eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
. اگر امشب قافله برود من بمانم و این لاله‌گون صحرا کنـم گـریه از بـرای پـدر تـا سحـر بـه بـر مــادرم زهرا روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم اگر دشمن روی نعش پدر، تازیانه زند بر تن زارم ز رگهـای پـاره پـارۀ او، لحظه‌ای لب را بر نمیدارم  روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم کنـار ایـن پـاره پاره بـدن، من دل همه را غرق خون کردم که با خون حلق خشک پدر روی نیلی خود لاله‌گون کردم  روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم اگـر دستـم شد جـدا ز تنـت دل جـدا نشـود از تـو ای بابا روم کوفه تا به گرد سرت بشکند سرم از سنگ دشمنها    روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم عدو نگذاشت تا در این یم خون ناله سردهم و دربرت گیرم روم پشـت خیمــه بــار دگــر بوسـه از گلــوی اصغـرت گیرم روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم ببین بابا عـازم سفـرم خـون شده، جگرم از برای تو بگو دشمن مهلتم بدهد تا که گریه کنم در عزای تو  روان سوی شام ویرانم           خداحافظ ای پدرجانم  .
🎧 دوا روضه شفا روضه میگیرم روزی عمر با روضه | 👤 🔹 🔻 (س) ◼️ 8 مرداد 1401 دوا روضه شفا روضه میگیرم روزی، یه عمره با روضه روزا گریه شبا روضه شب جمعه داره کربلا روضه جا داره واست بمیرم لب خشکت کرده پیرم چه خوبه توو دارِ دنیا به تو افتاده مسیرم آره جا داره بمیرم لب خشکت کرده پیرم منه بی سرپا کجا تو کجا صدام برسه به کرببلا بزرگِ من ای، عزیز خدا اباعبدلله حسین۴ منو کشته غمِ زینب چه سنگینه بارِ ماتم زینب براش هرروز هزار ساله۲ همش روضه خونه روزِ گوداله تنت رو عریان که دیدم بسمت قبله کشیدم نذاشتن بیشتر بمونم کنار جسمِ شهیدم بگو نالمو تا سما ببرن میخوان سرتو کجا ببرن کی می بره و کیا می برن
. آتش میان خیمه ها برپاست صحرا پر از فریاد واویلاست در گوش شب آهی که پیچیده سوز صدای زینب کبری ست چون شیشه‌ی عطری که درش گم شده‌است پیچیده شمیم بدن بی سر تو ای کاش که بر پیکر درهم شده‌ات یک لحظه نیفتد نظر خواهر تو لحظه‌ی آخرتو نمی رود از نظرش داغ تو شعله زده بر جگرش یاحسین یاحسین یاحسین بند دوم سر نیزه ها را زیر و رو می‌کرد هر نیزه را با گریه بو می‌کرد با دیدن هر تکه از جسمت مرگ خودش را آرزو میکرد ای کاش برایت کفنی می‌آمد تا پیکر پاشیده‌ی تو جمع شود مجبور به رفتن است، زینب باید بر خاک تنت را بگذارد برود بعد تو پرشود از رنج و بلا دور و برش می‌شود قاتل تو همسفرش یاحسین یاحسین یاحسین 👇
🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سربند: ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان یا حسین یا ثارالله ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ داره می سوزه خیمه ، دقیقا مثل قلبم ناخودآگاه این اشکام ، بازم می باره نم نم حق بهم بِده که گریه بی اختیار کنم پاشو از رو خاک به من بگو که چیکار کنم بین شعله ها کدوم طرفی فرار کنم می میرم تا بچه هات / چِش توو چشمم می دوزن لابلای خیمه ها / زنده زنده می سوزن آه و واویلا حسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مَرکَبا دارن میان ، با اون نعلای تازه دارن آماده میشن ، واسه تشییع جنازه پاشو از رو خاک که داره می بینه دخترت کاش مث سرت می بُردن از اینجا پیکرت چی می‌خوان دیگه برادر از جسم اطهرت می‌دونم به راحتی / از پیشِت نمی‌گذَره ساربانی که فکرِ / اون شال و انگشتره! آه و واویلا حسین ۴ 👇
