💡Description of Band Scores💡
✅IELTS : Speaking
🖐سلام و وقتتون بخیر.
بنظرم بد نیست یکم راجع به آزمون آیلتس صحبت کنیم که طرفدار زیاد داره چون مدرک معتبری داره و مورد قبول همه هست.
🔸️یکی از مهم ترین مهارت ها که در این آزمون بررسی میشه speaking شماست.
🔍باید بدونید که در مهارت اسپیکینگ برای نمره دهی، مثل هر ۳ مهارت دیگه تواناییتون در بخش هایی سنجیده میشه و در نهایت نمره ای از ۹ بهتون تعلق میگیره.
✔این ۴ بخش شامل :
•روان بودن و انسجام
•منابع لغوی
•دامنه و دقت گرامری
•تلفظ
🔎بیاید ببینیم تو بخش speaking چه شرایطی چه نمره ای بهش تعلق میگیره:
❗نمره 0 : اگر تو آزمون شرکت نکنید.
🔴 محدوده ی نمره 1 : اگر هیچ جوره نتونید به انگلیسی ارتباط برقرار کنید.
( یعنی فقط یه hello یاد گرفتید رفتید برای امتحان !!!)
🟠 محدوده ی نمره 2 :
● اگر مکث های طولانی قبل از بیشتر کلمات داشته باشید.
( یه کلمه میگید مکث طولانی دارید تاااا کلمه بعدی رو بگید. مثلا میگید..
Hello..............!!..... I am................
..........Reza.............!!!!....
این مکث ها نشونه ی ضعف اساسی در انگلیسی هست!
● توانایی خیلی کمی تو برقراری ارتباط به زبان انگلیسی دارید.
( تنها چیزی که بلدید همین سلام و احوالپرسی هست !!!)
● کلمات خیلی دور از هم و نامرتبط میگید و یا عباراتی که از قبل حفظ کردید رو میگید!
( از هر دری یک سخنی! میگردید تو ذهنتون هرچی هست و از قبل حفظ هستید پیدا میکنید میگید که فقط یه جوابی داده باشید حتی اگر به موضوع ربطی نداشته باشه!!)
● نمیتونید جملاتی که از نظر ساختاری خیلی ساده و ابتدایی هستن رو بسازید و بگید.
( منظور جملات ساده از نظر گرامری و حتی لغات، تلفظ و... هست)
● جملاتتون نامفهوم هست!
( جملات یا کلماتی که به کار میبرید به رسوندن مفهوم خاصی منتهی نمیشه)
🟡 محدوده ی نمره 3 :
● صحبت میکنید اما با مکث و وقفه های طولانی.
● تواناییتون برای اتصال جملات ساده به همدیگه، کم و یا محدود هست. (یعنی خیلی نمیتونید جملات ساده رو بهم ارتباط بدید.)
● فقط میتونید جواب های خیلی ساده و پیش پا افتاده بدید، ولی نمیتونید منظور یا پیام های ساده رو منتقل کنید.
● برای انتقال اطلاعات شخصی از لغات ساده استفاده میکنید.
● دامنه لغاتی که دارید و استفاده میکنید کمه و یا به موضوع مورد صحبتتون ربطی نداره!
● اشتباهاتتون خیلی زیاده! (گرامری، تلفظی و..)
🔅 تا اینجا محدوده خطر بود⚠️
🔺️بهتره اگر این شرایط رو دارید حتی برای امتحان کردن خودتون هم تو این آزمون شرکت نکنید و بیشتر تمرکزتون رو برای تقویت زبانتون بگذارید تا در آینده با قدرت بیشتر برای نمره بهتر شرکت کنید.
🔆 به مرور نمرات دیگه تا بالاترین سطح و تسلط گذاشته میشه، پس خیالتون راحت باشه. هیچ جا نرید و پیشمون بمونید🤓
#IELTS
#speaking
#score
#beginner
#part1
📖 @English_4U 📖
Back Of The Bus
Imagine having to sit at the back of the bus, just because of your skin color. Less than 100 years ago, it was common in the United States to block African Americans from job opportunities, stores, and restaurants that were only for white people. They were also banned from many public services and forced to use lower quality public toilets, hospitals, and even schools. Sitting in the front of a public bus was just one form of legal discrimination that African Americans faced at that time.
انتهای اتوبوس
تصور کن که تنها به خاطر رنگ پوستت، بایستی در انتهای اتوبوس بنشینی! کمتر از 100 سال پیش در آمریکا، کاملاً مرسوم بود که آمریکاییهای آفریقاییتبار از فرصتهای شغلی، مغازهها و رستورانهایی که مختص سفیدپوستها بود، محروم شوند. آنها همچنین از خیلی از سرویسهای عمومی محروم بودند و مجبور بودند که از توالتهای بیکیفیت، و بیمارستانها و مدارس سطح پایینتری استفاده کنند. نشستن در انتهای اتوبوسهای عمومی تنها یکی از قوانین تبعیضآمیزی بود که در آن سالها، آمریکاییهای آفریقاییتبار با آن مواجه بودند.
