سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت هجدهم
رسانه مدرن و تحول در هویت دخترانه
گرچه در فرايند جهاني شدن شاهد ظهور قدرتهاي نوظهور و احياي هويتهاي فرهنگي محلي هستيم، نبايد از يک نکته غفلت کرد: در جريان انتقال اطلاعات، فرهنگهاي خاصي بيش از همه در جايگاه پيامفرست و فرهنگساز نشستهاند و زمينهاي پدید میآورند تا ساکنان جامعة جهاني از زاوية نگاه آنان جهان را تحليل کنند، بنابراین ميتوان از اين ديدگاه دفاع کرد که تأثير گفتمان مسلط آن است که در فرايند بازتفسير عناصر فرهنگي توسط آحاد جامعه، گفتمان مسلطْ اصول حاکم بر اين بازتعريف را مشخص ميکند. محض نمونه، سيطرة جريان اطلاعات و مفاهيم مدرن و همسو با سرمايهداري اين نتيجه را دارد که جوان مسلمان با وجود حفظ مسلماني، عناصري از فرهنگ بيگانه از جمله فردگرايي، نسبيتپذيري گزارههای اخلاقی، ثباتگريزي و لذتگرايي را ميگيرد و آن را اساس بازنگري در تفسير دین و آموزههای فرهنگی خود قرار ميدهد. نتيجة اين بازتفسير دستيابي به فهمي جديد، سيال، مدرن و التقاطي از آموزههاي ديني است. همين اتفاق، البته در دیگر حوزههاي فرهنگي نيز رخ ميدهد. برای مثال خانواده در تعامل با مفاهيم و آموزههاي جديد به داد و ستد ميپردازد و در اين فرايند عناصري از فرهنگ بيگانه را براي بازتفسير ارزشها و عقايد پيشين و بازتوليد آداب و رسوم خود به کار ميگيرد.
خلاصه آنکه در وضعيت جهاني شدن با هويتهاي متکثر و الگوهاي متعدد سبک زندگي روبهرو ميشويم؛ اما، تساهل و تسامح در برابر پديدههاي جديد، توجه به حق انتخاب فردي در برابر ارزشها و مسئوليتهاي اجتماعي، تشکيکپذيري آنچه بديهي تلقي ميشد و لذتگرایی، به سکة رايج تبديل ميگردد. در چنين فضايي امر به معروف و نهي از منکر، به دليل تأکيد بر ارزشهاي ثابت اجتماعی و محدودسازي حق انتخاب فردي، و نیز تأکيد بر اموري چون لزوم رعايت حجاب، وصلهاي ناچسب بر لباس فرهنگ جهاني شده است. از اين رو، در فضاهاي جديد با توسعة برداشتهايي از دين روبهرو خواهیم بود که آن را به امور معنوي و اخلاقي مبهم که در زندگي اجتماعي و روزمره منشأ تأثير کمتری باشد، تقلیل دهد، و بسياري از آموزههاي ديني که ناهمسو با روند فرهنگي جديد است، به چالش کشيده ميشود.
در فرايند جهاني شدن، کالاهاي فرهنگي، در بستر تضعيف پايگاههاي هويتساز گذشته تکثير و مصرف ميشود و هويتهاي فردي، گروهي و جنسي با محوريت مصرف کالاهاي فرهنگي شکل مييابد و متحول ميگردد. در اين فضا الگوهاي ارتباطي نوجوانان و جوانان نيز با محوريت همين کالاها شکل ميگيرد.
صحبت کردن دربارة فيلمها و سريالها، موسيقيهاي جديد و پرتحرک، روابط دختر و پسر و مدلهاي جديد نه صرفاً به دليل جذابيت اين موضوعات، که به دليل اهميت بحث از اين موضوعات براي دستيابي به هويت گروهی و صنفی جديد است. براي بسياري از نوجوانان، سخن گفتن درباره «کیپاپ»، «بیتیاس» و... بحث از اموري است که ميتواند آنان را از قالب افراد سنتي، بياطلاع، بيذوق، مثبت، خشک و منزوي به دستهبندي جديد يعني افراد فعال، پويا، مدرن و روزآمد وارد کند و سبب شود که آنها در برابر دوستانشان کم نياورند. پس از احراز ورود به پايگاه جديد، در ميان همين گروه، رقابتي نو براي تمايز جديد ميان افراد فعالتر از افراد عادي شکل ميگيرد و اين نوجوانان ميکوشند با اتخاذ الگوهاي رفتاري، ارزشي و استفاده از نمادهاي خاص، تمايز خود را از اعضاي ديگرِ همين گروه نشان دهند. کساني که به اين دستهبنديها نزديک شدهاند ميدانند که در ميان همين جوانان رقابت بر سر تمايز يافتن جدي است و همواره گروههاي جديدي شکل ميگيرد.
