4_5805451914694888814.mp3
12.67M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت بیست و پنجم:
بازار شام...(قسمت دوم)
#صباحا_و_مساء
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رماننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت43
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- زهرااااا....باز توفکر رفتی!!!
احساس کردم دستی جلوی چشمم حرکت میکنه، ازبس زل زده بودم به برج حواسم نبود.
یه مشت آروم سحر به پهلوم زد.تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد.
- ها...چیه...بامن بودی!
زد زیر خنده و گفت:
- مثل اینکه عاشق شدیا... مامانم چندبار صدات کرده.
شرمنده سرم رو پایین انداختم وگفتم:
- شرمنده پروانه خانم.حواسم نبود. جانم بفرمایید، درخدمت شمام
از همون لبخندای همیشگی تحویلم داد و گفت:
- حال خانواده رو می پرسیدم. خیلی وقته از مامانت خبرندارم. شنیدم عقد پسر خالت بود درسته؟
این بار از،شنیدنش ناراحت نبودم خیلی راحت گفتم:
- بله، این چند روزم درگیر مراسماتشون بودیم.
خندید و گفت:
- خداروشکر.ان شاالله همیشه سرگرم خوشی باشین ومارو یاد نکنین !!
- نه بابا ...این چه حرفیه ما همیشه به یادتون هستیم.
یهو سلاله اومد پیشم وبا ذوق گفت:
- خاله زهرا...آبجیم قراره عروس شه،منم می خوام برا عروسیش لباس لروس برا اودم بخرم.
شوکه به سحر نگاه کردم.سرش رو پایین انداخت.لپاش با شنیدن حرفای سلاله گل انداخته بود.
- ببینم سحر ،سلاله راست میگه؟؟
مامانش یه نگاه به سحر کرد و به جاش جواب داد.
- اره دخترم،دوسه روز پیش یکی از اقوام دور، اومدن خواستگاری. قراره این شب جمعه اگه خدا بخواد با خود پسره بیان.
حس غریبی،بهم دست داد.یاد حمید افتادم میدونم اگه بفهمه خیلی ناراحت میشه.
درسته مستقیم بهم نگفته،اما از رفتاراش و نگاهش متوجه میشم. سعی کردم به روی خودم نیارم.دستای سحر روگرفتم و گفتم:
- قربونت ابجی خجالتی خودم برم. تبریک میگم عزیزم.نکنه قراره اینجا جبران کنم... هوم!!
تو دلم غوغا بود، میترسم سحرو ازدست بدم. اما سحر زیاد خوشحال نبود.لبخند زورکی زد و گفت:
- ممنون زهراجون. فعلا که چیزی مشخص نیست .یه خواستگاری ساده ست. قرار نیست که با یه خواستگار اومدن....
مامانش وسط حرفش پرید و گفت:
- نمیدونم.من که از کار این دختر سر در نمیارم .توباهاش حرف بزن زهرا جان.
میگه من قصد ازدواج ندارم،بهش میگم حالا صبر کن پسره بیاد شاید خوشت اومد و قسمت شد باهم ازدواج کنین.با کلی اصرار، خانم قبول کرده شب جمعه باهم بیان. هم من، هم باباش خانواده ش رو خوب می شناسیم. اهل کارو زندگیه، خودشم نظامیه. تو سفره حلال خونواده ش بزرگ شده.
مادرش چندماهی هست که اصرار میکنه بیان.میگه پسرش خیلی وقته سحر رو میخواد.
سحر کلافه چشماش،رو بست و گفت:
- مامان جان، لطفا! اگه الانم قبول کردم به خاطر حرف شما و بابا بود.
- باشه دخترم. من که هرچی بگم تو حرف خودت رو میزنی.ان شاالله خیره. پاشم برم وسایل ناهار رو آماده کنم.
به چشمای سحر نگاه کردم، حس غریبی داشت. احساس میکنم سحر هم به حمید علاقه داره. نفسی تازه کردم گفتم :
- یه سیب رو که میندازی هوا، تا بیاد پایین هزار تا چرخ می خوره . قربونت بشم به قول خودت بسپر به خدا. هرچی خیر وصلاحته.
