eitaa logo
اشاره های ناخوانا
206 دنبال‌کننده
8 عکس
4 ویدیو
0 فایل
ما نشانه هایی هستیم ناخوانا که هر کدام اشاره به چیزی داریم @Ahde_ons آدرس یادداشت های سابق در تلگرام: https://t.me/EshareNakhana
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙پادکست "شاهد مهدی" "قصه‌ها و نسبت‌ها" 🔻ما ها نگران دوستی هایمان هستیم هر بار یک جور به دنبالش می گردیم یک جور تازه اش می کنیم هر بار به بهانه ای ولو به دعوا... @esharenakhana
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 پادکست شاهد مهدی 🔺 با روایت احمد کاظمی ... @esharenakhana
زندانبان چندی پیش خوابی از حاج احمد کاظمی دیدم که بعدش چند بیت نوشتم و اجمال خواب این بود که: «حاج احمد زندان بان بود و من زندانیِ حاج احمد. علت زندانی شدنم هم محبت به خود حج احمد بود یعنی از سر محبت به خودش زندانی خودش شده بودم. در واقع از سر یه نسبت و عهدی که با حاج احمد داشتم زندانیش بودم و اون زندان بان.با هر شکلی بود قایمکی خودم رو رسوندم تو اتاقش که بهش همین رو بگم.انگار تازه دوش گرفته بود و حوله ای روی سرش بود تا منا دید انگار رفیق سی ساله ش باشم با همون لهجه نجف آبادی خوش و بش خیلی گرم و رفاقتونه ای کرد و یه میز کوچیک جلوی من گذاشت و چای گذاشت‌. من دلم قنج میرفت و با ذوق و شوقی قصه زندانی شدنم رو میگفتم و انگار اون خودش قصه رو میدونست....» تا که فهمیدم تو زندانبانمی شکر ها کردم که من زندانیَم شکرها کردم از این رو که مرا تو اسیر دست خود می خوانیَم بَه بِه این زندان و زندان بانیَت ما همه زندانیان قربانیَت سفره ات پهن و نفهمد تنگ چشم که اسیرت آمده مهمانیَت ### دوستی هامان دگر نانی شده آشکارا کید پنهانی شده با هزاران دال و مدلول آمده پای مان چوبی و برهانی شده دوستی تنها به پیمان می شود ماندنِ در عهد با جان می شود راه هم عهدی به صبر و طاقت است تاب این ره با شهیدان می شود. ۱۴۰۲/چند ماه پیش @esharenakhana
غزه! خانه خراب ماییم یا تو؟! با این همه لاله و نخل و سرو استوار؟ کجا تو خانه خرابی؟ مرده ماییم یا تو؟! تو که سر زنده گی از سر و کولت می بارد مدام خون در رگ و پی ات می جوشد خانه خراب مایییم با این متروکه های بی روح مان که همسایه از همسایه خبر ندارد تو که خود یک خانواده ای خانواده‌ای دو ملیونی سفره ی، شادی تان غم تان روح و تن تان یکی شده دربِ آخرت برایتان دروازه شده است و مدام در رفت و آمدید مرده ماییم که خونمان یخ زده است و‌ دیگر با هیچ رویدادی نه گرم میشویم نه تکانی میخوریم میت بیجان مگر چیست؟ رگ مان نمی جنبد اگر خدا هم بیاید و مگر با تو نیامد؟ برایمان فرقی کرد؟ آری مرده ماییم خانه خراب ماییم نه تو
۹/بهمن/۱۴۰۲
@eshareNakhana
نه عقلی وا کند از دست من بند نه دل دستی به سویم میکشد چند گره افتاده بر ابروی یارم به غارت رفته از لب هاش لبخند گره افتاده و کو ره گشایی مروت پیشه و مرد خردمند نشسته محتسب در جای رندان شدیم اهل حساب و اهل ترفند به جای عشق کینه در دل ماست نشست ابلیس برجای خداوند معما از وجود آدمی رفت معماها دگر افسانه گشتند ز مکر روزگار ایمن کسی نیست برابر ایستایش را در افکند دهن‌ها گشته گس از قهوه‌ای تلخ نمی‌بینم به لبها نقش لبخند اگر خواجه ندیده عیش در کس چه داری چشم، از ما شکَّر و قند در این گندیدگی باید فقط سوخت معطر میشود با آتش اسپند امیدا که سلیمانی بیاید به دست و خاتمش بگشاید این بند ۱۶/بهمن/۱۴۰۲ @eshareNakhana
سر گشته ای و چشم تو این حد نگران است دنبال چه ای؟ صورت معشوق عیان است در سرد زمستان که درختان به قنوتند انگشت اشاره به خدایی به نشان است هی رنج زمین دیده ای و رنج کشیدی تقصیر کسی نیست،... که این دردِ زمان است ای برِّه که از گرگ چنین واهمه داری راحت به چرا شو که حوالیت شبان است گر محتسب راه شدی راه رها کن کاین راه تمامش بری از سود و زیان است ما فتنه گری کرده و هی جور کشیدیم از جور، گِله نیست که جرم خودمان است چوپان ز چه نالی بنوا از دل جان نی که سِر، به زبان نیست و در سینه نهان است اسفند /۱۴۰۲ @eshareNakhana
‌ دشمنان و دوستانم می‌شناسندَم خوب می‌دانند من ایرانی‌َم نشانش هَم خب همین انگشت جوهر مالیَ‌م @soha_sima
«مسئله‌ی غزه هم اسلام را به دنیا معرفی کرد، هم فرهنگ و تمدن غربی را معرفی کرد.» شمیم بوی عطر غزه در فضا هنوز می دود ولی چرا مشام ما به تازگی پی اش نمی رود مگر که گنگ بو شدیم و یا عقیم ؟ اگر نه، پس چرا مشام مان به بوی لاله لمس شد و چشممان، ز فرط هجمه های سایه های روز مره غافل از حضور گرم شمس شد چقدر منجمد شدست قلب مان چرا زِ یاد رفت این همه اشاره و نشان چرا دوباره کور گشته ایم؟ دوباره گرم عادت و ز اصل قصه دور گشته ایم مگر نه اینکه اصل قصه غزه است مگر نه اینکه راه غزه منتهی به کربلاست و قالوی الست ما مگر که حرف دیگری به جز بلیٰ ست سلام بر حسین سلام بر سفینه النجات سلام بر یمن که او شنید بوی عطر را شنید بوی کربلا و کشتی عدو به دست او میان بحر خون به گل نشست بهمن/۱۴۰۲ @eshareNakhana
هان یمن! ای جوان پیر من!...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک این صدا عادی نیست به واقع نمیتواند زمینی باشد صدایی که گوئیا بلبلی آن را برایمان از آسمان به سوغات، بر زمین آورده است بار اولی که شنیدم بغض و حیرتم عجین شد. اذانی ملکوتی از شهید باکری که قطعا احوال، و جای آدم رو عوض میکند @eshareNakhana
ای ماه بلند گریه شمشیر من است در این شب قدر آخرین تیر من است من بی خبرم ز قدر خود،...ای مهتاب امشب تو به من بگو چه تقدیر من است @esharenakhana
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هان یمن ! ای جوان پیر من چهره ات چقدر حرف میزند پیرمرد سالخورده! گرچه پیری و به زیر بار سالهای سال تجربه استخوان شکانده ای شاد و زنده ای هنوز هم شباب مانده ای جامه ات هنوز جامه ای ز عهد و سنت پیمبر است گوئیا لشکر پیمبری! که پا به وقت ما گذاشتی تو! کنار آیه های وحی لا به لای کوچه های دهر خویش را به روزگار ما رسانده ای ظاهر تو ظاهراً قدیمی است در نگاه کهنه مغز ها کهنه ای ولی در نگاه آنکه اهل توست آنکه وعده ی خدا براش وعده ای تحققی ست آنکه آیه های وحی را گو که از خود پیمبرش شنیده است گو محمدی دوباره روبروش دیده است درنگاه او تازه ای و با طراوتی تو همان کسی که زیر خاک های کهنه گی جا نمانده ای تو! اویسی و بویی از حبیب را در حوالی زمانه های ما شنیده ای کوه و دشت و سنگلاخ های از قدیم تا به حال را طی نموده ای تا که خویش را به این زمانه با تمام خستگی رسانده ای هان اویس؟! ای جوان پیر من ای یمن تو! خنجرت خنجر گذشته نیست مثل سنگ های غزه نو به نو در این زمانه حرف میزند گفته ما رمیت اذ رمیت و تیغ می کشد کشتی جدید ها به پای خنجر قدیم تو بد به گل نشست ادعای پیشرفته شان شکست آنکه گفته تو کهنه و قدیمی ای اگر یک دلیل آورد کتاب وحی کهنه و قدیمی است قادرست که تو را کهنه بشمرد ولی شگفت که این کتاب مال بعد و بعدهاست و پسینی است آخرالزمانی است پس تو هم یمن که در معیت کتاب وحی آمدی آخرالزمانی و پسینی ای اسفند/۱۴۰۲ @eshareNakhana
یک جنس دیگری شده با غزه روز قدس گویا که آمدست خدا غزه روز قدس عشقست و عشق و عشق، کجایند عاشقان؟ هر سه یکی ست «کرببلا» «غزه» «روز قدس» فروردین/۱۴۰۳ @eshareNakhana
أَنْتَ اَلْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ‌، وَ أَنْتَ اَلْمَفْزَعُ فِي اَلْمُلِمَّاتِ‌، لاَ يَنْدَفِعُ‌ مِنْهَا إِلاَّ مَا دَفَعْتَ‌، وَ لاَ يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلاَّ مَا كَشَفْتَ‌. تنها تو در دشواری‌ها خوانده میشوی و در بلاهای سخت و دشوار، تنها تو پناهگاهی. بلاهای سخت و دشوار از انسان دور نمی‌شود، مگر آنچه را که تو دور کنی؛ و از گره‌های رنج‌آور، چیزی گشوده نمی‌شود، مگر آنچه را تو بگشایی. فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه
امان از نیمه شب و ظلمت تو در توی ش چه وزنی دارد سنگینیش استخوانت را خورد میکند آنقدر آهسته آهسته میرود که دیگر آمدن صبح را باور نمیکنی شب، سیاهیش وزن دارد به وضوح با دستانت لمسش میکنی عوضش او چنان تو را در خود میفشرد که گو تابوتی تو را در خود حصر کرده و به صحنه ی مرگ مشایعتت میکند شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد ... «حافظ»
 شعر رهبری برای عملیات وعده صادق دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به‌هم پیچ و چون صبا مگریز تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز تو از تبار دلیران خیبر و بدری چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز به نوشخند منافق ز ره کنار مگیر به زهرخند معاند به انزوا مگریز چو ره به قبله‌ای امن است پایمردی کن خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز چو تیر را هدف گیر و بر هدف بنشین ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز
مافتنه گر شدیم و جهان فتنه گرگریز هر کار می کنیم جماعت! مگر گریز در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست شر خیر ماست، ما که نبودیم شرگریز گاهی به جنگ دوست و گاهی به صلح غیر از هر اصول و مصلحتی سخت در گریز اهل جنایتیم و مکافات میکشیم پس ما قمار باز و جهانی خطر گریز آمد خبر ز مرگ، دویدیم سمت مرگ پا پس نمیکشیم،،،،،خدا! مرگ بر گریز دنبال دردسر، سرمان درد میکند دنبال ما نباش توای دردسر گریز! سعیدصاعدی 20/آذر/۹۸ @esharenakhana
ز تند باد حوادث مرا گذر دادند برون ز طاقت من بود و جان به در دادند عطای دوست بدان در حساب جا نشود هنوز کار نکردی و پیشتر دادند تمام دار و ندار من ست مشتی خاک به لطف اوست به جایش تمام زَر دادند و گاه بودم و گاهی نبوده ام در کار چه بی حساب مرا مزد مستمر دادند # # # تمام راه من و تو بلا و کرببلاست خوشا به حال شهیدان به پاش سر دادند شکست خورده ی طوفان اگر که ما هستیم حکایتی ست، إزایش به ما ظفر دادند و خواجه گفته به ما سِرّ قصه را، بشنو هر آنچه را که عطا گشته در سحر دادند ۴/اردیبهشت/۱۴۰۳ @esharenakhana
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زتند باد حوادث مرا گذر دادند برون ز طاقت‌من‌بود و جان‌به‌در دادند ۴/اردیبهشت/۱۴۰۳ @esharenakhana
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرد زندگی هستی کودک فلسطینی! کودکان ما اما گشته اند تزئینی تو، معلم درسِ، استقامت مایی فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ»هایت گشته درسِ تمرینی کودکان مثل تو خود روایت از فتحند بچه هایی از نسل مرتضای آوینی با صدای قرآنیت فتح را تلاوت کن و مرا به جهدی خوان با جهاد تبیینی هان بخوان «فَتَحْنا» را فتح آشکارا را آنچه را که ما کوریم آنچه را که میبینی طفل های ما خوابند گوششان اذان خواهد تو بیا موذن باش کودک فلسطینی اسفند/۱۴۰۲ @esharenakhana
