#یادداشت
#حجاب_و_عفاف
🔖 غارتگرانِ حیا
🔹این سخن که پیگیری وضع حجاب، منجر به دوگانهسازیِ مردم میشود؛ ادعایی بسیار اشتباه است. در این ادعا فرض بر آن است که تعداد قابل توجهی از مردم ایران، مخالفِ حجاب هستند؛ در حالی که واقعیتهای میدانی خلاف آن را نشان میدهد. در درگیری اخیرِ فردی با برخی گرایشهای کمونیستی با یک خانم محجبه در اتوبوس، نشان داده شد که مردم از طرز برخورد موجود مبهوت و متحیر مانده بودهاند. از سوی دیگر، مردم ایران، آنچنان دل در گروی انقلاب و اسلام دارند که بارها هویتِ دینی خود را در تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی و سرود سلام فرمانده و جشن غدیر نشان دادهاند.
🔹اما، بدخواهانِ این مرز و بوم، به این اقدامات و چهارشنبههای کذایی، امید بستهاند که از سویی اقلیتی هنجارشکن را با قوۀ جبهۀ سایبری خود در فضای ولِ مجازی اکثریت نشان دهند تا موجب خطای محاسباتی مسئولان در جنگ ادراکی شوند و از سوی دیگر، با قبحزدایی و مظلومنمایی، آنها را به اکثریت تبدیل کنند. نمونههای استفاده از این روش در اعصار مختلف، بسیار است؛ تبدیل کردن تایلند و فلیپین به قطبهای توریسم جنسی، تسخیر اندلس، به زیر کشیدن انقلاب الجزایر و... از این موارد است.
🌑 غارتگرانِ حیا، همواره سعی بر وارونۀسازی واقعیتها دارند و میخواهند ملت ایران را ملتی معارض و دینگریز نشان دهند و با ایجاد خطای محاسباتی در لایۀ تصمیمگیران، اباحیگری را گسترش دهند؛ چراکه وقتی هوس به جای ارضاء، تهییج و تحریک شود؛ عقل که در نسبت عکس با هوس است؛ ضایع میشود و دیوارهای مقاومتِ فرهنگی فرو میریزد و ملتی سلطۀپذیر برای ارائه منابع خود به سلطۀگر آماده خواهد بود. ملتی که زنان آن در منجلاب خودآرایی و خودنمایی و مردانش در منجلاب تنوعطلبیِ خسرو پرویزی، فرصتی برای فکرکردن نخواهند داشت.
✍ نساءالعلیه خلیلی
@enqelabi_nevesht
📌 کانال نوشتههای انقلابی
#یادداشت
#حجاب_و_عفاف
🔖قدرِ پروانگیِ تو
دخترم! لحظهای به من گوشکن. آری! میدانم مدتی است که بندِدل، در گِرو پروانگیِ در مَرزهایِ بیمَرز دادهای و افکارت در این بیمرزیِ پرخار، اسیرِ دلقکانِمستِ بیپرواست؛
اما اندکی بامن باش و بگو؛
در این بی مرزیِ پرخطر، امنیت را انتخاب میکنی یا رهاییِ بیاَمنی را،
در این هیاهوی مستانه، آرامش و سکون را میپسندی یا دغدغه و دلهره را،
زیبا ماندن را برمیگزینی یا زیبا نمودن را،
حیا را دوستداری یا بیپردگی را،
عفت را میپذیری یا بیحرمتی را،
آری! نور چشمم! خوب میدانم که سالیانی است گرگانی در لباسِ میش؛ دشمنانی در ردایِ دوست و متجاوزانی طَماع، در پوششِ مشاورانِ دلسوز، در خلوت و جَلوت، چشم و گوشِتو را از رنگهای بیرنگی پرکرده و در گوشِ جانت نجوای پرواز میخوانند، پرواز درحبابی که با تلنگری از هم میپاشد.
اما ای کاش با چشمِدل مینگریستی چهرهٔ این شیاطینِ فرشتهرو را، تا بدانی همانها که تو را به خودنمایی و خودفریبی ترغیب میکنند؛ آنچنان در کار ِخود ماندهاند که حتی از عَرضهٔ خود به مَحارِمشان هم بینصیب ماندهاند؛ چراکه دیگر نه حُرمتی مانده، نه قِداستی، نه عفتی و نه لطافتی.
آری! وقتی نِقاب این عروسکانِ پلید باطن را کناربزنی، بویِ تعفنِ گندابشان تمام عالم را پُر خواهد کرد؛ و اینک آنها که هیچ ندارند برای از دست دادن، پس به قِداستِ حَریمِ پیلهٔ ابریشمیِ حیایِ تو، زخمِ کین میزنند، تا به بهانهٔ پروانگی تو را پَر دهند تا بیکرانِ ظلمت و سیاهی.
اما نوردیده! بدان اگر پروانهای باید در پیلهٔ حیا و نجابت بمانی، تا زمان پرواز فرا رسد؛ که اگر پیلهات را بِدَرَند، نهتنها هیچگاه رنگ ِآسمان را نخواهی دید؛ بلکه بالهایت فدای این بیپرواییِ هَوَس خواهد شد و آنجاست که در قفس شیشهایِ مُلَوَن، اسیر شکارچی ِحریص خواهی شد و این، آغازِ «مُردِگیِ پروانه» است؛ چراکه هم او که در رَثایِ زیباییِ بالهایت ترانهها میسرود، اکنون اسیرِ شهوتِ بالهای رنگارنگِ کاغذیِ دیگریست و پَروبال مخملگونِ تو را به دستِ باد سپرده و...
و سهم تو از این پردهدری، عمری حسرتِ پرواز خواهد شد؛ چراکه آسمان را به «بها» میدهند نه به «بهانه» و آنکس که بهای ِآسمانی شدن را داد، تا اَبَد در حَریمش جاودانه خواهد ماند.
آری! نازنین دخترم، قَدرِ تو اما پروانه شدن در حریمِ قدسِ ملکوتی است؛ آنجا که ملائک سَربه سجده فرود آورند به «مقامِ خلیفه اللهی تو»...
✍ آمنه عسکری منفرد
@enqelabi_nevesht
📌 کانال نوشتههای انقلابی