اِࢪیحا(:
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' #جامانده .. #قطرهیشانزدهم'چڪہےاول' #عباسِسڪینہ
•°🖤
خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:'
#جامانده ..
#قطرهیشانزدهم'چڪہےدوم'
#عباسِحسین ..
#عباسِزینب ..
خواهر و برادر خیره بہ ماه با چشمهایۍ نگران!
ڪہ بہ قطع حسین[علیہالسلام] میگوید فقط برگرد!
علمدارِ من!
سقاےِ من!
برادرِ من!
امید زنان و دخترانم!
عباسِ من!
فقط برگرد ..
زینب[سلامالله] هم از آن طرف برادر را صدا میزند و فقط میگوید ڪہ برگردد!
ڪہ این بچہها بیشتر از آب بہ عمو نیاز دارند!
بہ یڪ ڪوه ..
ڪہ اگر بیایۍ آب برایشان مهم نیست ..
ڪہ این بچہها بہ جاے تشنگے بہ صحیح و سلامت برگشتنت فڪر میڪنند!
ڪہ عباسِ من!
تو بیا ..
این بچہها تو را میخواهند ..
علۍ و قاسم را ..
اما اشڪ از چشم میگیرد و میداند ڪہ براے برادر سختتر از این نیست ببیند سہ برادر ڪوچڪ و خواهرزادهها و برادرزادههایش بروند و او بداند!
ڪہ زینب[سلامالله] میداند چقدر براے برادر سخت است
ببیند رفتن یڪ بہ یڪ یاران و همراهان را ..
او میداند ولۍ چہ ڪند؟
عباس[علیہالسلام] فقط علمدار نیست!
سقا نیست!
همراه و سردار نیست!
پرچمدار نیست!
عباس[علیہالسلام] ستون خیمہے وجود حسین[علیہالسلام] است..
ڪہ اگر برود،
فرو میریزد وجود برادر!
میشڪند ڪمر حسین[علیہالسلام] پس از برادر!
[از علاقہے زینب'سلاماللهعلیها' بہ برادرش
عباسِبنعلۍ'علیہالسلام' پرسیدند!
فرمود:
معجرم را میبویم و میبوسم
ڪہ در مسیر بارها و بارها آن را درست ڪرد و بوسید!]
حالا اینجا در سرزمین ڪربوبلا؛
تمام آمال زینب[سلامالله] بہ برگشت برادر است ..
فقط برگشت برادر!
نویسنده✍🏻:
[#ریحانہحسینۍ]