#Part1
#Listening
✨↻𝑗𝑜𝑖𝑛↷✨
┏⊰✾✿✾⊱━━─━┓
@English_4U💛
┗━─━━⊰✾✿✾⊱┛
@English_4U.mp3
2.35M
Don’t Lose Hope - Humans Are Good
امیدت را از دست نده - انسان ها خوب هستند
#Part1
#Listening
#Intermediate
✨↻𝑗𝑜𝑖𝑛↷✨
┏⊰✾✿✾⊱━━─━┓
@English_4U💛
┗━─━━⊰✾✿✾⊱┛
Derek Simmons was enjoying a beautiful day at the beach with his family when he noticed something odd. A group of people near the pier were pointing at something in the water. He and his wife thought it was just another shark, but they walked toward the commotion anyway. As it turned out, it wasn’t a shark. It was something much more dangerous.
درک سیمونز داشت در ساحل همراه با خانواده اش از روزی زیبا لذت می برد که متوجه چیز عجیب و غریبی شد. گروهی از مردم در نزدیکی اسکله به چیزی در آب اشاره می کردند. او و همسرش فکر کردند که باز هم سر و کله یک کوسه دیگر پیدا شده است، اما به هر حال به سوی جمعیت به راه افتادند. آنطور که پیدا بود، کوسه ای در کار نبود. چیزی بسیار خطرناکتر بود.
#Part1
#Listening
#Intermediate
✨↻𝑗𝑜𝑖𝑛↷✨
┏⊰✾✿✾⊱━━─━┓
@English_4U💛
┗━─━━⊰✾✿✾⊱┛
#Part1
🍀The first step on the moon by astronaut Neil Armstrong was said to be “one small step for man, one giant leap for mankind.” But for many of the twelve men who’ve been there, that “one small step” completely changed the way they saw the world. Some returned feeling as if they’d experienced enlightenment. Others spent the years following their lunar exploration depressed and hiding from the press. Some say that those quiet astronauts saw things the others hadn’t – secret things that they were asked to cover up.
After stepping on the moon, Buzz Aldrin’s life fell apart. He went into a deep depression. His marriage of 21 years ended. He remarried and was divorced again within two years. He became an alcoholic. Within a few years, the former astronaut found himself selling used cars to make a living. When approached by the press, he seemed agitated and reluctant to share details of his mission.
Neil Armstrong, the first man on the moon, is also said to have been reclusive and possibly withdrawn. He also frustrated interviewers with his refusals and extremely private nature.
Many people have wondered why they would struggle after such an achievement. Some believe it was because the entire moon landing was a hoax. Some think they saw proof of alien life but it was kept quiet. Buzz did say in one interview that he observed a light moving alongside the ship. Others think that Buzz was just jealous at being the second man on the moon and Neil had always been quiet. We may never know because NASA erased the original moon landing footage.
Whatever caused their depression, the truth is that there are many oddities about the moon. It has been a source of fascination since the dawn of humanity. Many ancient peoples worshipped it as a god or told legends about it. The Zulu tribe of Africa, for example, tells of two alien brothers who towed the moon into place and gave us the rhythms of the Earth.
#Part1
🍀اسرار ماه
گفته می شد که اولین گامهایی که توسط نیل ارمسترانگ فضانورد روی ماه برداشته شد، «قدمهای کوچکی برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت» بود. اما «آن گام کوچک» جهان بینی اغلب آن دوازده نفری را که در آنجا حضور داشته اند، کاملا تغییر داد. بعضی از آنها با این احساس بازگشتند که گویی وارستگی را تجربه کرده اند. برخی دیگر سالهای پس از سفر تحقیقاتی خود به ماه افسرده شده و از رسانه ها دوری می کردند. بعضی می گویند این فضانوردانِ آرام چیزی را دیده اند که دیگران آن را ندیده اند- چیزهای رمزآلودی که از آنها خواسته شده تا آنها را مسکوت نگه دارند.
زندگی بوز آلدرین پس از قدم گذاشتن روی ماه نابود شد. او به شدت افسرده شد. زندگی مشترکش پس از 21 سال به طلاق انجامید. او دوباره ازدواج کرد و باز هم در عرض دو سال طلاق گرفت. به الکل معتاد شد. فضانورد سابق در طی چند سال، برای گذران زندگی به فروش خودروها مستعمل روی آورد. هنگامی که با مطبوعات روبرو می شد، هیجان زده به نظر می رسید و تمایلی به بیان جزئیات ماموریتش نداشت.
