•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت179
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- این خیلی خوبه، ماهم تو کارها کمکشون میکنیم
لبخندی زد و ادامه داد
- اجرتون با امام رضاعلیه السلام. پس ان شاالله سه شنبه صبح جلسه نهاییمون باشه چون منم این مدت سرم شلوغه توبیمارستان، خیالم از این بابت راحت شه،خودمم بتونم به کارهای دیگه م برسم. زحمت پوستر هم با شما و خانم هاشمی.
ان شااللهی گفتم، یک ساعتی تو پارک نشستیم و تقریبا ساعت یازده کم کم آماده شدیم تا برگردیم.
بعد از رسوندن سحر، به خونه برگشتیم، شب بخیری گفتم و به اتاقم رفتم، تا چشم هام رو بستم به خواب رفتم.
****
صبح باصدای زنگ گوشیم بیدار شدم، ساعت نزدیک ده شده، از اینکه مامان بیدارم نکرده تعجب کردم.
کش و قوسی به بدنم دادم و به هال رفتم. خبری از مامان نبود، نگاهی به حیاط کردم، مامان حیاط رو جارو می کردو خانم جون روی پله نشسته بود و نگاهش میکرد.
بیرون رفتم، سلام و صبح بخیری گفتم و جوابم رو با خوشرویی دادن.
- چرا بیدارم نکردین؟خیلی خوابیدم
مامان صاف وایستاد و دستش رو پشت کمرش گذاشت
- اومدم بیدارت کنم دلم نیومد
- شما چرا با این کمر درد جارو کردین، میذاشتین خودم جارو می کردم دیگه
همونطور که نفس نفس میزد جواب داد
- نه مادر، تو باید استراحت کنی،اگه
منتظر میموندم بیدار شی، هوا بیشتر گرم میشد.برو خونه چایی آماده س، نون تازه هم داخل سفره گذاشتم بخور تا معده ت ضعف نکنه.
از اینکه با دهن روزه برام صبحونه آماده کرده از خودم خجالت کشیدم، هر چند چون سحری خوردم زیاد میل ندارم بخورم، پا کج کردم که برم داخل، صدای گوشی خانم جون بلند شد. دست برد تو جیب پیراهنش و گوشیش رو بیرون آورد. زهرا جان مادر من چشم هام نمیبینه تو آفتاب نشستم، این شماره رو میشناسی؟
نزدیکش رفتم و نگاهی به شماره کردم.خیلی آشناست، به مغزم فشار آوردم شاید یادم بیاد.ناامید گفتم
- شماره آشناست ولی نمیدونم کیه!
تماس رو جواب داد
- بله بفرمایین
- سلام خوبین سوسن خانم؟ سلامت باشین.
- نه، فعلا خونه دخترم معصومه م. ان شاالله بعد ماه رمضان میام، لطف دارین عزیزم.
- بله اگه خدا بخواد هفته بعد میریم.
-به روی چشم،به حاج اصغر سلام برسون. خداحافظ
تماس رو قطع کرد، پرسیدم
- سوسن خانم، همون همسایه بغلیتونه؟
- اره مادر، میگه چند بار اومدم، خونه نبودی. آقا سعید رو دیدم گفت قراره برین مشهد.
از شنیدن اسمش، اخم هام تو هم رفت، به خانم جون گفتم
- سعید برا چی رفته اونجا؟ اون که خبر داره شما اینجایین
- چند روز پیش زنگ زد گفت میرم یه سر به خونه بزنم، چند تا از کتاب هاشم مونده بود خونه ما، رفته اونا رو برداره.
