eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
129.2K
متن نوحه های عتبات و
05.زمینه_فکرشم نمی‌کردم.mp3
11M
🔳 (حضرت علی اصغر علیه السلام) 📜 فکرشم نمی کردم فکرشم نمی کردی 🖊به قلم و 🎙به نفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰متن روضه اربعین حسینی 🔸صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ،وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ”حسین جان…..” 🔸میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی؟ درروایت میگه:مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن،توقف می کنند،پشت سرشون رو نگاه می کنند، هر چی میگن:خانم وارد بهشت بشین، بهشت رو برای شما آماده کردن، همه منتظر قدوم شما هستن، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه، میگه: تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم. تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله. 🔸کامل الزیارات مینویسه: وقتی دور فاطمه حلقه زدی، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن. تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرده. حسین جان……. 🔰پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری، به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ، جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، حسین…. نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن، زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، آی حسین…. 🔰وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله، دست رو قبر گذاشت، خودش رو روی قبر انداخت، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن، شروع کرد با حسین در و دل کردن، اینقدر ناله زد بی هوش شد، کنار قبر روی زمین افتاد، آب به صورتش پاشیدن، جابر رو بلند کردن، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن،اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن؟ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب  سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن، با تازیانه و کعب نی ،حسین…. گفت: داداش! گودال پر از خون شد و ما سوی مدینه رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را یَا جَدّا، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا داداش این منو داره میکشه افسوس کمی رحم نکردند و ربودند پیراهن و عمامه و نعلین و عبا را جان از تن ما رفت در آن لحظه که دیدیم چوب و لب و دندان ِ تو و تشت طلا را 🔰این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده، این بچه ها پشت مخدّرات، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده، یه جا رو داره نشان میده، هی میگه: عمه جان زینب! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین، حسین
38.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ کوتاه_اربعینی ♦️شرح فقره مهم زیارت اربعین 🔸بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ و حَيرَةِ الضَّلالَةِ امام حسین اومده جان داده تا ما از جهل و ضلالت رها بشیم 🔸شارح استاد سید حسین مؤمنی
اسدی نور: . سینه زنی زینب س کوفه 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ چشم بازت محملم را می برد صوت قرآنت دلم را می برد ای مرا آرام جان/یا اخا قرآن بخوان یابن امی یاحسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ نیست از من عاشقی دل خسته تر نیزه دارت را بگو آهسته تر آفتاب کاملم /سایه کن بر محملم یابن امی یا حسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ ای هلال گم شده پیدا شدی آفتاب زینب ازهم وا شدی یااخا من زینبم/آمدهذجان برلبم یابن امی یا حسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ زائر حُسن توأم ای ماه من نیزه گردیده زیارتگاه من ای به چشمم داده نور/بوسمت از راه دور یابن امی یا حسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ گرد ره برگیسو وبرجامه ام زخم پیشانی زیارت نامه ام در زیارت اجرمن/لحظه لحظه زجر من یابن امی یاحسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ چند باید شیشهٔ دل بشکنم رخصتی تا سر به محمل بشکنم یاصداسم کن حسین/یا دعایم کن حسین یابن امی یاحسین۲ 🔷🔷🔷🔷🔷🔷______________ غم مخور گر رفت باغ یاس تو قاسم تو اکبر وعبّاس تو خواهرت هم سنگرت/دختزانت لشکرت یابن امی یا حسین۲ __________ کربلایی میلاد باباجانپور
. هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخل یابن رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمان گریان داری امروز برگشته ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه ی کوبنده و غرا بگویم ازانچه کردم با حرامی ها بگویم با " اسکتوا" یم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق ازخواهرت آیا شنیدی ؟ آن مارایت الا جمیلا را شنیدی ؟ در هر لباسی بنده ی شیطان غلط کرد هرکس که زد بر نیزه ها قران غلط کرد هرکس که شد همبازی حیوان غلط کرد از ابتدا نسل ابوسفیان غلط کرد اُف بر یزید و سفره ی نحس قمارش شخصا در آوردم دمار از روزگارش من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین عاشقی جانباز بودم با دست بسته صاحب اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قران بگیرد از بچه هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم رد کرد راه مرا خولی بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد ؟ رفتی و درد و غصه ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه ام داخل شد ای وای هم شعله ی غم می کشید از دل زبانه هم میرسید آب دهان از بام خانه خورد و خوراکم سنگ بود و تازیانه دارم نشانی از کبودی روی شانه چشمی به سوی دخترت چشمی به من داشت بیش از بقیه حرمله دست بزن داشت ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه ای لنگ و بدون سایه بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پر از نامحرمان بود  " اصلا خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" با رفتنت من ماندم و حال خرابم بی سرپناهی میدهد هرشب عذابم شد آستین پاره ام تنها حجابم باغیرت من ! زخمی بزم شرابم از برکت لطف خدا من دق نکردم حتما خودت کردی دعا من دق نکردم وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر ؛ بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالی رقیه می سوختیم از جای خالی رقیه از پا در اورده مرا مرثیه هایت دیگر به گوش من نمی اید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش میشد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم ✅علیرضا خاکساری شهریورماه ۱۴۰۲ .
🔻 سيد و ارزش گريه بر امام حسين صلوات‌الله علیه 🔻 🥀 مرحوم سيد بحرالعلوم رحمةالله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه و بر صلوات‌الله علیه تمام گناهان را مى‌آمرزد، فكر مى‌كرد. 🥀 در همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعد پرسيد: 🥀 جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته‌اى؟ و در چه انديشه‌اى؟ اگر مساله علمى است، بفرمائيد شايد من هم اهل باشم! 🥀 سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى‌كنم كه چطور مى‌شود، خداى تعالى اين همه ثواب به و گريه كنندگان بر حضرت علیه‌السلام مى‌دهد، یا مثلا در هر قدمى كه در راه بـرمى‌دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى‌شود و براى يك قطره گناهان و آمرزيده مى‌شود؟! 🥀 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مى‌آورم تا مشكل حل شود: 🥀 سـلـطـانـى بـه همراه درباريان خود به شكار مى‌رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده‌اى افتاد و بسيار گرسنه شد. 🥀 پس خيمه‌اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چـادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه عنيزه‌ای (بز شيرده) داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مى‌گرداندند. 🥀 وقـتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. 🥀 سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد و در نهايت از ايشان سؤال كرد: 🥀 اگر بخواهم ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ 🥀 يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد... 🥀 سـلطان گفت: هر چه بدهم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده‌ام، چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. و من هم بايد هر چه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. 🥀 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب حضرت علیه‌السلام هر چه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، را در راه خدا داد، پس اگر خداوند بـه و كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون كه خـدائيش را نمى‌تواند به علیه‌السلام بدهد، پس هر كارى كه مى‌تواند، انجام مى‌دهد، يعنى با صرف نظر از مقامات عالى خودش، به و كنندگان آن حضرت، درجاتى عنايت مى‌كند. در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن نمى‌داند. 🥀 چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد. 📕 العبقری‌الحسان، علامه نهاوندی .
