#سینه_زنی #زنجیر_زنی
#حضرت_عباس_ع
🎤 #حاج_امیر_عباسی
🎧 #سید_مهدی_حسینی
🎋علمدار علمدار
🎋چه شددست علمگیر بلندت
🎋برادر برادر
🎋چی اومد سرابروی کمندت
پاشو پشت وپناه حرم من
پاشو تنها سپاه حرم من
پاشو دشمناهستن
توی راه حرم من
کنارت برادر زمین خوردم
جلوچشم لشکرزمین خوردم
شده علقمه مثل پشت در
درست مثل مادرزمین خوردم
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
نه دستی نه مشکی
نه چشمی که بیای به سوی خیمه
چه کرده بافرقت
عمود بی حیا عموی خیمه
غمی مثل غم توغم نمیشه
یه جور زدن سر توجمع نمیشه
برو اما بدون
بی تو حرم حرم نمیشه
بمیرم برادر زمین خوردی
درست مثل مادر زمین خوردی
مگه تیر تو چشمت نبود آخه
چجوری تو با سر زمین خوردی
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
پاشو غیرت الله
پاشو تا که برادرت نمرده
پاشو تا که دستی
روی صورت دخترم نخرده
پاشو صدای خنده ها بلنده
پاشو که حرمله بهم میخنده
پاشوکه دست خواهر منوالان میبنده
پاشو خواهر من زمین خورده
پاشو دختر من زمین خورده
پاشو تا نبینی که از نیزه
سر اصغر من زمین خورده
🎋یا قمررالعشیره ابالفضل ابالفضل🎋
#شب_نهم_محرم
🎋هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎋
.
#نوحه .
#نوحه علمدار چی شد دست علمگیر
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس_علیه_السلام
به راهِ ولایت
خوش آن کس که شود فداییِ تو
قلوبِ محبین
بُوَد مَضطرُ و کربلاییِ تو
سلامِ ما به کام خشک و عطشان
سلامِ ما به پاره هایِ قرآن
سلامِ ما به آن پیکرِ غرقِ خونِ عریان ..
توکه یوسفِ مصطفی بودی
توکه جانِ خیر النسا بودی
بگو از چه رو در مسیرِ شام
هلالِ رویِ نیزه ها بودی ..
حسین جان .. حسین جان ..
منم عبد و اسیر و مبتلایت
دلِ من .. دلِ من ..
گره حورده به عشقِ کربلایت
همیشه .. همیشه ..
بُوَد حُبُّ الحُسین عزتُ و جاهم
حسین جان .. حسین جان ..
ببین درمانده ام ، بده پناهم
تویی تمامیِ دار و ندارم
شود بی تو سیاه روزگارم
به زیرِ تیغِ عشقت عاقبت جان می سپارم
به قربانِ آن ماهِ رخسارت
دلِ عالمی شد گرفتارت ..
مرا کن فداییِ راهِ خود
قسم بر دو دستِ علمدارت
🎋#سینه_زنی #حضرت_عباس_ع
🎤 #امیر_عباسی
🎧 #سید_مهدی_حسینی
🎋علمدار علمدار
🎋چه شددست علمگیر بلندت
🎋برادر برادر
🎋چی اومد سرابروی کمندت
پاشو پشت وپناه حرم من
پاشو تنها سپاه حرم من
پاشو دشمناهستن
توی راه حرم من
کنارت برادر زمین خوردم
جلوچشم لشکرزمین خوردم
شده علقمه مثل پشت در
درست مثل مادرزمین خوردم
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
نه دستی نه مشکی
نه چشمی که بیای به سوی خیمه
چه کرده بافرقت
عمود بی حیا عموی خیمه
غمی مثل غم توغم نمیشه
یه جور زدن سر توجمع نمیشه
برو اما بدون
بی تو حرم حرم نمیشه
بمیرم برادر زمین خوردی
درست مثل مادر زمین خوردی
مگه تیر تو چشمت نبود آخه
چجوری تو با سر زمین خوردی
🎋علمدار چه شد..