از اين رو، استفاده از کالاهاي فرهنگي جديد و سخن گفتن دربارة آن، که بهويژه از سوي دختران بهانهاي براي گذران وقت و عمق بخشيدن به ارتباطات نيز هست، به دستيابي به حس مشترک، تفاسير مشترک از واقعيتها و آموزهها و احساس همراهي و هويت مشترک ميانجامد و اين احساس تقويت ميشود که اتخاذ روشهاي جديد و الگوهاي متنوع سبک زندگي از سوي دوستان و اعضای دیگر جامعه حمايت ميشود. اين پرسش که چرا امروزه نهي از منکر، بهويژه در شهرهاي بزرگ، با واکنش مثبت کمتري روبهرو ميشود، پس از توجه به ايجاد حس مشترک و هويتهاي اجتماعي جديد چندان بیپاسخ به نظر نميرسد.
در نتيجه مرزهايي که پیشتر هويتهاي نسبتاً باثبات را از ديگر هويتها متمايز ميساخت، به دليل سياليتْ کمرنگ و کمرنگتر ميشود. تحول در هويت، بهويژه هويت جنسي، خاستگاه آثار شگرفي در حوزههاي فرهنگي و اجتماعي است. به گفتة مانوئل کاستلز، تحولات دهههاي اخير در افزايش طلاق، رواج همزيستيهاي خارج از ازدواج، افزايش همجنسگرايي، تحول در ساختار خانواده و تغيير الگوي مشارکت سياسي زنان بيش از هر چيز معلول تحول در هويت دخترانه است.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت نوزدهم
مناسبات خانواده و رسانه در عصر مدرن
خانواده در ايران، نسبت به مسائلِ خود حسّاس است؛ موضوعات خانوادگي را پي ميگيرد؛ حسّاسيّت خود را به رسانه منتقل ميكند و مسائل خانوادگيِ رسانه را، مسائل خودش ميداند؛ از اين رو، رمانها، سريالها و فيلمهاي سينمايي خانوادگي، مورد استقبال قرار ميگيرند؛ تا آنجا كه خانواده براي اين رسانهها، ارزش تجاري يافتهاست. رسانه، ارزشهاي جديدي را به خانواده منتقل ميكند؛ امّا ناچار است آن را در ذيل پاسداشت ارزشهاي مسلّط خانواده، بازتاب دهد. رسانه، آنگاه كه به مسائل خانواده ميپردازد، آنها را همانند عينيّتهاي خارجي، بازتاب نميدهد؛ بلكه موضوعاتي خاصّ را برميگزيند و از شبكة موضوعات مرتبط با آن، انتزاع ميكند؛ آن را بزرگ مينماياند و نگاهي ارزشداورانه به آن مياندازد و براي آن، علّتتراشي ميكند.
اصطلاح «بازنمايي»، به معناي مداخلة ايدئولوژيها و حسّاسيّتها و گزينشها در ارائة يك تصوير، ميتواند اين عدم تطابق را توضيحدهد. خانوادة بازنماييشده در رسانه، خانوادهاي با مناسبات، ارزشها، جهانبينيها و تخيّلات فرهنگي و سبك زندگي متفاوتي است و مخاطبان را وارد فضايي جديد ميكند؛ در اين فضا، نظام جديد معنايي براي تفسير مسائل خانواده شكل ميگيرد و مردم، وارد دنيايي ميشوند كه شكلهاي جديدي از مفاهيم و مناسبات خانوادگي، در آن ترسيم ميشود.
جامعة هنري و اصحاب رسانه، از آنجا كه در طبقة متوسّط شهري جاي ميگيرند و بازتابدهندة ارزشهاي مدرناند، با بازنماييِ خانوادة كوچك و كمفرزند، فارغ، موفّقيّتجو و لذّتطلب، به عنوان خانوادة خوشبخت و آرماني، تحليل ما دربارة خانواده را شكل ميدهند. بسياري از افراد، در چنين خانوادههاي بازنماييشده، زندگي نميكنند؛ امّا به اين تحوّلات، تمايل نشان ميدهند و آرمانهاي خود را در اين آثار ميجويند. از آنجا كه روابط خانوادگي در ايران، قوي است، رسانههايي چون تلويزيون، در جمع خانواده، مشاهده و تفسير ميشوند و در نتيجه، قدرت تأثيرگذاري اين برنامهها بر خانوادة ايراني، بالاتر از برخي جوامع ديگر است.
