❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴
قسمت4️⃣
18 ـ #سقيفه و #مردم_مدينه
مدينه از دو طايفه بزرگ #اَوْس و #خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه #قبل از #اسلام، همواره در #حال جنگ بودند، امّا به #بركت_اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است.
اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند.
#سعد، بزرگ قبيله #خزرج چنين سخن مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد، اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از #او_حكومت و #خلافت، #حقّ شما مى باشد".28
مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد #خليفه #مسلمانان باشى".
مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!".29
19 ـ رفتن #عُمَر و #ابوبكر به سقيفه
#خبر سقيفه به #عُمَر مى رسد، او نزد ابوبكر مى رود، دست او را مى گيرد و به او مى گويد: "#فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد خود را به آنجا برسانيم".30
20 ـ سخنرانى ابوبكر
#ابوبكر رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما #اوّلين كسانى بوديم كه به #پيامبر_ايمان آورديم. ما از #نزديكان_پيامبر هستيم. بياييد #خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم".31
مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند!
21 ـ #سخنرانى_عُمَر
همه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: "اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما #پيرتر است #بيعت كنيم".32
به راستى منظور #عُمَر كيست؟ آيا #سنّ زياد، مى تواند #ملاك_انتخاب_خليفه باشد؟ آخر چرا بايد آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشند؟
22 ـ #بيعت_عُمَر_با_ابوبكر
ناگهان عُمَر از جا برمى خيزد...
او چنين مى گويد: "اى ابوبكر، من هرگز بر تو سبقت نمى گيرم، تو بهترين ما هستى، دستت را بده تا با تو بيعت كنم".33
عُمَر دست ابوبكر را مى گيرد و مى گويد: "اى مردم! با ابوبكر بيعت كنيد".34
بعد از آن كسانى كه در سقيفه هستند، گروه گروه با ابوبكر بيعت مى كنند.
23 ـ #هدف_اصلى_انصار
#سعد (رئيس قبيله خزرج) با مردم سخن مى گويد، امّا ديگر كسى به سخن او #گوش_نمى كند، او مى خواهد #راز_مهمى را بيان كند، اما #مهاجران_مانع مى شوند كه سخن او به گوش مردم برسد، آنان هياهو مى كنند. سعد به مهاجران چنين مى گويد: "به خدا قسم من #خلافت را 'نمى خواستم، فقط زمانى كه فهميدم شما مى خواهيد #حق_على(عليه السلام) را #غصب_كنيد به ميدان آمدم تا شما به خلافت دست پيدا نكنيد. اكنون بدانيد كه من هرگز با شما #بيعت_نخواهم كرد".35
مهاجران از هر طرف هجوم مى آورند و سعد، بزرگ طايفه خزرج در زير دست و پا قرار مى گيرد...
آرى، انصار خبر داشتند كه مهاجران از سال ها قبل، براى خلافت برنامه ريزى كرده اند. #انصار كه در #دلِ_فرهنگ #قبيله_گرى_عرب زندگى كرده بودند به يك باور رسيده بودند. باور آنان اين بود: فقط يك چيز مى تواند #برنامه هاى #مهاجران را به هم بريزد.
#اقدام_انصار، چيزى يك پيش دستى گرفتن از مهاجران نبود، اگر انصار به خلافت مى رسيدند، خلافت را به #على(عليه السلام)#واگذار مى كردند. آرى، آنان مى خواستند با اين كار خود، #مانع_نقشه_شوم_مهاجران بشوند و بعد از #آرام_شدن_اوضاع، #خلافت را به #اهلش واگذار كنند.
#انصار بين #گزينه_بد و #گزينه_بدتر گرفتار آمده بودند، براى همين #گزينه_بد را انتخاب كردند تا از ظلم و ستم به #خاندان_پيامبر جلوگيرى كنند.
