eitaa logo
💜انتظار فرج💜
82 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
12 فایل
گنـاه‌یعنـی : انا لـا منتظر‌ المـہـدی :)همینقـدر صریـح 💔 ˢⁱⁿ ᵐᵉᵃⁿˢ ⁱ ᵃᵐ ⁿᵒᵗ ʷᵃⁱᵗⁱⁿᵍ ᶠᵒʳ ᵐᵃʰᵈⁱ(ᵃˢ) ˢᵒ ᵉˣᵖˡⁱᶜⁱᵗ شرایطمون😌↓ @sharayet_en_t_zar خادمان🖇↓ @zohurenazdik @bia_gol_e_zahra «ناشناس»↓ payamenashenas.ir/Entezar_faraj متحد: @zivaralatarzan
مشاهده در ایتا
دانلود
از زور عصبانيت😡 كارد مي زدن خونم در نمي اومد، همينطور به دروديوار مشت مي زدم👊🏻. نيم ساعت نشستم و وقتي كمي آروم شدم. راه افتادم كه برم بيرون. جلوي در ورزشگاه همان حريف فينال ابراهيم رو ديدم كه با مادر و 🧕كلي از فاميلهاشان دور هم ايستاده بودن و خيلي خوشحال بودن😍. يكدفعه همان آقا من رو صدا كرد . برگشتم و با اخم گفتم :" بله ؟"😠 آمد به سمت من و گفت : "من متوجه شدم شما رفيق آقا ابرام هستيد،درسته ؟ " 🙂 با عصبانيت گفتم: فرمايش؟🤨 ادامه داد : "آقا عجب رفيق با مرامي داريد . من قبل مسابقه به آقا ابراهيم گفتم شك ندارم كه از شما مي خورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادرم 🧕وبرادرام 👱‍♂اون بالای سالن نشسته اند،مواظب باش ما خيلي ضايع نشيم ".😅 بعد ادامه داد : "رفيقتون سنگ تموم گذاشت نمي دوني مادرم چقدر خوشحاله "😍 هم گريه اش گرفت😢 و گفت : "من تازه ازدواج كردم و به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نمي دوني چقدر خوشحالم."😃 من هم كه مانده بودم چي بگم كمي سكوت كردم و گفتم : "رفيق جون ، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي كشيدن اين كار رو نمي كردم. اين كارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه."🙃 از آن پسر خداحافظي كردم و نيم نگاهي به اون پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حركت كردم. بين راه به كار به کار ابراهیم فکر میکردم 🤔 اينجور گذشت كردن اصلا با عقل جور در نمي ياد . با خودم فکر میکردم که پورياي ولي وقتي فهميد كه حريفش به قهرماني تو مسابقه احتياج داره و حاكم شهر، اونها رواذيت كرده، به حريفش باخت اما ابراهيم... ياد تمرين هاي سختي كه ابراهيم توي اين مدت كشيده بود افتادم و به ياد لبخندهاي😇 اون پيرزن و اون جوون، يكدفعه گريه ام گرفت😢 .عجب آدميه اين ابراهيم!❤️