رسانه در كشور ما، نتوانسته خانوادة كمالگرا با ويژگيهاي متعالي را بازتاب دهد؛ خانوادة متعالي، نسبت به آنچه دارد، راضي و شاكر است و سازش با وضعيّت موجود را، به فرض آنكه غير قابل تغيير باشد، فضيلت ميداند. خانوادة متعالي، اگر نتواند بر يك مشكل، مانند بيكاري همسر يا اعتياد و نااهلشدن فرزند، پيروز شود، صبر پيشه ميكند؛ امّا خانوادة بازنماييشده در رسانه، خانوادهاي است كه هيچ مشكل حلّنشدني ندارد؛ خانوادهاي است از نظر اقتصادي، سطح بالا يا حريص كه هميشه در حلّ مشكل، به موفّقيّت ميرسد!
در تأثير متقابل خانواده و رسانه، به آنچه غالباً توجّه ميشود، تأثيراتي است كه چگونگي بازنمايي خانوادة رسانهاي، بر خانوادة ايراني دارد؛ امّا اينكه نفْس مطرحشدن مسائل خانواده در رسانه، تأثيراتي در پي داشته باشد، چندان به چشم نميآيد. اصحاب رسانه در دفاع از عملكرد خود، غالباً به وظيفة رسانه در مطرحكردن واقعيّات اجتماعي اشاره ميكنند؛ امّا از اين نكته غافلاند كه هدف اصلي رسانه، زمينهسازي براي اصلاحات اجتماعي و تربيتي است و اگر انعكاس واقعيّتها، آثار تربيتي مورد انتظار را در پي نداشته باشد، خود زمينهساز آسيبهاي اجتماعي متعدّدي است.
رسانهها با بازنمايي مسائل و بحرانهاي خانوادگي، آن را به الگويي متعارف و پيش پا افتاده، تقليل ميدهند كه به راحتي، باورپذير شود و در متن زندگي روزمرّة ما جايگاه يابد؛ براي نمونه، در داستانهايي كه نسلهاي گذشته به فرزندان خود منتقل ميكردند، افراد مجرم و جنايتكار و بزهكار، در قالب غول و ديو تصوير ميشدند و عالَم انسانيّت، از اين كارها منزّه بود؛ امّا در رسانههاي جديد، بارها مشاهده ميكنيم كه چگونه پدر در حقّ فرزند، جفا ميكند؛ فرزند حريمها را ميشكند؛ عضو خانواده، توسّط عضو ديگر به قتل ميرسد و افراد نزديك به هم، در حقّ يكديگر خيانت ميكنند! اين نوع بازنمايي، ميتواند زمينهساز قُبحزدايي و گسترش رفتارهاي ناهنجار در خانواده باشد؛ مگر آنكه نگاهي هوشمندانه، اين بازنمايي را در خدمت اهداف تربيتي، مديريّت نمايد.
@eqbali62
این توییت یک پاسخ جامعهشناسانه و یک پاسخ فقهی دارد. پاسخ فقهی را به علما واگذار میکنم که انشالله خواهند داد. اما من به عنوان کسی که تمام پژوهشها و آمارهای علمی در این حوزه را دیده و در حال نگارش یک گزارش کامل براساس این پژوهشها هستم عرض میکنم این دروغ شماست که میگویید اکثریت مردم به حجاب اعتقادی ندارند و بر معصیت خدا متحد شدهاند! ارتکازاتِ مبتنی بر محیط پیرامون خود را به جامعه ایران تعمیم ندهید و بیایید بحث علمی کنید اگر چیزی در چنته دارید!