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید
❣﷽❣
☑ #ضرورت_طرح_مباحث_مهدویت☑
"""""" #قسمت_هفتم""""""
📚 ۳: #شناخت آخرین #حجت خدا، #حرکت در #امتداد رسالت انبیاء و اولیاست
◀ یکی دیگر از دلایل دیگر #لزوم_مطالعه پیرامون #مباحث_مهدوی شناخت #میراث_دار_انبیاء و #اولیاء و شناخت #عصاره و #خلاصه_ی_آموزه ها و تعلیمات آنان میباشد چرا که حضرت مهدی (ارواحنافداه) آرمان های همه ی مصلحین آسمانی را محقّق میگرداند و به ثمر رساننده ی تمام مجاهدتهای سلسله اولیای پیشین هستند، در یکی از زیارت های حضرت میخوانیم: " السَّلَامُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمِ الْأَوْصِيَاءِ - سلام بر وارث همه ی انبیاء و آخرین جانشین... " همچنین تمام سنت های پیامبران گذشته، در مورد حضرت واقع خواهد شد
✅ در تشریح این اصل کلی در کتاب #مکیال_المکارم به تفضیل #شباهت های بین #امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) و #انبیاء و #اولیاء بیان شده که در اینجا به صورت خلاصه به برخی از آنها میپردازیم:
#شباهت با حضرت #نوح(علیه السلام)👈همانگونه که آن حضرت دارای #طولانی ترین #عمر بین انبیاء بوده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نیز دارای #طولانی ترین #عمر در میان #اوصیاست
#شباهت با حضرت #یوسف(علیه السلام)👈همانطور که ایشان به خاطر #کم_مهری_برادران در #چاه_گرفتار شد امام عصر (ارواحنافداه) نیز به علت #بی مهری #دوستان و #کمیِ یاران، همچنان در #چاه_غیبت به سر میبرند و همانگونه که #برادران_یوسف بر او وارد شدند و او را #نشناختند اما آن حضرت آنها را شناخت، حضرت #مهدی (علیه السلام) نیز بین #دوستانش_رفت_و_آمد میکند اما دوستان او را #نمیشناسند
شباهت با حضرت #موسی(علیه السلام)👈همانگونه که #ولادت آن حضرت به صورت #مخفیانه بود و در طول عمرش دوبار از میان #قومش_غایب شد حضرت حجت (ارواحنافداه) نیز دوران حمل و ولادتش " به علت #خطر دولت #بنی_عباس " #مخفی بود و #دو_غیبت #صغری_و_کبری در زندگی ایشان واقع شده است
شباهت با حضرت #عیسی(علیه السلام)👈همانگونه که آن حضرت به اذن خداوند سبحان در #گهواره سخن گفت و از #اسرار_نهانی_خبر میداد #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) نیز در #گهواره_لب_به_سخن_گشود و بر احوال شیعیان آگاه است
شباهت آن حضرت با پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) و سایر امامان (علیهم السلام) 👈 حضرت صاحب (علیه السلام) هم #نام و هم #کنیه حضرت محمد (صل الله علیه و آله) است و از لحاظ #خلق و #خوی نزدیک ترین مردم به آن بزرگوار است، آن حضرت گذشته از اینکه همچون سایر پیشوایان الهی #نور خداست " کُلٌّهُمْ نُورٌ واحِد - همگی یک نور هستند " در برخی شرایط مانند پدران بزرگوارش است،مانند حضرت سید الشهدا (علسه السلام) برای #احیای_امر به #معروف_و_نهی_از_منکر_و_سرنگونی #طاغوت، در #صبر و #حلم همچون #امام_حسن_مجتبی (علیه السلام) ،در #تقیّه_همچون_امام_کاظم (علیه السلام)، در #علم_و_دانش_همچون_ #امام_باقر_و_امام_صادق (علیهم السلام) و اینکه در #کودکی به #امامت رسید چون #امام جواد و #امام هادی (علیهم السلام)
💡 از این رو شناخت حضرت برابر با #شناخت و #قبول_دعوت تمام #پیشوایان_دینی_و_تصدیق_آرمان و #هدفشان است و #جهل به #حضرت و #رد ایشان #مساوی با #کفر به همه ی #قوانین و #کتب_آسمانی و #انبیاء و #اولیاست
🔑ذکرتعجیل فرج رمزنجات بشراست
🔑ما برآنیم که این ذکـر جهانی بشود
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
#ادامه_دارد....
🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت6️⃣
32- #نقشه_بیعت از علی (علیه السلام) : اول ربیع الاول، چهارشنبه
#عݥر به #خلیفه چنین میگوید:"ای خلیفه پیامبر! تا زمانی که #علی_بیعت نکند بیعت مردم به درد نمی خورد، هر چه زودتر کسی را به دنبال علی بفرست تا او را به اينجا بياورد و او با تو بيعت كند".49
33 ـ #هجوم_اوّل: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
#ابوبكر، #قُنفُذ را به حضور مى طلبد و به او مى گويد: "نزد على(ع)برو و به او بگو كه #خليفه رسول خدا تو را مى طلبد".50
او مردى بسيار #خشن و #سياه_دل مى باشد و براى همين در اين روزها براى #اهداف_خليفه، خيلى مفيد است.51
#قنفذ همراه با عدّه اى به سوى خانه على(ع)حركت مى كند و مى گويد: "اى على! هر چه زودتر به مسجد بيا كه خليفه پيامبر تو را مى خواند".
على در جواب مى گويد: "آيا #فراموش_كرده ايد كه #پيامبر مرا خليفه و #جانشين خود قرار داده است؟".
قنفذ نمى داند چه جواب بگويد، براى همين به سوى مسجد باز مى گردد.52
34 ـ #هجوم_دوم: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر مى بيند كه قُنفُذ تنها آمده است، او به فكر فرو مى رود، عُمَر مى گويد: "به خدا قسم، اين #فتنه فقط با #كشتن_على تمام مى شود. آيا به من اجازه مى دهى كه بروم و سرِ او را براى تو بياورم؟" 53
ابوبكر رو به قُنفُذ مى كند و مى گويد: "برو به على بگو كه ابوبكر تو را مى طلبد، همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده اند و تو هم يكى از آنها هستى و بايد براى بيعت به مسجد بيايى".54
قنفذ اين بار همراه با گروهى به سوى خانه على(ع) مى رود و مى گويد:
ــ اى على! ابوبكر تو را مى طلبد، تو بايد براى بيعت با او به مسجد بيايى.
ــ پيامبر به من #وصيّت_كرده_است كه وقتى او را #دفن_نمودم از خانه خود #خارج_نشوم تا اين كه #قرآن را به #صورت_كامل_بنويسم.55
35 ـ #عرضه_قرآن: روز دوم ربيع الاول، پنج شنبه
مردم براى خواندن نماز در مسجد جمع شده اند. على(ع) وارد مسجد مى شود. همه #تعجّب مى كنند، او كه قسم خورده بود تا #قرآن را #ننويسد از خانه خود خارج نشود.
#على(ع) #قرآن را نوشته است و به مسجد آورده است. او با صداى بلند با مردم سخن مى گويد: "اى مردم، من در اين مدّت، مشغول #نوشتن قرآن بودم، نگاه كنيد، اين قرآنى است كه من نوشته ام، من به #تفسير همه آيه هاى قرآن آگاه هستم چرا كه از پيامبر در مورد همه آنها سؤال كرده ام".56
#عُمَر از جا بلند مى شود و مى گويد: "ما #نياز_به_قرآن_تو_نداريم".57
وقتى كه عُمَر اين سخن را مى گويد على(ع)قرآنى را كه نوشته است به خانه خود مى برد. در اين قرآن به #شان_نزول #آيات و #تفسير_صحيح آن اشاره شده بود. اگر #مردم اين #قرآن را #مى پذيرفتند #هرگز_در_فهم_كلام_خدا_دچار #انحراف_نمى شدند.