- همین کارو کردم زهرا. هرچی خیره برامون پیش بیاد.
لبخندی زد وگفت:
چاییت باز سر میشه ها، زود بخور منم برم به مامان کمک کنم.
چشمامو ریز کردم و با شیطنت گفتم:
-ان شاالله به زودی چایی عروسیت رو میخورم،خانم خانما....
خندید و به طرف آشپزخونه رفت.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رماننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت44
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
سحر همراه مامانش وسایل نهار رو آماده کردن ،منم به سلاله کمک کردم اسباب بازیاشو جمع کنه.
سفره رو با کمک هم چیدیم،بعداز خوردن نهار خوشمزه ای که حسابی هم بهم مزه داد گفتم:
- دستتون درد نکنه پروانه خانم، خیلی خوشمزه بود.
- نوش جونت دخترم.
با کمک سحر سفره رو جمع کردیم و ظرف هارو شستیم.
کارمون که تموم شد، سحر چندتا چایی ریخت و باهم به هال رفتیم.
صدای گوشی سحر از اتاق میومد.
سلاله گوشی رو دست سحر داد.ابروهاش رو بالا داد وگفت
- ناشناسه!
دکمه ی پاسخ رو زد و گوشی رو کنار گوشش گذاشت.
- الو...سلام...بله بفرمایید...به جانیاوردم...شما؟
احساس کردم گونه های سحر گل انداخت.دستپاچه گفت
- بله،بله،چ...چـــ...شم گوشی حضورتون باشه....
گوشی رو دستم داد. با چشم وابرو پرسیدم کیه؟
جوابی نداد گوشی رو گذاشتم کنار گوشم.
- بله بفرمایید!
صدای حمید توگوشم پیچید.
- سلام زهراجان، خوبی؟
-سلام داداش، ممنون تو خوبی؟
- ببینم چرا گوشی خاموشه؟ بیشتر از ده بار زنگ زدم بهت!
- شرمنده، توراه که خونه سحر میومدم، گوشی از دستم افتاد وشکست. به خلطر همین خاموشه.
باید عصر ببرم بدم تعمیر.
- عیب نداره فقط نگرانت شدم . به مامان زنگ زدم گفت خونه دوستتی. مجبور شدم شمارشون رو بگیرم بهت زنگ بزنم.
برا گوشیتم ،صبر کن باخودم میریم. یکی از دوستام توکار تعمیر موبایله.کارشم حرف نداره.
- باشه، چشم فقط به مامان بگو قراره با سحر بریم حرم
- باشه، کارتون تموم شد زنگ بزن خودم میام دنبالتون.
لبخندی زدم و به سحر نگاه کردم.
- باشه بهت زنگ میزنم
- سلام برسون،خداحافظ
-خداحافظ
تماس رو قطع کردم و گوشی رو به سحر دادم.
- شرمنده سحر جان مثل اینکه حمید چندباری به گوشیم زنگ زده، دیده جواب نمیدم نگران شده. یه ساعت پیش که با گوشیت زنگ زدم مامان شماره خونتونو نداشته مجبور شده شماره تو رو بده حمید.
احساس کردم رنگ نگاهش خاص شد وچشماش لرزید.
- نه عزیزم، اشکال نداره، پیش میاد.
میگم، یکم استراحت کنیم ساعت چهار بریم حرم.
یه ساعتی اونجا باشیم بعدش بریم گوشیتو بدیم برا تعمیر. نظرت چیه؟
- عالیه. البته حمید گفت خودم میام دنبالتون، یکی از دوستاش مغازه تعمیر موبایل داره گفت میدم به اون زودتر درستش کنه.
سحر کمی رنگش پرید و گفت :
- باشه،پس من خودم برمی گردم.شمام میرین دنبال کارتون
با تمسخر نگاه کردم و به شوخی گفتم
- خوبه...خوبه!! واسه من کلاس میاد خودم برمی گردم!!!!!
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
1634383185244706134799.mp3
4.45M
_________________________________
🌹🍃
🍃
#نوایانتظار
شب و روز و ماه و سالَم تیره و تاره، بیا..
نیستی و تموم عالم غمتو داره بیا
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220912-WA0007.mp3
7.11M
____________________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
بنا بر روایات هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال ما به محضر ولی زمان،صاحب الزمان🌤 علیه السلام عرضه می شود.
