.
|⇦•من مثل قطره ام...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی #رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه"
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
من مثل قطره ام و تو مثل دريا، مگه نه؟
بايد اين قطره كنه دريا رو پيدا، مگه نه؟
تويِ خواب، خودت بهم گفتي خيلي زود ميآي
قول دادي كه من و مي بري از اينجا، مگه نه؟
به جايِ عروسك اين بار، برا من عصا بيار
دخترِ شامي ميگه: افتادم از پا، مگه نه؟
اينجا بازارش مثلِ كوچه هايِ مدينه بود
صورتم درست شده شبيه زهرا، مگه نه؟
جونِ بابا بگو دل تنگي هامُ چيكار كنم؟
جونِ من بگو من و دوست داري يا، مگه نه؟
رويِ نيزه فهميدم چرا عمو چشماشُ بست
قصه ي گوشواره امُ گفتي به سقا، مگه نه؟
داداشم با پيرهنم ميخواد من و كفن كنه
ديگه وقتِ رفتم رسيده بابا، مگه نه؟
*مگه ميشه دختر بابارو نشناسه، روپوش رو از رويِ تشت زد كنار، بابارو نشناخت...چي شد بابارو نشناخت؟ اول اينكه اين سر زياد چوب خورده بود، هم عُبيدالله بن زياد زده بود و هم يزيد، شايد توي چشم زياد ضربه زدن، وقتي چشم صدمه ببينه قيافه عوض ميشه، دليلِ دوم: اين سر يه شب تا صبح تويِ تنور بوده، خاكستر با خون قاطي شده،دليل سوم: هر منزلي كه استراحت مي كردن، سر رو از نيزه در مي آوُردن، داخل يه صندوقچه ميذاشتن، چهل منزل توقف كردن، يعني چهل بار اين سر رو در آوُردن روزِ بعد دوباره به نيزه زدن، شايد ميخواستن سر رو به نيزه بزنن، جايِ قبل بند نميشد يه جايِ جديد مي زدند...تو بابايِ مني؟ بابايِ من خيلي خوشكل بود...*
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۱👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت #رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته
خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته
تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره
یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره
کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن
جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن
کسی نمی پرسه، از حال و احوالش
پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش
ممنون تو هستم، که اومدی پیشم
غصه نخور بابا، خودم فدات میشم
اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون میدادن
تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن
حسين...
من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم
چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم
يادم ميره دردِ، پارگي گوشم
وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم
يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش
نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش
اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ
دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ
تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد
كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد
از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم
از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره
* " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...*
خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ
خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ
خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم
سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم
كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم
خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم
*ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره...
يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو...
من بميرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم...
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مجتبی_رمضانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲👇
..
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
*هر کاری کرد،این دختر با سر بریده ی باباش روبرو نشه ..." گفت سر و برگردنید قول میدم خودم آرومش کنم،اما تا چشمش به سر بریده ی باباش افتاد ..."*
بابا ....
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبای بیداریم
اخه نگفتی دختری داری ....
به زحمت میگه این سر و بغل گرفت تو خرابه راه افتاد،عمه ی سادات صدا میزنه،رقیه جان کجا میری ..." صدا زد عمه برم دخترای شام و خبر کنم ...." انقده به زخم دل من نمک نزنن منم بابا دارم ...."
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبای بیداریم
اخه نگفتی دختری داری ....
گذاشتی رفتی بابا ... گذاشتی رفتی
نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه ...
منو ببر که عمه راحت شه ....بابا بابایی ...
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم بابا بابایی ...
*خیلی دلش پر بود از بی معرفتی بچه های کوفه و شام گفت بابا،لبریزم،بابا دلم خونه باید منو با خودت ببری،بابا میدونی کجا بیشتر به دخترت سخت گذشت؟
بابا تو مجلس شام هر چی سرک کشیدم
به جز یه چوب خونی چیزی دیگه ندیدم
دارم میفهمم امشب،که چوب کجا میخورده
باید برای این غم دختر تو میمرده
بابای من حسین جان ....
