eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
.   💢 تو ربابی و "رَبِّ آب" شدی... 💢 دلمان را به کوک شور نواخت لحن شیرین "لای لای" رباب  آیه آیه علی اصغر بود سوره ی عاشقانه های رباب خانمی که تمامیِ جنت قطعه ای از حیاط خانه ی اوست "نور" و "توحید" و "قدر" و "شمس" و "ضحی" وصفی از شأن‌ بیکرانه ی اوست قلم ناتوان شعر کجا مدح قدیسه هایِ عرش نشین چقدر واژه ها کم آوردند پای وصفت، پر ُاستعاره ترین  ماه بانوی آفتاب نسب همدم آسمانیِ ارباب روی دیوار عرش حک شده است با خط جبرئیل نام رباب آسمان را تو دوختی به زمین در قنوت نمازهای شبت ای شفیعه، عروس فاطمه ای و همین بس که این شده لقبت مادر عشق، حضرت دریا تو ربابی و "رَبِّ آب" شدی در میان قبیله ی باران تو بر این منصب انتخاب شدی  مادرِ پهلوانِ شش ماهه خیمه خیمه پی چه می گردی؟ بند قنداقه اش که پیچیدی جامه ی رزم بر تنش کردی چشمهایش پر از رجزخوانی ست بچه شیر قبیله ی حیدر لشکر کوفه را بهم زده بود حضرت پهلوان علی اصغر همه از گریه هات فهمیدند پسرت نیت پریدن داشت خوب حس کرده ای دم آخر حنجرش میل به بریدن داشت هاجرِ کربلاییِ زینب وسط روضه هایتان باید مثل ام البنین به سر بزنی تا که اسم سه شعبه می آید آشنایی قدیمی ام بانو از گدایان درگهت هستم و دخیل حوائج خود را به نگاه کریمه ات بستم همه ی آرزوی من این است همه را با تو آشنا بکنم بغل تک تک حسینیه ها یک "ربابیه" هم بنا بکنم.... ✅محمد جواد مهدوی ✍ .
. 💢 یکسال گرچه سوخته ای زیر آفتاب 💢 با روضه خطبه خواند به لحن محن رباب زینب ترین روایت یک شیرزن رباب رویم ندیده روی سپیدم نموده ای با توست روی فاطمه در این سخن رباب یکسال گرچه سوخته ای زیر آفتاب در سایه ات نشسته بهشت عدن رباب با اینکه کربلا وطنش شد پس از حسین دیگر نماند بعد پسر در وطن رباب در مجلسی که مرثیه خوانش رقیه است زینب خطیب میشود و لطمه زن رباب در راه شام خیره به گهواره ی فراق گاهی سکینه است ولی عمدتا رباب بر نیزه رفته است ولی بی کفن که نیست قنداقه شد به قامت طفلت کفن رباب قربان سوز آذری روضه های تو "سولموش علیِّ اصغره لای لای دیَن رباب" بس کن عروس فاطمه از دست میروی تازه عروس را چه به لطمه زدن رباب سید ابوالفضل عصمت پرست ✍ .
. 💢 درود حق به عروس ابوتراب، رباب 💢 درود حق به عروس ابوتراب، رباب دل شكسته صدا مى زند رباب رباب به التماس حرم لب به آب زد آخر وگرنه از سر رغبت نخورد آب رباب تو كيستى كه حتى خود اسارت هم دخيل بست به دست تو با طناب، رباب چه شد كه هيچ كسى چهره تو را نشناخت چه كرد با تو مگر تيغ آفتاب، رباب قسم به آيه تطهير و غيرت عباس نبود جاى تو در مجلس شراب، رباب هر آنكه شرح وفاى تو را شنيد، نوشت: درود حق به عروس ابوتراب، رباب .