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🎙 #هادیگرسویی
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رماننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت45
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
ساعت نزدیک چهار می شد با سحر کم کم آماده شدیم تا بریم.
مامان سحر، روی مبل نشسته بود و مشغول تماشای تلویزیون بود.
بادیدن ما بلند شد و به طرفمون اومد.
صورتش رو بوسیدم و دوباره به خاطر نهار تشکر کردم.
تا دم در بدرقه مون کرد و خداحافظی کردیم.
چون هوا خیلی گرم بود سر کوچه که رسیدیم، یه تاکسی گرفتیم و به طرف حرم حرکت کردیم.
توماشین به سحر گفتم:
- چرا نمی خواستی بیان خواستگاری؟
- نمیدونم زهرا، دلم راضی نیست. هم خانواده شون خوبه هم پسره، پسر رو قبلا توخونه یکی از فامیلامون دیدم.اما اون نیمه گمشده من نیست زهرا.
نمیدونم حرفم رو درک می کنی یانه، اما نمیتونم اون رو به عنوان همسرم انتخاب کنم.
- ای شیطون....نکنه دلت پیش یکی دیگه گیره؟؟
سکوت کرد و یه نگاهی به راننده کرد، فهمیدم نمیخواد توماشین صحبت کنیم.
دستشو آروم گرفتم ، خوب میتونستم درکش کنم، چقدر سخته به بقیه بفهمونی به یکی دیگه علاقه داری.
تا رسیدن به حرم دیگه صحبتی نکردیم.
ماشین کنار پل آهنچی نگه داشت .سحر کرایه رو حساب کرد و باهم به طرف حرم رفتیم.
- خب بگو ببینم دلت پیش کی گیر کرده؟
خندید و از جواب دادن طفره رفت.
نمیخواستم زیاد اذیتش کنم، باید خودم از زیر زبون حمید بکشم ببینم نظر قطعیش چیه.
از ضلع غربی وارد حرم حضرت معصومه سلام الله علیها شدیم.
دست به سینه گذاشتیم و به احترام خانم کمی خم شدیم. با دیدن گنبد طلایی دلم لرزدید و شروع کردم به گریه کردن، دوست دارم پرواز کنم اما حیف سنگینی جسمم نمیذاره، انگار پاهامو با زنجیر به زمین قفل کردن.
سحر هم حالش دست کمی از من نداره.
با گوشه چشم نگاهش کردم .سکوت کرده،اما معلومه داره درد ودل می کنه.
با قدم های آروم به طرف ضریح حرکت کردیم.
کفش هامون رو به امانتداری دادیم و به زیارت رفتیم.
هرقدمی که به طرف ضریح حرکت برمی داشتم احساس سبکی می کردم.
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را ۱
___________________________________________
۱.علی اکبر لطیفیان
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رماننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت46
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با سحر نزدیک ضریح شدم. بغض توی گلوم کلافه م کرده بود. نمی تونستم جلوش رو بگیرم، از طرفی هم دوست نداشتم که سحر اشک هام رو ببینه.
سحر کنارم ایستاد به گوشه رواق اشاره کرد
- زهراجان، زیارت کردی...
انگار متوجه حالم شد وفهمید که باید تنهام بذاره.
- زیارت کردی همونجا بشین تا منم بیام.
دستامو تو صورتم گذاشتم و با سر تایید کردم از هم جدا شدیم.
به خاطر زیادی جمعیت خیلی نزدیک ضریح نرفتم یه گوشه ایستادم با چشمای اشکی دست به سینه گذاشتم.
السلام علیک یا فاطمة المعصومه
سلام خانم جان من اومدم تامثل همیشه آرومم کنی.
خانم جان، میدونم از تمام اتفاقاتی که برام افتاده خبر داری.
اومدم کمکم کنی. حال دلم خرابه
دیگه توانی نداشتم. پاهام نمی تونستن سنگینی وزنم رو تحمل کنن.
گوشه ای نشستم و سرم رو روی زانوم گذاشتم و کلی گریه کردم .