🎋ابالفضل ابالفضل..2
پاشو غیرت الله
پاشو تا که برادرت نمرده
پاشو تا که دستی
روی صورت دخترم نخرده
پاشو صدای خنده ها بلنده
پاشو که حرمله بهم میخنده
پاشوکه دست خواهر منوالان میبنده
پاشو خواهر من زمین خورده
پاشو دختر من زمین خورده
پاشو تا نبینی که از نیزه
سر اصغر من زمین خورده
یا قمررالعشیره ابالفضل ابالفضل
#شب_نهم_محرم
https://eitaa.com/emame3vom/29223
👇
م و٢
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آبی نمونده تا. برا تو بیارم٣
مادر ببخش من رو. که شیری ندارم٣
چرا آخه با من قهری ای مادر
بلاتکلیفم کردن علیاصغر
علی جانم علی جانم
ای پرستوی حرم. رو دستم بخواب٢
هی تلظی میکنی. امید رباب٢
#بند_دوم
هر دم دعام اینه. که بارون بباره٣
راحت بخواب مادر. عمو آب میاره٣
نکن گریه مادر حالِ من زاره
دل من هم مثل تو عطش داره
علی جانم علی جانم
دیگه دارم میمیرم. از این حال تو٢
دیگه جونی نداره. پر و بال تو٢
#بند_سوم
داشتم چی رویایی. برا تو عزیزم٣
حالا باید واست. فقط اشک بریزم٣
لباسات و با دست خودم دوختم
ولی حالا با رویات فقط سوختم
علی جانم علی جانم
عیب نداره پسرم. کریمِ خدا٢
گریه کن ای پسرم. ولی بی صدا۲
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
افتادم از مرکب. تنم غرق خون شد٣
برگ و بر جسمم. اسیر خزون شد٣
شکسته پهلوی من مث مادر
عمو از خیمه سویم بیا دیگر
عمو جونم عمو جونم
پیکرم روی زمین. ببین له شده٢
چشم من تاره هوا. عمو مه شده٢
#بند_دوم
نیزه به پهلوم خورد. یه شمشیر به سینم٣
روی سرم دارم. سنان و میبینم٣
میذاره داغم رو، رو دلت آخر
شدم ارباً اربا چون علیاکبر
عمو جونم عمو جونم
قد و بالام و ببین. کشیده شدم٢
سن و سالی ندارم. خمیده شدم٢
#بند_سوم
دیدن که تنهایم. همه سر رسیدن٣
اینها چی نامردن. به خونم کشیدن٣
بیا که دارم میرم از این دنیا
دارم میرم پیش مادرم زهرا
عمو جونم عمو جونم
میرم از دنیا ولی. تو تنها میشی٢
بی کس و یار و حبیب. تو صحرا میشی٢
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
رفتی توی لشکر. گیر افتادی تنها٣
با تیر و سر نیزه. شدی ارباً اربا٣
تو رفتی و واست کوچه وا کردن
زمین خوردی و شادی به پا کردن
علی جانم علی جانم
مثل زهرا زدنت. تو رو بی هوا٢
خنده کردن پسرم. به اشک بابا٢
#بند_دوم
پاش و ببین پشتم. شکست از غم تو٣
چشمات و وا کن تا. بشم مرهم تو٣
لبای خشکت رو وا کن از هم تا
یه بار دیگه واسه من بگی بابا
علی جانم علی جانم
پاش و از روی زمین. که مردم علی٢
پاش و تا روی زمین. نخوردم علی٢
#بند_سوم
جسم تو رو دیدم. روی خاکِ صحرا٣
پهلوت شکسته شد. شدی مثل زهرا٣
چه جوری جسمت رو بردارم بابا
تو هر جای صحرا پخشی واویلا
علی جانم علی جانم
جسمت و جمع میکنم. ولی رو عبا٢
من که مُردم پسرم. با من راه بیا٢
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣
بعد از علیاکبر. قدم رو شکستی٣
ببین خیمه بی تو بی علمداره
ببین زینب توی خیمه بی یاره
علمدارم علمدارم
بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢
بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢
#بند_دوم
پاش و علمدارم. که دشمن میخنده٣
راه برادر رو. تا خیمه میبنده٣
بلند شو از جا ای تکیهگاه من
دارم میمیرم ای سر پناه من
علمدارم علمدارم
امنیت نیست به خدا. میون حرم٢
داره میلرزه داداش. دل دخترم٢
#بند_سوم
گم کردم ای یارم. راه خیمهها رو٣
سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣
دارن میرن سمت خیمهی زینب
دارن میخندن به گریهی زینب
علمدارم علمدارم
جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢
جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢
#حضرت_عباس_ع
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
از تو خبر دارم با دستای خونی
زهرا وساطت کرد برادر بخونی
تو که پیرم کردی ای پناه من
زمین گیرم کردی ای سپاه من
پیر شده برادرت فدای سرت
خون شده چشم خواهرت فدای سرت
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
اومد شب آخر. که هستی کنارم٣
فردا میری میدون. چجوری بزارم٣
به کی فردا ما رو میسپاری داداش
نگو ما رو تنها میزاری داداش
حسین جانم حسین جانم
کاشکی امشب برا تو. بمیرم حسین٢
بی تو از کرببلا. نِمیرم حسین٢
#بند_دوم
باور نمیکردم. که از من جدا شی٣
فکرش برام سخته. که رو نیزه باشی٣
الهی که امشب صبح نشه اصلاً
الهی که تا آخر باشی با من
حسین جانم حسین جانم
ظهر فردا که بیاد. چی میاد سرم٢
در به در توی حرم. میشه خواهرت٢
#بند_سوم
فردا رو میبینم. که تنها میمونی٣
از خیمه میبینم. تو رو غرق خونی٣
میبینم تنها در بین گودالی
زبونم لال میبینم لگدمالی
حسین جانم حسین جانم
سر جدا میشی حسین. بمیرم برات٢
میشه غارت بدنت. پیش بچههات٢
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آواره شد زینب. پناهی نداره٣
رو شونهی نیزه. سرش رو میذاره٣
توی میدون افتاده علمدارش
میون خون غلطیده کس و کارش
امون ای دل امون ای دل
دیگه محرم نداره. ناموس خدا٢
مونده تنها وسطِ. یه مشت بی حیا٢
#بند_دوم
میسوزه هر خیمه. تو آتیش نفرت٣
دستاش و میبندن. امون از اسارت٣
میگه با اشک و ناله علمدارم
دارم بی تو از بین حرم میرم
امون ای دل امون ای دل
معجرش سوخته توی. آتیش خیام٢
روی ناقه
.
#مناجات #امام_حسین(ع)
من با غم ِعشق تو شب و روز عجینم
دلخوش به همینم کـه برای تو غمینم
من ذرّه ی ناچیز و غُباری به سرِ راه
تو مـاهِ شـب تاری و مـن مثلِ زمینم
مـن تحتِ لوای تو خدابیـن شـدم آقـا
ای روضه ی تو مکتبِ من، دینِ مُبینم
تا بوده همین بوده مرا در نظر از عشق
از لطـفِ تـو بـا گـریه بـه داغِ تو قرینم
تا دستِ خدایی تو گیرند دو دستم
من دسـت به دامـانِ یَلِ ٱُمِّ بَنینَم
گر لطف کنی تو به گدا، یک شب جمعه
بنشـینم و در گـریه ضـریحِ تـو ببینـم
واللّه مرا حاجت و مقصودِ دگر نیست
آندم که بـه یـاد غم ِ تو گـریهْ نشـینم
تا حشـر اگر سجده کنم، شُکر برآرم
مدیونِ تو و خاکِ سرایت به جبینم
#مناجات_با_امام_حسین_ع
#حضرت_عباس_ع
#شب_جمعه
#وحید_دکامین
.