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت بیستم
ژورنالیسم زرد و زنان خانهدار
در جوامع اسلامی، دین و تبلیغ دینی یكی از مهمترین منابع تولید فرهنگ است. از جمله ویژگیهای سنتی تبلیغ دینی حضور مستقیم و چهره به چهره مبلغان دینی بود. این نوع تبلیغ دینی البته دو خصیصه اساسی داشت؛ نخست، پیوند تبلیغ دینی با عنصر «مكان» - «مسجد»، كه به اقتضای فضای هندسی و جایگاه فرهنگیـ قدسی، چونان مكمل پیام شفاهی در تبلیغ دینی عمل میكرد و دوم، پیوند تبلیغ دینی با شخصیت، اخلاق، رفتار و بهطور كلی سیمای عمومی مبلغ. بدینسان تبلیغ دینی پیوند آشكاری با مكان و شخصیت مبلغان داشت. این ویژگیهای تبلیغ دینی در كنار فقدان یا ضعف دیگر منابع تولید پیام در جوامع سنتی، لاجرم دین و نهادهای دینی را به منبع منحصر تولید فرهنگ بدل كرده بود. لیكن، پیدایی و گسترش رسانههای جدید، البته، اقتضاها، امكانات و چالشهای جدیدی را در نسبت بین دین و فرهنگ در جهان اسلام ایجاد كرده است. نخستین ویژگی رسانههای جدید، گسست بین پیام و مكان، و نیز پیام و شخصیت اخلاقی و رفتار فردی ـ اجتماعی مبلغ است.
مطبوعات، اینترنت، سینما، بازیهای رایانهای و تبلیغات در این سالها، توانستهاند هجمههای رسانهای وسیعی که خواستگاهی غربی و براساس نیازهای جامعه غربی طراحی و تولید گشته را ایجاد کند و مفاهیم مطرح در این قالبها را به یکی از اصلیترین نیازهای زندگی انسانها بدل سازد. دنیای رسانهای که امروزه در آن به راحتی قیدهای زمانی و مکانی برداشته شده است. رسانهای که بیشتر از آنکه رسانه دولتها شناخته شود، به رسانه ملتها مشهور است. در این میان موج وسیعی از تاثیرگذاری توسط رسانههای خرد و کلان در شبکههای مجازی بزرگ در کنار رسانههایی چون فیلمهای سینمایی، بازیهای رایانهای، مطبوعات، رادیو، کلیپهای موسیقی و حتی ورزشهای جهانی با یک هدف مشغول فعالیت هستند. هدفی بس بزرگ و شگرف که با رسیدن به آن در طول سالها کار کردن و تلاش شبانه روزی تقریبا برایشان محقق گشته است. آنها سالهاست که به این نتیجه رسیدند که برای داشتن اقتصاد، سیاست، اجتماع و حتی فرهنگ مطلوبشان تنها یک راه در پیش دارند و آن اینکه «شیوه اندیشیدن» مردم را آنچنان که خود میخواهند تغییر دهند. رسیدن به این هدف به معنای تغییر دادن «روش زندگی» و عمل مردم است. با کمی درایت و ریزبینی به راحتی میتوان متوجه این ساختار نظاممند و منظم در تمامی ابزارهای رسانهای آنها شد. آنها به ما شیوه لباس پوشیدن، غذا خوردن، خرید کردن، شنیدن موسیقی، ورزش کردن، سرکار رفتن، خانه و اتومبیل خریدن و حتی حرف زدن را هم القاء میکنند. تفکر غالب آنها این است که با فراگیر شدن این «سبک زندگی» مطلوب دیگر مهم نیست مذهبی باشید یا کافر حتی مهم نیست که چه دینی داشته باشید، تنها کافیست آنطور که ما میخواهیم بیاندیشید و عمل کنید.
