بسته به عهد پیش صد شکر! کز وفای تو آن عهد، محکم است بر وعدۀ وفای تو، باشد امیدوار کآیی ز لطف بر سر او، گاه احتضار ▫️وفایی شوشتری رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 | 🥀 ای کرببلا! منزل جانان من استی یعنی تو مقام شه گل‌پیرهن استی خود گلشن طاهایی و باغ دل زهرا کاین‌سان چمن اندر چمن از یاسمن استی ز‌آن پیکر زیبا که به خاک تو، عجین است تا چشم کند کار، پُر از نسترن استی این نکهت سیب از تو، از آن سیب بهشتی است؟ یا بس که نهان در تو ز سیب ذقن استی گلزار چمن را نشنیدیم غم‌اندوز چون است که خود گلشن «بیت ‌الحَزَن» استی؟ ای کرببلا! این چه جلال است؟ که نامت با نام در همه جا، مُقترن استی بس طرّۀ مُشکین به تو، از اکبر و اصغر بس جعد مُعنبر به تو، از مرد و زن استی از زلف خم اندر خم و دل‌های شکسته کاندر تو نهان است، شکن در شکن استی از نافۀ پُر خونِ غزالانِ حجازی خود غیرت تاتار و ختا و ختن استی خونِ جگر و پارۀ دل، بس به تو آلود خاک و گِل تو، رشک عقیق یمن استی هفتاد و دو تن در تو، همه سیم‌تنانند بر هر یک از ایشان نگرم، بی‌کفن استی بهر جگر تشنه‌لبان تا به قیامت هر صبح، نسیم سحری، بادزن استی شور دگرت باز به سر هست، این باده که خوردی مگر از قعر دن استی گر شور بر سر تو نیست، پس از چیست؟ این شهد که امروز تو را در سخن استی ▫️وفایی شوشتری رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🩸 و اصلی علیه‌السلام 🩸 🥀 در روایاتی وارد است که، یک هزار و نهصد و تیر بر تن آن وارد شد... 🥀 پس آن حضرت ایستاد تا ساعتی بیاساید از خستگی جنگ و همچنان که ایستاده بود، سنگی بیامد و بر پیشانی مبارک او رسید، پس جامه برداشت، که خون را از روی بسترد و پاک کند، که تیری سه شاخه و زهر آلود بیامد و بر سینه آن حضرت نشست و به روایتی بر دل آن حضرت... 🥀 پس فرمود: بسم الله و بالله و علی ملة رسول‌الله، و سر سوی آسمان بلند کرد و گفت: 🥀 خدایا تو میدانی مردی را می‌کشند که روی زمین پسر پیغمبری جز او نیست. 🥀 آنگاه آن تیر را بگرفت و از پشت بیرون آورد و مانند ناودان برجست، پس دست بر آن زخم گذاشت، چون پر شد سوی آسمان پاشید و یک از آن برنگشت و در آسمان دیده نشده بود، تا آن گاه که علیه‌السلام آن را به آسمان پاشید و بار دوم دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و فرمود: 🥀 جد خویش رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم را چنین خضاب شده دیدار کنم و گویم یا رسول الله و مرا کشتند... 📕 نفس‌المهموم، باب شهادت مظلوم 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | صلوات‌الله علیه 🥀 ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت! وی غریبی که به صحرای بلا، شد وطنت! ننمود از غم خود، ناله به دوران، ایّوب یاد می‌کرد دمی گر غم و رنج و مِحَنت کرد یعقوب فراموش ز یوسف، روزی که چو اکبر، گلی افتاد به‌ خاک از چمنت به‌ جز از آب، چه کردی طلب؟ ای شاه! که خصم کُشدت تشنه و گوشی ندهد بر سخنت به تو، ای تشنه! نداد آب، مگر خصم ندید؟ کز عطش، دود رَوَد جای نفس از دهنت بود تقصیر تو، شاها! چه؟ که بعد از کشتن نرم سازند ز ضرب سُم مرکب، بدنت بر تو، ای یوسف گم‌گشته! ز ضرب سُم اسب تن کجا مانْد؟ که گویند چه شد پیرهنت ای سلیمان زمان! کی بُوَد این ظلم روا؟ بهر انگشتری، انگشت بُرَد اهرمنت کفنی کاش در آن ‌دشت بُدی زینب را! تا که از راه محبّت بنمودی کفنت شد قبا، پیرهن صبر به تن، را تا ز تن کرد برون، خصم لعین، پیرهنت ▫️جودی خراسانی رحمةالله علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🔻 سيد و ارزش گريه بر امام حسين صلوات‌الله علیه 🔻 🥀 مرحوم سيد بحرالعلوم رحمةالله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه و بر صلوات‌الله علیه تمام گناهان را مى‌آمرزد، فكر مى‌كرد. 🥀 در همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعد پرسيد: 🥀 جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته‌اى؟ و در چه انديشه‌اى؟ اگر مساله علمى است، بفرمائيد شايد من هم اهل باشم! 🥀 سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى‌كنم كه چطور مى‌شود، خداى تعالى اين همه ثواب به و گريه كنندگان بر حضرت علیه‌السلام مى‌دهد، یا مثلا در هر قدمى كه در راه بـرمى‌دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى‌شود و براى يك قطره گناهان و آمرزيده مى‌شود؟! 🥀 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مى‌آورم تا مشكل حل شود: 🥀 سـلـطـانـى بـه همراه درباريان خود به شكار مى‌رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده‌اى افتاد و بسيار گرسنه شد. 🥀 پس خيمه‌اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چـادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه عنيزه‌ای (بز شيرده) داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مى‌گرداندند. 🥀 وقـتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. 🥀 سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد و در نهايت از ايشان سؤال كرد: 🥀 اگر بخواهم ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ 🥀 يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد... 🥀 سـلطان گفت: هر چه بدهم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده‌ام، چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. و من هم بايد هر چه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. 🥀 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب حضرت علیه‌السلام هر چه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، را در راه خدا داد، پس اگر خداوند بـه و كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون كه خـدائيش را نمى‌تواند به علیه‌السلام بدهد، پس هر كارى كه مى‌تواند، انجام مى‌دهد، يعنى با صرف نظر از مقامات عالى خودش، به و كنندگان آن حضرت، درجاتى عنايت مى‌كند. در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن نمى‌داند. 🥀 چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد. 📕 العبقری‌الحسان، علامه نهاوندی .
