eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•هر عاشقي ست در طلبت... روضه و توسل ویژه صلوات الله علیه به نفس کربلایی محمدحسین ●•┄༻↷◈↶༺┄•●* "أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ"  " رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ" هر عاشقي ست در طلبت، أيها الرّسول اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت، أيها الرّسول عالم هنوز تشنه ي درکِ حضور توست أرض و سماست در طلبت أيها الرّسول روشن شده است تا به ابد، عالمِ وجود از سجده ي نماز شبت، أيها الرّسول تو مي روي و در دلِ هر کوچه جاري اَست عطر متانت و ادبت، أيها الرّسول آماده ي سفر شدي و با وصيتت جانها اسير تاب و تبت، أيها الرّسول گفتي رضايِ فاطمه، شرط رضاي توست خشم خداست در غضبت، أيها الرّسول اما تو چشم بستي و يک شهر درد و داغ شد سهم ياسِ جان به لبت، أيها الرّسول اَجر رسالت تو ادا شد ولي چه زود بي تو نصيب فاطمه شد، چهره اي کبود .. یوسف رحیمی *خيلي فاطمه بي تاب بود، وقتي مادر بي تاب باشه بچه ها هم بي تاب هستن، وقتي فاطمه بي تاب باشه، علي بي تابِ، لذا پيامبر چشم باز كرد، ديد توي حجره همه نالان هستن، همه بي تاب....صدا زد فاطمه رو، فاطمه نزديك پيغمبر شد، يه چيزي پيغمبر دَرِ گوشِ فاطمه اش نجوا كرد، يه وقت ديدن فاطمه اي كه داشت گريه مي كرد يه وقت لبخند زد، به غير از اين لبخند بعد از پيامبر، يه بار ديگه هم لبخند زده، اينجا پيامبر فرمودن: فاطمه جان! گريه نكن، خيلي زود به من ميرسي، يه بار ديگه هم وقتي چشمش به تابوتي كه براش ساخته بودن افتاد لبخند زد...* کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم بر خانه نشینیِ علی امضا شد بعدِ تو حُرمت کاشانه ی حق حفظ نشد پایِ اولاد حرامی به حریمت وا شد *خبر شهادتِ رسول خدا كه رسيد، باديه نشين ها اومدن بيان تسليت بگن، ميگه: چند روزي تويِ راه بودم، رسيدم مدينه، رسمِ عرب اينه، خونه اي كه عزادار باشه، تنور روشن نمي كنه، ديدم از محله ي بني هاشم، دود به آسمان بلند شده، با خودم گفتم: الحمدالله، اشتباه خبر اومده كه رسولِ خدا از دنيا رفته، مگه ميشه رسول خدا رفته باشه تنور خونه ي بني هاشم روشن باشه، نه، خودم رو زود رسوندم، كاش چشم نداشتم نمي ديدم، ديدم دَرِ خونه آتيش گرفته، يه طناب به گردنِ علي بستن، از يه طرف چهل نفر ميكِشن، يه خانومي از يه طرف...همين حين يه حرامي صدا زد: قنفذ! چرا ايستادي، دستش رو كوتاه كن...* دخترت پشتِ در و آتش و دود و مسمار خوب فرمانِ مُوَدَّت به خدا اجرا شد خبرِ پَر زدن فاطمه، حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه لب، شاه غریبی که تک و تنها شد از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارت معجر ز سَرِ زن ها شد *نشسته رويِ منبر پيامبر داره خطبه ميخونه، همه ي اعراب نشستن، همه محو كلامِ پيامبر، يه وقت يه بچه ي سه ساله يا چهار ساله، از دَرِ مسجد داخل شد، دوان دوان، پاش گير كرد به جايي زمين خورد، ديدن پيامبر منبر رو رها كرد، پسر رو رويِ زانو نشانده، هي پاش رو ميتكونه، صورتش رو مي بوسه به سينه مي چسبونه، اومدن به رسول الله گفتن: برا يه بچه منبر رو رها كرديد؟ فرمود: آري، خدا من رو به اين كار امر كرد، آخه حسينِ، "حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن"...* زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو... گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره اش را بردند زره اش هیچ،سرِ پیرهنش دعوا شد خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد محمدجواد شیرازی ــــــــــــــــــ .👇
