.
#سبک_شبانگاهان
اگر امشب قافله برود من بمانم و این لالهگون صحرا
کنـم گـریه از بـرای پـدر تـا سحـر بـه بـر مــادرم زهرا
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
اگر دشمن روی نعش پدر، تازیانه زند بر تن زارم
ز رگهـای پـاره پـارۀ او، لحظهای لب را بر نمیدارم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
کنـار ایـن پـاره پاره بـدن، من دل همه را غرق خون کردم
که با خون حلق خشک پدر روی نیلی خود لالهگون کردم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
اگـر دستـم شد جـدا ز تنـت دل جـدا نشـود از تـو ای بابا
روم کوفه تا به گرد سرت بشکند سرم از سنگ دشمنها
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
عدو نگذاشت تا در این یم خون ناله سردهم و دربرت گیرم
روم پشـت خیمــه بــار دگــر بوسـه از گلــوی اصغـرت گیرم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
ببین بابا عـازم سفـرم خـون شده، جگرم از برای تو
بگو دشمن مهلتم بدهد تا که گریه کنم در عزای تو
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
.
.
#زمزمه
#حضرت_زینب
#سبک_شبانگاهان
بیا مادر، دشت کرب و بلا، شد ز جور خزان، لالهگون امشب
ببین مــادر زیـر بـار محـن، گشتـه همچـو کمـان، قامت زینب
اگر مادر خم شده کمـرم، خون شده جگـرم، میزنم بر سـر
از آن ترســم ساربــان بـرسد، از جفـا ببـرد دست و انگشـتر
فلک گشته،دیده گریانم غریب شام غریبانم
مادر ای مادر، مادر ای مادر (۲)
گُلـت بــودم ای شفــای دلم، آسیاب فلک، چون گلابم کـرد
ببین مادر لخته لخته دلم، سوز داغ حسین، چون کبابم کرد
بـیـا مـــادر بــا شـکسته دلـی، همنــوایِ دلِ زارِ زینــب شـو
دو طفـل از مـا گـم شده، تو بیا، جستجو بنما، یار زینب شو
پرستار این یتیمانم غریب شام غریبانم
مادر ای مادر، مادر ای مادر (۲)
بیــا لختــی ســـاربـان بشنـــو، از بــــرای خـــدا، آه زهـرا را
مکـش خنجـر، بهـر خاتـم او، تا به خون نکشی، ماه زهرا را
بـرو بیـرون سـاربـان بــه خــدا چـون به گوش دلم زمزمه آید
نمیبینـی ســـوی قتلگـــهاش بـــا دو دیــدۀ تـر، فاطمه آید
مزن آتش بر دل و جانم غریب شام غریبانم
مادر ای مادر، مادر ای مادر (۲)
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان #امام_حسین
.👇
.
#شام_غریبان_امام_حسین
#سبک_شبانگاهان
اگر امشب قافله برود من بمانم و این لالهگون صحرا
کنـم گـریه از بـرای پـدر تـا سحـر بـه بـر مــادرم زهرا
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
اگر دشمن روی نعش پدر، تازیانه زند بر تن زارم
ز رگهـای پـاره پـارۀ او، لحظهای لب را بر نمیدارم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
کنـار ایـن پـاره پاره بـدن، من دل همه را غرق خون کردم
که با خون حلق خشک پدر روی نیلی خود لالهگون کردم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
اگـر دستـم شد جـدا ز تنـت دل جـدا نشـود از تـو ای بابا
روم کوفه تا به گرد سرت بشکند سرم از سنگ دشمنها
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
عدو نگذاشت تا در این یم خون ناله سردهم و دربرت گیرم
روم پشـت خیمــه بــار دگــر بوسـه از گلــوی اصغـرت گیرم
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
ببین بابا عـازم سفـرم خـون شده، جگرم از برای تو
بگو دشمن مهلتم بدهد تا که گریه کنم در عزای تو
روان سوی شام ویرانم خداحافظ ای پدرجانم
.