🩸 🩸 🥀 امام صادق علیه‌السلام به «سُدیر صیرفی» فرمود: 🥀 اصْعَدْ فَوْقَ‏ سَطْحِكَ‏ ثُمَّ تَلْتَفِتُ يَمْنَةً وَيَسْرَةً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَتَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ وَالزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَعُمْرَةٌ. 🥀 به بلندی برو؛ به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر حضرت علیه‌السلام توجّه کن و این گونه سلام بده! 🥀 «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ» 🥀 اگر چنین کنی، برای تو یک نوشته می‌شود و هر زیارت علیه‌السلام معادل یک حج و یک عمره خواهد بود. 📕 الكافی، جلد ۴، صفحه ۵۸۹ 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | در نعت اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم 🥀 روزگار از نکهت زلف نگارم عنبرین شد گیتی از عکس رخش رشک نگارستان چین شد توده ی غبرا، ملوّن از شقایق گشت و سنبل ساحت گلشن مزیّن ز ارغوان و یاسمین شد جویباران ز آب باران بهاری همچو کوثر آبها شیرین و صافی هر طرف چون انگبین شد هست از یُمن قدوم آن نگار عنبرین مو کاین چنین روی زمین چون روضه ی خُلدبرین شد در، بهای یکسر مویش نباشد هر دو گیتی قیمت خاک کف پایش بهشت و حور عین شد وصل لعل شکّرینش در زبان دارم که گویی نظم شیرین روان بخشم چو لعل شکّرین شد خامه ام مانا، کلیم الله را ماند که اینسان مطلعی نو چون ید بیضا برونش ز آستین شد از پی نعت رسولم تا بُراق طبع زین شد طایر عقلم دلیل راه چون روح الامین شد گر نباشد جذبه یی در کار و عشقی در سر از وی بر مقامش کی برد، پی گرچه ز ارباب یقین شد هست احمد با احد در هر صفت یکتا ولیکن این دوئیت در حقیقت کامل از یک اربعین شد قرنها پیش از وجود عالم و آدم نبی بود او نبوّت داشت کادم در میان ماء وطین شد اوست دست کردگار و دست دست اوست بالله گر شنیدی خاک آدم با، ید قدرت عجین شد گر چه آخر از همه پیغمبران آمد ولیکن علّت ایجاد خلق اوّلین و آخرین شد شرع او متقن بود مانند عهد لایزالی دین و آئینش بسی محکم تر، از عرش برین شد چون تمام رحمت حق در وجودش گشته مضمر لاجرم شخص شریفش رحمةٌ للعالمین شد عقل کل نفس مشیّت مبدء فیض نُخستین مظهر حق سیّد لولاک خیرالمرسلین شد ایزدش در بزم قُرب کبریایی برد، انسان تا گذشت از قاب قوسین بلکه با وی همنشین شد قصّه ی معراج را تقریر نتوانم ولیکن طالب و مطلوب را، دانم که در یکجا قرین شد بیم تکفیر ار نبودی اقتران این و آن را بی تأمّل گفتمی کاین عین آن، آن عین این شد از چه معشوق، ازل بی پرده گردید آشکارا گرنه عشقش پرده افکن زان جمال نازنین شد گر نبودی او نبودی حرف توحیدی به عالم در تجلّی شاهد توحید را عشقش معین شد لا و الاّیی نبودی گر نبودی ذات پاکش حرف استثنایش اندر حفظ حق حصنی حصین شد از پی نعت جلالش مطلعی از شرق طبعم همچو خورشید جمالش آشکارا و مبین شد ▫️وفایی شوشتری رضوان‌الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️