عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_هفتاد_چهارم #خانومہ_شیطونہ_من امیرسام و سپ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_هفتاد_پنجم
#خانومہ_شیطونہ_من
باغرغر بلند شدم گوشی و از روی عسلی برداشتم و بدون نگاه کردن به مخاطب جواب دادم😐
من: الــــــــو
طرف: الو باران خانم
من: اول صبحی زنگ زدی بگی(بعد با لحن خودش گفتم) الوووو باران خانم😐😒
صدای خنده طرف بلند شد ... اه مردم چقدر بیکارن
من: خدافظ
تا اومدم قطع کنم گفت
طرف: نه نه قطع نکنید باران خانم ... منم محمدرضا😂
من: به من چه که محمدرضایی ......
یهو مخم به کار افتاد اهههه نکنه دوست بابکه😱
صدای خندش اومد و بعد تماس قطع شد 😬از خجالت داشتم اب میشدم هیییی خدا
بلند شدم دستو صورتمو شستم که دوباره گوشیم زنگ خورد دیدم اقا محمدرضاست همون طور که داشتم میرفتم بیرون جواب دادم
من: سلام ببخشید صبحی منـ....
اقامحمدرضا: سلام خداببخشه ... میدونم منم بدموقعه زنگ زدم ... میخواستم بگم برای بابک یه کار فوری پیش اومد دیشب مجور شد زود خودشو برسونه اداره وسایلش و جا گذاشت هرچی به خودش زنگ میزنم جواب نمیده لطفا بهش بگید یا بیاد بگیره یا بگه بیارم براش
من: باشه بهش میگم
اقا محمدرضا: ممنون یاعلی
من: یاعلی
قطع کردم و رفتم بیرون سر،و صدا از اشپز خونه میومد رفتم اشپزخونه که دیدم مامان داره نهار درست میکنه و باراد هم روی صندلی خودش نشسته و داره بازی میکنه
من: سلام مامان
مامان: سلام
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️