همچنین گفته می شود نیل آرمسترانگ، اولین مردی که پا روی ماه گذاشت، نیز مردم گریز و احتمالا منزوی شده است. او نیز با امتناعهای خود از حرف زدن و طبیعت بسیار کم حرف مصاحبه گران را خسته کرد.
بسیاری از مردم از خود می پرسند که چرا آنها پس از چنین دستاوردهای بزرگی درگیر این مسائل هستند. بعضی معتقدند که این امر به این دلیل است که فرود ماه فریبکاری بود. بعضی ها فکر می کنند آنها شواهد وجود موجودات بیگانه را دیدند اما آن را مخفی نگاه داشته اند. بوز در یک مصاحبه گفت که نوری را در حال حرکت در کنار سفینه مشاهده کرده بود. دیگران فکر می کنند بوز از اینکه دومین نفری بوده که روی ماه پا گذاشته به نیل حسودی می کرده و نیل همیشه سکوت کرده بود. شاید ما هرگز ندانیم، زیرا ناسا فیلم اصلی فرود ماه را پاک کرده است.
هر چیز که باعث افسردگی آنها شده باشد، حقیقت این است که ماه اسرار بسیاری دارد. ماه از آغاز خلقت بشرمایه ی شگفتی بوده است. بسیاری از انسانهای باستان آن را به عنوان الهه ای پرستش می کردند و یا افسانه هایی درباره اش می گفتند. به عنوان مثال، قبیله زولو در آفریقا از دو برادر بیگانه می گویند که ماه را سر جایش گذاشته و آهنگ پدیده های روی زمین را برای ما ایجاد کرده اند.
هدایت شده از English 4U
Davis grew up to become a professional blues musician, and that’s when his fascination became something else entirely. It all started at a gig in 1983. He had just finished playing when a white musician approached him and paid him a compliment. They hit it off, and the man told Davis something surprising. He said he had never conversed with a black man before. When Davis asked why, he said he was a member of the Ku Klux Klan. The Ku Klux Klan – or KKK – is a white supremacy group that dates back to 1866. They are notorious for having terrorized and killed black people from the mid-19th century up until the mid-20th century. Although the reviled group has drastically diminished in numbers, they are still alive in small pockets.
دیویس بزرگ شد و به یکی از نوازندگان حرفه ای بلوز تبدیل شد و این زمانی بود که شیفتگی او به طور کامل به چیز دیگری تبدیل شد. همش از یک اجرای موسیقی در ۱۹۸۳ شروع شد. او تازه نواختن را تمام کرده بود که نوازنده ای سفیدپوست به او نزدیک شد و از او تعریف و تمجید کرد. آنها سریعا با هم دوست شدند و آن مرد چیز شگفت آوری به دیویس گفت. او گفت که قبل از آن هرگز با یک مرد سیاه پوست صحبت نکرده بود. وقتی دیویس دلیل آن را پرسید، او گفت که عضو کوکلاکس کلن است. کوکلاس کلن یا کا کا کایک گروه برتری سفید پوستان است که به سال 1866 برمیگردد. آنها به خاطر بدرفتاری و کشتن سیاه پوستان از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم بدنام هستند. گرچه اعضای این گروهِ محکوم شده به شدت کاهش یافته اند، هنوز گروههای کوچکی از آنها وجود دارند.
#Part1
#Listening
#Translation
╭┄═• •═┄╮
@English_4U
╰┄═• •═┄╯
The Treaty Oak tree was an old and cherished member of the community. For 600 years, it had stood proudly over the spot where the city of Austin, Texas would one day be. The tree was revered by the native people who predated the city. According to a legend, the tree stood as a witness when European settlers made a treaty with the Native Americans. It was a magnificent tree with branches stretching over 130 feet. The Treaty Oak was loved by all… except for one deranged man, who tried to kill it.
بلوط پیمان از اعضای سالخورده و ارزشمند جامعه بود. این درخت 600 سال، با افتخار در نقطه ای که شهرستان آستین، ایالت تگزاس روزی در آن واقع بود، قامت برافراشته بود. این درخت مورد احترام افراد بومی بود که پیش از پیدایش این شهر در آن ساکن بودند. بر اساس یک افسانه، این درخت شاهد پیمان مهاجران اروپایی و سرخپوستان بومی آمریکا بوده است. این درخت با شکوه بوده و شاخه های بیش از 130 فوت گسترده شده بودند. بلوط پیمان مورد علاقه همه بود … به جز مردی متجاوز که سعی داشت آن را بکشد.
#Part1
#Listening
#Translation
╭┄═• •═┄╮
@English_4U
╰┄═• •═┄╯
Csanad Szegedi hated Jewish people until he learned that he himself was a Jew. Szegedi was a Hungarian politician who believed that Jews were a greedy and scheming people who stood in the way of Hungary being a proud Christian nation.
