دوبارهیڪروزدگرآغازشد
دوبارهیڪروزازنبودنتگذشت
دوبارهصبحرابانامتوآغازمیکنم
دوبارهاینبغضگلومبایادتومیشڪندآقا
#مهدوی
#دلتنگی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اےجارےتریݧ
ذڪرروےلبام
#ادیت
#ولادت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_هفتم #خانومہ_شیطونہ_من یه لحظه موندم چی بگم ز
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_هشتم
#خانومہ_شیطونہ_من
با دیدنه قیافم زد زیر خنده ولی من هنوز با تعجب نگاهش میکردم از صدای خنده آنا عقاب و بقیه بچه ها اومدن بیرون رفتم طرفشون و به همه سلام دادم برگشتم طرف آنا اومدم حرف بزنم که یهو توی بغلش گم شدم
آنا:Hi,Ignorant(سلام،بیمعرفت)
من:Hi,Anna(سلام،آنا)
ازش جدا شدم و برگشتم طرف نرگس
من: چرا نگفتی آنا اومده
نرگس: میخواستم سورپرایزت کنم😜
پوکرفیس نگاهش کردم که شونه ای بالا انداخت بیخیال این چیزا شدم و جدی برگشتم طرف آنا و گفتم: پیداش کردی؟
آنا با لحجه گفت: آره
من: خوبه ، نرگس تو چی؟
نرگس:منم اوکیه
من: خب وقتش رسیده به این بازی خاتمه بدیم
با این حرفم بچه ها با تعجب نگاهم کردن و هادی با اخم اومد جلو و با سر پایین گفت: ببین اجی ما انجامش میدیم شما نمیخواد بیایی
من: چی من باید باشم
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من با دیدنه قیافم زد زیر
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت_نهم
#خانومہ_شیطونہ_من
نرگس : اخه با این وضعت؟
من: مگه وضعم چشه؟
نرگس دست منو گرفت و یکم از بقیه فاصله گرفتیم و گفت: اخه خواهر من تو حامله ای برا بچت خطرناکه
من: نیـ...
نرگس: ببین حرف نزنا وگرنه به مهدی و بابک خبر میدم
من: همچین کاری نمیکنی
نرگس: میکنم
پوفی کشیدم و گفتم: ببین نرگس من چیزیم نمیشه اگه همین الان شروع نکنیم دیگه هیچ وقت نمیتونیم این ماموریت و به پایان برسونیم
با اخم های درهم نگاهم کرد و بدون حرف رفت طرف بچه ها و یکم باهاشون حرف زد که بچه ها سری تکون دادن همه رفتن داخل بعد چند دقیقه اماده و مجهز اومدن با لبخند نگاهشون کردم و منم رفتم و اماده شدم و راه افتادیم به طرف ماموریتے که سرنوشت خیلی هارو تغیر میده
ماموریتے که منو به عشقم میرسونه
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16526973523544
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
زیرعلمشماخواهرتان ما شدهایمبزرگتاباشیموزندههستیمنوکرشماهستیم🤞🏻😌
#دخترانه
#هفته_کرامت
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#تلنگرانه
روخودشکارکردبهدردیوار زد
نمازشدرستکردنمازشبخوندولییکجامیلنگیدهرکارمیکرداحساس
عشقولذتعبادترونمیکشیدمیدونی چرا؟!
اخههنوزبه باباش میگفتتو واحترامشنگهنمیداشت=/!
#اندکی_تفکر
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
نمیدونماینچہحسیہڪہوقتےسرودسلام
فرماندهومےشنومگرفتارشمےشم...
یہبغضعمیقمیشینہبیخگلومویہغرور
عجیبتوتڪتڪرگهاممےپیچہ...
سلامفرمانده
سلامازایننسلغیوروجامانده
#مهدوی
#سلامفرمانده
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بقیہهرچےمیخوانبگنولے....
#پلیسی
#ادیت
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
دلمڪردههواۍحرموچارهاۍندارم
دلمقفلنگاهحضرتاستڪلیددیگرۍ
ندارم
#امامرضایی
#دلی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
حسوحالمخوبنیستدرماندهامآقا
بہدادایندلخستہوبیمارمبرس...😔💔
#مهدوی
#دلتنگی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
بازبوۍنرگسمےآیدازجمڪران
خبرآوردهاستڪہجمعہدیگرۍآمدهاست
جمعہدیگرۍبےحضرت...💔
#مهدوی
#جمعه
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
4_6006088503018915355.mp3
28.97M
دلدلمیزنمواسہیہباردیدنت
واسہیہگوشہازحرمنشستنو
بہضریحاربابزلزدنو😭💔
#امامرضایی
#دلی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مارا نمیبری به حرم؟
قهر کرده ای؟ بگذر از این گدای قدر نشناس)!💔😅
#کربلا
#ماهور
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شصت_نهم #خانومہ_شیطونہ_من نرگس : اخه با این وضعت؟
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_هفتاد
#خانومہ_شیطونہ_من
[دانایڪل]
وقتی که باران و گروهش داشتن برای به پایان رسوندن این ماموریت میرفتن در گوشه دیگری از این کشور مادری دل نگران بچش بود و برادری که بهش خبر رسید خواهرش میخواد چیکار کنه
یعنی پایان این ماموریت چی میشه ، چه اتفاقی می افته............؟
[باران]
وقتی رسیدیم همگی به غیر از آنا از ماشین پیداده شدیم آنا قرار بود از پشت مارو پوشش بده ، رفتیم سمت جایی که از قبل اماده کرده بودیم و مخفی شدیم تا بچه ها بهمون خبر بدن
امشب یه پارتی گرفتن ولی همش بهانہاست و قراره یه محموله خیلی بزرگ و قاچاق کنن و خیلی کارای دیگه که اگه جلوش و نگیریم معلوم نیست چه اتفاقی بیوفته
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هفتاد #خانومہ_شیطونہ_من [دانایڪل] وقتی که بار
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_هفتاد_یکم
#خانومہ_شیطونہ_من
[بابک]
همه چیز تحت کنترل بود برای همین از سرهنگ یک روز مرخصی گرفتم و رفتم خونه وقتی رسیدم مامان و فاطمه رو توی آشپز خونه دیدم و بعد سلام کردن گفتم: باران کجاست ؟
فاطمه:رفت گلزارشهدا
من: نه میدونم رفت گلزار ولی قرار بود تا ساعت ۱۹:۰۰ خونه باشه
مامان: یعنی چی ، بچم کجاست پس؟
یه استرس عجیب داشتم یهو گوشیم زنگ خورد بدون جواب دادن به مامان گوشی و برداشتم که دیدم نرگسه
من: الو
نرگس: سلام داداش خوبی
من: ممنون نرگس جان تو خوبی
نرگس: شکر میخواستم بگم باران اینجا پیش ماست تو نگران نباش
من: اخ خدا خیرت بده نزدیک بود از استرس بمیرم
نرگس: خدانکنه پسر این چه حرفیه ، باش پس کاری نداری؟
من: نه فعلا
نرگس:یاعلی
من:یاعلی
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16526973523544
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️