توخوته کسی از حالم خبر نداره،نمی تونم راحت گریه کنم. اما الان اومدم پیشت، می خوام خودم رو خالی کنم.
اینقدر حالم خرابه که حتی نمی دونم باید چی بگم تو این لحظه.
مگه من چه ایرادی داشتم،چرا باورهام رو خراب کرد. چرا اعتقاداتش یهو عوض شد. کاش میتونستم داد بزنم و عقده های دلم رو خالی کنم.
اشک هام چادرم رو خیس کرده بودن.
شوته هام شروع به لرزیدن کرد.
یا حضرت معصومه کاری نکن که حرف های سعید روم تأثیر بذاره،حجابم ضعفم حساب بشه. خیلی ناراحتم، دلم شکسته.
اون شب می خواستم کمکش کنم،چرا منو اینجوری شناخته بود. خانم جان، خودت شاهد بودی چطوری با حرف هاش غرورم رو شکست.
سرم رو از روی زانوهام برداشتم فقط نگاه به ضریح می کردم ،خودت کمک کن نیمه گمشده م رو پیدا کنم.
بین خانم ها، نگاهم به سحر افتاد. چشمش به ضریح بود و آروم حرف میزد .
کاش حرف دلش رو بهم می گفت.
امیدوارم سحر باحمید خوشبخت بشه روزهایی رو که من میبینم سحر وهیچ دختری نبینه.
هنوزم بغض داشتم وگرمی اشک رو روی صورتم حس می کردم .
دستهام رو روی زمین گذاشتم و به کمکشون ایستادم. به طرف محلی که قرار گذاشتیم رفتم و منتظر سحر موندم.
طولی نکشید سحر هم اومد و تو دستش دوتاکتاب زیارتنامه بود. یکیش،رو به من داد وشروع به خوندن کردیم.
نگاهی به ساعتم کردم،نزدیک چهار بود.
- سحر جان، بی زحمت گوشیت رو میدی یه زنگ به حمید بزنم.
با خوشرویی گوشیش رو از کیفش درآورد و بهم داد.
شماره حمید رو گرفتم بعداز سه،چهار بوق صداش تو گوشم پیچید.
- الو سلام داداش، خوبی؟
- سلام عزیزم.خداروشکر
- میتونی بیای دنبالمون
- اره، یه ده دقیقه دیگه کنار پل آهنچی باشین.
- باشه. میبینمت.خداحافظ.
- خداحافظ
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
4_5807852444931067877.mp3
11.89M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت بیست و ششم:
مجلس یزید (شخصیت شناسی)
#صباحا_و_مساء
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🏴 تا ابد در قلب ما داری حرم، ای بی حرم
پرچم عشقِ تو بالا، یا معزّ المومنین...❤️
الهی بالحسن عجل لولیک الفرج🤲
#گرافیک_مهدوی
#امام_مجتبی علیه السلام
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
4_5846041949802333917.mp3
8.75M
#تذکر_اربعین_مهدوی
اربعین.....🏴
🎤استاد حسن قاسمی
#اربعین
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220912-WA0007.mp3
7.11M
____________________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
بنا بر روایات هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال ما به محضر ولی زمان،صاحب الزمان🌤 علیه السلام عرضه می شود.
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🎙 #هادیگرسویی
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
▫️واجب ؛ اما فراموش شده
🔹عالم محقق سید محمد تقی موسوی اصفهانی رحمة الله در کتاب شریف «مکیال المکارم» می نویسد:
برادر عزیز ایمانی ام، فاضل وارسته -که مؤیّد به تأییدات ربانی است- جناب میرزا محمد باقر اصفهانی، برایم نقل کرد که:
شبی از شب ها در خواب -یا بین خواب و بیداری- مولایم امام بزرگوار حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که سخنانی به این مضمون فرمودند:
🔹به مردم بگویید و به آن ها امر کنید که توبه کنند و برای فرج و تعجیل ظهور حضرت حجت عجل الله دعا نمایند؛ و این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست که اگر یک یا چند نفر از مردم آن را انجام دادند، تکلیف از دیگران برداشته شود؛ بلکه همانند نمازهای واجب روزانه است که بر تمام مکلّفین واجب است آن را انجام دهند.