اما آنچنان که می دانیم؛ دین مبین اسلام از همان ابتدا محتوایی جز ارائه روش درست زندگی کردن برای انسانها نداشته است. دینی مبتنی بر دستورالعملهای ریز و با دقتی که برای همه ابعاد زندگی انسان کارساز است. به نظر میرسد امروزه یکی از موثرترین شیوههای تبلیغ دینی استفاده از ظرفیت رسانه به ویژه رسانههای مکتوب است. امروزه زنان خانهدار به عنوان یکی از عناصر موثر در تنظیمگری رفتار اعضای خانواده و شکل دادن به زنجیره ارزش سبک زندگی اسلامی، مخاطب مغفول نهاد تبلیغ دینی هستند. برای این قشر یکی از جذابترین فرمهای ارتباط رسانهای و فرهنگی، ژورنالیسم زرد یا همان مجلات عامهپسند است که با استقبال آنها نیز مواجه است. طرح مباحث مختلف سبک زندگی اسلامی در قالبهای جذاب و عامهپسند میتواند راهبرد موثری برای تخاطب با این قشر تاثیرگذار باشد.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت بیست و یکم
رسانه و اخلاق جنسي
مهمترين تأثير رسانههاي تصويري بر حوزة اخلاق جنسي، عاديسازي روابط جنسي خارج از چارچوب ازدواج است. اگر در سينماي سنتي روابط جنسي دختران در حاشية عشق عاطفي و به منزلة رابطهاي درازمدت و نشانهاي از علاقهمندي پايدار تصوير ميشد، در فضاي رسانهاي جديد بر جدا کردن روابط جنسي از عشق، بهويژه دربارة دختران، تأکيد ميشود. تأثير اين روند بر اخلاق جنسي جوانان، بهويژه دختران، آن است که امروزه شمار بيشتري را ميتوان يافت که به روابط جنسي گذرا و موردي ميانديشند و شرکاي جنسي متعدد و ناپايداري برميگزينند.
در تلويزيون و سینمای دهههاي گذشته روابط جنسي مرزهايي داشت که در رسانههاي جديد ناديده گرفته ميشود. تناسب سني، موقعيتهاي متفاوت مرد و زن و توجه به وضع زندگي زناشويي از اموري هستند که در فيلمها و سريالهاي جديد رنگ باختهاند. از اين رو، با سريالهايي روبهروییم که درصدد عقلانيت بخشيدن به خيانت زن به شوهر، نمايش رابطة جنسي ميان زنان میانسال و جوانان، روابط ميان محارم یا افراد همجنس و يا در پی نشان دادن موقعيت سلطهجويانة زنان در روابط جنسياند. شايد به دليل همين تحولات فرهنگي است که امروزه با گونههای جديدي از روابط جنسي نامتعارف، در روابط محفلي روبهروییم و در عرصة بينالملل نيز شاهد شکلگيري و توسعة گونههايي جديد از توريسم جنسي با محوريت روابط همجنسگرايانه يا روسپيگري مرداني هستيم که در انتظار زنان میانسال و ثروتمند يا زناني هستند که ميخواهند روابط سلطهجويانة جنسي را تجربه کنند.
در سالهای اخير پديدهاي در برخي آثار سينمایی رايج شده است که طي آن دو نفر متأهل ابتدا عاشق يکديگر ميشوند و سپس تصميم میگیرند از همسران خود جدا شوند. یا پدیده عشق میان زن و مرد متاهل و همسرانشان که به عشقهای ضربدری معروف است در فیلمها و سریالهای شبکه خانگی در حال افزایش هستند. دیگر پدیده زشت و تاسف برانگیز که در برنامههای شبکه خانگی به وفور در حال بازنمایی هستند، پدیده شوگرددی و شوگرمامی است که در فضای حقیقی نیز بر گرایش نوجوانان پسر و دختر برای یافتن آنها تاثیر بسیار زیادی داشته است. شوگرددی مرد میانسال یا پا به سن گذاشته ای است که در ازای داشتن روابط اجتماعی و رابطه جنسی، البته با رضایت، به زنان و دختران جوان، هدایا و کمک هزینه داده و با آنها به سفر و گردش میرود. شوگرمامی نیز دقیقا همین ماهیت را به صورت برعکس دارد. اساسا در روابط شوگری (sugar relationship) به ازای منافع شخصی، حمایت مالی، کالاها و هدایای مادی، عشق، همراهی، صمیمیت و روابط جنسی تبادل میگردد. آثار مصرف چنين محصولاتي بر روابط خانوادگي نيازمند استدلال نيست و تخریب مناسبات خانوادگی و اخلاق جنسی و زوال عشق به تبع این آثار رسانهای کاملا آشکار صورت میگیرد.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت بیست و دوم
رسانههای اجتماعی و روابط زوجین
در عصر دیجیتال امروز، که بسیاری از روابط در رسانههای اجتماعی آغاز میشود و همه جنبههای زندگی ما به صورت آنلاین به اشتراک گذاشته میشود، این پلتفرمها میتوانند به طور قابل توجهی بر شکنندگی روابط زوجین تأثیر بگذارند. آنها به بخشی جدایی ناپذیر از روابط زوجین تبدیل شدهاند و نقاط عطف مهمی مانند پیشنهادات، یادآوری سالگردهای مختلف و حتی بحث پیرامون جدایی را شامل میشوند. با گذراندن روزافزون زندگی ما به صورت آنلاین، رسانههای اجتماعی فرصتهای متعددی را برای مقایسه ارائه میدهند، از جمله اینکه چگونه زوجهای دیگر زندگی خود را به تصویر میکشند، چگونه شریک زندگی شما عشق و قدردانی خود را به صورت عمومی ابراز میکند و موارد دیگر. این پویاییها میتوانند تا حد زیادی بر پیوندها و روابط ما تأثیر بگذارند و گاهی اوقات حتی منجر به زوال یا فروپاشی آنها میشوند.
