eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
738 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
56 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM جهت‌تبادل:‌ @ftm_at تولد: ۵/۱۱/۹۹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ وقتی به خودم اومدم که گلزار ساکت ساکت بود و صدای اذان از مسجد اونور خیابون میومد یه بار دیگه روی اسم عماد و بوسیدم و بلند شدم خاک چادرم و تکوندم و رفتم مسجدوبعد خوندن نمازم سوار ماشین شدم و راه افتادم طرف خونه وقتی رسیدم ماشین و بردم تو پارکینگ و وقتی ماشین و پارک کردم پیاده شدم و رفتم داخل وقتی وارد شدم بابک و دیدم که با نگرانی روی مبل نشسته بود و سرشو بین دستاش گرفته بود رفتم طرفش و جلوش زانو زدم که باعث شد سرشو بلند کنه و نگاهم کنه با نگرانی گفت: چرا انقدر دیر کردی نمیگی من از نگرانی دیوونه میشم؟ من: ببخشید زمان از دستم در رفت سرمو گذاشتم روی پاشو چشمام و بستم نمیدونم چطور ولی کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد [دانای کل] وقتی با اون حالش از خونه زد بیرون همه دل نگرانش بودن فقط بابک میدونست دلیل این حالش چیه و بقیه همه تعجب کرده بودن محمدرضا هم یه چیزایی حدس میزد ولی مطمئن نبود پنج دقیقه که گذشت به خودش اومد و با سرعت از جاش بلند شد و گفت: منم باید برم ببخشید و از خونه زد بیرون و سوار ماشینش شد یکم که رفت ماشین باران و دید و تا گلزار دنبالش کرد وقتی اون حالش و دید ناخداگاه قلبش مچاله ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ شد دلش نمیخواست گریه کردنش و ببینه تا موقعه اذان همونجا وایستاده بود و وقتی خیالش از بابت باران راحت شد با خستگی رفت خونه وقتی رسید همه خواب بود بعد عوض کردن لباساش روی تخت دراز کشید و به این فکر کرد که الان دیگه باران مال اونه الان دیگه محرم اونه قلبش لبریز از عشق شد نمیدونست کی و چطور این دختر ساده و پاک توی قلبش جا باز کرده بود و تمام و قلبش و صاحب شده بود ولی میدونست که اگه نباشه نفس کشیدن براش سخت میشه و برای داشتنش خداروشکر کرد [محمدرضا] صبح‌وقتی‌از‌خواب‌بیدار شدم زود یه دوش گرفتم و اماده شدم قرار بود امروز با باران برای ازمایش بریم بعد اینکه از مامان اینا خدافظی کردم سوار ماشین شدم و راه افتادم طرف خونه باران اینا وقتی رسیدم زنگ و زدم که بابک با خنده جواب داد گفت : باران الان میاد بعد چند دقیقه در باز شد و باران که خواب آلود بود اومد بیرون وقتی نشست تو ماشین زیر لبی یه سلام گفت و چشاش و بست و خوابید خندم گرفت و بزور جلوی خندم و گرفتم باید هم خواب آلود باشه دیشب و که تا صبح بیدار بود ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16483770569284 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
براۍشهیدشدن،هنرلازم‌است هنر‌رد‌شدن‌از‌سیم‌خاردار‌نفس... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
AUD-20210302-WA0009.mp3
4.78M
[سلام عشق مادر مرد زندگیم] مداحی که اون شب باران توی گلزار شهدا شنید •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
به یــاد داداش بابڪ در جمڪران🙂..
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز دوشـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ سرمو تکون دادم و ماشین و روشن کردم و راه افتادم وقتی به ازمایشگاه رسیدم ماشین و پارک کردم و برگشتم طرفه باران و اروم صداش زدم من: باران خانم ..... باران انگار نه انگار دارم صداش میزنم بلند تر صداش کردم که یه تکون خورد و دوباره خوابید دیگه داشت حرصم میگرفت ...یه فکر شیطانی اومد تو سرم که باعث شد لبام کش بیاد سرمو بردم نزدیک و ......یه گاز جانانه از لپش گرفتم یهو باران چشماش و باز کرد و جیغ کشید اخ دلم و گرفته بودم و میخندیدم از ماشین پیاده شدم و در طرف باران و باز کردم گفتم: باران خانم افتخار میدن؟ چشم غره ای بهم رفت و پیداه شد چادرش و درست کرد و شونه به شونه هم راه افتادیم و خیلی شلوغ نبود بعد ده دقیقه اسم مارو خوندن باهم رفتیم طرف اتاقا بعد اینکه خون دادم اومدم بیرون که دیدم باران تکیه داده به دیوار و یه پرستاری هم کنارش وایساده و داره یه چیزایی میگه که باران هی سرخ و سرخ تر میشه با تعجب رفتم سمتشون وقتی متوجه من شدن سکوت کردن ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ من:چیزی شده باران تا اومد چیزی بگه که پرستار گفت: نه فقط داشتم میگفتم باید برید برای ..... نزاشتم ادامه حرفش و بزنه و سریع گفتم: نه نه ما نیازی نداریم خیلی ممنون خدافظ و دست باران و گرفتم و از ازمایشگاه اومدیم بیرون هم من قرمز بودم هم باران پوووفی کشیدم و برگشتم طرف باران و گفتم: حرف بدی هم نزد هااا بریم؟ باران با خشم برگشت سمتم و یه قدم اومد جلو و گفت: دارم برات من: چشم منتظرم خانوووووم نفسشو عصبانی فوت کرد بیرون و رفت سمت باشین اومد در و باز کنه که دید قفله کلافه برگشت سمتم که یه لبخند گنده زدم و قفل و با ریموت باز کردم وقتی سوار شدیم راه افتادم سمت بازار تا موقعه اذان ما در حال گشتن و خرید کردن بودیم حالا خوبه هر دو به شدت از خرید بدمون میومد هاااا ولی خوب مجبور بودیم اگه دست خالی برمیگشتیم هم مامان من هم مامان باران پوسمون و میکندن😐 وقتی که صدای اذان از مسجد بلند شد باهم رفتیم مسجد و نماز خوندیم و بعد خوردن بستنی برگشتیم خونه باران اینا هم شب خونه ما دعوت بودن ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16463081468074 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
کسے‌کہ‌بھ‌خداش‌اعتماد‌داشتھ‌باشھ↯ هیچ‌وقت‌نمیگھ‌چرا‌این‌اتفاق‌افتاد‌میگھخودش‌صلاح‌میدونه...! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
تیکه پاره ای از رمان آدم و حوا2🍂 ما آدما هر روز نماز می خونیم.غم که میاد نمازمون طولانی و با تمرکز بیشتر میشه دعا بهش اضافه میشه . غم که میره دوباره نمازمون کوتاه میشه و دعا هامون محدود قرار نیست فقط وقت نماز و اذان به یادش باشیم هروقت چیزی دیدی که جلوه ذات خدا داشت بگو سبحان الله. اگر یک نسیمی اومده روحت تازه شد زیر لب هم شده اسمش رو ببر.اگر از بوی گل و سبز و درخت لذت بردی اسمش ببر.اگر‌برگ ریزون دیدی یادش‌کن. اگر رحمتش‌مثل بارون‌رو سرت نازل‌شد شکرش بگو.اگر‌‌تو‌سختی‌ها تونستی‌صبر‌کنی‌ازش تشکرکن.هرکاری‌با اسم خودش شروع کن حتی اگر میدونی کارت به‌خوشی‌ و خوبی تموم میشه.میدونم سخته ولی یواش با وجودت عجین میشه‌یه‌بار امتحان کن ببین‌چه حسی‌خوبی از این کار میگری! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز ســہ شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مےگفت در عالم رویا؛ بہ گفتم! چرا براۍ ما دعا نمےکنید کہ شهید بشیم...!؟ 💔 مےگفت ما دعا مےکنیم براتون مینویسن... 🥀 ولے گناه مےکنید... پاک میشہ... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
گمشده‌ام‌در‌جھانۍ‌‌کہ‌‌دیگر‌وجود‌ندارد شھید‌گمنام‌‌مرا‌دریاب:((💔 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
"شماهـا‌ڪسۍرو‌دردنــیآسراغ‌دارید ڪہ‌قبل‌از‌این‌ڪہ‌شما‌بدنیآ بیاید، خودشوبـراتون‌ڪشتہ‌باشہ؟ :) +ایــن‌شهـداخیلےشماهارودوسٺ‌دارن:) بیاییددستـتوݩ‌رو‌ازدســـت‌شـهیدآن جدانکنید.....♥️ شهداسنگ‌نشانندکه‌ره‌گم‌نکنیم🖐 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
او‌حاج‌قاسم‌سلیمانی‌است! و‌تو‌چہ‌میدانی‌سلیمانی‌ڪیست؟! و‌تو‌چہ‌میدانی‌برما در‌داغِ‌نبودنش‌چہ‌‌گذشت؟!💔 حاج‌قاسم‌قلبم:(🖐 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اللهم ارزقنا قبر شش گوشــه...((:
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
ذڪر روز پـنـجـشـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از 'شهید ࢪضو؎‌'
••: ✨⚡️دیدی یه وقتایی خطر⚠️‼️ از بیخ گوشت میگذره🙂⁉️ 💥دیدی یه وقتایی فقط یه ذره مونده تا آبروت بریزه🙃⁉️ 🔱دیدی یه وقتایی یه وجب تا مرگ فاصله داری اما خون از دماغت نمیاد⁉️ 👌🏻دیدی یه وقتایی توو کارات اشتباه میکنی اما بر حسب اتفاق همه چی درست پیش میره😇⁉️ ✨🍁همین موقع ها که این خطرها از سرت میگذره بگو خدایا شکرت🤲🏼✨ که ،خدایا شکرت🤲🏻🍃 که هوامو داری،😍خدایا ممنون که تنهام نمیذاری،از داده ها و نداده هات شکر،🤩🍃 ✨🔥اما ما بجای این همه لطف ورحمت الله متعال 💔فقط یه کلمه میگیم « آوردم»😱🙂 ✔️چیزی بنام شانس نداریم❌ بیاییم کلمه ی شانس را جایگزین حکمت و یا رحمت و لطف و کرم الهی بدانیم🙂☝️🏻 انتشار دهید تا دیگران اشتباه نکنند💥 .✅🌟🌈✨✨✨✨