📚 مکیال المکارم،ج1 ،ص483
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🖤آجرڪ اللّٰه یا صاحب الزمان
صلّۍ اللّٰه عليڪ يا مولاے
يا معزّ المؤمنين يا حسن بن علي
🏴 شهادت غریبِ مدینه بر غریب زمانه و شیعیانشان تسلیت باد.
▪️یا امام مجتبی علیه السلام!
با حاجت ظهور به درگاهت آمدیم
چون اندک از کریم نباید طلب نمود...
امروز خدا را به نام شما میخوانیم
برای پایان غربت و تنهایی مولایمان:
یا محسن بحق الحسن عجل لولیک الفرج
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
4_5998862637155225841.mp3
5.33M
🔸حکایتی عجیب پیرامون زیارت عاشورا
✋ آنها که اهل خواندن زیارت عاشورا هستند، حتما بشنوند.
📚عبقری الحسان، ج ۲، ص ۵۲۰.
#مسجد_سهله
#داستان_توسل
#زیارت_عاشورا
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رماننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت47
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
کتاب دعا رو بوسیدم و به سحر گفتم:
- سحر جان کتاب دعا رو بده من بذارم توقفسه. زود بریم کفشارو بگیرسم و بریم کنار پل.
باشه ای گفت و بعداز گرفتن کفش ها، به محلی که حمید قرار بود بیاد رسیدیم.
بادیدن ماشین حمید دست سحر رو گرفتم و گفتم :
- سحر جان، ماشین اونجاس بیا بریم.
بادیدن ماشین احساس کردم دستپاچه شد،دستش رو از دستم کشید و ایستاد.
برگشتم و با تعجب گفتم:
- پس چرا نمیای؟
- زهرا..میگم که...اوووم...بهتره من دیگه باشما نیام. خودم تاکسی میگیرم میرم،مزاحم شماهم نمیشـم.
طوری که ازحرفش دلخور شده باشم جواب دادم:
- دفعه آخرت باشه میگی مزاحمم،
اینجوری بکنی دیگه یک کلامم باهات حرف نمیزنم.
- اخه.....
- آخه و اما و اگر نداریم بیا ببینم.
به شوخی قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم:
- بعداز اینم رو حرف من حرف نمیزنی فهمیدی یانه؟ شیرفهم شد؟؟
از لحنم خنده ش گرفت و گفت
- باشه ...تسلیم
دوباره به راهمون ادامه دادیم. به ماشین که نزدیک شدیم حمید جلوی آینه دستی به موها و ته ریشش کشیدو بادیدنم دست تکون داد.
هر دو سوار ماشین شدیم و سلام دادم.
سحر مثل همیشه آروم سلام داد و حمید جوابش رو داد.
در طول مسیرمون کسی حرفی نمیزد به خاطر گریه زیاد، چشم هام قرمز شده بود و هر ارگاهی آب بینیم رو بالا میکشیدم.
- داداش دستمال کاغذی نداری؟
- داخل داشبورت رو نگاه کن ببین هست. یکی دوتا تو جعبه ش مونده بود.
داشبورت رو باز کردم اما جعبه خالی بود . با یک دستش برنون رو نگه داشت با دست دیگه ش از حیب بلوزش یه دستمال داد بهم. موقع گرفتن دستمال دستم به دستش خورد، تعجب کردم چرا اینقدر دستاش سرده. نگاهی به صورتش کردم دونه های ریز عرق رو پیشونیش بود.
- داداش!! چرا دستات این قدر سرده؟
دستپاچه نگاهی به بیرون کرد و گفت:
- چ...چیزی نیس، خب بده ببینم موبایلتو، مغازه دوستم سر این خیابونه.
فهمیدم کلافگیش به خاطر حضور سحره. این جوابشم به خاطر اینه که از،جواب دادن طفره بره.
تیکه های موبایل رو بهش دادم، کمی جلوار ماشین رو نگه داشت و موقع پیاده شدن گفت
- خیلی طول نمی کشه، شما بسینید زود برمی گردم.
رفتنش رو با چشم دنبال کردم.واقعا عاشقشم.
تو دلم قربون صدقه قد و بالاش رفتم.
الهی که به مراد دلت برسی داداش گلم.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