36 ـ #نقشه_تطميع_عباس: شبِ سوم ربيع الاول، شب جمعه
شب فرا مى رسد (پنج شنبه شب) ابوبكر و عُمَر با گروهى به خانه عباس مى روند، ابوبكر چنين مى گويد: "بعد از مرگ پيامبر، مردم مرا به عنوان خليفه انتخاب كردند و من هم اين مقام را قبول كردم، شنيده ام كه يك نفر مى خواهد ميان مسلمانان اختلاف بياندازد. اى عبّاس! چقدر خوب است تو هم مانند بقيّه مردم با من بيعت كنى. اگر تو اين كار را انجام دهى، من قول مى دهم كه بعد از خود، تو را به عنوان جانشين معرّفى كنم".58
عُمَر چنين مى گويد: "اى عبّاس، ما نمى خواهيم در ميان مسلمانان اختلاف بيفتد، ما نمى خواهيم كسى تو را به عنوان شخص تفرقه انگيز بشناسد".59
عبّاس چنين سخن مى گويد: "اگر مردم تو را انتخاب كردند آيا ما #بنى_هاشم از اين مردم نبوديم؟ آيا ما حق رأى دادن نداشتيم؟ اى ابوبكر! مگر اين خلافت ارث پدر توست كه به هر كس مى خواهى مى بخشى؟".60
خليفه همراه با دوستانش بدون خداحافظى از خانه بيرون مى روند.
37 ـ #هجوم_سوم: روز سوم ربيع الاول، جمعه
عده اى از ياران واقعى على(ع) در خانه او جمع شده اند (تحصن)، #سلمان، #مقداد، #عمّار، #ابوذر، در اين ميان #طلحه و #زبير هم هستند.61
ابوبكر_دستور_حمله_به_خانه_على(ع) را مى دهد.62
عُمَر از جاى خود برمى خيزد و همراه با گروه زيادى به سوى خانه على(ع) حركت مى كند.
#عُمَر_با_هواداران خود آمده است. درِ خانه به شدّت كوبيده مى شود. عُمَر مى گويد: "اى كسانى كه در اين خانه هستيد هر چه سريع تر بيرون بياييد، اگر اين كار را نكنيد اين خانه را آتش مى زنم".63
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادت_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت9️⃣
49 ـ #تهديد_به_قتل_على(عليه السلام)
#ابوبكر به فكر فرو مى رود و جوابى ندارد.
#عُمَر از جا بلند مى شود و رو به ابوبكر مى كند و فرياد مى زند: "چرا بالاى منبر نشسته اى و هيچ نمى گويى؟ آيا دستور مى دهى تا من #گردن_على(ع) را بزنم؟".92
شمشيرها در دست هواداران خليفه مى چرخد. عُمَر رو به على(ع)مى كند و مى گويد: "تو هيچ چاره اى ندارى، تو حتماً بايد با خليفه بيعت كنى".93
على(ع) رو به او مى كند و مى گويد: "#شيرِ خلافت را خوب بدوش كه نيمى از آن براى خودت است، به خدا قسم، #حرصِ_امروز_تو_براى_رياست #فرداست".94
آنگاه رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: "اگر #ياورانى #وفادار داشتم هرگز كار من به اينجا نمى كشيد".95
50 ـ #دفاع_اُمّ_سَلَمه و #امّ_اَيمَن
امّ سَلَمه، همسر پيامبر و امّ اَيمَن وارد مسجد مى شوند و به عُمَر مى گويند: "چقدر زود حسد خود را نسبت به آل محمّد نشان داديد؟" عُمر فرياد مى زند: "ما چه كار به #سخن_زنان داريم؟"، او دستور مى دهد تا آنها را از مسجد بيرون كنند.96
51 ـ #فرياد_فاطمه(عليها السلام) در مسجد
ابوبكر بار ديگر فرياد مى زند: "اى على! برخيز و بيعت كن، زيرا اگر اين كار را نكنى ما گردن تو را مى زنيم".