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
.
|⇦• #قسمت_پایانی
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است
من چهل منزل رُخم نیلیُ چشمانم تر است
گر به من گویند بابا را نخوان! سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است
*من بابامُ میخوام ... بزن ولی من بابامُ میخوام ... من دلم برا بابام تنگ شده ... آی قربون گریه هاتون .. رحمت به این گریه ها ، رحمت به چشم های خیس .. خوش به حال اونایی که بلند بلند بدون خجالت داد میزنن .. دیگه صداش بالا نمیاد ..
آی بابا .. بابا .. بابا ..
هیچ شعری ، هیچ مصیبتی شب سوم از این بالاتر نیست :
آی بابا .. بابا .. بابا ..
غرورشُ شکستن... اومد زانوهاشو بغل گرفت هی شروع کرد زبون گرفتن ..
آی بابا .. بابا .. بابا ...
دخترایِ شهدای مدافع حرم دلشون کنار دل این خانمه .. خوش به حالشون شبیه این دختر شدن .. بابا از دست دادن ، یتیم شدن ، خونشون برا زینب و حسین رو خاک ریخت ..
گره به کار زیاده ، یه زمانی پسر یه آسیبی میبینه خانواده میگه ایراد نداره
(نمیدونم چند نفر میفهمید من چی میگم) ..خدا نکنه دختر یه آسیبی ببینه .. همۀ عشق یه دختر زیبایی شِ .. از شبی که از رو ناقه افتاد ، دیگه این دختر کمر راست نکرد ..*
گیسو نمانده زیر پایت پهن سازم
در کربلا غارت شده فرش حریرم
*روضه بخونم شما هم خوب گریه کنید .. سرُ بغل گرفت یه نگاه کرد :*
گمانم جرم دارد هر که شکل فاطمه باشد
شده با سیلیُ با کعب نی از من پذیرایی
من اگه امشب روضه خانمُ نخونم نمیشه ، یازهرا .. گریه کنا آماده اید روضه بخونم!؟..
سر بریده کآن داره حرف میزنه .. دخترم این اتفاق که با سیلی و تازیانه بریزن یه خانمُ بزنن فقط اینجا نبوده ریشه اش مدینه ست .. (کی؟!)
منو حسن میلرزیدیم .. بابامونو میبردن مسجد .. مادرمون پشت در افتاده بود ..
فقط یه جمله میگم اونم از زبان امام مجتبی ؛ تو اون مجلس هرکی بلند شد یه حرفی زد به امام مجبتی .. یه وقت مغیره بلند شد ، (تا بلند شد) امام حسن گفت تو بشین و اما انت یا
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
*امشب نخونم کی بخونم؟! یه بیت دیگه میخونم از خرابه دوباره میبرمت مدینه .. صدا زد بابا :*
اگر با دست دنبال تو میگردم مکن مَنعم
که با یک ضربه سیلی ز چشمم رفته بینایی
*دوباره کآن سر بریده شروع کرد روضه خوندن .. آی دخترم قبل از اینم این اتفاق افتاده :*
روزی که عدو به کوچه راهم بگرفت
ابر سیهی چهره ماه م بگرفت
با دست به دنبال حسن میگشتم ..
رحمت خدا به این ناله ها من چیزی نخوندم اینجور داری گریه میکنی .. حرف اخرمُ بزنم گفت بابا قبوله قبلا هم مادرتو زدن چشماشم نمیدید قبوله ولی من فرق دارم :
دست عدو بزرگتر از صورت منه...
↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#Terrorist_America
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
↜سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam_net
↜ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_net
↜تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_net
↜اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
Mahmoud Karimi - Muharram 1401 Shab 3 - 5.mp3
1.84M
|⇦•می دونستم خیلی دوسم داره...
