eitaa logo
امتداد نور
81 دنبال‌کننده
234 عکس
254 ویدیو
13 فایل
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌷 (کانال راهیان نور مجازی بسیج دانش آموزی استان مرکزی ) راه ارتباطی با مدیر کانال : @leader57
مشاهده در ایتا
دانلود
📍از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می‌رفت تا از دکه یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوه‌های له شده‌ را در پاکتش می‌ریخت. شهید رجایی بعدها گفت دکه‌دار پدر شهید و نیازمند بود، این میوه‌ها را می‌خریدم که کمکی به او شده باشد روزگار عوض شده، اما کاش یکی مثل او رئیس‌جمهور شود. @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری از کوثر راهزانی واحد بسیج قدس حوزه فهمیده ۲ اراک @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
💦 با درود، یک رزمنده قدیمی دیروز و پیر خانه نشین امروز که دیگر در این هیاهوی روزگار کسی با او کاری ندارد تشبیه جالبی کرده که قابل تامل است . چه خوب بود که دوربین بود ! اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان رو مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد . خدا رو شکر دوربین بود! دوربین بود که ثبت کنه این رشادت‌ها رو ! اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال ، مین فسفری رو محکم تر بغل میکردن ، مین ها به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد ! داغ بود ، خیلی داغ ، مین فسفری منفجر میشد ، فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب میشه و شعله ور میشه . *_ بچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر میکردن و فسفر به تن این بچه ها میچسبید و با هیچ وسیله‌ای خاموش نمیشد و آنها میسوختن ... _* *_میسوختن ... _* *_میسوختن .... _* *_و باد صبح ، خاکستر این بچه ها رو با خودش میبرد ...... _* *_کی فهمید ؟؟؟؟_* _* کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟ *_ *_کی میدونه که کی سوخت !!!!!_* *_کی میدونه چرا سوختن وحتی داد نزدن. . . !!،، سوختن پودر شدن خاکسترشان در هوا پخش شد ، ولی عملیات نباید لو می رفت ، اما تو اون بیابان و میدون مین ، زیر نور ماه ، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها ، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن ! اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن رو دیدیم ! خدا رو شکر دوربین بود! یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن ، تیربار و آرپی‌جی روی دوششون میزاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن ، جوری پائین میومدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست ! حیف اونجا دوربین نبود! اونجایی که بچه های تیم ملی باغیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه ! خدا رو شکر دوربین بود! یه روزهایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه و آبادان ، همین جوون های بیست 25 ساله ، جلوی موتور جنگی عراق ، جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دشمن دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه ! اونجا راوی تو شلمچه و آبادان میگفت ، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون میرفت و برنمیگشت ، آخه صحبت ناموس و وطن بود ! ای کاش ، ای کاش دوربین بود ما میدیدیم مردامون چجوری جنگیدن ! یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها ، گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود ! یه جاهایی بود سه نفر بودن و دو تا ماسک ! یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط میزدن ! یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین افقی گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه ، هرچیزی که ارتفاع داشت و از زمین بلند می شد رو درو میکرد ! ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن ، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن ! قهرمان بود ! ولی دوربین نبود ! خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود . گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد . گفت: مثل حالا رقابت بود؟ گفتم : آری. گفت : در چی؟ گفتم :در خواندن نماز شب. گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ گفتم: در توفیق شهادت. گفت: جرزنی بود؟ گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات . گفت: بخور بخور بود؟ گفتم: آری . گفت: چی میخوردید؟ گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂 گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫 گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠ گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه . گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان سکوت کرد و چیزی نگفت... 🌹ياد و خاطره رزمندگان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد. @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
📚 🎊حسن تهرانی مقدم (۱۳۹۰_۱۳۳۸)از فرماندهان دوران جنگ عراق و ایران است. او فرمانده جهاد خود کفایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که بر اثر انفجار در پادگان امیر المومنین شهرستان ملارد شهید شد.🥀🕊 این کتاب صد خاطره ی کوتاه از مردی است که با آرزوهای بلند برای کشورش اقتدار به ارمغان آورد.🍃🌹 خاطرات و یاد شهید حسن طهرانی مقدم هنوز هم در قاب چشم خیلی ها جا مانده است و هرکدام به زبان دل خود آنچه از او دیده اند را می گویند.🎈 صد خاطره کوتاه از مردی که تکه های پازل تصویرش هنوز برایمان کامل نشده و مرادش به حق درباره اش گفته است که او سردار عالی قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی ادعا @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری از گروه تولید محتوای دبیرستان حضرت فاطمه الزهراء سپاه ۲_اراک @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🚨 روایت شنیدنی رهبرانقلاب از تاثیر شخصیت شهید بر ایشان ✍ ۲۷ دی ماه سالروز نواب صفوی @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
‍ 🌷کرامات شهدا🌷 ❄️بیا شلمچه❄️ فرزند شهید ملکپور که بعد از تولد پدر به دنیا آمد می‌گفت: سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم. یک شب پدر به خوابم آمد و گفت: بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم. حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد. گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا. از خواب بیدار شدم. تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم رفتم بانک. شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم: این حساب را میخواهم ببندم. متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد. وقتی تعجب من را دید گفت: شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید... آن سفر یکی از عجیبترین سفرهای زندگی من بود. هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم... 📚برگرفته از کتاب دیدار با ملائک اثر گروه شهید هادی. @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
29.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تهیه و تنظیم زهرا ثامنی واحد شاهد فاطمه الزهرا حوزه فهمیده ۲ اراک @emtedadenoor 🕊🌸 ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