به راستى چه خواهد شد؟ آيا على(ع) بيعت خواهد كرد؟ شمشير را بالاى سر على(ع) نگاه داشته اند، همه منتظر دستور خليفه اند.
ناگهان فريادى بلند مى شود: "پسرعمويم، على را رها كنيد! به خدا قسم، اگر او را رها نكنيد، #نفرين خواهم كرد".
اين فاطمه(س) است كه (با بدن زخمى و #پهلوى_شكسته) به #يارى_على(ع) آمده است! او بار ديگر فرياد مى زند: "به خدا قسم، اگر على را رها نكنيد، گيسوان خود را پريشان مى كنم، پيراهنِ پيامبر را بر سر مى افكنم و شما را نفرين مى كنم...".97
52 ـ فاطمه(عليها السلام) آماده نفرين است
لرزه بر #ستون هاى مسجد مى افتد، گويا #زلزله اى در راه است، همه نگران مى شوند، نكند فاطمه(س) نفرين كند!!
خليفه و هواداران او مى فهمند كه اينجا ديگر فاطمه(س) صبر نخواهد كرد، فاطمه(س) آماده است تا نفرين كند، ترس تمام وجود آنان را فرا مى گيرد، چشم هاى آنان به ستون هاى مسجد خيره مانده است كه چگونه به لرزه در آمده اند! #عذاب_خدا_نزديك است.98
53 ـ سخن #سلمان فارسى(رضي الله عنه)
سلمان (به دستور على(ع)) به سوى فاطمه(س) مى دود تا با او سخن بگويد، او مى بيند كه فاطمه(س)دست هاى خود را به سوى آسمان گرفته است و مى خواهد نفرين كند، سلمان با فاطمه(س)سخن مى گويد: "بانوى من! پدر تو براى مردم، مايه رحمت و مهربانى بود...".
فاطمه(س) به ياد مهربانى هاى پدر مى افتد و دست هاى خود را پايين مى آورد، لرزش ستون هاى مسجد تمام مى شود، همه جا آرام مى شود.99
54 ـ #رها_كردن_على(عليه السلام)
خليفه با ترس و دلهره دستور مى دهد كه على(ع) را رها كنند، اكنون آنان شمشير از سر على(ع)برمى دارند و ريسمان را هم از گردنش باز مى كنند. على(ع)مى تواند به خانه خود برود. آرى، تا زمانى كه #فاطمه(س)هست، #نمى توان از #على(ع) #بيعت گرفت!100
55 ـ #رفتن فاطمه(عليها السلام) به #زيارت_حمزه(عليه السلام)
روزهاى دوشنبه و جمعه كه فرا مى رسد، فاطمه(س) از مدينه به سوى قبرستان #اُحُد مى رود. فاصله بين مدينه تا آنجا تقريباً شش كيلومتر است، او با پاى پياده و آرام آرام اين مسافت را طى مى كند تا به زيارت قبر حمزه(ع)برود. حمزه(ع)عموى پيامبر بود و همواره پيامبر را يارى مى كرد. در جنگ اُحد كه در سال سوم هجرى روى داد او مظلومانه شهيد شد.101
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🇮🇷به گروه منتظران نور👉 دعوتید
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادث_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت0️⃣1️⃣
#روزهاى_روشن_گرى، روز ششم ربيع الأول تا روز آخر ربيع الثانى سال 11 هجرى قمرى
56 ـ #مبارزه_اقتصادى_فاطمه(عليها السلام)
فاطمه(س) از يك طرف #داغدار_پدر است، هنوز مصيبت او را فراموش نكرده است، از طرف ديگر #مظلوميّت_على(ع)، قلب او را به درد آورده است. اگر چه #فاطمه(س) #بيمار شده است، امّا هنوز به #فكر_يارى_امام_خود_است. فاطمه(س)كسى است كه #ساليانه_هفتاد_هزار_دينار_سرخ درآمد دارد. آيا مى دانى اين مقدار يعنى چقدر پول؟ بيش از سيصد كيلو طلاى سرخ!102
57 ـ #تصميم_براى_غصب_فدك
در #گوشه اى از #مدينه_جلسه اى تشكيل شده است. در اين جلسه #خليفه همراه با #عُمَر و جمع ديگرى حضور دارند. عُمَر مشغول سخن گفتن با خليفه است:
ــ اى خليفه! تو مى دانى كه مردم #بنده #دنيا هستند و همه به #پول_علاقه دارند، تو بايد #فدك را از فاطمه بگيرى تا مردم به اين خاندان علاقمند نشوند.103
ــ امّا #فدك از #آنِ_فاطمه است، همه مردم اين را مى دانند، سه سال است كه فدك در دست اوست.