۲ روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس کربلایی محمدحسین ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *ديدن دَرِ حجره باز شد، حسين و حسن، دوان دوان خودشون رو رويِ سينه ي پيامبر انداختن، اميرالمؤمنين جلو آمد، آخه ميگن: محتضر بايد سينه اش سبك باشه، لذا ميگن: دكمه هاش رو هم باز كن، بذار راحت نفس بكشه، اما همچين كه خواستن حسين رو از سينه بلند كنن، ديدن پيامبر ميگه بذار باشه، وقتي حسين رويِ سينه ي من باشه من راحت جون ميدم... يا رسول الله! سينه ات سنگين شد اما حسين رويِ سينه ي شما بود، اما كربلا" وَالشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه"...يا رسول الله يه حرفي رو به حسين زديد، اي كاش نزده بوديد، كربلا وقتي ابي عبدالله ديد سينه اش سنگين شده ديد يه حرامي با نقاب نشسته، گفت: نقابت رو كنار بزن، نقاب رو كه كنار زد، چشمِ آقا تا به چشمِ شمر اُفتاد، فرمود:" صَدَقَ رسول الله" پيامبر خدا راست گفت، مگه پيامبر خدا چي گفته؟ فرمود: رسول خدا وعده داد من به دستِ كسي كشته ميشم كه از بدترينِ مردمِ، پوزه اي مثلِ سگ داره، لذا نانجيب عصباني شد، بلند شد، با چكمه بدن رو برگردوند...* از قفا خنجر رسيد بر حنجرش رفت تا گردون صدايِ مادرش *لذا خواهرش هم تا واردِ گودال شد، يادِ رسول الله افتاد، صدا زد:" يا رسول الله! اُنظر إلى جسد ولدك ملقى على الأرض بغير غسل، و كفّنه الرمل السافي عليه، و غسّله الدم الجاري من وريديه" همين روزها اومدن خونه رو آتيش زدن، مادر رو زدن، كربلا هم زينب صدا زد:" يا رسول الله! هؤلائك السبايا، يساقونَ الاُساري" اين زن و بچه اي رو كه دارن اسارت مي برن، اين زن و بچه اي كه تازيه ميخورن ناموسِ تو هستند...* هر چه او بيشتر نفس ميزد، مي زدند زينب را نيزه هاشان ميانِ گودال و با سپر مي زدند زينب را زينت دوشِ نبي، رويِ زمين، جايِ تو نيست خار و خاشاكِ زمين، منزل و مأوايِ تو نيست خاكِ عالم به سرم، كز اثرِ تيغ و سنان جايِ يك بوسه ي من، در همه اعضايِ تو نيست حسينِ من،حسينِ من... از حرم تا قتلگه، زينب صدا مي زد: حسين دست و پا مي زد حسين، زينب صدا مي زد:حسين *" یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری..* من که ز آغاز عمر، بی‌تو نکردم سفر خیز و ببين يا اَخا، با که سفر می‌کنم ــــــــــــــــــ 👇
|⇦•كنار هر گُلي يك خار... و توسل ویژه شهادت علیه السلام به نفس حاج محمد خُرّم فر در مجلس آیت الله بهجت(ره) ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ....* كنار هر گُلي يك خار هم هست بلي خاشاك در گلزار هم هست نه هر قلبي است چون آئينه روشن بسي دل كه اَندر آن زنگار هم هست ميانِ صيدهايِ دامِ صياد يقيناً صيد بي مقدار هم هست *يا ين الحسن!...* تمامِ بارها مطلوب نَبْوَد كه در هر باغ، يك سربار هم هست بسي ديدم كه در خيلِ غلامان غلامِ زشت و بد كردار هم هست به وصلِ حضرتِ جانان رسيدن اگر آسان بُوَد، دشوار هم هست *يا ين الحسن!... امام رضا تو بيا واسطه شو، اگر تا به حالا خدا مارو نبخشيده، امروز يه دعايي برا ما بكن، كمكمون كن،سفارش كن...* اي سند نجات من، ولايتِ تو يا رضا صحن نو و عتيقِ تو، كعبه و كربلا رضا دلم بود به ياد تو، مدينةُ الرضا رضا زيارتت به دين من، زيارت خدا رضا تو و كرامتت مرا، مكن زخود جدا رضا رضا رضا، رضا رضا... اَلا اَلا ثناي تو، ذكر عَلَي الدّوام من رئوف من عطوف من، اميد من امام من لحظه به لحظه دَم به دَم، بر حرمت سلام من به غرفه هاي مرقدت، خورده گره زمام من در حَرَمت گرفته ام، ذكر رضا رضا رضا رضا رضا رضا، رضا رضا... توئي كه دردِ روح را، زفيضِ تن دوا كني عقده ز كارِ عالمي، به يك اشاره واكني كليم را عصا دهي، مسيح را دعا كني چه مي شود كه يك نظر، به قلب سنگ ما كني اي كه به يك اشاره ات، سنگ شود طلا رضا رضا رضا، رضا رضا... *از طرف حرم امام رضا، اون مهندس اتريشي كه مسيحي هم بود رو دعوت كردن براي طرحِ توسعه ي حرم، با مترجم و بعضي از كاركنان آستان قدس رضوي، دونه دونه صحن ها رو بازديد كردن، تا اومدن توي صحنِ اسماعيل طلايي و جايي كه پنجره ي فولادِ، آروم آروم جلو اومد، ديد يكي طنابي به پنجره و دستش گره زده، يكي به پاش گره زده" امروز ما هم دلمون رو به پنجره فولادِ آقا گره بزنيم، بگيم آقا! من خودم نمي تونم گره بزنم، آقا! اين گره رو شما بايد با دستِ خودت بزني..." از مترجمش سئوال كرد: اينها ديوانه شدن؟ اينها اينجا چي ميخوان؟ چرا خودشون رو اينجا بستن؟ مترجمش گفت: اينها كساني هستند كه كارد به استخوانشون رسيده، اومدن جوابشون رو از امام رضا بگيرن، تا اين جمله رو شنيد، انگار دلش زير و رو شد، گفت: پس يكي از اين طناب هارو برايِ من هم ببند، مترجم ميگه: من طناب رو بستم، خودم اومدم سمت هتل، نيمه هاي شب شد، چشمم گرمِ خواب، ديدم دارن درب اتاق رو محكم ميزنن، در رو باز كردم، ديدم مهندسِ اتريشيِ، از بس گريه كرده، چشماش يه كاسه خون شده، گفتم: چي شده؟ گفت: اين امام رضاتون كيه؟گفت: اون طناب رو يادته گفتم برا من گره بزن، آخه گفتي: اينها افرادي هستن كه كارد به استخوانشون رسيده، منم يه پسر فلج داشتم تويِ اتريش، پيشِ هر دكتري بردم جوابم كردن، منم كارد به استخوانم رسيده بود، طناب رو گفتم برا پسرِ من ببندي... گفتم: حالا چي شده؟ گفت: خانومم از اتريش تماس گرفته، ميگه: آقا چشمت روشن، پسرت خوب شده، داره راه ميره، الان داره از خوشحالي دورِ اتاق ميدوه، اما يه حرفي ميگه من نمي فهمم چي ميگه، گفتم: چي ميگه؟ گفت: هي ميگه: امام رضا، امام رضا.... "من ميخوام بگم: امام رضا! جوابِ اون مسيحي رو ميدي، جوابِ ارمني رو ميدي، آقا! مگه من كمتر از اون مسيحي هستم؟ يه عُمري دَرِ خونه ات رو زدم...حالا هر كي درد داره صدا بزنه: يا امام رضا!..." اما قربونِ تو غريب نواز برم كه غريبانه كشتنت، قربونِ تو مهربون برم كه مظلومانه كشتنت، اباصلت ميگه: تا چشمم به جوادالائمه افتاد، حجره رو نشونش دادم، واردِ حجره شد، تا چشمِ امام رضا به آقا جوادالائمه افتاد، از جا بلند شد، ميوه ي دلش رو در آغوش گرفت، هي پسرش رو مي بوسيد، بابا من منتظرت بودم، لحظه ي آخرِ عُمرِ منه" من يه اشاره كنم" آري هر پدري آرزوش اينه لحظه ي آخر پسرش بياد بالا سرش باشه، اما بميرم كربلا، كربلا...گفت:..* ميوه ي دلم، بابا! بابا! بابا! خون شده دلم، بابا! بابا! بابا! پيشِ چشمِ من، بابا! بابا! بابا! دست و پا مزن، بابا! بابا! بابا! *"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم، يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه" خدايا! اين قليل توسلات از ما بپذير، ذخيره ي قبر و قيامتِ ما قرار بده، فرجِ امام زمان برسان، از فتنه هاي آخرِ زمان مارو محفوظ و مَصون بدار، مملكت ما، دينِ ما، رهبرِ ما، علماي ما در پناه خودت محافظت بفرما، ثوابي از اين محفل به روي گذشتگان، شهدا، امام،والدينِ مون،اموات بد وارث و بي وارث عايد و واصل بگردان، صلواتي ختم كنيد...* ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•در طوس جلال كبريا ... روضه و توسل ویژۀ شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج حنیف طاهری ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "السلام علیک یا مولانا یا اباالحسن یاعلی بن موسی الرضا المرتضی و رحمة الله وبرکاته” در طوس جلال كبريا مي بينـم بي پرده تجلّـي خدا مي بينم در كفش كن حريم پور موسي موسي كليم با عصا مي بينـــم در صحن تو، یا ضامن آهو گفتم با اشک وضو گرفته یاهو گفتم در مسجدِ عشق رفته بودم به نماز گفتند اذان بگو ! من از او گفتم محبوب رضاست هرکه دل ‌ريشتر است از کعبه صفای اين حرم بيشتر است اينجاست طبيبی که ندارد نوبت هر دل که شکسته‌تر بُوَد پيشتر است *گفت: از یکی از خادمای امام رضا سئوال کردند که شما این همه ساله خدمت امام هستی تاحالا چه چیز عجیبی دیدی؟ گفت: یه چیز عجیبی دیدم که هنوز سالیان زیادی گذشته خودم هم نمی‌فهمم که چه اتفاقی افتاده... گفتن: مگه چی شده؟ گفت: دیدم از دور یه پیرمردی دست زن و بچه و اهل و عیالش رو گرفته، از وَجناتش معلومه دهاتیه از روستا اومده، من پای مناره ای ایستاده بودم تا به من رسید از من سوال کرد: آقا مثل اینکه شما با این هیبت یه مسئولیتی اینجا داری؟ گفتم:جانم بفرمایید، سئوالی دارید؟ گفت: سوالم اینه: آقا امام رضا کجا جلوس میکنه ما برسیم خدمتش؟ گفتم: مگه تا حالا اینجا نیومدی؟ گفت دفعه ی اولمه با زن و بچه اومدیم سری به این آقا بزنیم... من تو عالِم خودم گفتم یه کم سر به سرش بذارم، خسته هم بودم، گفتم این پله های مناره رو بگیرید برید بالا اون بالای بالا امام رضا نشسته، اونجا هرکی میخواد امام رضا رو ببینه میره بالای اون مناره ها و حضرت رو زیارت میکنه میاد... از من تشکر کرد خوشحال دست زن و بچه شو گرفت، گفت بیایید بریم خدمت آقا، چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید، دیدم داره برمیگرده هی میگه: امام رضا! قربونت برم... اومد پایین ازش سوال کردم چی شد؟ گفت: همچین که چند تا پله بالا رفتیم خود آقا محبت کرد اومد پایین، فرمود: پله ها زیاده خسته میشید یه دستی هم سر من و زن و بچه ام کشید،فرمود: زیارتتون قبوله، برگردید...* الا ای دردمندی که به دل مهر رضا داری ز دوزخ از چه می ترسی تو جنت زیر پا داری چو بگذاری قدم در وادی مشهد مشو غافل که مأوا در حریم بارگاه کبریا داری به رؤیا دردمندی چهارده خیمه به دشتی دید که یاد چهارده معصوم خوش باشد به یاد آری چو از بهر گدایی بر نخستین خیمه وارد شد ندا آمد که هستی و اقامت در کجا داری؟ بگفتا سائلی بی خانمانم اهل ایرانم ندا آمد چرا دیگر به لب شور و نوا داری؟ برو در خیمه ی دهم حضور حجت هشتم چه غم داری تو ایرانی به ایران تا رضا داری *اومدی خدمت امام رضا، حالا هرکی گدای روز آخر ماه صفرِ، دستش رو جلو بگیره، قسم بدیم امام رضا رو، این قسم ردخور نداره...* الا ای صاحب خیمه به جان مادرت زهرا بگیر از دست ما چون آبرو پیش خدا داری رضا جان صحن و ایوانت همیشه پر زمهمان باد جسارت میکنم آقا خبر از کربلا داری؟ ــــــــــــــــــ 👇
. روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج حنیف طاهری ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *فرمود: اباصلت! اگه دیدی عبا به سر کشیدم دیگه با من حرف نزن، بدون کار من دیگه تمومه، اباصلت میگه: دل تو دلم نبود کِی امام رضا میاد؟ یه وقت دیدم داره میاد عبا به سر کشیده هی دست به دیوار میگره، نوشتند: چندین بار هی رو خاک نشست، گاهی صدا میزنه ای جگرم، گاهی صدا میزنه وای مادرم...آمد داخل حجره، تمام درهای حجره بسته، اباصلت میگه: یه وقت نگاه کردم دیدم یه آقازاده خوش سیمایی وارد شد، آقازاده! من همه ی درها رو بسته بودم شما از کجا واردشدی؟ فرمود: اباصلت! خدایی که من رو به یک چشم به هم زدن از مدینه به توس میاره از پشت درهای بسته هم عبورمیده...رها کن این حرفها رو، بگو بابام کجاست؟ اومد سر امام رضا رو به دامن گرفت: ناگهان جانِ به لب آمده برگشت به تن، یه جانی گرفت امام رضا، چرا؟ آخه پسر آمد دَمِ آخر به کنارِ پدر، آری جوادالائمه آمد سر بابا رو رویِ زانو گذاشت، ردای امامت رو تحویل گرفت اما کربلا برعکس شد، نوشتند هفت قدم مانده به بدن علی اکبر، دیدن ابی عبدالله از رو مرکب افتاد، هی با سر زانو خودش رو میکشونه کنارِ علی...* ای پسر من پدر پیر تواَم پدرِ پير و زمين گير تواَم این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیرانداز نیست *مگر علی اکبر اولین کسی نبوده از بنی هاشم که به میدان رفته، چه اَمری به ابی عبدالله رسیده بوده، چه حالتی زینب دیده بوده، که جای اینکه اول عباس و جوان‌هایِ بنی هاشم بیایند خودشون رو برسونند، زینب خودش رو رسوند کنارِ بدنِ علی اکبر ؟ ابی عبدالله دید یه دستی رو شونه اشِ، سر بلند کرد دید زینب اومده، ابی عبدالله صدا زد: علی جان! هرچی صدات کردم جواب ندادی، اما پاشو ببین چه خبره...* خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرم ببر گوهر ولای تو، به طینت من بود ای صنمَم ذکر خوب نام تو، عبادت من بود ای صنمَم تو دلبر جانانه، من عاشق دیوانه تو شمع ولا و من، بر گِرد تو پروانه هر زمان اسیر و مست، زِ جرعه ی باده ی نام توأم شاه عالمم که من، غلامِ غلامِ غلامِ توأم من مِهر ولا دارم، گر بار خطا دارم در روز قیامت هم، شادم که رضا دارم روشنی شمس و مه، زِ آجر گنبد زرد رضاست صحن با صفای او مدینه و مکه و کرب و بلاست بنده ی گدا کجا، که شامل لطف رضا بشود عبد بی حیا کجا، که زائر کرب‌ و بلا بشود خجلت زده‌ام کردی، از بس که کرم کردی از لطف گدایت را، راهیِ حرم کردی ای حیدر شهسوار وقت مدد است ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•ای طفل بی زبونم علی... و توسل به حضرت باب الحوائج علی اصغر علیه السلام ویژه ماه محرم به نفس سیدمجید بنی فاطمه•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● ای طفل بی زبونم علی درد و بلات به جونم علی هر جا بری پا به پات با یاد اون خنده هات من پیش تو می‌مونم علی من به جای تو علی مُردم دووم بیار میدونم که از عطش مُردی به روم نیار می بینم تو گهواره حرارت آبت کرده هنوزم حسم میگه علمدار برمیگرده علمدار برمیگرده،علمدار برمیگرده از بس که بی گناهی علی جونم فدات الهی علی با گریه‌ ی بی صدا دیدم که روی نیزه ها چشمات میره سیاهی علی چی سرت اومد علی دردت به جون من خشکی رو گونه‌هات برده امون من میبینم روی نیزه رخت بی رنگه مادر برای لبخند تو دل من تنگه مادر علمدار برمیگرده،علمدار بر میگرده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد.
Mahmoud Karimi - Muharram 1401 Shab 3 - 5.mp3
1.84M
|⇦•می دونستم خیلی دوسم داره... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── می دونستم خیلی دوسم داره رقیه اشو تنها نمی ذاره کمکم کن تا پاک کنم روشو با گوشه ی این چادر پاره دیدی اومد مسافر من شبونه برگشت به خاطر من میریم خونه باهم شبونه ویرونه امشب معراج مونه عمه بیا گمشده پیدا شده واویلا واویلا کنج خرابه شب یلدا شده واویلا واویلا پای نیزه زخماشو میشمردم با هر کدوم از غصه می مُردم خدا کنه یادم نره امشب بهش بگم چند بار زمین خوردم روی نیزه چشماشو وا کرد زمین که خوردم منو نگاه کرد روی نیزه اشکاشو دیدم تا رفتم از حال منو صدا کرد عمه شده غصه فراموش من واویلا واویلا گم شده ام آمده آغوش من واویلا واویلا دیده و دل محو تماشا شده واویلا واویلا عمه بیا گمشده پیدا شده واویلا واویلا عمه به همراه پدر می روم واویلا واویلا با پدرم من به سفر می روم واویلا واویلا ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
|⇦•از بس که حُسن نام تو شد... مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه صفر۱۴۰۰ به نفس حاج امیر کرمانشاهی ●━━━━━━─────── از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عطر بقیع می‌وزد از باغ دفترم شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه از گندم مزار شما ساده بگذرم مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند مثل همیشه در صف این خانه آخرم *چه‌خونه ای ،چه آقایی، چه‌کریمی، قربونت برم آقا ...دیدی یه مشکلی برات پیش میاد فکر میکنی میگی این مشکل رو با کی درمیون بذارم؟ به اون آدم‌ِ نزدیک زندگیت فکر میکنی، باز میگی اصلا بهش بگم؟ نگم؟ نکنه بهش بگم فکری با خودش بکنه؟ نکنه روم رو زمین بندازه؟ اما من همین قدر میتونم برات بگم هرکسی تو زمان امام ‌حسن مجتبی تو‌ مدینه زندگی میکرد، هروقت به مشکلی برمیخورد خیالش راحت بود، میگفت: میرم پیش کریم اهل بیت مشکلم رو‌ حل میکنه، دوست و دشمنم نداشت، أغوشش همیشه به روی همه باز بود . تو قیامت میگن: اصحاب امام‌حسین کجان؟ یه جمعیت عظیمی بلند میشن، میگن اصحاب امام حسن کجان ؟ یه جمعیت کمی بلند میشن... میخوام غربت رو بدونی، تو ‌مدینه وقتی امام‌حسن رو میدیدن از مرکب پیاده نمیشدن، از رو‌ مرکب میگفتن: "السَّلام عَلَیکَ یا مُذِلَّ المُؤمنین"... اینقدر سائل عطا میکرد، که سائل می موند، اصلاً باورش نمیشد، در تاریخ أوردن یه روزی از صبح تا شب صدقه و هدیه میداد به سائلهای مختلف، هرچی داشت عطا میکرد، شب یه سائلی اومد، گفت: بده آقا! در راه خدا، حضرت فرمود: هرچی داشتم از صبح دادم، همین کفش ها مونده برام، اینارو بدم بهت برو بفروش... دیدی میگن: فلانی به داداشش رفته؟ تو ‌گودال از حسین همه چی رو بردن، عبا، عمامه، کلاه خود،رِدا،کفش هاارو بردن، ساربان اومد دید دست خالی مونده، انگشت و انگشتر رو برداشت .....* نقش است بر کتیبه‌ی خلقت، هُوَ الکَریم ثبت است بر جریده‌ی عالم، هُوَ الکَریم من خواب دیده‌ام پس از آبادی بقیع نذر ضریح توست النگویِ مادرم آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم حالا خودم کُلونِ قدیمی این درم گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم گفتی که این شما و سرای برادرم حسین جان ...