. صلوات_الله_علیه ۵۹۸ شیب الخضیب من خدالتریب من ای یار منحورم یار غریب من از بعد تو روزم شام غریبونه داغ دلم داداش خیلی فراوونه حسین عطشانم حسین عطشانم **** هر خیمه از ظلم بیگانه می سوزه دیدم که تو آتیش دردانه می سوزه ناموستو هر سو آواره در صحرا دختر تو با گوش پاره در صحرا حسین عطشانم حسین عطشانم **** دختراتو داداش تک به تک آزردن از قاتلان تو همه کتک خوردن حرامیا ای وای که معجرم بردن چادر زهرا رو،از رو سرم بردن حسین عطشانم حسین عطشانم **** ✍ .👇
. اینجا به خودم لرزیدم ازعاقبتش ترسیدم داداش نمیشه برگردیم گودال بلارو دیدم اینجا کجاس که بی قرارم برادرم بمون کنارم میدونی که یه لحظه بی تو بی تابم و آروم ندارم آه می بینم روزی و که سقا نداری اصغر و باحنجر پاره میاری یاحسین و یاحسین غریب مادر صحرا پره سنگ و خاره زینب غم و غصه داره آخر توی این خیمه ها آتیش رو سرم میباره اینجا غم عجیبی داره خاکش بوی غریبی داره برادرم سه ساله ی تو یه حال ناشکیبی داره آه میدونم که آخرش به هردلیلی میزنن به صورت رقیه سیلی یاحسین و یاحسین غریب مادر اینجا چقدر دلگیره دریای کمون و تیره زینب میدونه این صحرا ازمن تورو هم میگیره برادرم عزیز جونم تا آخرش به پات میمونم برای تو امن یجیب و دارم به زیرلب میخونم آه آخرش توو قتله گاه قامت خمیده میزنم بوسه به رگهای بریده یاحسین و یاحسین غریب مادر ابوذر رییس میرزایی✍ ................... (س) خسته شدم از تنهایی بابا خوبه که اینجایی باید ببینن اونا که گفتن نداره بابایی بی تو یه روز خوش ندیدم نمیدونی چیا کشیدم به خاطر لباس پارم از شامیا طعنه شنیدم آه.کم شده توو این سفر موی سرمن بابایی دیگه نپرس از معجر من بابایی بابا بابا حسین مظلوم دل غرق غم و هجرونه اینجا برا من زندونه حال منه بی بابارو تنها دل شب میدونه پاهامو آبله گرفته دستمو سلسله گرفته خیلی دلم از خنده های سنان و حرمله گرفته آه.میدونم چرا پراز خوونه لب تو دیده مجلس شرابو زینب تو بابایی بابا بابا حسین مظلوم توو اون دل شب ترسیدم هی دور خودم چرخیدم جز سیلی محکم بابا چیز دیگه ای نشنیدم اینا همون سقیفه هستن راه منو توو صحرا بستن از بغضشون با دست سنگین دندون شیریمو شکستن آه.دخترت از شدت غم نیمه جوونه مثل زهرا مادر تو قدکمونه بابایی بابا بابا حسین مظلوم .................... (ع) دنیا پیش چشمم تاره چشمام براتو میباره ازغم دل من هم مثله مشکت شده پاره پاره چشمت هنوز به مشکه آبه دلت چرا در اضطرابه دلیل اشکاتو میدونم شرمندگیت طفل ربابه آه ای علمدارحرم چشاتو واکن قامت خمیده ی منو نگاکن ساقی حرم علمدار رشیدم کارم بی تو زاره زاره دشمن که حیا نداره باکینه به قصد غارت به خیمه هجوم میاره پشت وپناه لشکر من همه به سمتت حمله کردن چه بلایی سرت آوردن باشمشیر و عمود آهن آه پاشوو نذار رقیه بی تو پیرشه پاشوو نذار که زینبم اسیرشه ساقی حرم علمدار رشیدم ............ دیدم که شلوغه گودال دوروبر تو شد جنجال دیدم که به زیر مرکب شد پیکر زخمیت پامال اومد سرم عجب بلایی جلوچشام رو نیزه هایی عطر تنت میاد عزیزم اما بگو خودت کجایی آه روی تل دیدم روی سینت نشستن شیشه ی عمر منو آخر شکستن یا حسین و یاحسین غریب مادر باغصه ی تو مانوسم داغ تو شده کابوسم رفتی و پس از تو ای وای غم اومده به پابوسم داره حرم میره به غارت دشمن به ما کرده جسارت با زجر و باحرمله و شمر داره میره زینب اسارت آه ای برادرم بگو بال و پرت کو ای غریب مادرم انگشترت کو یاحسین و یاحسین غریب مادر سبک: برگرفته از سبک حاج حسن خلج شعر:ابوذر رئیس میرزایی✍ 👇