ــ من فكر همه چيز را كرده ام، فقط كافى است #نماينده و #كارگزار فاطمه را از #فدك #بيرون كنى.
ابوبكر سخن عُمَر را قبول مى كند، عدّه اى را مأمور مى كند تا به فدك بروند و كارگزار فاطمه(س) را از آنجا بيرون كنند.
58 ـ #اعتراض_على(عليه السلام) به غصب فدك
#على(ع) به ابوبكر اين نامه را مى نويسد: "به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما #جنگ مى كردم و با #شمشير خود همه شما را به #سزاى كارهايتان مى رساندم...من همان كسى هستم كه در جنگ ها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختى ها صبر مى كنم".
59 ـ #ترس_شديد_ابوبكر
ابوبكر دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. ابوبكر چنين مى گويد: "اى مردم! من مى خواستم #پولِ_فدك را #صرف_تقويت_سپاه_اسلام بنمايم، امّا #على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم".104
60 ـ عُمَر، خليفه را دلدارى مى دهد
عُمَر برمى خيزد و چنين مى گويد: "خليفه! چرا اين قدر ترسو و ضعيف هستى؟ من چقدر زحمت كشيدم تا اين خلافت را براى تو آماده كردم، امّا تو حاضر نيستى از آن بهره مند بشوى. من بودم كه نيروهاى شايسته و كاردان را گرد تو جمع كردم و دشمنانت را آرام كردم. اگر من با تو نبودم على، استخوان هاى تو را در هم شكسته بود... از تهديد على وحشت نكن".
چه بسا كه #سخنان ابوبكر و عمر، چيزى جز #عوام_فريبى نباشد، آنان قبلاً با هم هماهنگ كرده بودند و اين سخنان را گفتند تا مردم را فريب بدهند.105
61 ـ #نقشه_ترور_على(عليه السلام)
جلسه اى در خانه ابوبكر با حضور عده اى برگزار مى شود، در اين جلسه #خالدبن وليد هم حضور دارد، آنها از خالد مى خواهند كه فردا صبح، هنگام نماز، على(ع) را به قتل برساند.106
#اسماء_بنت_عُمَيس، #همسر ابوبكر است، امّا اين زن با شوهرش از زمين تا آسمان تفاوت دارد، اين زن از شيعيان على(ع)است.107
اسماء كنيز خود را صدا مى زند و به او مى گويد:
ــ همين الآن به خانه على(ع) برو، و سلام مرا به او برسان و اين #آيه قرآن را بخوان و برگرد.
ــ كدام آيه؟
ــ #آيه_20_سوره_قصص، آنجا كه خدا از زبان دوست حضرت موسى(ع)مى گويد: "اى موسى، مردم مى خواهند تو را بكشند پس هر چه زودتر از اين شهر خارج شو".
كنيز به درِ خانه فاطمه(س) رسيده است، او در مى زند، على(ع)در را باز مى كند، كنيز آيه قرآن را مى خواند.
على(ع) در جواب مى گويد: "سلام مرا به اسماء برسان و بگو خداوند #نگهبان_على است". كنيز خداحافظى مى كند و به خانه برمى گردد.108
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🇮🇷به گروه منتظران نور 👉دعوتید