. سلام الله علیها ______ تو رفتی و بلا دیدم ولی باور نمی کردم حرم را مبتلا دیدم ولی باور نمی کردم به دست خاک نسپردم مگر چشمان بازت را سرت را از قضا دیدم ولی باور نمی کردم فقط جای تو را فهمید پشت خیمه ها، نیزه خودم این صحنه را دیدم ولی باور نمی کردم میان غارت خیمه تمام دلخوشی ام را به دستی بی حیا دیدم ولی باور نمی کردم نه قنداقه، نه گهواره، لباست را هم از سویی میان کیسه ها دیدم ولی باور نمی کردم چه جا خوش کرده ای مادر کنار حنجر سقا سر از تن را جدا دیدم ولی باور نمی کردم مرا دنبال خود منزل به منزل می بری با سر تنت را کربلا دیدم ولی باور نمی کردم گلوی نازک از تیر سه شعبه آب کِی خورده خودم دیدم چرا دیدم ولی باور نمی کردم الهی مرده بودم که تو را اینگونه سرگردان بدون دست و پا دیدم ولی باور نمی کردم تماشا می کنم وقتی لبت سرنیزه می نوشد از این غم دردها دیدم ولی باور نمی کردم ✍ .
مادرت بدجوری پژمرده علی می دونم چی تو رو آزرده علی حالا سیراب شدی روی دست من جای شیر تیر به گلوت خورده علی ...... من زدم روُ، دشمنت نظاره کرد بی حیا به حرمله اشاره کرد سفیدی گلوتو دید به خدا گوش تا گوشتو سه شعبه پاره کرد ..... حالا که سرت شده جدا علی نمی رم به سمت خیمه ها علی مادرت داره تماشا می کنه چی بگم که کشتنت چرا علی .... دیگه بعد تو با غصه لبریزم خیمه رفتن بی تو سخته عزیزم می خوام اینجا رد زخمت نَمونه خون تو به آسمونا می ریزم ....... ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات چرا خاموشه صدای گریه هات پشت خیمه قبر براتو می کَنم الهی بابا بشه علی فدات ..... چرا چشمات نیمه بازه پسرم نکنه که رمز و رازه پسرم مادرت داره میاد دق می کنه چرا داری خون تازه پسرم ...... گل آب نخورده ی کرببلا من دلخسته رو که کُشتی بابا می سپارم تو رو به خاک ای پسرم الهی نیفتی دست نیزه ها ✍ .
من ربابم که اسیر پسر فاطمه ام عاشقم عاشق جان و جگر فاطمه ام خاک پای گل حیدر ثمر فاطمه ام من عنایت شده از یک نظر فاطمه ام قلبم از قصه ی عشقی ازلی می گوید هر طپش نام حسین بن علی می گوید موج طوفان زده بودیم که آرام شدیم ما سر سفره ی آزادگی اطعام شدیم با مسیح آمده و عاشق اسلام شدیم "اشهد انّ علی" گفته و خوشنام شدیم پدرم شیعه شد و بنده ی مدیون علی همه ی ایل و تبارم شده مجنون علی قطره ای بودم و خود را دم دریا دیدم وصل دریا شدم و عرش معلی دیدم از همان روز که آقای خودم را دیدم من خدا را به جمال گل زهرا دیدم عشق مصداق صریح است... حسین بن علی به خداوند، مسیح است حسین بن علی آمدم خادمه ی حضرت دلبر باشم محو آن دلبر رویایی محشر باشم دم به دم محضر آن خیر مکرر باشم شد نصیبم که به جان علی همسر باشم شده لبیک حسین، زمزمه ام شکر خدا من عروس علی و فاطمه ام شکر خدا شوق من بسته به لبخند امامم شده است حاصلم حاصل پیوند امامم شده است دامنم مهد دو فرزند امامم شده است خانه ام خانه ی دلبند امامم شده است ساکن عرشم و دلبسته ی آقا هستم خانه دار پسر حضرت زهرا هستم خاندان علوی سایه ی روی سر من بهتر از جان من اند و همگی سرور من شد فقط امر امامم همه ی باور من رهرو راه ولایت شدن این گوهر من الگوی زندگی ام بوده جلیله زینب خواهر شوهر من کیست...عقیله زینب نفس گرم سکینه است به جانم شیرین دخترم مثل حسین است برایم تسکین دست های پسرم بال جواب آمین دست خالی نرود از دم این در مسکین من که شیعه شده ی جذبه ی حیدر هستم مادر باب حوائج علی اصغر هستم افتخارم شده که همسر ارباب شدم حاجی همسفر کعبه ی اصحاب شدم کربلا رفتم و صد حیف که بی تاب شدم آب را بستن و با زخم عطش آب شدم پسرم را چقدر تشنه به میدان آورد همه گفتند حسین مصحف قرآن آورد حرمله خیر نبیند که گلم را سوزاند بند قلب به جگر متصلم را سوزاند با سه شعبه چقدر جان و دلم را سوزاند گلوی تشنه برید آب و گلم را سوزاند روی دستان پدر حنجر اصغر وا شد باز هم تازه غم علقمه و سقا شد پشت خیمه پسرم را به دل خاک گذاشت مشتی از خاک روی آن گلوی چاک گذاشت پر قنداقه به آن دیده ی نمناک گذاشت کربلا داغ به قلب همه افلاک گذاشت خاک شد با پسرم آرزوی دیرینم دارم ای وای سرش را روی نی می بینم .
. معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا و لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن! .
. من در این زندان به جرم عشق یار افتاده ام بهر حفظ دین و کسب و افتخار افتاده ام در مقام سرنوشتم چاره جز تسلیم نیست برگ زردم در مسیر جویبار افتاده ام یوسفی هستم که از جور و جفای ظالمان کنج زندان با دو چشم اشکبار افتاده ام من حسینی مذهبم کز بهر ارشاد بشر گوشه ی محبس حزین و بی قرار افتاده ام من امام هفتمینم کز پی ترویچ دین بی کس و تنها در این زندان تار افتاده ام من گلی از گلشن آل رسولم کز ستم با رخ پژمرده ای در پای خار افتاده ام محرم رازم به غیر از کنده و زنجیر نیست کاین چنین بی مونس و بی غمگسار افتاده ام مرغ بی بال و پری هستم که از جور عدو اندر این کنج قفس دور از دیار افتاده ام شد دل شوریده از این ماتم عظمی حزین کاندر این محبس غریب و دلفکار افتاده ام. (ره) ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدینه وقت خداحافظی شده با تو دگر به کوچه نبینی عبورِ ما را تو از این پس، آیه‌ی نیلی به کربلا دارم حدیث صورت و سیلی به کربلا دارم از این به بعد خیامم، به شعله بنشیند غلاف و تیغ و نیامم، به شعله بنشیند از این به بعد مسیرم، به قتلگاه افتد که راه طفل اسیرم، به قتلگاه افتد از این به بعد ندارم، امان به بحر و بری نه بر تن است مرا کهنه پیرهن، نه سری از این به بعد، نه معجر بماند و نه لباس بگو که چشم تو روشن، امیر من، عباس! □ □ □ اَلا امیر سپاهم! در این شب تاریک گذر کنید نهانی، ز کوچه‌ای باریک قرارمان همگی هست، با رسول الله وداع آخرمان است، با رسول الله که جدِ اَطهرمان، خود به گوش من فرمود: شبانه رو سوی کرب و بلا نمایم، زود خدا اراده نموده، که کشته‌ام بیند به روی خاکِ عطشناک، تشنه‌ام بیند خدا اراده نموده اسارتِ زینب ز اهل کوفه ببیند، جسارتِ زینب بگو به اهل حرم، گرچه خود سبکبارند لباس و چادر و معجر زیاد بردارند صغیره های حرم صیدِ نقشه می‌گردند تمامِ یاس رُخانَم، بنفشه می‌گردند مرا نه خواهرِ من، در عبا کند پیدا میان تیغ و سنان و عصا کند پیدا سرم به نیزه رود، خواهرم به همراهم به شام و کوفه رود، کاروانِ پر آهم عزا و بزمِ شراب و اسیریِ زینب میانِ طشت طلا، چوب خیزران بر لب هجومِ تهمتِ بیگانگان به هیزی، آه حریمِ عصمتِ آل علی، کنیزی، آه دفاع از حرم اهل‌بیت، نزدیک است که انتقامِ غمِ اهل‌بیت، نزدیک است ✍ .