ابروهام رو بالا دادم و گفتم
- با من میاین بریم صبحونه بخوریم؟ تنهایی دوست ندارم
-باشه مادر، دستم رو بگیر کمک کن بلند شم
کمکش کردم و به خونه رفتیم.تاعصر برای مشهد کلی برنامه ریختم، خدارو شکر حمید لپ تاپش رو خونه گذاشته، با وای فای وصل شدم و احادیث مربوط به مهدویت رو تو گوگل پیدا کردم، چند نمونه طرح هم برای پوسترها پیدا کردم، تا فردا صبح دست پر برم
🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت180
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم، به زور چشم هام رو باز کردم و هشدار گوشی رو قطع کردم، تازه ساعت هشت ونیمه، قراره ساعت یه ربع به ده سحر بیاد بریم مسجد، سریع تختم رو مرتب کردم و موهام رو شونه زدم، با کلیپس بالای سرم بستم و به هال رفتم.
مامان صبحانه رو برام روی میز آماده کرده بود، نگاهی به اطراف کردم خبری ازشون نیست، گوشی رو برداشتم و شماره ش رو گرفتم، بعد از چند بوق صداش توگوشم پیچید
- الو سلام مامان خوبی
- سلام عزیزم، خوبم
- کجایین شما؟
- با خانم جون اومدیم خرید، از اینجاهم یه سر میریم خونه خاله مریمت.
- باشه سلام برسون بهشون، منم یکم دیگه میرم مسجد.
- سلامت باشی، باشه عزیزم،صبحونه ت رو هم کامل بخور، مواظب خودتم باش.
بعد از خداحافظی تماس رو قطع کردم.
صبخانه رو خوردم و سفره رو جمع کردم.
زنگ خونه به صدا دراومد، تاسحر بیاد خونه سریع به اتاق رفتم تا آماده شم، برگه هایی که دیروز آماده کرده بودم رو به همراه گوشیم توکیفم گذاشتم.
- زهرا کجایی
- تواتاقم بیا اینجا
سحر وارد اتاقم شد و با دیدنش گفتم
- تا من آماده شم به زینب بگو بیاد دم در ما، از اینجا بریم
سه نفری به مسجد رفتیم، در مسجد باز بود، طبق معمول خانم اسلامی حتما زودتر از مارسیده. پنج جفت کفش جلوی در بود وارد شدیم و با دیدن خانم اسلامی که به همراه چهارنفر از دوستان دیگه دور هم نشسته بودن و صحبت میکردن نزدیکشون رفتیم. با دیدن ما بلند شدن و به طرفمون اومدن. خانم اسلامی محکم بغلم کرد
- سلام عزیزم، خوبی؟ ببخش اینقدر درگیربودم نتونستم بیام عیادتت
از بغلش جداشدم و با خوشرویی گفتم
- سلام خداروشکر خوبم، چیه فکر کردی میتونی به این زودیا از دستم راحت بشی؟؟نخیر خانم من به این زودیا نمیمیرم!
بامشت محکم به بازوم زد
- دیوونه ها، خدا نکنه این چه حرفیه میزنی
خندیدم و بابقیه سلام و احوالپرسی کردیم.
پنج دقیقه ای میشه رسیدیم،زینب با برادرش تماس گرفت اونم گفت دم در مسجده، علی آقا به همراه خانمی تقریبا پنجاه ساله ویه دختره تقریبا هجده ساله وارد مسجد شدن. به احترامشون بلند شدیم و بعداز سلام و احوالپرسی برادر زینب گفت
- ببخشید چند دقیقه ای دیر شد، رفتم دنبال مهمونامون. ایشون صدیقه خانم که قراره تو این سفر آشپزی کاروان رو به عهده بگیرن، ایشونم(اشاره ای به دختر کنار صدیقه خانم کرد) دخترشون هستن که قراره به همراه مادرشون تو این سفر همراه ماباشن
همه نشستیم وازاینکه پسرها نیومدن نفس راحتی کشیدم، برادر زینب با بسم اللهی شروع به صحبت کرد
- امروز به آقایون گفتم نیان تا شما راحتتر بتونین به کاراتون برسین، خب صدیقه خانم شما وسایلی که نیاز دارید رو به زینب بگید بنویسه، تا به بچه ها بدم بخرن.
