عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پانزدهم #خانومہ_شیطونہ_من باران:آره خوبم ... اگه
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شانزدهم
#خانومہ_شیطونہ_من
بعد اینکه محمدرضا زنگ زد بیان ببرنشون رفتیم رستوران و پشت یه میز دونفر نشستیم ... زل زدم به محمدرضا که سرشو گذاشته بود روی میز و خستگی از سرو روش میبارید ... دیشب هم نخوابیده بود دیگه بدتر ... دستمو گذاشتم روی دستش که سرشو بلند کرد و سوالی بهم نگاه کرد
گفتم: تو خسته ای من رانندگی میکنم
یه اخم ریز کرد و گفت: نمیخواد خودم رانندگی میکنم
من:همین که گفتم تو یکم میخوابی و من رانندگی میکنم
تا اومد چیزی بگه گارسون اومد و منو بهمون داد
محمدرضا: چی میخوری؟
من: امممم قیمه
محمدرضا رو کرد به گارسون و گفت: دوتا قیمه و دوغعالیس و مخلفات
بعد اینکه گارسون رفت یکم که گذشت گوشیم زنگ خورد از،تو کیفم درش اوردم و به اسم مخاطب نگاه کردم ابروهام از تعجب پرید بالا ... تماس و وصل کردم
من: سلام قربان
محمدرضا هم توجه اش جلب شد و زل زد بهم
سرهنگ: سلام سروان چه خبر؟
من: خبری نیست قربان ولی وقتی رسیدیم گزارش میدم
سرهنگ: خوبه فعلا یاعلی ... مواظب خودت باش دخترم
من: همچنین ... فعلا یاعلی
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_شانزدهم #خانومہ_شیطونہ_من بعد اینکه محمدرضا زنگ ز
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_هفدهم
#خانومہ_شیطونہ_من
[سوم شخص]
با عصبانیت لیوان و به طرف آینه پرت کردم که با صدای بدی شکست از عصبانیت نفس نفس میزدم
من: احمقااااااااا ... چطور نمیتونید نفوذکنید هااااااان ...
با تته پته گفت: اخــ...ـه قـ..قربان خیلی قویه نمیشه بهش نفوذکرد
من: پس شما اینجا چیکاره اید هاااان؟😡
سرشون و انداخت پایین رفتم طرف میزم و سیگاری برداشتم و گذاشتم گوشه لبم و همون جور که میرفتم کنار پنجره قدی فندکم و از تو جیبم در اوردم و سیگار و روشن کردم و یه پک محکم بهش زدم به سیاهی شب خیره شدم و زمزمه کردم: ببین به کجا رسیدم که یه الف بچه سنگ جلو پای سیا میندازه😡
سیا نیستم اگه نابودت نکنم
[باران]
باخنده روبه محمدرضا که مثل بچه ها با دستای مشت شده چشماشو میمالید گفتم: نی نی کوچولوی کی بودییییی تو😂
با تخسی گفت: ننم😐
بلند خندیدم گه از خندم اونم خندش گرفت و گفت: اخ اخ میدونی هوس چی کردم
ابرو هام پرید بالا و گفتم : نه هوس چی؟
محمدرضا: بستنی😉
من: اخخخخ گفتی هاااا منم هوس کردم
محمدرضا: یه بستنی فروشی دیدی دیدی وایسا
من: باش
ناشناس رمان👇
https://harfeto.timefriend.net/16488059897414
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
اینـکه میگویـم دمـا دَم مـذهـبى ها عاشق ترند..
بـا دلـیل میگویـم کـه آنها واقـعا
عـاشـق تـرنـد..
هـرکـه الگویـش مـولاعـلى و فـاطمـه
اسـت..
بـر یـقـین هـم مـیتوان گـفـت ؛ کـه
آنها عـاشـق تـرنـد..♥️
#عشاقبخوانند 🔗
#ٺاݪیـا
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَج
روزی کمی با قرآن🌱✨
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ ۖ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ ﴿٦٦﴾
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿٦٧﴾
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۖ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿٦٨﴾
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٦٩﴾
لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا ۖ كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ ﴿٧٠﴾
#روزی_کمی_با_قرآن
میرسدروزۍڪہفرماندهتمامارتشجهان
مهدیفاطمهاست...
آنروزخداڪندمنهمیڪےازآنهاباشم
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
ملعون ملعون من أخّر المغربَ إلي ان تشتبک النجوم...)
#شایدکمیتلنگر
#مهدوی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
خدایامیشهیعنےیہروزۍمنوهممثلشهیدحججےبخرۍ؟
یعنےمیشہیہروزۍمنمحالشهادتوداشتہ
باشموپروازکنم...
یعنےمیشهیہروزیروریسنگمزارمنهم
بنویسن:شهیدگمنام...فرزند:روحاللـ...
#شهیدانہ
#دلی
#دختر_مشڪے_پوش_حسےـن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_هفدهم #خانومہ_شیطونہ_من [سوم شخص] با عصبانیت لیو
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_هجدهم
#خانومہ_شیطونہ_من
وقتی یه بستنی فروشی دیدم وایستادم محمدرضا پیاده شد و رفت بستنی بخره منم پیاده شدم و روی صندلی کمک راننده نشستم و مشغول درست کردن روسری و چادرم شدم که صدای پیامک گوشیم توی ماشین پیچید گوشی و ار روی داشبورد برداشتم و پیامک و باز کردم(به به سلام جناب سروان... خوبی😉 خوش میگذره 🤨... فقط خواستم بهت تبریک بگم اینکه مواظب اقاتون باش😁#سیا) ... درست دختر نترس و شیطونی ام اما با خوندن این پیامک از ترس یه لحظه نفسم بلند اومد با ترس سرمو بلند کردم و به بالای بستنی فروشی نگاه کردم که برق چیزی و از روی سقفش دیدم آب دهنمو قورت دادم و به محمدرضا که داشت از بستنی فروشی بیرون میدمد نگاه کردم در و باز کردم و پیاده شدم تا اومدم چیزی بگم محمدرضا قدماش و تند کرد و سریع از خیابون رد شد و گفت: چرا پیاده شدی؟
اخماش تو هم بود مطمئن بودم رنگم به شدت پریده سوار شدم که محمدرضا هم سوار شد و سوالی بهم نگاه کرد
گفتم: هیچی فقط یه لحظه اومد بیرون یکم هوا بخورم
سری تکون داد و اخماش باز کرد و با خنده گفت: اگه تونستی تو بستنی خوردن شکستم بدی جایزه داری😉
با لبخند شیطونی گفتم: اول بگو جایزم چیه؟
لپم و کشید و گفت: نوچ هر وقت برنده شدی میگم
چشمام و مظلوم کردم که گفت: این کارات نتیجه نمیده خودتو خسته نکن😜😂
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️