✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_هفتاد_چهارم
#خانومہ_شیطونہ_من
با سرعت بلند شدم دویدم سمت ماشین فاطمه هم پشت سرم میومد وقتی سروار شدم فاطمه هم نشست با اخرین سرعتی که ماشین میرفت شروع کردم به رانندگی کردن
فقط یه اسم توس سرم اکو میشد
بــــاران بــــاران بــــاران
[باران]
با پیچیدن صدای بهار تو گوشم سرمو برای هادی تکون دادم که از دیوار پرید داخل و در و باز کرد آروم و بی صدا وارد شدیم و از گوشه دیوار حرکت کردیم یه نفر داشت اینور که ما میرفتیم نگهبانی میداد هادی با یه حرکت بیهوشش کرد و کشیدش پشت درخت و دهنشو بست به هادی اشاره کردم و با نرگس و چندتا دیگه از بچه ها از پشت ساختمان وارد شدیم هادی اینا از جلو
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️