eitaa logo
پای ولی می مانیم
86 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
12 فایل
به نام خدا باسلام واحترام،به فعالیت خود ادامه خواهیم داد با هدف ولایتمداری، جهاد تبیین و بصیرت افزایی https://eitaa.com/enghelab_basirat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹جنگ و جنگ‌هراسی یک فراگیر در مورد «» وجود دارد و آن اینکه طی سال جمهوری اسلامی، در تمام این سال‌ها وعده را ظرف فردا یا چند روز دیگر داده‌اند! مشابه همین در مورد یک وجود دارد؛ البته با کمی تفاوت. آنها طی سال گذشته همیشه ادعا کرده‌اند کشور در قرار داشته و آنها را برداشته‌اند. خرداد این جریان برای اولین‌بار توانست مورد حمایت خود یعنی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران برساند؛ مدتی بعد آنها و مدعی شدند با حضورشان در ، از سر کشور برداشته شده است: «به دلايل گوناگون در عرصه ، ايران در کامل و حتي کشور در نظامي خارجي قرار داشت [...] اما دوم 76 همه اين تهديدها را از بين برد.» با این حال تقریبا یک سال بعد، دور کردن از کشور؛ خودشان جنگ دادند. شهریور پس از به ایران در و ایرانی، جلسه با ریاست تشکیل و تصمیم نهائی مبنی بر نظامی ایران به گرفته شد. در غیاب روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی که در سفر حج حضور داشت) صورت‌جلسه را در آخرین شب تنظیم و شورا را برای اخذ تأییدیه حدود ساعت #2 بامداد به دفتر انقلاب ارسال کرد. زود، ساعت #7 وقتی او به دفتر یک روی قرار داشت که مشخص بود از طرف و در ساعت ارسال شده است. رهبر انقلاب بود و نیاز به هیچ نداشت: «.»... 👈ادامه دارد 🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید
❣️﷽❣️ 🌴🌹 🌹🌴 ⃣ 6 ـ : روز 25 ماه صفر، جمعه بيمارى پيامبر سخت شده است، تب او بسيار شديدتر شده است، سمّ در بدن او اثر نموده و رنگ او زرد شده است. او دلش مى خواهد تا آخرين سخنان خود را با مردم داشته باشد. او از اطرافيان خود مى خواهد تا هفت سطل آب از چاه بكشند. او دستور مى دهد تا اين آب ها را بر بدن او بريزند تا شايد از شدّت تب كم شود.10 پيامبر به سوى مسجد مى شتابد. مردم همه در مسجد جمع مى شوند... پيامبر به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "من به زودى به ديدار خداى خويش خواهم رفت... من دو چيز گرانبها را براى شما به يادگار مى گذارم. و خود را در نزد شما به مى گذارم... مبادا بعد از من از برگرديد و به هوا و هوس خود عمل كنيد، ، ، من و من است.11 7 ـ : روز 27 ماه صفر، يكشنبه هاشم به ديدار پيامبر آمده اند، پيامبر گاه بى هوش مى شود و گاه به هوش مى آيد.12 پيامبر چشم خود را باز مى كند، به ، عموى خود مى گويد: "عمو جان، آيا حاضر هستى تا وصيّت هاى مرا انجام دهى و قرض هاى مرا ادا كنى؟". عبّاس نگاهى به پيامبر مى كند و مى گويد: "من چگونه خواهم توانست از عهده اين كار مهم برآيم؟". پيامبر بار ديگر سخن خود را تكرار مى كند و عبّاس همان جواب را مى دهد. اكنون، پيامبر رو به على(ع) مى كند و مى فرمايد: "اى على، آيا حاضر هستى تا به هاى من عمل كنى و هاى مرا پرداخت كنى". على(ع) جواب مى دهد: "بله، پدر و مادرم فداى شما باد، من حاضر هستم تا به وصيّت هاى شما عمل كنم".13 پيامبر از روى خوشحالى با صداى بلند مى گويد: "اى على، تو در دنيا و آخرت برادر من هستى، به راستى كه تو جانشين و من مى باشى". اكنون پيامبر را مى طلبد و به او چنين مى گويد: "اى بلال، برو و شمشير ، زِره ، عمامه و پرچم مرا بياور". بلال از اتاق بيرون مى رود و بعد از لحظاتى... پيامبر رو به على(ع)مى كند و مى گويد: "اى على، اين وسايل را از بلال تحويل بگير و به خانه خود ببر".14 8 ـ : روز 27 ماه صفر، يكشنبه نازل مى شود، او به پيامبر چنين مى گويد: "اى محمّد! دستور بده تا همه از اتاق خارج شوند و فقط على(ع)بماند". پيامبر از همه مى خواهد تا اتاق را ترك كنند. جبرئيل رو به پيامبر مى كند و مى گويد: "اى محمّد! خدايت سلام مى رساند و مى گويد: "اين بايد به دست و جانشين تو برسد"".15 پيامبر رو به على(ع) مى كند و مى گويد: ــ اى على، آيا از اين عهد نامه كه خدا برايت فرستاده آگاه شدى؟ آيا به من قول مى دهى كه به آن عمل كنى. ــ آرى، پدر و مادرم به فداى شما باد، من قول مى دهم به آن عمل كنم و خداوند هم مرا يارى خواهد نمود. ــ على جان! در اين آمده است كه تو بايد را دوست بدارى و با باشى، تو بايد بر ها و كنى، على جان! بعد از من، مردم جمع مى شوند تو را مى كنند و به تو مى كنند، تو بايد در مقابل همه اينها كنى! ــ چشم اى رسول خدا، من در مقابل همه اين سختى ها و بلاها صبر مى كنم. سپس على(ع) به مى رود و در سجده با خداى خويش سخن مى گويد: "من قبول كردم و به آن راضى هستم".16 9 ـ پدر به دختر: شبِ 28 ماه صفر، شب دوشنبه فاطمه(س) همراه با و (عليهما السلام) وارد مى شوند، تا نگاه فاطمه(س) به پدر مى افتد و او را در آن حالت مى بيند اشكش جارى مى شود. پيامبر فاطمه(س)را نزد خود مى خواند و او را در آغوش مى گيرد و پيشانى او را مى بوسد و به او مى گويد: "پدرت به فدايت باد". فاطمه(س) طاقت نمى آورد و صداى گريه اش بلند مى شود. پيامبر او را در آغوش مى گيرد و مى گويد: "به خدا قسم! خدا تو را از خواهد گرفت، دخترم! بدان كه خدا به تو، خواهد شد، بر كسانى كه در تو ستم روا دارند".17 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید