eitaa logo
اشاره های ناخوانا
224 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
0 فایل
ما نشانه هایی هستیم ناخوانا که هر کدام اشاره به چیزی داریم @Ahde_ons آدرس یادداشت های سابق در تلگرام: https://t.me/EshareNakhana
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آقای راننده میگه: من حاضرم مجانی براش کار کنم.میدونی چرا؟ چون من خودم نیستم ۸۰ ملیونه اگه من حَمّالیشو کنم بقیه خیرشا میبرند
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
مرا عهدی ست با جانان.... به این جمله ی این آقای راننده توجه کنید: «من حاضرم مجانی براش کار کنم.میدونی چرا؟ چون من خودم نیستم ۸۰ ملیونه اگه من حَمّالیشو کنم بقیه خیرشا میبرند» برای من مهم تر از اینکه به آقای جلیلی رای بدهد این جمله ی اوست: «که برای خودم نه، بلکه به خاطر هشتاد ملیون مردم ایران مجانی برای جلیلی کار میکنم». دقیقا همان چیزی ست که ما سالهاست گم کرده ایم. سالهاست چنین نگاهی برایمان بدیهی شده است که بدون اینکه گوشه ای از مسئولیت کشور مان را به اندازه ی وسع مان به عهده بگیریم یک گوشه نشسته ایم و از دولت ها انتظار داریم که برای ما کاری کنند و ما هم از کار آنها منفعتی ببریم. و وقتی هم که دولت ها آن هم از نگاه ما منفعت مطلومبمان را به ما نرساندند زبان به گلایه و نقد باز می‌کنیم و از همه چیز نا امید میشویم حال آنکه فراموش کرده ایم بار مسئولیت کشور و مردم به عهده ی همه ی مردم است و هرکسی به قدر وسعش برای مردم و کشورش باید هزینه ای دهد و خطری کند. این مرد با زبانی ساده و صمیمی یاد و خاطره ی آغازین انقلاب را به ما یاد آور شد که انسان و وطنت را به عهده بگیری و پایش ضرر مالی و جانی هم بدهی و ما هر کجا در انقلاب با چنین طریقی پیش رفته ایم راهی گشوده شده است و محال ها را ممکن کرده ایم و مگر فتح خرمشهر محالی نبود که ممکن شد آنقدر محال که اگر امروز از آن سخن بگوییم گوشها آن را شعار و آرمان خواهی می‌شنوند حال آنکه فتح خرمشهر فقط ۴۰سال پیش واقع شده است واقعیتی که منشاش مردمانی بودند که همه با هم و همه برای هم پای کار ایستادند و خطر کردند و کار را به عهده ی دیگری نی‌نداختند و هر کدام گوشه ای از بار کشور و مردم را به دوش گرفتند و شدند مصداق این بیت حضرت حافظ که: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم @esharenakhana
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این است جرم تو... تو جرمت اینست که هنوز سخن از امام و انقلاب میزنی و پایش ایستاده ای جدای از اینکه رییس جمهور شوی یا نه باید هزاران بار مادریِ انقلاب اسلامی را شکر کرد که از دلش فرزندانی چون تو زایید و در دامنش پرورانید چون تویی که به شعار انقلاب ایمان داری و میخواهی زبان آن باشی و به همین جرم آماج حملات قرار گرفتی به قول ابو حسین رفیق حاج قاسم: «هرکس گفته ربِ ما الله است هزینه داده است.عشق بازی با الله هزینه دارد» پس بگذار رسانه های داخلی و خارجی هرچه میخواهند بگویند و نیش و کنایه بزنند و تیغ بکشند. آخرش خبر راستین تو که خبر انقلاب است امروز و فردا به گوش جانها میرسد و مگر نرسید.آمریکایی که ذات سیاستش، نبودن چنین نگاهی است با این حال مگر مردمانش خبر فلسطین و غزه را نشنیدند بگذار هرچه میخواهند بر تو تیغ بکشند و مگر لشکر رسانه ها بر شهید رئیسی تیغ نیش و کنایه نکشیدند و نمیخواستند محو حذفش کنند چه شد آخر خبر راستینش به جانها رسید و از دل خاک قامت راست کرد به قول حاج کاظم آژانس شیشه‌ای:«حافظ امنیت ملی برای من «عباس» است نه بی بی سی» سخن امام و انقلاب سخن راستین و کارساز است و به خاک نمی افتد و تو سخنت سخن امام و انقلاب است هیچ خبرو خبر رسانی نتوانست صدای انقلاب را در گلو خفه کند همانطور که صدای فلسطن و غزه را نتواست. این خبر صادق است بگذار تکذیب کنند این خبر خواهد رسید. @esharenakhana
سیاست باطن مان را لو میدهد. میدان کشاکشی ست بین ما با خودمان، در جهان و وقت مان. گاه بر خود مان غالب میشویم و گاه مغلوب خودمانیم. چون سیبی سر گردان میان زمین و آسمانیم که مدام چرخ میخوریم و چرخ، و هر بار در مقابلمان وجهی از وجودمان رو میاید و وجه دیگرمان به زیر میرود. گاه خود را در غزه میابیم و با مظلومیتی تمام قد غالب میشویم و گاه در سهم و قدرت خواهی های انتخاباتی مان مغلوب آدمی اهل اُنس و نسیان است و از همین رو هربار وجه قبلی خویش را از یاد میبرد و با وجه دیگری از خود رو برو میشود و چند صباحی با آن موانست میکند و در میانه و میدان کشاکش با خودش دست به دست میشود و به همین جهت گاهی عهد شکنی میکند و گاهی هم عهد می‌بندد. تاب آوردن در چنین میدان کشاکشی یک حضور «هنرمندانه» را میطلبد، تا با «وقت» مان بی‌نسبت نشویم و در دام قهر نیفتیم و دچار موافقت ها و مخالفت ها نشویم. @esharenakhana
قصه؟ در قصه هر که گفته «بلیٰ» مبتلا شود با قصه آه غُصه ی ما ماجرا شود آری که قصه مبطل هر سحر میشود یک چوب هم به معجزه اش اژدها شود آری که قصه گُنگ زبان را گره گشاست موسی درون قصه کلیم خدا شود آری که قصه خانه ی احیای مردگی ست عیسی به قصه صاحب دارالشفا شود قرآن کتاب قصه ی جانان آدمی ست تنها، روایتش به لب مصطفی شود احمد که شهر قصه و قاری قصه است باب الورود قصه ی او مرتضی شود در قصه سِرِّ عالم و آدم نهفته است آن راز عالمین به خیر النسا شود آری که قصه صاحب آهی ست پر سکوت که ین قصه راویش جگر مجتبی شود در قصه هر که گفته بلیٰ مبتلا شود آن قصه قصه است که کرببلا شود جمعه/۶ مرداد/۱۴۰۲ @esharenakhana
یادداشت استاد میرشکاک در کانال کنعان: ورود به تاریخ تجدد برای هر سرزمینی جز با تحول در ساحت اصلی هویت آن قوم امکان ندارد. به صدر تاریخ غرب که بنگریم خواهیم دید که اهل "تخنه"بوده اند که امروز به آن تکنیک می گوییم. البته چیرگی مسیحیت بر یونان و روم باعث شد که تخنه در غرب به محاق برود اما اروپا پس از هزار و چند صد سال دوباره به صدر تاریخ خود برگشت و راه تخنه گشوده شد وطولی نکشید که تاریخ تکنیک تاریخ تمام جهان شد که اگر بخواهیم نمونه ای برای آن در اساطیر خودمان نشان بدهیم. عصر تهمورث وجمشید است وعلم و دانش به آنجا می رسد که دیگر بیماری ومرگ هم از میان می رود. البته تفاوت میان عصر تهمورث وجمشید با عصر تکنیک غربی این است که جمشید دعوی الوهیت می کند و فرهء ایزدی خود را از دست می دهد و کار به آنجا می کشد که مردم بیوراسب(ضحاک)ماردوش را برجمشید ترجیح می دهند، اما تکنیک علیرغم ولایتی که بر جهان دارد مدعی آزادی و حقوق طبیعی بشراست و هرگاه و هرجا که لازم باشد کار آزادی و حقوق بشر را باقهر پیش می برد. همراهی تکنیک وقهر و دمکراسی ودعوی لیبرالیسم و غیر خود را نخواستن ودیگری را سزاوار قهر دیدن ،صرف نظر از اینکه چهرهء ضحاکی تقدیر تکنیکی را در هالهء ابهام نگه می دارد، تمام کشورها و مردمان مختلف را با هر دین و آیینی که داشته باشند به موقفی رسانده که یا باید به این تقدیر تکنیکی تسلیم شوند و بپذیرند که حق از هر حیث با نمایندگان ومظاهر "ولایت تکنیک"است یا از در ستیز و ناسازگار ی درآیند ومتحمل رنج ومصیبت وخسارت شوند تا آنگاه که به زانو درآیند و تسلیم تقدیر تکنیکی شوند که نقاب ضحاک است. اسطوره می گوید هزارهء ضحاک با ظهور فریدون به پایان می رسد. اگر واقعا هزاره گرا باشیم باید هفتصد یا هشتصد سال دیگر انتظار بکشیم . @esharenakhana
عباس آمده ست بنا را عوض کند از بُن اساس قصه ی ما را عوض کند ما که همیشه قبله و بت خانه مان یکی ست او آمدست تا که خدا را عوض کند بود این توان اگر که شهادت قضا نبود تا ماجرای کرببلا را عوض کند حتا اگر رضایت حق بر بلا نبود بود این توان دراو که قضا را عوض کند تعلیم دیده از پدرش روز حادثه احوال سیدُالشهدا را عوض کند او هی ادب نمود و توانست در زبان دیوان واژه ی اُدَبا را عوض کند یا با وفای خاص ابالفضلی خودش محدوده های عهد و وفا را عوض کند وقتی بنا شکستن عهد زمانه است عباس آمده که بنا را عوض کند تاسوعا ۲۵/تیر/۱۴۰۳ @esharenakhana
آتش بیار معرکه ها عاشقان شدند با فتنه شان چه دردسری در جهان شدند! تا آمدند روی زمین «يَسْفِكُ الدِّمَاءَ» از بدو خلق، مساله ی عرشیان شدند با نانِ فقر قصه ی هر شاهنامه و آموزگار رد شدن از هفت خوان شدند شیرین و لیلی و همه ی قصه های عشق پای جنون عاشقِ شان داستان شدند آسودگی مخواه در این ره که عاشقان مرگ خبر نکرده یِ از ناگهان شدند عاشق بلاکش است و بلی گفته در أَلَست مردانِ عشق کرببلا امتحان شدند ۳/مرداد/۱۴۰۳ @esharenakhana
«واذکُر فِی الکِتبِ اِسمعیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعدِ...»(۵۴/مریم) و یاد کن در کتاب، اسماعیل را که بسیار در وعده اش صادق بود... @esharenakhana
آسودگی مخواه در این ره که عاشقان مرگ خبر نکرده یِ از ناگهان شدند عاشق بلاکش است و بلی گفته در أَلَست مردانِ عشق کرببلا امتحان شدند @esharenakhana
لَقَدخَلَقنا ٱلانسَٰنَ فِي كَبَدٍ(۴/بلد) «ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم.» از تغزل آدمی تا دور شد چشم او بر عشق هم مستور شد طالب مِی، جورِ تلخی می‌کشد عشق بازی، کی؟ کجا؟ مَیسور شد عاشق آن آتش بیار معرکه ست موسیِ از أیمن چنین در طور شد پشت و روی سکه باشد رنج و گنج عاشق رنجیده دل، گنجور شد رنج گفتم رنج، گنج آدمیست آنکه دارد گنج کی رنجور شد؟ آب انگوری به خود مستی نداشت سوخت جوشید و شرابی جور شد خرداد/۱۴۰۳ @esharenakhana
به ساز فتنه و آشوب، چنگ‌انگیز می‌گردیم به رقص مرگ پاکوبان پی چنگیز می‌گردیم سری پر دردسر داریم و سامانش نمی خواهیم ز خون سربدارانیم و حلق‌آویز می‌گردیم تمنای پدر آن مُلکِ لایَبلای شیطان بود ولی ما ساکن بلوای آفت‌خیز می‌گردیم ز مشرق تا به مغرب ترک تازانه خروشیدیم برو خورشید! ما خود شمس این تبریز می‌گردیم نه آن خاکیم کز باران به کشتی در پناه آییم هوادار بلا هستیم و طوفان‌خیز می‌گردیم تو با صد اِن‌یکاد آیی برون از خانه؛ اما ما به میدان گر ببارد تیر، بی‌تعویذ می‌گردیم حساب ترس با ماها حساب جن و بسم الله ست پیِ ابلیس ترس خود به تیغ تیز میگردیم دگر رفت آنکه ظالم را حوالت با قیامت شد بِدَم در صورِ جنگ ای جان که رستاخیز می‌گردیم ۱۵/مرداد/۱۴۰۳ @esharenakhana