. صلوات_الله_علیه ۶۱۰ شام غریبانت آتشم زد پیکر عریانت آتشم زد سر بریده از سر نی حال ما را کن نظاره می دود در بین صحرا دخترت با گوش پاره مظلوم حسین **** کاش بعد از تو من زنده نمانم از بس غم دیدم دیگر کمانم من خودم دیدم برادر پیکرت در زیر پا رفت من امانت دارم اما دخترت در زیر پا رفت مظلوم حسین **** ✍ .👇
وتوسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── تو رو‌ خدا نگو‌ أنَا العَطشان با نیزه میزنن تو‌ حلقومت داره چه غوغایی به پا میشه دم‌ غروبه کربلا میشه الشِمرُ جالِسٌ عَلی صَدره داره سر از تنت جدا میشه مقتل میگه:" قالت فاطمة بِنتُ الحُسینِ عَلیه السّلام" دختر حسین که اسمش فاطمه است میگه یه عده اوباش وارد خیمه شدن "وَ أنَا جاریَةُ صَغیره" من یه دختر خردسال بودم. تو پاهام دوتا خلخال طلا داشتم. دیدم این خلخالها رو از پای من کشید اما دیدم داره گریه میکنه " وَ هُو یُبکی،فَقُلْتَ ما یُبکیکَ عَدوَّنا" چرا گریه می کنی ای دشمن خدا؟ "فَقال کَیفَ لا أَبکی" چرا گریه نکنم؟ در حالی که همه شما رو‌ میشناسم. همه ی شما دختر رسول خدایید. پس گفتم این کارو نکن، گفت: اگه من نبرم یکی دیگه میاد میبره. هرچی تو‌ خیمه بود به تاراج بردن، حتی رو‌پوشایی که داشتیم بردن. دیدم یه ملعونی وارد خیمیه ی علی ابن الحسین امام سجاد شد.یه زیر اندازی زیر امام سجاد بود. "وَکان مَریضا" آقا مریضه این زیرانداز رو جوری از زیر امام سجاد کشید آقا با صورت زمین خورد. "ثُمَّ أِشْعَلُ فِی الخِیَمِه نارا"صدا زد آتیش بیارید خیمه ها رو می خوایم بسوزونیم. بی بی زینب کبری پیش امام سجاده، داره مراقبت می کنه .بی بی به امام سجاد یه نگاهی کرد،ای یادگار برادرم ! خیمه ها رو آتیش زدن آقا چی دستور میفرمایید؟ "فَقال علیهِ السّلام عَلَیکُنَّ بِالفِرار" بگو‌ همه فرار کنن. "فَخَرَجْنَ بَناتَ رَسولَ اللّه" دخترای رسول خدا پا برهنه، گریان، نالان همه بیرون اومدن "اِلّا زَینبَ الکُبری"، فقط زینب تو‌خیمه مونده... بی بی تو‌خیمه همه‌ جوره مراقب ولی خداست، ولی خدا آسیب نبینه حتی اگه خیمه رو بسوزونن. آخه از مادرش حضرت زهرا یاد گرفته وقتی در خونه رو آتیش زدن علی هی میگفت: برو‌ عقب، اینا حیا ندارند..... آخ مادرم‌ پشت در سوخت ..علی سوختم ..* قالت فاطمة بِنتُ الحُسینِ عَلیه السّلام: دیدم قلبم داره از جا کنده میشه بند بند تنم شروع کرد به لرزه بیافته. دیدم یه مردی خیره خیره به من نگاه میکنه. آقا به من چیکار داری؟ من‌ که به جز خوبی کاری نکردم شروع کردم فرار کنم. با کعب نی به بازوهام میزد..زمین خوردم، گوشواره امو‌ کشید .گوشم پاره شد خونا داره جاری میشه."وَأَخَذَ مَقْنِعَةَ مِن رَأسی" مقنعه از سر من‌ کشید، بیهوش شدم زمین‌ که خوردم دیگه چیزی نفهمیدم ... تا به هوش اومدم دیدم عمه ام سرم رو بغل گرفته. چی شده دختر برادرم؟عمه جان ! ببینم چیزی تو‌ خیمه هست رو سرم بندازم. بی بی یه نگا هی کرد گفت: دختر برادرم منم مثل توأم ..ای حسین ... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. ای تن بی سرِ مفقودالاثر، پس چه شدی؟! ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟! بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام! خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام! گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود آه از این درد! نمازم که نشسته شده است من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو! خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو! ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست آمدم تا که سفر با سر خونین نروی کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم با همان روسری ام زخم ترا می بستم خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست ✍ .