برخی از اثرات شبکه های اجتماعی بر روابط زوجین بدین شرح است:
1. حسادت و ناامنی: پلتفرم های رسانه های اجتماعی اغلب دریچه ای را به زندگی دیگران از جمله روابط آنها می گشایند. دیدن شریک زندگی خود در حال تعامل آنلاین با دیگران یا در حال جلب توجه دیگران می تواند باعث ایجاد احساس نگرانی و ناامنی شود.
2. فقدان حریم خصوصی: رسانه های اجتماعی به اشتراک گذاری اطلاعات و تجربیات شخصی با مخاطبان گسترده را تشویق می کنند. گاهی اوقات، زوج ها ممکن است ناخواسته جزئیات خصوصی یا لحظات صمیمی را که باید بین خود نگه دارند، به اشتراک بگذارند. این فقدان حریم خصوصی می تواند منجر به نقض اعتماد و ایجاد ناراحتی شود.
3. تفسیر نادرست از ارتباط: ارتباطات آنلاین فاقد تفاوت های ظریف در تعامل چهره به چهره است و باعث می شود سوء تفاهم ها راحت تر رخ دهد. لحن، نیت و احساسات را می توان از طریق مکالمات متنی به اشتباه تعبیر کرد که منجر به درگیری های غیرضروری یا جریحه دار کردن احساسات طرف مقابل می شود. جایگزینی چنین ارتباطاتی به جای روابط رو در رو میان زوجین، تبعات منفی زیادی به همراه دارد.
4. اعتیاد به رسانه های اجتماعی: صرف زمان زیاد در رسانه های اجتماعی می تواند باعث شود افراد از روابط واقعی خود غافل شوند. اگر یکی از طرفین به طور مداوم در فعالیت های آنلاین خود غرق شود، می تواند منجر به بی توجهی، زمان گذاری کم و بی کیفیت و قطع ارتباط مناسب با همسر خود شده و نهایتا به جدایی منجر شود.
5. خیانت: پلتفرم های رسانه های اجتماعی می توانند فرصت هایی را برای افراد فراهم کنند تا درگیر روابط یا حتی خیانت عاطفی یا فیزیکی شوند. سهولت ارتباط با دیگران و ناشناس بودن تعاملات آنلاین می تواند برای برخی افراد وسوسه انگیز باشد که به دنبال جلب توجه یا ایجاد ارتباطات نامناسب خارج از روابط خود باشند. این مساله به دلیل آنکه در شبکه های اجتماعی رو به گسترش است، نگرانی ذهنی را در همسرانی ایجاد می کند که طرف مقابل آنها در شبکه های اجتماعی دارای روابط گسترده است.
6. مقایسه و نارضایتی: رسانههای اجتماعی اغلب نسخهای از زندگی مردم را ارائه میدهند که نکات برجسته و مثبت را به نمایش میگذارند. قرار گرفتن مداوم در معرض چنین محتوایی می تواند انتظارات غیر واقعی را در یک رابطه ایجاد کند و منجر به احساس نارضایتی و ناامیدی شود. این مساله هم در مقایسه زندگی خود با دیگران و هم در مقایسه همسر خود با دیگران به وقوع می پیوندد. در حال حاضر به دلیل افزایش نمایش زندگی سلبریتی ها و اینفلوئنسرها در شبکه های اجتماعی، بسیاری از کابران معمولی به انواع مقایسه و در نتیجه نارضایتی از زندگی مواجه هستند.