خوف و رجای توسعه «آیا ما میتوانیم دست از امید داشتن به پیمودن راه توسعه بکشیم و در عین حال به تفکر در باب همین توسعه و راهی که غرب پیمود امید داشته باشیم؟ آیامقام خوف و رجا در توسعه را میتوانیم دریابیم؟....» 📜ادامه متن در سایت سرای هنر و اندیشه: https://soha-sima.ir/4078/ 📎عموما با این زبان نمی نویسم چندی پیش، پیش آمد و اینطور نوشتم و بنا نداشتم انتشارش دهم ولی گفتم شاید به مساله ی این چند روز راجع به توجه به تولید خارجی بی ربط نباشد @esharenakhana
آهوی غزل، یا خر منطق نچراندیم نه شعر سرودیم و نه هم فلسفه خواندیم یک دست به پا، دست دگر بر روی آن دست لنگان خرک خویش کشاندیم و کشاندیم هی سایه یمان در پی و ما هم که فراری خود را ز پی خود چه دواندیم و دواندیم بی فتنه و آشوب به جانان نرسد جان ما اهل صلاحیم و به مقصد نرساندیم باید که شبانِ رمه باشیم چو چوپان اما عوضش هی رمه ی خویش رماندیم ۲۵/اردیبهشت/ ۱۴۰۳ @esharenakhana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم رئیسی: حاج قاسم عزیز! به قاسم بن الحسن سوگند سلاحی که تو بر افراشتی هرگز بر زمین نخواهد ماند... @esharenakhana
شهادت و جهاد دست بی فکری مان را رو خواهد کرد مجاهد عجز خودش و عجز تاریخش را دریافته و از اول آن را پذیرفته است و از همین روست که جهد و تلاش میکند. و چون دستش را خالی می بیند نمیتواند ساکن باشد پس در پی جستن چیزی ست که نداردش و همینطور در طلب چیزی ست که مردمان تاریخش آن را ندارند و حتا شاید در طلب آن هم نیستند و مایل به فکر کردن و به عهده گرفتن آن هم نیستند و بدتر آنکه آگاه به این بی فکری شان هم نیستند مجاهد در همین عجز قدم در راه ساختن بر میدارد چرا که آنچه میبیند جز خراب آباد نیست. او رنج راه را میپذیرد تا راه را هموار کند. بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد نمی‌دهند اجازت مرا به سِیرِ سفر نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد(حافظ) مجاهد آنقدر قدم در راه ساختن بر میدارد که دیگر به منتهای عجزش نایل شود و دیگر تاریخ امکان قدم برداشتن بیش از آن را به او ندهد اینجاست که دیگر شهادت را بر می‌گزیند و با شهادت دست بی فکری آدمیان را رو میکند تا بلکه عبرتی شود و راهی هموار شود. و مگر حسین بن علی جز این راه را رفت. در تاریخی که مردمان عهد دینی شان را فراموش کرده بودند و دچار بی فکری نسبت به زمانشان شده بودند و همه ی راه ها به بن بست کشیده شده بود حسین بن علی محض گشایش راهی، راه کوفه را در پیش گرفت. و آنقدر این راه را رفت و موانع را از سر گذراند تا اینکه در کربلا تمام راه ها بر او بسته شد. اینجا بود که شهادت را برگزید و با شهادتش دست یک تاریخ را برای مردمانش رو کرد و عبرتی برای آینده گانشان شد. خرداد/۱۴۰۳ صفحه یادداشت: https://soha-sima.ir/4112/ @esharenakhana
مرا با فکر بکر تو دو صد جنگ ست و خون ریزی به خونت تشنه ام جانا مرا با توست چنگیزی تو اهل صلح، آباد و مرا خواهی در این وادی منم اما خراباتی و اهل فتنه انگیزی ندارم مثل تو فکری وَ یا چون عارفان ذکری همه دارائیم عشق و ندارم غیر از این چیزی تو مولانای شهری و منم ژولیده ای گمنام کجا دانند مفتی ها مقام شمس تبریزی ۸/خرداد/۱۴۰۳ @esharenakhana