25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #خاطرات_شهید
#شهیده_نسرین_افضل
روزه دهم توسل به شهدا
🌹ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که میخواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش میرسید، نزدیک ماشین نسرین گفت: بچهها شهادتینتون را بگید. دلم شور میزنه. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: توی تب میسوزی، انگار توی کوره هستی. دلشوره ات هم به خاطر همینه. ما که تب نداریم شهادتین را نمیگیم، فقط تو بگو نسرین جان.
🇮🇷 خنده روی لبها یخ زد، همگی سوار ماشین شده بودند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را میگفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد.
و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد. نسرین شهید شده بود.
⬅️ شما هم در ثواب همراهی دیگران در چله توسل به شهدا شریک شوید 🔻
🌀امتداد (توسل به شهدا)
@emtedade
🌀قطعه چهل شهدا گمنام
@ghete_40