فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•°جوانـان بنـیهاشـم بیائیـد
علـیرا بردرخیـمهرسانیـد😭💔•|
#اخحسینجان...
@entezaro
یه شب جمعه یه اقایی میره کربلا واسه علی اکبر روضه میخونه..
شب اقام امام حسین میره به خوابش..
میگه دیگه شب جمعه ها توکربلا روضه علی اکبر نخون..💔
میگه چرا اقا ؟ مگه اشتباه خوندم؟
میگه نه اشتباه نخوندی فقط شبای جمعه مادرم اینجاست طاقت نداره روضه علی اکبر بشنوه😭😭
#حسیݩجــانم💔😭
#علی اکبر_جانم
#ما_ملت_امام_حسینیم
↷''✿°ツ
@entezaro
banifateme-moh97-sh008 (2).mp3
5.56M
صدای اکبره عباس...😭😭😭💔💔
#حسیݩجــانم💔😭
↷''✿°ツ
@entezaro
میاین فردا رو به حرمت جوونی حضرت علی اکبر گناه نکنیم..
یه گناه و بزاریم کنار..
اگه پایه ای؟ یاعلی
هرگناهی که خیلی سختته انجامش ندی
اگه غیبته، اگه نگاه به نامحرمه، و...
بگو اقا من خاطر تو گذشتم جوونیم نذر جوونت حسین..🙂💔
#حسیݩجــانم
#ما_ملت_امام_حسینیم
↷''✿°ツ
@entezaro
💔پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا💔
حمیدرضابرقعی | #حضرت_علی_اکبر 🥀
#شب_هشتم | #محرم
↷''✿°ツ
@entezaro
علی اکبر، بابا
سخت است روی سطح عبا جمع کردنت
پاشیده اند بس که به دور و برم تو را...
😭😭
^•|ツدرانٺــظــــاراو🌱|•^
🍃مولای من
چند شب التماس کردم
مرا از خانۀ دلت بیرون کنی، بیرون نکردی.
خواستم بار دوشَت نباشم، خودت نخواستی.
عزم کردم از دلت بروم
تا یکی از دردسرهایت کم شود، نگذاشتی.
گفتم بیخیالم شو، تا خیالت آسوده شود
در را محکم بستی، یعنی نمیخواهی بیخیالم شوی.
گفتم بگذار بروم
اگر به دردت بخورم
خود خدا مرا به دلت برمیگرداند
حرفم را گوش ندادی.
من کار خودم را کردم.
باید تلاش میکردم که راضی کنم تو را
ولی نتوانستم.
گویی من حریف دل تو نیستم.
تو مهربانتر از آنی که در خیالم بگنجد.
باشد، برمیگردم
به همان جایی که در دلت برایم خالی گذاشتهای
زیر عکسم که روی دیوار دلت کوبیده شده.
بر میگردم و باز میشنوم صدای مناجات تو را با خدا
که داری التماس میکنی
راه آدم شدن مرا هموار کند.
بر میگردم و مینشینم زیر باران اشکهایی که
برای خوب شدن من میریزی.
بر میگردم و میسوزم
با داغی که از آدم نشدن من به دلت مانده.
هنوز هم نمیدانم چه قدر مهربانی!
امّا اگر چه میدانی
بگذار راستش را بگویم:
من دوست نداشتم از خانۀ دلت بیرون بروم.
اگر در را باز میکردی
پیش از آن که قدم بیرون خانۀ دلت بگذارم میمردم.
این از بدی من است یا از جهالت و نادانیام نمیدانم
ولی چند شب داشتم امتحانت میکردم.
هر بار که به تو التماس میکردم
هزار بارش را به خدا التماس میکردم
که حتّی برای لحظهای خیال بیرون کردن من از دلت
در سرت نیفتد.
نه این که نمیدانستم مهربانی!
امتحان مهربانی تو
برای اطمینان دلم بود.
ولی حالا که فهمیدهام این قدر مهربانی
بیچارهتر از همیشه شدهام.
باید چه کار کنم با این همه بیچارگی؟
کاش میشد این را به همه فهماند
که این اندازه تحمّل مهربانی
خودش ریاضتی کشنده است.
باید به اندازۀ من بد بود
و مولایی چون تو مهربان داشت
تا فهمید معنای این ریاضت را.
شبت بخیر مولای من!
👤#محسن_عباسی_ولدی
#حسیݩجــانم ❣
#ما_ملت_امام_حسینیم 💎
#شبتونمـــاه 🌙
↷''✿°ツ
@entezaro