عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_سوم #خانومہ_شیطونہ_من نگران شدم تا اومدم چ
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_پنجاه_چهارم
#خانومہ_شیطونہ_من
[بابک]
وقتی رسیدم اداره ماشین و پارک کردم و دویدم داخل که از دور سرهنگ و دیدم که داشت با بچه ها حرف میزد رفتم سمتشون که متوجه من شدن و سلام کردن که جوابشون و دادم و روبه سرهنگ گفتم
من: سلام
سرهنگ: سلام به موقعه اومدی زود برو لباس هات و عوض کن و بیا که الان میخوایم عملیات و شروع کنیم
من: چشم
با سرعت رفتم سمت اتاقم بعد اینکه لباسام و عوض کردم رفتم پیش بقیه بچه ها که همین لحظه سرهنگ اومد و همگی سوار وَن شدیم تا وقتی که برسیم با سعیدومهدی مشغول برسی موقعیت "سیا" و محل محموله بودیم
وقتی رسیدیم همه پیاده شدیم فقط مهدی و سعید موندن تو وَن همه رفتیم سرجاهای خودمون ، کل اون منطقه و محاسره کرده بودیم بخاطره تاریکی هوا یکم دیدن مشکل بود، بعد پنج دقیقه یه ماشین اومد و سیا و افرادش پیاده شدن
سرهنگ به همه دستور اماده باش داد
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️