@eqbali62
حجاب یا کلاه پشمی نظام؟.pdf
69.1K
حجاب یا کلاهِ پشمیِ نظام؟
آیا مساله اصلاحطلبان و عدالتخواهان حجاب است؟
دکتر ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده
یکی از پرسشهایی که باید در مقابل مخالفان قانون حجاب در کشور (اعم از جریان اپوزیسیون، اصلاحطلب، عدالتخواه و...) طرح کرد این است که آیا واقعا مساله شما قانونی بودن حجاب (یا به اصطلاح خودتان حجاب اجباری) است؟ یا شما اساسا در پی نفی و تضعیف حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی هستید و در نهایت میخواهید پشمی به کلاه حاکمیت در حوزه فرهنگ باقی نماند؟ نوشتار حاضر مدعی است که اصل حجاب و الزامی بودن آن محل اصلی نزاع جمهوری اسلامی با جریان اصلاحات و عدالتخواهی و افرادی چون حسن روحانی، سیدمحمد خاتمی، محمود صادقی، عباس عبدی، مهدی نصیری، سلمان کدیور و... نیست. مساله اینها نه حجاب، نه دینداری، نه حتی اقتصاد و معیشت مردم نیست! بلکه با حکمرانی مقتدرانه جمهوری اسلامی مخالفند. چرا؟ پاسخ را در این نوشتار بخوانید.
@eqbali62
لینک یادداشت در خبرگزاری فارس
http://fna.ir/3eosum
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت بیست و سوم
رسانه و چالشهای تربیتی فرزندان
به گمان بسياري از والدين و حتي مسئولان برنامهريزي آموزشي، ابزارهاي جديد قدرت علمي ميآفرينند و در پيشرفت تحصيلي مؤثرند. از اين رو، بسیار تلاش ميشود که سهم بهکارگيري رايانه در فرايند آموزش و تحصيل افزايش يابد. اما پرسش مهمي که بايد به دقت به آن پاسخ داد اين است که چه زماني رايانه را در اختيار فرزندانمان بگذاريم؟ پاسخ آن است که زماني بايد اين ابزارها در اختيار آنان قرار گيرد که واقعاً اين رسانهها ابزاري در خدمت آنها باشد نه آنان ابزاري در خدمت رسانهها.
بر هم خوردن تعادل ميان قدرت و مسئوليتپذيري و شناخت، نسل امروز ما را تهديد ميکند. در گذشته، خانوادهها ابزارها و اطلاعات را بهتدريج، قطرهچکاني و متناسب با ظرفيت و شخصيت فرزندان در اختيارشان ميگذاشتند، ولی ما هماکنون ابزارهاي قدرت را زماني به دست آنان ميدهيم که نه تحليلي از فضاي جديد دارند و نه قدرت مديريت اميال و رفتارهاي خود و مسئوليتپذيري را.
امروزه از معضلات مهم فرزندان ما روبهرو شدن با انبوه اطلاعاتي است که از توليدکنندگان آن شناخت چنداني ندارند. اگر در گذشته اطلاعات کمتري به دست ما ميرسيد، راههاي سادهتر و مطمئنتري براي شناخت درست و غلط در اختيار داشتيم. اما امروزه فرزندان ما براي دسترس یافتن به «اطلاعات پاک» با مشکلات بيشتري روبهرویند. به بيان ديگر، در عصر حاکميت اينترنت، مراجع سنتي که براساس اصل اعتماد و وثاقت مجراي اصلي کسب و تأييد اطلاعات ما بودند، جايگاه پیشین خود را از دست ميدهند و در کنار مرجعيتهاي ناشناس و ناسالم در يک رتبه قرار ميگيرند. و اين بِدان معنا است که «تحير در کسب اطلاعات و تحليلها» از ويژگيهاي عصر رسانههاي جدید است.
شايد تحير نسل جوان و پرزحمت بودن شناخت مرجعيتهاي سالم معرفتي و اطلاعاتي، براي خروج از فضاي سردرگمي و حيرت، از عواملي است که سبب ميشود جوانان ما عطاي هشياري را به لقای هزينههاي آن ببخشند و از فضاي خلسهآميز و سرگرم کنندة موجود به عالم پرزحمت و رنج هشياري پاي نگذارند، و اين معضل، نقش والدين و معلمان و گروههاي مرجع را در مقام مشاور و راهنماي نسل جوان بيشتر و در عين حال پيچيدهتر کرده است.