حسین‌جان ... این‌ها دو واژه‌اند که با هم غریبه‌اند بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم حسن جان ... میلاد حسنی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گلاب یعنی تو... / و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه صفر۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر ●━━━━━━─────── گلاب یعنی تو، اضطراب یعنی تو وَ بعدِ فاطمه خانه خراب یعنی تو ز حلقه یِ تو همان کودکی نگین افتاد همینکه مادرتان پشت در، زمین افتاد به باغِ عاطفه ها بی امان شرر می رفت بِروی شاخه گلی پایِ چهل نفر‌ می رفت به کینه یِ دلشان هیچ دست رد نزدند دگر به هیچ زنی این چنین لگد نزدند امان ز غربت تو پایِ غم محک خوردی تو قبل فاطمه در کوچه ها کتک خوردی.. سید پوریا هاشمی *این همه شب گفتی حسین...یه شب نمیخوای بگی:حسن!؟ حسن آقاجان...برای شادی دل حضرت زهرا بگو... اگه امشب امام مجتبی امضا کرد، اگه اربعین با هم کربلا بودیم، اونجا هم میگیم: حسن جان!... ابی عبدالله خیلی گریه کرد کنار بدن داداشش امام حسن، فرمود:حسن جان! غارت زده به کسی نمیگن مال و اموالش رو بردند..غارت زده به من میگن که چون تو برادری رو از دست دادم، دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم... همینطور که داشت حسین گریه می کرد، امام حسن چشماش رو باز کرد، یه نگاه کرد، گفت:حسین جان! گریه نکن... در حالی دارم جان میدم که زن و بچه ام رو به تو می سپارم... مثل اینکه امام حسن اون روز خیمه های سوخته رو می دید، مثل اینکه دخترهایی که مقنعه هاشون آتش گرفته بود می دید، مثل اینکه می دید حرامیا دور ناموس حسین حلقه زدن... صدا زد:حسین جان!در حالی دارم جان میدم که هر وقت صدا میزنم "واعطشاه!" آب و شیر به دستم میدن... اما حسین جان!" لا یوم کیومک یا اباعبدالله..." هیچ روزی مثل تو نیست... فردا وقتی با تابوت امام حسن مقابل قبر پیامبر ایستادند، اون زنِ ملعونه گفت: نمیگذارم اینجا دفنش کنید، آقا ابی عبدالله یه نگاهی کرد، فرمود: یه روزی سوار شتر شدی و مقابل بابام ایستادی... امروز هم نمیگذاری جگر گوشه پیامبر رو کنارش دفن کنیم... می ترسم یه روزی با فیل بخوای به جنگ خانه ی خدا بری.. .عصبانی شد، گفت:ایستادید و به زن پیامبر خدا بی احترامی میشه، تیراندازا شروع کردند تیر زدن...* سینه ها از اَلَم افروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد *فردا اولین بار بود حسین از یه بدن تیر می کشید، یه ساعتی هم شد کنار نهر علقمه از چشمای عباس...یه ساعتی هم از گلوی شش ماهه.. یه ساعتی هم راوی میگه: خسته بود، عطش همه وجودش رو گرفته بود، یه گوشه میدان ایستاد، لحظاتی استراحت کنه، یه حرامی نزدیک شد، با سنگ به پیشانیش زد، دامن عربیش رو بالا زد خون پیشانیش رو پاک کنه، .سفیدی سینه پیدا شد، حرمله چنان با تیر به سینه ی ابی عبدالله زد، هر چه کرد تیر از مقابل بیرون نیامد، خم شد، تیر رو از پشت بیرون کشید...یا مظلوم یا غریب...* نیزه داران بر تنِ او تاختند پای تا سر غرق خونش ساختند *کاش یه نفر جلوی چشمای خواهرش رو می گرفت...اونقدر بی احترامی می کردند، زینب صدا میزد:"یَومٌ عَلَی صَدرِ النبی، یَومٌ علی وجهِ الثَّری..." ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•السَّلامُ عَلَیٰ وَلِیِّ اللّٰه... امام حسین اجرا شده روز اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج منصور ارضی ●━━━━━━─────── "السَّلامُ عَلَیٰ وَلِیِّ اللّٰهِ وَحَبِیبِهِ" *نیت‌ کن تویِ این زیارت اربعین، بگو‌: آقا! دومین زیارتِ اربعینم رو ان شاءالله تو کربلا بخونم، اینم یه آرزو است دیگه، زیارت اربعین * " السَّلامُ عَلَیٰ خَلِیلِ اللّٰهِ وَنَجِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَیٰ صَفِیِّ اللّٰهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَیٰ أَسِیرِ الْکُرُباتِ" *دورِ تو‌‌ رو گرفتن آقا! اول راه های خاکی رو بستن بعد راه های آبی رو، حالا حسین‌ مونده و اصحاب و یاران‌ و بنی هاشم‌...