•••
افراد جامعهاى كه #قانون در آن حكومت مىكند در ماوراى قانون آزادند، زيرا مقتضاى اين كه پس از تعديل خواستها و رفتارها هم آدمى باز مجهز به شعور و اراده است، «آزادى» است؛ بدين جهت قوانين موجود، متعرض #معارف_الهى و #اخلاق نيست.
در قوانين جارى دنياى حاضر، اين دو امر مهم، يعنى معارف الهى و اخلاق به صورتى در مىآيند كه قانون بخواهد يا همانگونه تصور مىشوند كه قانون، آنها را تصوير مىكند و نتيجه چنين وضعى اين است كه معارف الهى و اخلاق- به حكم آن كه تابع قانوناند- با قانون، مصالحه و توافق مىكنند و دير يا زود بهصورت يك سلسله آداب و رسوم ظاهرى در مىآيند كه به هيچوجه داراى #صفاى_معنوى نيستند.
و باز به همين دليل است كه مىبينيم #سياست ، با #دين بازى مىكند؛ يك روز عليه دين فرمان داده و دين را در فشار قرار مىدهد و روز ديگر به دين متمايل مىشود و در اعلاى كلمه آن مبالغه و پافشارى مىكند و زمانى هم «گُرده» خود را زير بار دين خلاص مىكند و آن را به حال خود مىگذارد!
اين طريقه #قانون_گذارى خالى از نقص نيست، زيرا هرچند #ضمانت_اجرايى قانون برعهده قدرتى است كه در فرد يا افرادى متمركز شده، ولى بالاخره خود اين ضمانت اجرايى، ضامن اجرايى ندارد! اگر روزى مركز #قدرت و حكومت از حق روگردان شود و #حكومت_مردم بر مردم را بهصورت سلطه شخص بر مردم درآورد و گردش قانون را دگرگون سازد، عاملى وجود ندارد كه چنين #ديكتاتور متخلف از قانون را مقهور سازد و به مجراى #عدل و داد برگرداند.
بر نقص مذكور، نقص ديگرى نيز بايد اضافه كرد و آن اين است كه چه بسا نقض قانون بر #قوه_مجريه مخفى مىماند و يا از «حومه» قدرت او خارج مىشود.
_
#محمد_حسین_طباطبایی
کتاب #روابط_اجتماعی_در_اسلام
_
@howzeh_enghlab