.
#زمزمه #واحد
#حضرت_زهرا(س)
#فراق_پیامبر (ص)
بعد تو بابا توی این دنیا فقط (علی رو دارم 2)
فقط خدا می دونه که کشته منو (غصه ی یارم 2)
شب و روزم با غم غربت عـلی میـاد و میـره
میشه بابا دعاکنی که خیلی زود (زهرا بمیره 2)
بدون تو قلب من شکسته جوونم اما جوون خـسـته
زمونه دست علی رو بسته
می بینم غریبی یارمو ای خدا اشکای دلدارمو
وقتشه کبوترم کن
**
رفتی تو ای یار من و یار علی (چشمم پر آبه 2)
چشمای من شرمنده ی روی گل (ابوترابه 2)
تو رفتی و مـزد من و تو کوچه ها بـا سیـلی دادن
علی میگه طاقت بیار ولی غمام (خیلی زیادن 2)
فراق تـو صبرمو ربـوده آخه کسی یار مـا نبوده
بابا ببیـن صورتم کبوده
می بیـنم غریبی یارمو ای خـدا اشکای دلدارمو
وقتشه کبوترم کن
************************
#اذان_بلال
اذان بگو تا که دل شیدای من (آروم بگیره 2)
زهرا داره از غربت و تنهایی (علی می میره 2)
یادت میاد روزایی که بابام میگفت تو این مدینه
که دخترم عمر منه نشه روزی (بلا ببینه 2)
ببین حالا حال و روز ما رو خزون این باغ نو بهار و
غریبی شیر ذوالفقار و
از غم حیدر شدم بی شکیب اشهد ان علی غریب
می میرم ز داغ حیدر
**
بگو بالا ماذنه ها تا به ابد (حیدر غریبه 2)
اذان بگو تا بدونن زهرا داره (از غم می میره 2)
اذان بگو به یاد اون قدیمای شهر مدینه
روزایی که نیلی نبود دست من و (پهلو و سینه 2)
حالا دیگه از زمونه سیرم دارم از این شهر غصه میرم
دعا بکن خیلی زود بمیرم
از غم حیدر شدم بی شکیب اشهد ان علی غریب
می میرم ز داغ حیدر
*************************
#بستر_شهادت
سر زده از ماه رخت پاییز غم (ای نو بهارم 2)
رو تو نگیر از حیدرت جز تو که من (کسی ندارم 2)
تو شهری که علیِ تو جواب سلام نداره حتی
اگه بری علی میشه غریب تر از (تموم دنیا 2)
پیشم بمون یار مهربونم پیشم بمون سرو قد کمونم
پیشم بمون ای بهشت خونم
زندگی بی تو چقدر دلگیره فاطمه بری علی می میره
فاطمه بمون کنارم
**
داری میری بازم به من نمیگی از (کوچه نیلی 2)
از کوچه ای که پر شد از درد و غم و (صدای سیلی 2)
گل کرده در پیرهنت آلاله و یاس و شقایق
زخمای رو باغ تنت سه ماه که (داده منو دق 2)
رنگ نگاهت پریده بانو قامت تو شد خمیده بانو
از نفست خون چکیده بانو
زندگی بی تو چقدر دلگیره فاطمه بری علی می میره
فاطمه بمون کنارم
*************************
#شب_شهادت
بعد من حیدر جون تو جون حسن (جون حسینم 2)
دلوا پسم از کربلا و ریختن (خون حسینم 2)
تو شبهایی که میکنن ز دوری من بی قراری
یادت باشه یه ظرف آب بالا سر (حسین بزاری 2)
دیگه رسیده شب وصالم پسر عمو کن دیگه حلالم
شکسته از غصه پر و بالم
این دلم دیگه هوایی شده حال من کرببلایی شده
جون تو جون حسینم
**
زینب بیا پیشم بشین میخوام برات (روضه بخونم 2)
یکی داره صحرایی از گرد و غبار (میده نشونم 2)
به جای من قرآن بگیر بالا سر غریب مادر
به جای من بوسه بزن به حنجر (غریب مادر 2)
تو غصه میشم دوباره یارت میام تو گودالِ غم کنارت
میشم غریبونه غصه دارت
این دلم دیگه هوایی شده حال من کرببلایی شده
جون تو جون حسینم
*************************
سخته به والله دیدنت ای پهلوون (با دست بسته 2)
سخته دویـدن بیـن ایـن نامحرما (با پای خسته 2)
علی پـاشو چهل نفر دارن میان به سمت خونه