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
می دونستم خیلی دوسم داره
رقیه اشو تنها نمی ذاره
کمکم کن تا پاک کنم روشو
با گوشه ی این چادر پاره
دیدی اومد مسافر من
شبونه برگشت به خاطر من
میریم خونه باهم شبونه
ویرونه امشب معراج مونه
عمه بیا گمشده پیدا شده واویلا واویلا
کنج خرابه شب یلدا شده واویلا واویلا
پای نیزه زخماشو میشمردم
با هر کدوم از غصه می مُردم
خدا کنه یادم نره امشب
بهش بگم چند بار زمین خوردم
روی نیزه چشماشو وا کرد
زمین که خوردم منو نگاه کرد
روی نیزه اشکاشو دیدم
تا رفتم از حال منو صدا کرد
عمه شده غصه فراموش من واویلا واویلا
گم شده ام آمده آغوش من واویلا واویلا
دیده و دل محو تماشا شده واویلا واویلا
عمه بیا گمشده پیدا شده واویلا واویلا
عمه به همراه پدر می روم واویلا واویلا
با پدرم من به سفر می روم واویلا واویلا
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_محمود_کریمی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
|⇦•سلام بابای خوب من...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها ویژه شب جمعه به نفس حاج اسلام میرزایی
●━━━━━━───────
سلام بابای خوب من
کجا بوده سرت
نگفتی اینطوری میای
میمیره دخترت
سوخته رسیدی پیش من
شبیه مادرت
آه از دلت بابا
بخاطرم نکش
گوشوارمو کسی نبرد
خودم دادم بهش
شبای غصه ام
یه روزی سر میاد
دندونم افتاده ولی
دوباره در میاد
موهای سوختت داره
چه درد دلها با من
گریه نکن واسه من
توگریه داری یا من
بیا ببین یتیمی رو
که بی بابا شده
چی مونده از رقیه جز
یه قد تا شده
چی شد که بی تن اومدی
سرت جدا شده
وقت سفر عمامه به سر داشتی بگو
شاها چه آمده به سرت اَفسرت کجاست؟
دلتنگ دستبوسی باب الحوائجم
عباس آن برادرِ نام آورت کجاست؟
بنگر به خوابگاه من اندر خرابه ها
از من مپرس دختر من! بسترت کجاست؟
دخت یتیم زخم زبانم زند چه ها
گر شاهزاده ای تو زر و زیورت کجاست؟
*گوشواره که ندارم بابا، همش برا این نگرانم...*
ای وای اگر برادرم آید به دیدنم
شرمم کُشد پرسد اگر معجرت کجاست؟
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_اسلام_میرزایی
#شب_جمعه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
مناجات و توسل _اجرا شده در شب دوم محرم _ مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف _حاج مهدی سماواتی
✼═══┅❃┅═══✼
ای جان جهان ، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان ادرکنی
ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی
تا بیفتاد به دامت دل چون بسمل من
نگرانم همه شب تا چه کنی با دل من
به روی دست گرفتم دل بشکسته ی خویش
گر قبولت فتد این هدیه ی ناقابل من ...
بشکن انقدر دلم را که به کس رو نکنم
چه بخواهی چه نخواهی زتو باشد دل من
بند بندم زنوای تو بُود پُر مهدی
خالی از یاد تو یک دم نبُود محفل من
یا که خوبم کن و یا با بدی من تو بساز
که به هر گونه بُود خیر بُود حاصل من
یا صاحب الزمان ... یا صاحب الزمان ...
یا که خوبم کن و یا با بدی من تو بساز
که به هر گونه بُود خیر بُود حاصل من
#حاج_مهدی_سماواتی
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#مناجات_دعا
#دعای_ندبه
............
انقدر منتظر بابا شد تا قرار از کف داد ... دیگه دلشم گوشه ی خرابه ، هی ناله میزد ، اشک میریخت ... میگفت ...
اَبَا ... یا اَباَ ... یا اَبَا ...
مگه میشه سه ساله ی ابی عبدالله گریه کنه
بهانه ی بابا بگیره ، کسی بشنوه بتونه آروم بگیره ... دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد .... ای حسین جانم ....
ناز دانه ی ابی عبدالله گریه میکرد اهل خرابه ناله میزدن ... تشبیه این منظره رو اونایی که مقتل نوشتن تشبیه کردن به عصر عاشورا ...
ای حســین جان حســـین جانم ...
یه جوری بابا رو صدا زد بابا رو کشاند گوشه ی خرابه ... بابا اومد ... با سَرم اومد ... الهی بمیرم .... حسین .....
شب آمد و از آسمان شَفق رفت
باطل به جلوه گاه اهل حق رفت
عمه خیلی تلاش کرد سَر و نشونش نده اما نشد ... از زانوی زینب دگر رَمق رفت ... حسینیا ، گریه کنا ، دل سوخته ها ....
آن نازدانه جانب طَبق رفت
شد سِر مخفی ناگه آشکارا ...
خیره خیره به سَر بریده ی بابا نظاره میکنه ... بمیرم .... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي ... مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! ..