* "وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.اللّٰهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ ، الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ ، أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَاجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ ، وَأَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَیٰ خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ ،" *گفتن: آقاجان! خیلی تو این راه یاد یحیی پیغمبر خدا هستی، میشه علتش رو‌ بگید؟ آقا ابی عبدالله فرمودند: یحیی رو یه زنا زاده سر از تنش جدا کرد، اونم جلو پدر مادرش، منم یه زنا زاده سر از تنم جدا میکنه سئوال کردند: آقاجان! چرا ابراهیمِ صادق الوعد رو یاد میکنید؟ ابی عبدالله فرمودند: وقتی میخواستن بکشنش پوست سر و صورتش رو کندن ..* "فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ ، وَمَنَحَ النُّصْحَ ،وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ" *آقاجان! تو‌خونِ قلبت رو‌ دادی* "لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ ، وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا ، *اما اینا آدم‌ نشدن مغرور دنیا شدن *" وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنیٰ ، وَشَرَیٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ ،" *میگن وقتی یعقوب فهمید برادرا یوسف رو به چند درهم فروختن خیلی گریه کرد... داریم توی زیارت اربعین میگیم، آقاجان! اشرار تو رو با قیمت کمی فروختن، آخرتشون رو به دنیا فروختن، مَردِ داد میزد تو‌ کوفه میگفت: این همه زحمت کشیدم‌ تا کربلا رفتم، یک‌و نیم‌ درهم به من پول رسیده، ای اُف برشما اهل کوفه....* "وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّیٰ فِی هَوَاهُ ، وَأَسْخَطَکَ وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ ، " *کار به‌جایی رسید عوض اینکه ابی عبدالله امیر عالمِ، گفتن: یزید امیرالمؤمنینِ ،جاها عوض میشه حواست پرت بشه میبَرنت * "وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ ، فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛" *عاقبت خون تو‌ رو‌ ریختن، دردناکترش اینه به حریم‌خانواده تو بی ادبی کردن، به خدا این بچه ها که اومده بودن کربلا، تا به حال یه حرف زشت نشنیده بودن ..* "اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً.السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیاءِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِینِهِ ، عِشْتَ سَعِیداً،" *آقاجون خوب زندگی کردی، یه کاری کن ماهم اینطور زندگی کنیم * " وَمَضَیْتَ حَمِیداً ، وَمُتَّ فَقِیداً ، مَظْلُوماً شَهِیداً ،" *وقتی رسیدن پشت دروازه مدینه حضرت فرمود: ما نمیایم، بشیر تو برو اعلام کن، حضرت همون بیرون دروازۀ مدینه خیمه هاشون رو‌ دستور داد زدن، مجلس عزا درست کردن، غذا طبخ کردن، اهل مدینه زار میزدن، حضرت بالای منبر رفت حمد وثنای خدارو‌ گفت، خوب که حمد وثنای خدارو فرمود، فرمود: بابای من رو شهید کردن، بین دو نهر آب... یهو‌ خودش هم به گریه افتاد، صدا زد: مردم به خدا به دَرنده ها آب دادن، ولی به بابای من آب ندادن ...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ‌👇