اینا میخوان منو تـو رو جـدا کنن (با تازیونه 2)
تا پای جون یـار تو می مونم بـا ایـن قدو قامـت کـمـونم
اگرچه داره می ریـزه خـونم
یا علی بین در و دیوارم میخ در داره میده آزارم
دست ازت بر نمی دارم
**
نمی زارم یک لحظه هـم با غصه ها (تنها بمـونی 2)
ای یـار مـن غـمخـوار من تو شعله ها (تنها بمونی 2)
غریب مـن غـصه نـخـور آخـه هـنـوز زهـرا نمرده
هنوز داری تو این دیار برا خودت (یه دل سپرده 2)
عـلی دوبـاره بـرام دعا کن به جای من هم خدا خدا کن
برو دیگه فضه رو صـدا کن
یا علی بین در و دیوارم میخ در داره میده آزارم
دست ازت بر نمی دارم
************************
#کوچه_بنی_هاشم
پاشو بریم تا خونمون مادر دیگه (راهی نمونده )
با دست کوچیکش حسن از چادرت (خاک و تکونده 2)
شرمندتم نشد برات بشم سپر میون کوچه
نشد کنم از مادرم دفع خطر (میون کوچه 2)
حالا که جای علی نشستند چرا دیگه راه ما رو بستند
بگو چرا ابرو تو شکستند
میکشه داغ مدینه منو داغ این شکسته سینه منو
قاتلم کوچه غمهاست
**
ابر چشام بارونیه از روضه ی (غمناک کوچه 2)
پیدا شده گوشواره هات رو خاکای (میون کوچه 2)
اینقدر نگو چیزی نگم به بابا هم هیچی نمیگم
از سیلی و هر چی که اومد بر سرت (چیزی نمی گم 2)
نمی گم از یاس ارغوانی باغ امیدی که شد خزانی
از کوچه و دست ناگهانی
میکشه داغ مدینه منو داغ این شکسته سینه منو
قاتلم کوچه غمهاست
*************************
.👇
.
#زبانحال_مولا_علی
#بستر_شهادت
#فاطمیه #حضرت_زهرا
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید
به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید
به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید
قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی اید
چرا اصرار داری تا که برخیزی زجاپیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید
کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی اید
نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی اید
نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی، پشت در نمی اید
#محمدجواد_مطیع_ها
شنبه
۶
دی
۱۳۹۹
ساعت
۱۲:۲۵
نوشته شده توسط
taherehsadat
ادامه مطلب
دستهبندی:
اشعار شهادت و مصائب اهل بیت |شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) | پیمان طالبی
تقدیم به ساحت صدیقه اطهر حضرت زهرا(س)حاج محمود کریمی -(جماعتی که زبانم ز جورشان بسته ست) * پیمان طالبی
۲۱۴۳
۴
۲
جماعتی که زبانم زجورشان بسته است
به فتنه ها سرشان سنگ خورده بشکسته است
ز جهل پیرو ادراک خویش و فهم خودند
به هر معامله تنها به فکر سهم خودند
از این قبیله که نان های مفت آجر شد
ز بغضِ حیدر کرار قلبشان پر شد
امان از این همه بغضِ نهفته در سینه
امان از این همه پیشانیِ پر از پینه
علی شناس نبودند پس غلط رفتند
شبی به مجلس تشخیص مصلحت رفتند
نرفته اند غلط نه بگو غلط کردند
بگو برای چه این قوم مشورت کردند
برایِ بستن دستِ علی یدالله شان
و یا برای اراجیفِ بی سر و ته شان
برایِ کشتن زهرا به جرم چشمِ تَرَش
برای ریختن خونِ سومین پسرش
برای سوختنِ آخرین نشانۀ وحی
برای بردنِ هیزم به سمت خانۀ وحی
بگو برای چه برپا شدست این شورا؟
برای قتل علی یا که کشتن زهرا ..