آخه مگه دختر سه ساله میتونه رگهای بریده ی گردن بابا رو ببینه ؟!! ... حسین ...
یه وقت دیدن دیگه صدای ناله نمیاد ... اینجا بود یه داغ دیگه به دل زینب گذاشتن ... حسین جانم ...
یابن الحسن ... سر یه طرف افتاد نازدانه یه طرف ... بگم امان از دل زینب ... سَر بریده ی حجت خدا رو برداره یا نازدانه ی برادر ؟!! ...
لابُد با یه دست سَر برادرو برداشت با یه دست ناز دانه ی برادر .... حسـین حســین جانم
یک شب سر تو گشت به ویرانه میهمان
گشتم هزار سال خِجِل ای نگار من ....
صل الله علیک یا ابا عبدالله ...
✼✾══┄══✧══┄══✾✼
#حاج_مهدی_سماواتی🎤
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#ویژه_محرم_صفر
.👇
.
|⇦•در دلم غیر....
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۲به نفس استاد حاج منصور ارضی
●━━━━━━───────
قَبْرهُ فی قُلوبِ مَن والاهْ
در دلم غیر دوست جا نشود
رو به هرکس زدم مرا پس زد
هیچ جا کوی آشنا نشود
اشک اگر آبرو نگه دارد
راز من با تو برملا نشود
گریه کن همنشینِ معصوم است
تا قیامت از او جدا نشود
زهدِ بی حبِّ تو فقط ضرر است
پس کسی بی تو با خدا نشود
پرچمت اعتبار منزلِ ماست
بی تو این خانه ها بلا نشود
دنیا بداند وادی تور ما حسینیه هاست
نطق ما هرکجا که وا نشود
وانکن از سر خودت ما را
سفره ی شاه بی گدا نشود
بی پناهم پناهِ من زهراست
دستم از چادرش وانشود
تعزیه دار روضه ی تو رضاست
او نگرید عزا، عزا نشود
* بچه ای که از شتری که داره میره، افتاده باشه، بچه دنده هاش شکسته میشه، دیگه نفس نداره...
بی بی رقیه سلام الله علیها با اون شیرین زبانیش صدا زد: چشم عموم رو دور دیدی داری منو میزنی؟ برسم به عموم عباس شکایتت رو میکنم.
عینِ مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها حرف میزنه، حضرت زهرا هم به اون ناجیبا فرمود: الان میرم به حمزه عموم میگم شما چجوری منو زدید.*
گلویت نامرتب ذبح شد تقصیر من بوده
رقیه بودکاش آن لحظه خنجر را نگه دارد
عمو عباس! ما را حرمله هُل داد تا بازار
بگو تا حرمت اولاد حیدر را نگه دارند
ندارم جسمِ سنگینی ولی در وقت تدفینم
نشد عمه به روی دست پیکر را نگه دارم
حسین...
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#استاد_حاج_منصور_ارضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•از ما كه گذشت الهي...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی #امیر_برومند
●━━━━━━───────
از ما كه گذشت الهي هيچ كس از سفر جا نمونه
از ما كه گذشت الهي هيچ كی ديگه تنها نمونه
دلم بد جوري شكست هر كاري كردم نشد كه برم
آقا اين همه زائر، زيادي بودم نبرديم حرم
چشماتو بند خيال كن با زائرايي
چشماتو ببند خيال كن كه الان كرب و بلايي
ميام به زودي پيشت، قرارمون حرم ايشاالله
تعبير ميشه رؤيام بحق چادرِ زهرا
* در كتاب بشارة المصطفي نوشته: اولين زائر قبر سيدالشهدا عليه السلام، جابر بن عبدالله انصاري بود، عطيّه ميگه: ما به همراه جابر به قصد زيارت اومديم سمت كربلا، به محض اينكه رسيديم كربلا، جابر رفت سمت نهر فرات غسل كرد، لباس پاكيزه پوشيد، عطر زد، هر قدم كه بر ميداشت ذكر ميگفت، ياد خدا بود، تا رسيديم كنار قبر ابي عبدالله، گفت: عطيّه دست من رو بذار رو تربتِ ابي عبدالله، تا دستش رو گذاشتم از هوش رفت، آب آوُرديم به صورتش زديم، به هوش اومد، عطيه ميگه: جابر سه مرتبه صدا زد: يا حسين! يا حسين! يا حسين! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" چرا جوابِ جابر رو نميدي؟ خود جابرِ جواب خودش رو داد: جابر! چه جوري توقع داري جوابت رو بده، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده...
عطيه ميگه ما تنها زائر نبوديم، نگاه كرديم ديديم آروم آروم يه كاروان ديگه اي هم داره نزديك ميشه، اين بچه هاي كوچيك مثل برگ خزون از روي ناقه ها خودشون رو روي زمين مينداختن، هر كي مي اومد سَرِ قبر عزيزش، حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو انداخت روي قبر برادرش ابي عبدالله، صدا زد: حسينم! يادته وقتي جنازه ي بچه هام رو از ميدان بر مي گردوندي من از خيمه بيرون نيومدم كه تو خجالت نكشي، اصلاً سراغ بچه هام رو هم نگرفتم، حالا داداش! ازت ميخوام سراغ رقيه ات رو از من نگيري، آخه اينقدر توي خرابه گريه كرد، اينقدر اشك ريخت، بهانه ي تو رو گرفت، نيمه ي شب بود،اون نانجيب صدا زد: سَرِ تو رو بيارن بندازن جلوش آرومش كنن... تا چشمِ كم سوش به سَرِ بريده افتاد، صدا زد:*
بابا! زدنم
دستامو بسته بودن و با پا زدنم
بابا! زدنم
جلو چشم بقيه دخترها زدنم
بد جور زدنم
تا اونجايي كه داشتن زور زدنم
بابا! زدنم
با سنگ از نزديك و دور نزدنم
*بابا! تو دل شب گم شدم؛ زجر نامرد اومد منو پيدا كرد منو با موهام از زمين بلند كرد...*
چه حرفاي بدي كه نشنيدم
زخمِ زَبونا لاغرم كرده
غصه ي معجر رو نخور، عمه
يه پارچه ي پاره سرم كرده
چشام درست نمي بينه چون كه
هر جفت گونه هام ورم كرده
از صبح باباجون! تا شب زدنم
جلو چشاي عمه مون زينب زدنم
حتي با سر نيزه روي مركب زدنم
گرسنه بودم و دل سير زدنم
زن و مرد و بچه و پير زدنم
دستمو بستن و با يه زنجير زدنم
تو بازار برده ها باباجون
نپرس ازم سَرِ چي دعوا شد
سرعمو رو تاکه دور دیدن
روشون به روی دخترا واشد
ــــــــــــــــــ
#امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
#کربلایی_امیر_برومند
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•از ما كه گذشت الهي...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند
●━━━━━━───────
از ما كه گذشت الهي هيچ كس از سفر جا نمونه
از ما كه گذشت الهي هيچ كی ديگه تنها نمونه
دلم بد جوري شكست هر كاري كردم نشد كه برم
آقا اين همه زائر، زيادي بودم نبرديم حرم
چشماتو بند خيال كن با زائرايي
چشماتو ببند خيال كن كه الان كرب و بلايي
ميام به زودي پيشت، قرارمون حرم ايشاالله
تعبير ميشه رؤيام بحق چادرِ زهرا
* در كتاب بشارة المصطفي نوشته: اولين زائر قبر سيدالشهدا عليه السلام، جابر بن عبدالله انصاري بود، عطيّه ميگه: ما به همراه جابر به قصد زيارت اومديم سمت كربلا، به محض اينكه رسيديم كربلا، جابر رفت سمت نهر فرات غسل كرد، لباس پاكيزه پوشيد، عطر زد، هر قدم كه بر ميداشت ذكر ميگفت، ياد خدا بود، تا رسيديم كنار قبر ابي عبدالله، گفت: عطيّه دست من رو بذار رو تربتِ ابي عبدالله، تا دستش رو گذاشتم از هوش رفت، آب آوُرديم به صورتش زديم، به هوش اومد، عطيه ميگه: جابر سه مرتبه صدا زد: يا حسين! يا حسين! يا حسين! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" چرا جوابِ جابر رو نميدي؟ خود جابرِ جواب خودش رو داد: جابر! چه جوري توقع داري جوابت رو بده، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده...