چیناد سیگدی از یهودیان نفرت داشت تا اینکه متوجه شد که خودش یهودی است. سیگدی سیاستمدار مجارستانی بود که معتقد بود یهودیان مردمی حریص و نادان هستند که مانع تبدیل مجارستان به ملتی مسیحی و سرافراز هستند.
#Part1
#Listening
#Translation
#Advance
╭┄═• •═┄╮
@English_4U
╰┄═• •═┄╯
Ben Randall risked his life saving the lives of three friends who were kidnapped and sold as brides. As a young backpacker, Ben befriended and taught English to a group of teenage Hmong girls he met during his travels in Vietnam. After returning home to Australia, he received an email from one of the girls saying that some of their friends had suddenly disappeared.
بن راندال جان خود را برای نجات سه دوستی به خطر انداخت که به عنوان عروس ربوده و فروخته شده بودند. بِنِ جوان که با پای پیاده و کوله پشتی بر پشت سفر می کرد، با گروهی از دختران نوجوان همونگ که در سفرهای خود به ویتنام ملاقات کرده بود، دوست شده و به آنها انگلیسی یاد داد. پس از بازگشت به خانه اش در استرالیا، از یکی از آن دختران ایمیلی به این مضمون دریافت کرد که برخی از دوستانشان ناگهان ناپدید شده بودند.
#Part1
#Listening
#Translation
#Advance
╭┄═• •═┄╮
@English_4U
╰┄═• •═┄╯
Noor Inayat Khan was born a princess but died living the life of a spy while fighting the Nazis.
نور عنایت خان یک شاهزاده خانم متولد شد، اما هنگام مرگ جاسوسی بود که با نازی ها مبارزه می کرد.
She was born in Moscow in 1914 to an American mother and an aristocratic Indian father, which made her a princess. Khan and her family soon moved to London and then Paris where she went to school. After completing her education, she began writing children’s stories and may have gone on to lead the quiet life of a writer. But this was not her path.
او در سال 1914 در مسکو از مادری آمریکایی و یک پدر هندی اشراف زاده به دنیا آمد و همین امر از او یک شاهزاده خانم ساخت. خان و خانواده اش به زودی به لندن و سپس پاریس رفتند و او به مدرسه رفت. پس از اتمام تحصیل شروع به نوشتن داستانهای کودکانه نمود و ممکن بود زندگی آرام یک نویسنده را ادامه دهد. اما این مسیر [زندگی] او نبود.
#Part1
#Listening
#Translation
#Advance
╭┄═• •═┄╮
@English_4U
╰┄═• •═┄╯
The place was very lonely and it seemed that there was none except Allah in that place. It was surrounded by mountains. It was called the 'City of Birds'. The city was the most beautiful place on earth. The birds over there led a very comfortable life. There were all kinds of birds - parrots, sparrows, pigeons, and etc.
At the break of dawn, the cock's cry used to wake up everyone and then everyone began working. There lived a family of pigeons in that city. In that family there were several baby pigeons. These baby pigeons were very beautiful. They were milk white and there were brown lines along their necks, which added to their beauty. They used to wake up with the rising Sun and used to do salaam to the Sun with a lot of love and respect.
The Sun replied to their salaam and used to converse with them. The Sun loved them more than the other birds. Everyday the Sun used to wake them up and encouraged them to work.
آنجا بسیار خلوت بود و به نظر می رسید که در آن مکان کسی جز الله نیست. اطراف آن را کوه احاطه کرده بود. آن را "شهر پرندگان" می نامیدند. این شهر زیباترین مکان روی زمین بود. پرندگان در آنجا زندگی بسیار راحت داشتند. انواع پرندگان وجود داشت - طوطی، گنجشک، کبوتر و غیره.
هنگام سحر، فریاد خروس همه را بیدار می کرد و سپس همه مشغول به کار شدند. خانواده ای کبوتر در آن شهر زندگی می کردند. در آن خانواده چندین بچه کبوتر وجود داشت. این بچه کبوترها خیلی زیبا بودند. آنها سفید شیری بودند و خطوط قهوه ای روی گردنشان وجود داشت که بر زیبایی آنها افزوده بود. با طلوع خورشید بیدار می شدند و با عشق و احترام فراوان به خورشید سلام می کردند.
خورشید سلام آنها را جواب داد و با آنها گفتگو می کرد. خورشید آنها را بیشتر از سایر پرندگان دوست داشت. هر روز خورشید آنها را بیدار می کرد و آنها را تشویق به کار می کرد.
#Part1
#City_of_birds
#Short_story
┅═ঊঈ🌺🌹ঊঈ═┅╮
📕 @English_4U
╰┅═ঊঈ🌸🌷ঊঈ═┅╯