✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه_ششم
#خانومہ_شیطونہ_من
[پنجماهبعد]
با گریه دست کشیدم روی مزار و اسمش و بوسیدم ، هرچقدر تو این پنج ماه بغضم و کنترل کردم ولی امروز دیگه نتونستم و شکست و با هر قطره اشکی که از چشمام میریخت خاطراتمون مثل یه فیلم از جلو چشمام رد میشد دیگه به هق هق افتاده بودم که فاطمه همون جور که اشکاش میریخت گفت: بسه خودتو کشتی که باران
سعی کردم آروم باشم ولی نشد و گریم شدت گرفت که دست گرمی دور شونه هام پیچید و منو کشید تو بغلش بدون نگاه کردن هم میدونستم که صاحب این دستا کیه سرمو تکیه دادم به شونش و اشکام با سرعت روی گونه هام ریختن انگار داشتن باهم مسابقه میدادن
من: چطور تونست اخه ، با اینکه پنج ماه گذشته ولی هنوز نمیتونم باور کنم ، من باید انتقامشو بگیرم قول دادم که انتقامش و میگیرم
بابک: روزی که اومد خاستگاریت و قشنگ یادمه میخواستم بهت بگم باران اینی که من میبینم مال موندن نیست ولی وقتی دیدم خودتم مال موندن نیستی و خودت با همه شرایطش قبولش کردی منم چیزی نگفتم ، مطمئن باش جاش خوبه و منتظر توعه ، انقدر گریه هم نکن برای بچه خوب نیست خواهری
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️