عطيه ميگه ما تنها زائر نبوديم، نگاه كرديم ديديم آروم آروم يه كاروان ديگه اي هم داره نزديك ميشه، اين بچه هاي كوچيك مثل برگ خزون از روي ناقه ها خودشون رو روي زمين مينداختن، هر كي مي اومد سَرِ قبر عزيزش، حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو انداخت روي قبر برادرش ابي عبدالله، صدا زد: حسينم! يادته وقتي جنازه ي بچه هام رو از ميدان بر مي گردوندي من از خيمه بيرون نيومدم كه تو خجالت نكشي، اصلاً سراغ بچه هام رو هم نگرفتم، حالا داداش! ازت ميخوام سراغ رقيه ات رو از من نگيري، آخه اينقدر توي خرابه گريه كرد، اينقدر اشك ريخت، بهانه ي تو رو گرفت، نيمه ي شب بود،اون نانجيب صدا زد: سَرِ تو رو بيارن بندازن جلوش آرومش كنن... تا چشمِ كم سوش به سَرِ بريده افتاد، صدا زد:*
بابا! زدنم
دستامو بسته بودن و با پا زدنم
بابا! زدنم
جلو چشم بقيه دخترها زدنم
بد جور زدنم
تا اونجايي كه داشتن زور زدنم
بابا! زدنم
با سنگ از نزديك و دور نزدنم
*بابا! تو دل شب گم شدم؛ زجر نامرد اومد منو پيدا كرد منو با موهام از زمين بلند كرد...*
چه حرفاي بدي كه نشنيدم
زخمِ زَبونا لاغرم كرده
غصه ي معجر رو نخور، عمه
يه پارچه ي پاره سرم كرده
چشام درست نمي بينه چون كه
هر جفت گونه هام ورم كرده
از صبح باباجون! تا شب زدنم
جلو چشاي عمه مون زينب زدنم
حتي با سر نيزه روي مركب زدنم
گرسنه بودم و دل سير زدنم
زن و مرد و بچه و پير زدنم
دستمو بستن و با يه زنجير زدنم
تو بازار برده ها باباجون
نپرس ازم سَرِ چي دعوا شد
سرعمو رو تاکه دور دیدن
روشون به روی دخترا واشد
ــــــــــــــــــ
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اربعین
#کربلایی_امیر_برومند
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•از حرم رفتی و آتش زده شد ..
#قسمت_اول / #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
از حرم رفتی و آتش زده شد بال و پرم
بعدِ تو ریخته شد خاک یتیمی به سرم
*يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! ..*
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی ست که از حال دلم بی خبری
چند روزی ست که از حال سرت بی خبرم
شانهی سنگ شده جای سر دختر تو
جایِ آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم
*گفت بابا: *
مو ندارم به سر و سوخته گیسویی که
میرسیده است زمانی قد آن تا کمرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتری از شهر برایت بخرم
کفتر جلد سر و دوش عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گرچه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجر سوخته ای هست ببندم به سرم
کاش می شد که نخی از گل پیراهن تو
باخودم محض تبرک به مدینه ببرم
آبرو بود که از کاخ ستم می بردم
باهمین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن بِبَرم
که در این قافله با تاول پا دردسرم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_محمد_طاهری
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•دست خودم نبود ..
#قسمت_پایانی / #زمزمه و روضه حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دست خودم نبود، یدفه پیر شدم
از خواب که پا شدم، دیدم اسیر شدم
دست خودم که نیست، خرابه حال من
بچه هاشون بابا، عمه رومیزنن
دست میندازن منو،
میگن میریم برات، گوشواره میخریم
دست میندازن منو،
دست میزنن بابا، همهش به روسریم
دست میندازن منو میون بازار
دست میندازن منو توی خرابه
میگن آروم بازی کنیم تو کوچه
بابای این دختر رو نیزه خوابه
چشمات و وا کن و، دخترت و ببین
تو صورتم بابا، مادرت و ببین
دیگه نمیشه که، مشکل و حل کنی
دستی نداری تا، من و بغل کنی
دست تو که نبود،
دستم شکسته از، دست یهود شده
یه جوری زجر زده،
که حتی دستای، خودش کبود شده
دستم نمیرسید بابا تا نیزه
زد نیزه دار رو دست من با نیزه
دست کدومشون تو رو کبود کرد
دستای خیزرون بوده یا نیزه
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_محمد_طاهری
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net