eitaa logo
مسجدآیت‌الله‌املایی/کانون‌فرهنگی–قرآنی‌مسجدقائمیه
327 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
251 فایل
✔ارتباط با مسئول کانال: @emlaeeadmin ✔هرگونه کپی‌برداری از کانال کاملاً آزاد و بدون اشکال شرعی می‌باشد. 🔸️ اخبار و مطالب مذهبی 🔹️ اطّلاع‌رسانی مراسمات مذهبی 🔸️ ارائه مطالب (متن و کلیپ‌های کوتاهِ صوتی و تصویری) با موضوعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰چندبار رفتین جمکران و از آقا فرج خودشو خواستین عوض خواسته‌های مادی و دنیوی؟ زیاد دعا کنید برای فرج، که این فرج خودتونه... 🆔 @emlaee
🍃یا صاحب الزمـــــان🍃 حال مادنیانشینان بی تواصلاً خوب نیست بی تو در دنیاے ماجز فتنه وآشوب نیست باغ هاے این حوالی را همه سرمـــــا زده دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست بی تو آداب مسلمـــانی دگرگون گشته است شیعه ےاین روزهاچندان به تومنسوب نیست 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🆔 @emlaee
بوی عطریاس داردجمعه ها وعده دیـدار دارد جمعه ها جمعه ها برعاشقان آیینه است وعده گاه عاشقان آدینه است جمعه ها دل یاد دلبر میکند نغمه یابن الحسن سر میکند سلام برصاحب جمعه سلام برفرزندرسول خدا سلام برفرزندنبأعظیم علی سلام برفرزندصراط مستقیم سلام برمنتقم خون مقتول کربلا سلام برمضطری که دعای همه خلق پریشان عالم هستی را اجابت میکند 🆔 @emlaee
📌 معلم قرآن... 🔸 پیرزن قدی خمیده و چهره‌ای خندان و دوست‌داشتنی داشت. تصویر درون قاب عکسی که در آغوش داشت را بوسید و قرآن را برداشت. پرسیدم: «مادر این عکس پسرتونه؟» چشمانش خیس شد و با صدایی لرزان گفت: «نه دخترم، عکس نوه‌مه.» به عکس نگاه کردم؛ چشمان جوان می‌خندید، جوری که انگار همان‌جا حضور داشت. پیرزن سفرهٔ دلش را گشود: «می‌خواست بره جبهه اما من اجازه نمی‌دادم. خیلی اصرار می‌کرد اما راضی نمی‌شدم. یک روز بهش گفتم: هر وقت بهم قرآن خوندن یاد دادی، می‌ذارم بری. از همون روز شروع کرد و بهم سواد یاد داد. اونقدر قشنگ و با‌حوصله، که تو یک ماه، همه چی رو یاد گرفتم.» 🔹 آهی کشید و با گوشه روسری، اشک چشمانش را پاک کرد و ادامه داد: «روزی که می‌خواست بره جبهه، بهم گفت: یادت نره‌! قول دادی به همه این محله قرآن یاد بدی و بشی معلم قرآن و برای امام زمان سرباز تربیت کنی.» پیرزن لبخندی زد و قرآن را گشود. در جواب چشمان مهربانش، لبخند زدم و گفتم: «از اهل محل شنیدم که شما معلم قرآن بی‌نظیری هستید.» 📖 🆔 @emlaee
🔵 خوشا لحظهٔ دیدار 😊 🌟 رســـول خدا (صلی الله علیه و آله): ✨ خوشا به حال کسی که مـهـدی علیه السلام را ببیند، و خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و خوشا به حال کسی که به او اعتقاد داشته باشد. 🌺 اگر چـــه حُسن فروشان به جـلوه آمده‌اند، 🌺 کسی به حسن و مـلاحت، به یار ما نرسد... 📚 کتاب چهل حدیث مهدی موعود (عج) 🆔 @emlaee
🔹عاشق واقعی 🔸مرحوم شیخ رجبعلے خیاط میفرمود: در نیمه شبے سرد زمستانے در حالے که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتداے کوچه دیدم که در انتهاے کوچه کسے سر به دیوار گذاشته و روے سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانے دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنے ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستے ! برف، برف ! روے سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خداے ناکرده مے میرے!!! جوان که گویے سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره اے به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه اے! فهمیدم " عاشـق " شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده اے پیرمرد! آیا تو هم عاشـــــق شدے؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! " عاشق مهدی فاطـمه " ولی اکنون که تو را دیدم چگونه براے رسیدن به عشقت از خود بے خود شدے؛فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایے بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!! 🍃🍃🍃 🍃خواستم نزدیک‌تر باشم به آقایم نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد 🍃خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد 🍃ندبه‌های جمعه را هی خواب می‌مانم ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد 🍃ظاهراً ذکر تو را می‌گویم اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم نشد 🍃راه دیدار تو این بار از حرم شد باز، حیف خواستم تا محضر تو با سرم آیم نشد 🍃گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسن سر به خاک مقدمت ای یار می‌سایم، نشد 🍃دائماً می‌چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هر بار، پروایم نشد 🍃کربلایم دیر شد، دارم خجالت می‌کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد؟ 🆔 @emlaee
‏آیت‌الله مصباح یزدی: نه تنها ایشان حیات دارند، بلکه از حال ما، مشکلات ما، اعمال خوب و بد ما آگاه میشوند؛ اما متأسفانه در بسیاری از اوقات، ما از توجه به حضرت غافلیم.. 🆔 @emlaee
💢احترام آیت الله بهجت به ده ساله صبح ، وقتی مجلس روضه در خانه برگزار می‌شد، همان جلوی در می‌نشست. هرکس وارد می‌شد، جلوی پای او می‌ایستاد و با خوشرویی از او  استقبال می‌کرد؛ فرقی نداشت چه کسی باشد. اگر کودک بود، برایش دعایی می‌خواند و نوازشش می‌کرد. گاه می‌گفت روضۀ علی‌اصغر علیه‌السلام بخوانند. یک روز جمعه، در بین در باز شد، آقا برخاست و دست بر سینه، احترام گذاشت. نگاه که کردم کسی را ندیدم! تعجب کردم! آقا که نشست، تازه متوجه شدم وارد شده بود که به‌نظر، بیش از ده سال نداشت. 📚این بهشت، آن بهشت، ص۵٧؛ بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان آیت‌الله بهجت 🆔 @emlaee