@eqbali62
انقلاب اسلامی ونگاه به زن.mp3
46.54M
انقلاب اسلامی و نگاه به زن
دکتر ابوالفضل اقبالی
در این سخنرانی حدود یک ساعته سعی کردم منطق مواجهه انقلاب اسلامی و رهبران آن با زن را تبیین کنم. حتما گوش کنید
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت بیست و پنجم
رسانه و دوگانهی نشاط/سرگرمی
اوایل دهه 90 پژوهش محرمانهای در اختیار مسئولان و سیاستگذاران رسانه ملی قرار گرفت که براساس آن مردم ایران افرادی غمگین و افسرده تلقی میشدند. این پژوهش مبنای برخی از تحولات در برنامهسازی و سیاستگذاری رسانه ملی قرار گرفت و اولویتِ شادی و نشاط در رسانه ملی را منجر گردید. شاید یکی از علل و زمینههای ایجاد شبکه نسیم نیز همین اتفاق بود. این موضوع را بگذارید در کنار ایده همیشگی و مرکزی مدیران رسانه ملی از دهه 80 تاکنون که معتقد بودند برای جلوگیری از اقبال مردم به ماهواره باید برنامههای جذاب تولید کنیم تا مردم سرگرم شده و تمایلی به تماشای برنامهها و سریالهای ماهوارهای نداشته باشند!
غافل از اینکه اولاً جذابیت برنامههای ماهوارهای و شبکههای اینترنتی و... صرفا به جنبههای سرگرم کننده و شاد بودن آنها محدود نمیگردد و عناصر اصلی جذابیت آنها مقولاتی نظیر س/ک/س، خشونت و هیجان است که با تلفیق شدن با فرم و پرداخت بسیار مناسب منجر به خلق آثاری جذاب برای مخاطب میگردند. لذا در این زمینهها رسانه ملی نه امکان و نه جواز رقابت با رقبای خود را ندارد. ثانیا رویکردی که قائل به سرگرم کردن مردم و نشاندن آنان پای تلویزیون برای جلوگیری از استقبال آنان به رسانههای رقیب است، بیشتر از آنکه یک رویکرد فرهنگی و تربیتی باشد، یک رویکرد سیاسی و امنیتی است.
اما از اینها بگذریم به نظر میرسد یکی از سوءتفاهماتی که مدیران رسانه ملی در این سه دهه اخیر دچار بودند، تلقی یکسان و یا متناظر دانستن دو مفهوم شادی و سرگرمی است. در حالی که این دو مفهوم اساسا با یکدیگر هیچ نسبت و اشتراکی ندارند. سرگرمی امری بیهوده و لغو است که به هیچ وجه در نگاه دینی جایگاهی برای آن وجود ندارد. سرگرمی ناشی از بی برنامهگی در زندگی است و انسانی که برای گذران زمان خود هیچ طرح و دغدغه و برنامهای ندارد به سمت سرگرم کردن خود میرود. سرگرمی اساسا با غفلت همراه است اما شادی و خنده میتواند همراه با ذکر باشد. سرگرمی یک مقوله کاملا مدرن و امروزی است که به معنای انجام فعالیتهای غیرمفید و در عین حال دارای جذابیت و هیجان میباشد که افراد تنها برای پرکردن اوقاتی از زندگی خود که برای آن هیچ برنامهای ندارند صورت میدهند.
ویژگیهای اصلی فعالیتهای سرگرم کننده، غیرمفید بودن، انفعال افراد، اعتیادآور بودن و هیجانآور بودن آنهاست. معادل این مفهوم در ادبیات دینی ما مفهوم تفریح و استراحت است که تفاوتهای ماهوی با مقوله سرگرمی دارد. لذا نمیتوان مفهوم «سرگرمی دینی» را برای توجیه برخی از برنامههای رسانه ملی وضع کرد! البته این انتقاد به رسانه ملی معمولا با این استدلال از سوی مسئولان مواجه میگردد که میان وضعیت بد و بدتر، ناگزیر از گزینش وضع بد هستند. سرگرم شدن مردم با برنامههای مضر و مبتذل ماهواره بسیار بدتر از سرگرم کردن آنان با برنامههای غفلتزا اما غیرمضر رسانه ملی است/ اما این استدلال هنگامی مورد قبول است که ما واقعا ناگزیر باشیم! در حالیکه با ظرفیتهای موجود در جامعه ارزشی و متدین در حوزه برنامهسازی رسانه و تلویزیون، این ادعا قدری خلاف واقع بوده و به نظر می رسد این اتفاق ناشی از همت ضعیف مدیران رسانه در جذب، تربیت و میدان دادن به نیروهای ارزشی و حزب اللهی در رسانه می باشد.
@eqbali62