eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
747 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_چهارم #خانومہ_شیطونہ_من [بابک] وقتی رسید
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ من پشت درختی که نزدیک سیا اینا بود قایم شدم که نور یه ماشین مستقیم خورد تو چشمم و بعد چند لحظه یه ماشین دیگه یکم اونور تر پارک کردو یه پسر‌جوون و افرادش اومدن طرف سیا و مشغول حرف زدن شدن که سرهنگ دستور داد عملیات و شروع کنیم بعد چند دقیقه همه و دستگیر کرده بودیم اومدم به دستای یکی از افراد سیا دستبند بزنم که سردی چیزی و روی شقیقم حس کردم سیا: اگه جون این جوجه پلیس براتون مهمه...... نزاشتم بقیه حرفشو بزنه با دستم یه ضربه به دستش زدم که باعث شد تفنگ از دستش بیفته و با یه حرکت برگشتم سمتش و یه ضربه به گردنش زدم که بیهوش شد با پوذخند گفتم: وایسا اول اگه تونستی،بعد بیا شاخ شو😒 همه و سوار ماشین کردیم و راه افتادیم سمت اداره هنوز خیلی دور نشده بودیم که یه لحظه حس کردم رو هواییم و لحظه بعد درد بدی توی کل بدنم پیچید و جاری شدن چیزی و از بینیم حس کردم ....دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی.......... [باران] یه نفس راحت کشیدم و در لب تاپم و بستم و با بی حالی روی تخت دراز کشیدم ، بعد اینکه بابک سیا و بی‌هوش کرد خیالم راحت شد با همین فکرا خوابم برد ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16501056603814 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️