record050.mp3
679.6K
سبک: یا اباعبدالله آقای من پیکرها روی زمینه روی نیزه رفته سرا دارن جسارت می کنن به کاروان اسرا یا اباعبدالله آقای من یا اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله کاروان اسرا از کوفه میره به سمت شام یه دختری همش با اشک میگه من بابامو می خوام یا اباعبدالله آقای من یا اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله تو مسیر کوفه و شام رقیه رو خیلی زدن بعضیا با تازیونه بعضیا هم سیلی زدن یا اباعبدالله آقای من یا اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله مهدی شریفی✍
. #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی ●━━━━━━─────── معجر ندارم عمو عباسم کجاست خبر ندارم گفت بابا دست عدو بزرگتر از صورت من است بابا یک ضربه زد تمام رخم را سیاه کرد مثل یک جوجه کنجی نشسته به گردن او طناب بسته رو خشت دیوار سر میگذاره یتیم زهرا بابا نداره یتیمی درد بی درمان یتیمی یتیمی خواری دوران یتیمی الهی طفل بی بابا نباشد اگر باشد در این دنیا نباشد *الهی اگه طفلی بی بابا شد کتکش نزنن سیلی نزنن... روزی که زهرای مرضیه بین در و دیوار بود اسما گفت اومدیم بالا سرش سر بی‌بی رو برداشتیم فرمود علی رو کجا بردن بلند شد یه دست به دیوار یه دست به پهلو، هی صدا میزنه علی رو نبرید نبرید نَبَرید... اما امروز زینب اومد رو تل زینبیه دستا رد رو سر گذاشت هی صدا میزد: نَبُرید نَبُرید نَبُرید پاشو از رو سینه داداشم...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── باز چشمش به که افتاد رباب غش کرده باز هم آمده این حرمله وا مانده ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم ساربان راه نرو همسفر ما مانده برسانید خبر را به علمدار حرم چادر زینبِ تو زیر لگدها مانده *دور تا دور خیمه ها رو خندق کنده بودن راه ورود به سمت خیمه ها محدود بود این نامردا با اسباشون سمت خیمه ها می اومدن وقتی خیمه ها رو سوزوندن بچه هام باید از همین راه فرار میکردن..به خدا بعضی از این بچه ها زیر پای این اسبا جون دادن.. همه فرار کرده بودن تو این بیابون عمر سعد دستور داد همه این بچه هایی که فرار کردن یه جا جمع کنید مقتا نوشته بیست وسه تا بچه رو جمع کردن یکی صدا زد عمر سعد اگه میخوای این بچه ها رو سالم به شام برسونی الان دارن از تشنگی هلاک میشن یه کم بهشون آب برسون.. یه مشک آبو انداخت وسط بچه ها آب ریختن تو ظرف دادن به اولی نگاه کرد و نخورد..داد به بغل دستیش اونم نخورد اونم داد به بغل دستیش نخورد سر آخر ظرف آب رسید به رقیه.. دیدن آبو گرفت رفت سمت گودال قتلگاه..گفتن کجا داری میری؟ گفت یه مقدار به حلقوم بابام آب برسونم..مگه من تشنگی بابامو فراموش میکنم..اون موقعی که صورت من رو بوسید صورتم سوخت..بچه ها رو جمع کردن بی بی شمرد دید دو تا ازین بچه ها کمن ..صدا زد ام کلثوم بیا بچه ها رو بگردیم پیدا کنیم آروم آروم دور خیمه ها رو شروع کردن گشتن بچه ها نبودن..گفتن بریم سمت گودالو بگردیم..اومدن سمت گودال اما هنوز یه عده دنبال غارت بودن هنوز یه عده از غارت سیر نشده بودن.. شیخ محمد قائمی (ره)میگفت :یه وقت بی بی رو کرد به این نانجیبایی که دنبال غارت بودن فرمودن این دور و بر بچه ندیدین؟ خیلی حرفه ها ..دختر علی بیاد رو بزنه به این نامردا سراغ این دو سه تا بچه گمشده رو بگیره.. اونقدر گشتن دیدن زیر یه بوته ی خار این دو تا همدیگه رو بغل کردن گویا دارن گریه میکنن.. آخه زیر صورتشون خیس اشک شده بود زمین گل شده بود از ترس ..تا اومدن این بچه ها رو بگیرن دیدن یه سیاهی داره از دور جلو میاد.. بی بی با گریه گفت: نیا دیگه بسه..اینقدر این بچه ها امروز کتک خوردن دیگه بسه دیگه نزن.. اما تعجب کرد دید داره صدا گریه میاد تو تو این دشت کدوم مرده داره با ما گریه میکنه دلش برا ما میسوزه..دید صدا آشناست..با گریه میگه زینب من بابات علیم اونم که پشت سرمه مادرت زهراست «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