🩸 و جانسوز اهل‌بیت علیهم‌السلام 🩸 🥀 هنگامی که در پایان اقامت اهلبیت علیهم‌السلام در فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند. 🥀 در این هنگام حضرت سکينه سلام‌الله علیها اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مقدس جهت حرکت داد و همگی در اطراف گرد آمدند. 🥀 فحضنت القبر الشريف وبكت بكاءً شديداً حتّى غشي عليها، فلمّا أفاقت جعلت تنشد وتقول: 🥀 علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شديداً گريست و به سختی می‌ناليد تا آنجا که از هوش رفت. 🥀 پس وقتی که به هوش آمد، اين ابياتی به این مضمون را زمزمه می‌کرد: رحلنا يا أبي بالرّغم منّا ألا فانظر إلى ما حلّ فينا ألا يا كربلاء أودعت جسماً بلا غُسْلٍ ولا كفنٍ دفينا ألا يا كربلاء أودعت نوراً لباري الخلق طرّاً أجمعينا ألا يا كربلاء أودعت كنزاً وذخر القاصدين الزّائرينا 🥀 ای پدر! به ناچار داریم از کنار تو می‌رویم. و حال تو بر آنچه که بر ما گذشته نظری کن. 🥀 ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. 🥀 ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می‌گذاریم. 🥀 ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می‌گذاریم تا ذخیره‌ای باشد برای کسانی که قصد این جا را دارند. 📕 ، ملا آقا دربندی رضوان‌الله تعالی علیه .
زبانحال زینب(س)با برادرش حسین(ع) ای غریب تشنه لب یادت بخیر لحظه لحظه روز و شب یادت بخیر کربلا دشت بلا شد یا حسین راس تو از تَن جدا شد یا حسین کربلا نور از دو چشمانم گرفت داغ سنگین شیره ی جانم گرفت ای شهید پاره تن یادت بخیر ای حسین بی کفن یادت بخیر تشنه بودی دشمن تو سیر بود دست دشمن نیزه و شمشیر بود در میان قتلگاه چنگت زدند جسم عریان بودی و سنگت زدند یوسف بی پیرهن یادت بخیر ای حسین بی کفن یادت بخیر خاک صحرا بوی ماتم دارد و... هر وجب یادی ز یک غم دارد و... هر کجایش یک نشان از یک شهید داغ های قد شکن دل را درید کشته ی خونین بدن یادت بخیر نازنینم عشق من یادت بخیر قتلگاه یعنی تو و پرپر شدن ظهر گرما تشنه لب بی سر شدن قتلگاه یعنی شکست استخوان سینه ای مجروح و جسم نیمه جان دیده بگشا ای شهید اشک و درد تا ببینی کربلا با من چه کرد زینب تو پیر شد از ماتمت خواهرت می میرد آخر از غمت ای غریب تشنه لب یادت بخیر لحظه لحظه روز و شب یادت بخیر کشته ی صد پاره تن یادت بخیر ای حسین بی کفن یادت بخیر کانال شعر، و، متن، مداحی عضوشوید 👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8
زبانحال حضرت زینب س روز اربعین بر سر تُربت سیدالشهدا ع در اسارت یا حسین برادرم یک زن زار و زمین گیر شدم اربعینی رفته و خودت ببین پای داغ تو چقدر پیر شدم کاش می مُردم و هرگز بی تو راهی شام بلا نمی شدم کاش بی سر می شدم به قتلگاه تا دَمی از تو جدا نمی شدم خاطرم هست تو با تشنه لبی دست و پا می زدی و لرزیدی من دلم کنده شد از سینه ی خود تا به روی کمرت غلطیدی یاد دارم که روی سینه ی تو قاتلت ضرب لگد می کوبید یاد دارم که تَنِ بی سر تو وقت مُردن چقدر می لرزید خاطرم هست همان تیره غروب که تَنت بازیچه ی اسبان شد یاد آن صحنه مرا خواهد کُشت بدنت به خاک و خون یکسان شد مثل روز است برایم آن شب که حَرم سوخت و من پرسه زنان در بیابان همه جا می گشتم خسته و تشنه پیِ گمشده گان من چهل منزل اسارت رفتم و تو بر نیزه مقابل بودی دست من از تو چقدر کوتاه شد و تو بر نیزه ی قاتل بودی منزلی بود یکی از یاران نیمه ی راه دگر جا زد و رفت دخترت نیمه شبی گریه کنان دست او خسته، کمی پا زد و رفت باز هم آمدم ای هستی من به سر خاک تو ای پاره بدن السلامُ یا حسین بن علی ای شهید سر جدای بی کفن کانال شعر، و، متن، مداحی عضوشوید 👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8