هدایت شده از محفل اشک
#حضرت_عباس_ع
اشعار معروف شيخ كاظم اُزْري در ميان ارباب مقاتل داراي شهرت ويژه اي است اشعاري كه در عرصه شعر حماسيِ عاشورا مي درخشد. از صاحب كتاب معروف جواهرالكلام نقل كرده اند گفته است: من حاضرم ثواب كتاب فقهي جواهرالكلام خود را با ثواب اشعار شيخ كاظم اُزْري معاوضه كنم. او در ضمن اشعار خود، در وصف قمر بني هاشم گفته است:
«يَوْمٌ أبي الْفَضْلِ اسْتَجارِ بِهِ الْهُدي» روز عاشورا، روزي بود كه امام هدي (امام حسين(عليه السلام)) به حضرت ابي الفضل پناهنده شد.»
اُزري پس از آن كه اين مصرع را سرود، به نظرش رسيد شايد با شأن امام(عليه السلام)ناسازگار باشد كه پناه به غير امام ببرد، از اين رو در همين مصرع توقف كرد. همان شب، در عالم رؤيا امام حسين(عليه السلام) را ديد. امام(عليه السلام) به او فرمود: در ادامه مصرع خود بنويس: «وَالشَّمْس مِنْ كَدِرِ الْعِجاجِ لِثامُها» «پناهنده شدن امام(عليه السلام) به عباس در روز عاشورا، زماني بود كه گرد و غبار زمين كربلا، آسمان را پوشانده بود.»1 اين مسأله به نوبه خود از مقام والا و برجسته ابوالفضل حكايت دارد.
هدایت شده از محفل اشک
#حضرت_عباس_ع
در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعهی فرات - شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود - رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سیوچند سالهاش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آنطور که نقل میکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حق میدهد که یک مشت آب هم به لبهای تشنهی خودش برساند؛ اما او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنهی امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریهی عطشناک علیاصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیهالسّلام ناگهان صدای برادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک
زخم خوردی ماه خیمه از ستاره بیشتر
داشتم از تو برادر انتظار بیشتر
آنقدر پاشیده ای از هم که با ترس زیاد
بوسه بر فرقت زدم با استخاره بیشتر
با دوتا دست قلم، از اسب خوردی بر زمین
کاش آنجا داشتی یک راه چاره بیشتر
بعد داغ اکبرم، داغ تو پشتم را شکست
شد صدای خنده ها اینجا دوباره بیشتر
تازه چشمت را مرتب کرده ام بازش نکن
چونکه می ریزد به هم با یک اشاره بیشتر
آن قد و بالای رعنای تو کوچکتر شده
گرچه مشک تو شده چندین قواره بیشتر
ما دوتا از این دقیقه بیقرار معجریم
از دم دروازه تا دارالاماره بیشتر
چشم تو با پارچه که بسته شد بر روی نی
دور زینب میشود چشم نظاره بیشتر
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا
@reza_dinparvar101
JamadiOlsani 1400.10.16 - Shab 04 - Sarollah Rasht - Fatemiyeh 2 - 08 - Abozar Biukafi - Shor.mp3
1.67M
#شور
#امام_حسین_ع
#حضرت_عباس_ع
شب جمعهست، میاد اشکام
یه تصویرِ، جلو چشامم
یه تصویر از، دو تا گنبد
زیر بارون، منم اونجام
سلام آقا، سلام آقا
دارم حس میکنم الان توو بارونم
سلام آقا، سلام آقا
دارم حس میکنم الان توو ایوونم
حالا که از حرم دورم
گناهامو با اشک روضه میشورم
(حسین آقا، حسین آقا)
شاعر و نغمهپرداز: آقای #مهدی_نظری
[شب ۰۳ فاطمیۀ دوم ۱۴۰۰]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
@Biukafi_Matn