شما گروه به ظاهر غدیر نادیده
شما جماعت ملعون وحی نشنیده
برای این همه جور و قساوتِ دلتان
علی چکار کند ای بخون اجیر گِلتان
علی چه کار کند با شما که بیت المال
حلالتان شده آن سان که شیر بر اطفال
علی چه کار کند با شما که در پیکار
نشسته اید به سجاده های استغفار
علی چکار کند با شما که بی عارید
شما که هرچه کند باز از او طلبکارید
علی چکار کند با غرورِ بیجاتان
علی چکار کند با نمازخوان هاتان
علی به خانه نشسته است و خوب میدانید
به مسجدید و نماز غفیله میخوانید
چه کرده اید که قوم احترامِ او نکنند
سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند
دهانِ جُربزه را او که نیک دوخته است
چه کرده اید که حالا سپر فروخته است
علی بخاطر این کارهایتان شد پیر
دوای درد علی شیر نه که شد شمشیر
ز ذوالفقار به هیچ استعاره میگویم
اگر چه گفته ام اما دوباره میگویم
همو که بود به میدان دژ عظیم نبی
جدال کرد به دستور مستقیم نبی
همو که بود امان شما چو کشتى نوح
همو که سر زده چون آفتاب از پس کوه
کنون نگاه کنید اشک بار و منزوی است
خودش برای خودش یک مدینه مثنوی است
سکوت کرده اگر خود از او دهان بستید
شما قبیلۀ نامرد باعثش هستید
علی نگفت سخن جز به چاه ها ای قوم
چه کرده اید مگر وای بر شما ای قوم
کسی که سر بگذارد جنان به شانۀ او
چگونه بی درو پیکر شده است خانۀ او
شما که سعی نمودید جای او باشید
زدید همسر او را جواب گو باشید
به جانشینِ رسول خدا جفا کردید
شکسته است درِ خانه اش شما کردید
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و قصه نبافید از خداتان بود
زمانه گرچه به یکبار با علی بد کرد
علی همیشۀ تاریخ صبر خواهد کرد
اراده کرد به گوش من و تو پند کند
سکوت کرد که روزى صدا بلند کند
چرا که آخر سر انتقام در پیش است
به هوش باش سقیفه قیام در پیش است
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و غصه نبافید از خداتان بود
شنبه
۶
دی
۱۳۹۹
ساعت
۱۴:۰۷
نوشته شده توسط
taherehsadat
ادامه مطلب
دستهبندی:
اشعار شهادت و مصائب اهل بیت |شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) | مهدی مقیمی
زمینه ایام بستری حضرت زهرا(س) -(بی وفا دنیا مگیر ازمن جوونم رو..) * مهدی مقیمی
۳۲۱
۲
بی وفا دنیا مگیر دنیا مگیر از من جوونم رو
با غمِ زهرای من زهرای من می گیری جونم رو
دیگه از این زمونه خسته ام
زیر بار غمت شکستم
کاشکی چشمم میونِ کوچه
بسته می شد به جای دستم
آخه زهرا چرا از حیدرت تو رو می گیری
موقعِ پاشدن دستاتو به زانو می گیری
می اُفتی از نفس دستاتو رو پهلو می گیری
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نا نجیب بر روی تو بر روی تو سیلی چه بد می زد
بی حیا پیش علی پیش علی تو را لگد می زد
بی مُروت چرا چنین زد
ضربه ها بر تو نازنین زد
دیدنِ خون روی دیوار
فاتح خیبرو زمین زد
حالا من موندم و غم مونده و زهرا وبستر
حا
#مصائب_فاطمیه
#بستر_شهادت
#غربت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمومنین علیهالسلام در مسیر بازگشت به خانه ...
در نقلها آمده است:
بعد از آنکه امیرالمومنین علیهالسلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از مسجد خارج شدند،
فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ
▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانههای امیرالمومنین علیهالسلام گذاشتند و آنها را میبوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانههای مولا باقی مانده بود) و میفرمودند:
رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن!
🔻جان من فدای جانت شود! من پیشمرگت بشوم یا ابا الحسن!
اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك
▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ.
فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا
🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند.
📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶.
📚احتجاج الزهراء «سلاماللهعلیها»،رضوی نجفی.ص ۱۴۰
📚فاطمه الزهراء «سلاماللهعلیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷
.