. اربعین امام حسین اجرا شده روز اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج ●━━━━━━─────── "وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ ، وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ ،" *خدا عذابشونو زیاد کنه * "وَأَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتّیٰ أَتَاکَ الْیَقِینُ ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛" *امروز بهش بگو: آقا! من ناراحتم، اون عده راضی شدن وقتی شنیدن حسین رو‌کشتن، گفتن‌خوب شد!... ولی تو بگو: ما ناراحتیم، تا عُمر داریم برات گریه میکنیم ..* "اللّٰهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ والاهُ ،" *ای حسین جان! دیگه سال دیگه این برخورد رو با مانکن، ما طاقت نداریم، ایمانمون محکم نیست، دعوت کن ما بیاییم کربلا، دست خودته، واقعا همه مون بیایم، بریم اونجا عزاداری مزه میده اونجا بوی خاک کربلا وجودت رو‌ میگیره، حسین‌جان! سفارش مارو هم به اما زمان بکن... آقاجان! ما واقعا تو‌ این چهل پنجاه روز سوختیم، هنوز باور نکردیم اینقدر امام چهارم باسختی این بدن رو دفن کرد، نکه مثلا بگن بدن تیکه تیکه بود... جمع کردن؟ نه! این نیزهایی که از بدن به زمین فرو رفته بود، این شمشیرها این سنگها .. اونم تو‌ تاریکی.... لذا امروز که یه ذره گذشت بنی اسد دیدن این لشگر یزید و نامردا نیستن، بنی اسد اومد تا چشم‌حضرت زینب به اینا افتاد، گفت: ان شاالله خدا بهتون خیر بده، شنیدم داداشم روکمک کردید، دفن کردید، رفتید بوریا آوردید، حصیر آوردید. امروز کاروان آل الله وقتی حرکت کردن این زنها میدونی پرچمشون چی بود ؟ یه گهواره داغون رو‌ روی دست گرفته بودن، از میان قتلگاه تا علقمه سینه زنان میومدن... چرا میگی گهواره؟ گهواره رو‌آوردن، آقا جانم! عموم‌جانم! ببین آب ندادن به اصغر، همه نشستن دور قبرِ کوچیک‌عمو .. از چشای بچه ها خون‌ میچکه، میگن عمو‌چرا قبرت اینقده کوچیک شده ..حسین..* "وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ ، وَأَرْکانِ الْمُسْلِمِینَ ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ ،وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْویٰ ، وَأَعْلامُ الْهُدیٰ ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقیٰ ، وَالْحُجَّةُ عَلَیٰ أَهْلِ الدُّنْیا ، وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ ، وَبِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ ، بِشَرایِعِ دِینِی ، وَخَواتِیمِ عَمَلِی ، وَقَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ ، وَنُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّیٰ یَأْذَنَ اللّٰهُ لَکُمْ ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُّوِکُمْ ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ ، وَعَلَیٰ أَرْواحِکُمْ وَأَجْسادِکُمْ، وَشاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ ، وَظَاهِرِکُمْ وَبَاطِنِکُمْ ، آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ." اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦• زمزمه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری اجرا شده در ماهِ صفر سال ۱۳۹۷ •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• تویِ این بی کسیام ، تنهاییام یه نفر هست که برام همه کَسه کاری به هیچکی ندارم بخدا یه امام رضا دارم برام بسه .. غیرِ ذکرِ یا امام رضا که من دیگه ذکری رو بلد نیستم آقام نکنه یه وقت جوابمو ندی دیگه اینقَدام که بد نیستم آقام *آقام آقام این چشمارو ببند برو حرم امام رضا ..* هرجا از دست خودم خسته شدم آرومم کرده صفایِ حرمت دوباره دلم برات پر میزنه قربونِ کبوترایِ حرمت .. قربونِ کبوترایِ حرمت قربونِ این همه لطف و کرمت شنیدم سَجیةُ کُم الکَرَم شمارو رها کنم کجا برم *کبوترایِ دلُ بفرستیم .. اگرم نمیریم حرمشم کبوتر دلُ بفرستیم ..* دلمو کره زدم به پنجرت میخوام بیام به امیدی که بیای این گره ها رو واکنی تو که آخر گره رو وا میکنی ، امام رضا پس چرا امروز و فردا میکنی ، امام رضا امام رضا ، میدونی که با تو دلخوشم امام رضا ، آرزومه خادمت بشم قرارمون ، خدا بخواد بازم دم بابُ الجواد من دوست دارم ، یه آدم دیگه بشم اون که دلت میگه بشم ، منو کمک کن من دوست دارم ، عوض کنی حالِ منو نامه ی اعمالِ منو ، منو کمک کن حرم تو تنها سرپناهِ منه علم تو تنها تکیه گاهِ منه به امیدِ بخشش تو باز اومدم کرم تو بیشتر از گناهِ منه .. امام رضا ، میدونی که با تو دلخوشم امام رضا ، آرزومه خادمت بشم قرارمون ، خدا بخواد بازم دم بابُ الجواد . ۲