eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
814 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هفتاد_ششم #خانومہ_شیطونہ_من که با صدای پا سریع پش
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ بی توجه بهش دویدم و رفتم داخل که یهو صدای درگیری و شلیک بلند شد با ترس به بچه ها نگاه کردم هرچی دنبال هادی گشتم نبود نگاهم خورد به طبقه بالا یه نگاه به بچه ها کردم که همه و دستگیر کرده بودن خیالم بابت اونا راحت شد سریع از پله ها رفتم بالا که صدای خنده هادی و شنیدم رفتم همون سمت که با دیدن صحنه روبه روم اشک تو چشام جمع شد هادی روی زمین بود و پای سیا روی قفسه سینش و تفنگ و به سمت وسط پیشونیش نشونه گرفته بود هادی میخندید و با هر خندیدنش خون از دهنش میومد نه نمیزارم هادی دیگه نه ..... تا اومد شلیک کنه زدم زیر دستش که باعث شد دستش کج بشه ولی تفنگ از تو دستش نیوفتاد نمیدونم چی شد ولی تا سرم و بلند کردم درد بدی تو قفسه سینم پیچید نگاهم خورد به سیا که بهم شلیک کرده بود خندیدم 😂 که چشاش گرد شد 😳 دوباره و دوباره ماشه و فشورد که با سختی کلتم و از پشت لباسم در اوردم و گرفتم سمتش و پشت سرهم بهش شلیک کردم اونقدر که همه تیرام تموم شد با افتادنش خندیدم قهقهه زدم و خون از دهنم اومد و نفسم رفت دیگه نتونستم تحمل کنم و افتادم و بعد سیاهی.... ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16526973523544 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️