نگاهی به خانم اسلامی کرد
- خانم اسلامی شما به همراه خانم حسینی و خانم محمدی لطفا اسامی زائرین رو که قراره تو یه واگن و کوپه باشن لیست کنین و وظایف هر کدوم از بچه های خودمون رو بنویسین که مسئول کدوم واگن باشن. چون تعداد بیشتره باید حواستون باشه کسی جانمونه
🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
.
سلام صبحتون مهدوی❤️
امروز دست و دلباز شدم یه پارتم اضافه براتون
فرستادم☺️
عوضش یه دعای فرج برای سلامتی مولامون بخونید😍🌹
.
🛎 #تلنگر...
امام مهدى(علیه السلام) فرمودند:
"ما از همه خبرهاى شما آگاهیم
و چیزى از خبرهاى شما از ما پنهان نیست" ..
إنّا یحیطُ عِلمُنا بأنبائِکم و لایعَزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن أخبارِکم .
بحار الانوار، ج ۵۳،ص۱۷۵
📝 حدیث فوق را بیشترمان دیده و یا شنیدهایم!
و اما چند نکته مهم در این حدیث نهفته است:
🔸 همواره آقا و سرور و ولی نعمتمان را
در کنار خود بدانیم و با ارتکاب گناه و خطا،
قلب نازنینشان را به درد نیاوریم!
🔹مرتب برای تعجیل در رسیدن منجی عالم دعا کنیم.
🔸 به محض این که رنجی به ما رو آورد به
امام زمانمان «توسل» کنیم و از ایشان طلب کمک کنیم.
🔹امام زمان ارواحنافداه در بین ما هستند،
به ما سلام میکنند،
بر فرش خانه یمان راه میروند،
در بازارها میآیند و کاملاً حضور دارند!
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضور دارند...
نرفتهاند که ما از ایشان بخواهیم که بیایند، بلکه امام در کنار ما هستند، فقط ظهور ندارند...
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت181
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- خانم اسلامی شما به همراه خانم حسینی و خانم محمدی لطفا اسامی زائرین رو که قراره تو یه واگن و کوپه باشن لیست کنین و وظایف هر کدوم از بچه های خودمون رو بنویسین که مسئول کدوم واگن باشن. چون تعداد بیشتره باید حواستون باشه کسی جانمونه. اهان یه چیزی هم یادم اومد اون خانواده هایی که فقط خانم هستن و آقا همراهشون نیست و مسن هستن به نسبت سنشون باهم تویه کوپه بندازید که حوصله شون سر نره.
خانم اسلامی چشمی گفت و بلیط هارو از برادر زینب گرفت، من و سحر به همراه خانم امیدی و خانم ارفعی موندیم. منتظر موندم ببینم چه کاری قراره ما انجام بدیم که سرش رو بلند کرد و گفت
- خانم امیدی وخانم ارفعی شما لطفا با خانواده ها تماس بگیرید بگین که روز پونزدهم با خودشون شام بیارن ولی سحری به عهده ی ماست.
بالاخره نوبت ما شد روبه ما گفت
- زینب جان شماهم همراه خانم فلاح و خانم هاشمی بیاید اینجا تا برنامه های فرهنگی رو بریزیم.
چشمی گفتیم و نگاهی به دختر صدیقه خانم کرد و گفت
- حدیث خانم شما هم تنها نمون، اگر دوست دارین میتونین بیاین اینجا
با گفتن این حرف دختری که تازه فهمیدم اسمش حدیثه، چشم هاش برقی زد و از جاش بلند شد. نگاهی به پوشش حدیث کردم، مانتوش تقریبا از روی زانو هست و کمی از موهاش بیرونه،
امیدوارم تواین سفر بتونیم درمورد حجابش کمک کنیم.
