هدایت شده از پارکدوبل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬گزینش سفارت چین
🖊بهتر نیست یه سفیر با تجربهتر برای مهمترین شریک تجاری کشور انتخاب کنید؟
@parkedoble ✅
هدایت شده از پارکدوبل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناعدالتی یعنی این که خیلی از باشگاه ها درآمدشون با خرجشون همخوانی نداشته باشه و زیان ده باشن اما همچنان بازیکنان و مربیان میلیاردی به کار بگیرن بعد یه کارگر باید با حقوق زیر خط فقر زندگیشو سپری کنه
@parkedoble ✅
📚 داستان کوتاه
یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود:
«شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت خواهیم کرد»
راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ...
با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟»
پیش خدمت با خنده جواب داد:«چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست.»
نتيجه اخلاقی :
ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ...
انتخاب ها را جدی بگیریم در قبال آیندگان مسئولیم
@emptyy
📚پوستین شبانی
« ایاز» به علت توجه و علاقه ی وافر سلطان محمود به او، به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود.
یک بار نزد سلطان بدگویی کردند که ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید، به منزلی می رود و گویا از کسی دستور می گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخص می شود، سر راه به همان منزل می رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می دهد.
سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند. ماموران وقتی وارد آن منزل شدند، دیدند تنها یک اتاق دارد که در آن اتاق، یک پوستین شبانی به میخ آویزان است… خبر را برای سلطان آوردند… ایاز که به خدمت سلطان آمد، سلطان قضیه را از او پرسید.
ایاز گفت: آنچه در آن اتاق آویخته است، پوستین شبانی من است که قبل از آشنایی با سلطان بر تن داشتم و چوپانی می کردم. هر روز قبل از آنکه به دربار بیایم، به آن اتاق می روم و آن پوستین را بر تن می کنم و به خود می گویم« ایاز، خودت را گم نکنی و فراموشت نشود که تو همان چوپان فقیر و بی کسی؛ هر چه داری از برکت سلطان است.» شب هم یک بار دیگر همین را به خود یادآوری می کنم تا خودم را گم نکنم و حق سلطان را فراموش نکنم.
نتیجه: چه زیباست به یاد داشته باشیم که هر چه داریم از لطف و کرم خداست که سلطان ماست.
@emptyy
داستانک:
فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد.
پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد.
آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد:
پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد.
انوار نعمانیه ، ص ۳۵۴٫
@emptyy
هدایت شده از پارکدوبل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تئاترها در ایراناند؟
وضعیت جوریه که نمیشه با خانواده رفت تئاتر. هرکاری داخل فیلم و سریال نمیشه کرد را داخل تئاترها انجام میدن
@parkedoble ✅
هدایت شده از علی خان آبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴قیمت سوخت به پلک زدنی میره بالا اما هار هار میخنده چون اونجا ترکیه ست
🔹اگه ایران بود که بالا تا پایین نظامو فحش میدادن
@alikhanabadi
🎥 صحنههایی از زندگی متمدن غربی در باغ اروپا!/ حاوی صحنههای خشن
@emptyy
هدایت شده از کافه بهلول (طنز سیاسی)
🔥چاشنی غذایتان را به ما بسپارید🔥
تا به حال هرچی ترشی انبه خریده بودی و به دلت نبوده 😏
یا ترشی هایی که قبلا خریدی اون جور که باید برات کیفیت و مزه نداشته بذار کنار😊
به 💥انبه جنوب💥سر بزن و ترشی های انبه اش رو ببین ، بخر ، تست کن و مشتری دائمی شو ✌️👇👇
https://eitaa.com/hormozgan_minab
هدایت شده از علی خان آبادی
البته فقط خوبیش اینه اونجا از ترس قانون جرأت نداری فحاشی کنی!
یا حتی عکسشون رو منتشر کنی!
@alikhanabadi
هدایت شده از احادیث زندگی
※مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۵
| ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما |
روز پنجم | ضَحّاک بن عبدالله مشرقی
※ ضحاک از "گزارشگران" واقعه کربلا در کوفه است. طبری نقل کرده است ضحاک در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کرد.
امام حسین(ع) او را به یاری خود خواند. وقتی ضحاک عذر خواست، امام علیهالسلام علت عدم همراهیاش را جویا شد.
• ضحاک دعوت امام را ✘ #مشروط ✘ قبول کرد و گفت: «من فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی که از تو دفاع کند - در کنارت - نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم». امام علیهالسلام پذیرفت. (اوج رحمت امام برای نجات یک نفر)
• ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعتهای بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد.
او وقتی که دید سپاه بنیامیه به دستور عمر بن سعد اسبهای یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمیآورند، اسب خود را در خیمهای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت.
• ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام علیهالسلام، دو نفر از دشمن را که پیاده میجنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل بیت پیامبر صلواتاللهعلیه، بهترین پاداشها را به تو ارزانی دارد.»
※ وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شدهاند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز "سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی" باقی نماندهاند، خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟
حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ (رحمت امام به کسی که از میدان میگریزد)
• ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و به همین جهت بود که پیاده میجنگیدم.»
پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت.
ـــــــــــــــــــــ پ . ن :
تسلیم، شرط عشق است!
و عاشق، شرط نمیگذارد!
اگر شرایط اینطور باشد هستم!
و اگر آنطور باشد، من نیستم!
تسلیم، شرط امنیت امام است، و ما در نقطهای، دیگر برای امام خطرناک نیستیم، که به عشق میرسیم!
عاشق چیزی به نام #شرط نمیداند!
اینجا را میتوانم، آنجا را نمیتوانم، ندارد!
عاشق میماند و "ماندن" برایش موضوع اصلی است ... "ماندن" تمامِ شرط است برای او!
من فقـــط میخواهم که باشم زیر سایهات همین!
هر طور که باشد / هر کجا که باشد /
فقـــط باشم ! (فمعکم، معکم، لا مع غیرکم)
اگر اهل شرطیم!
اهل "با این کمبود نمیتوانم"
اهل "با این اوضاع نمیمانم"
اهل "انتخاب نحوهی ماندن"
امام را به چشم سر هم که ببینیم، ضحاک درونمان شرط میگذارد برایش!
و بالاخره از همراهی امام، میگریزیم!
✘ آری #همه_نمیرسند !
فقط آنهایی میرسند که قصدِ رسیدن دارند در هر حال و اوضاع و شرایطی!
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
@ahadiis
هدایت شده از پارکدوبل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غربیا همه کاراشون درسته مثل این آسفالت منعطف تورنتو که در دنیا همتا نداره
@parkedoble
هدایت شده از علی خان آبادی
روضه هوشمصنوعی | برخورد تیر سهشعبه با گلوی نوزاد چه میکند؟!
@alikhanabadi