برگه ها رو از کیفم درآوردم و به برادر زینب دادم
- این ها یه سری احادیث و متنه درباره مهدویت، که دیروز جمع آوری کردن اگر موافق باشین همراه غذای زائرین از این احادیث هم بذاریم، یا مطالب تلنگری که درباره امام زمان علیه السلامه
با دقت گوش می کرد بر گه هارو دستش دادم و ادامه دادم
- اون برگه هایی هم که با خودکار قرمز علامت زدم میتونیم روی وایتبرد بچسبونیم و بقیشونم هر چی شما صلاح بدونید
سرش رو به علامت تأیید تکون داد و گفت
- خیلی عالیه، زحمت کشیدین. حتما اینارو انجام میدیم. خانم هاشمی شما میتونید این متن ها و پوسترها رو به تعداد مورد نیاز بدید آماده کنن؟
سحر جواب داد
- بله، مشکلی نیست. به آقا حمید میگم باهم این کارهارو آماده میکنیم.
دوباره نگاهی به من کرد و گفت
- راستی، حالتون کاملا خوب شده؟ اگه تواین سفر مسئولیت بدم میتونین انجام بدین؟
سعی کردم مستقیم نگاهش نکنم، سریع جواب دادم
- بله...من خداروشکر حالم کاملا خوب شده مشکلی ندارم. تموم سعیم رو میکنم کارها به بهترین نحو پیش بره.
زیر لب خداروشکری گفت و ادامه داد
- چون شما هم مسئول فرهنگی هستین و کارمون به هم مرتبط هست، سعی کردم طوری باشه که خانواده ما و شما و خانم اسلامی تو یه واگن باشیم که بتونیم راحتتر باهم در ارتباط باشیم.
🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🔸بی تو یک روز نشد خوب به فردا برسد
یا دعا از سرِ سجاده به بالا برسد
زندگی سخت نفس میکشد اینجا بی تو
کی به آخر، نَفَسِ این شب یلدا برسد؟
چشمِ بارانزدهی کوچه به راه است هنوز
کاش آهنگ قدمهات به اینجا برسد
سیزده قرن، زمین چشمبهراهت مانده
نکند کار، دوباره به اگر ها برسد؟!
درد دیرینه یک قوم تو را میخواند
با تو این زخم قدیمی به مداوا برسد
#بلای_غیبت
#گرافیک_مهدوی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان💚
شما همان پدری هستید که فرمودید....❤️
🎧استاد دولتی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌹🍃امید و انتظار...
انتظار کسی که دوستش داری هستی،
کاری به گذشت فصلها و سالها نداری،
خسته نمیشوی
و
از پا نمیافتی...
چون دوستش داری،
هر لحظه آماده ی دیدارش هستی،
وباامید ،
چشم انتظارش می مانی !!!
تا از راه برسد...
🌹انتظار یعنی :
🌿امید ، 🌿آمادگی و 🌿صبر!
⭐️رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
🔹خوشا به حال کسانی که در غیبت #مهدی صبور،
و کسانی که در محبت ورزیدن به اهل بیت استوارند،
خداوند آنها را در کتابش این طور توصیف نموده است:
" آنها که به جهان غیب ایمان آوردند حزب خداوندند، آگاه باشید به درستی که حزب خدا رستگار خواهد بود."✨
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #یاصاحبالزمان! به من یک نظر کنید
✅ به چه بهانهای از امام زمان بخواهیم تا نظری بر حالمان اندازند...
🎙 دکتر محمد دولتی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت182
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- چون شما هم مسئول فرهنگی هستین و کارمون به هم مرتبط هست، سعی کردم طوری باشه که خانواده ما، شما و خانم اسلامی تو یه واگن باشیم که بتونیم راحتتر باهم در ارتباط باشیم.
از اینکه قراره هممون تو یه واگن باشیم خوشحال شدم اینجوری تمام مسیر رو با زینبیم، کلی خوش میگذره
-خانم فلاح؟
باصدای برادر زینب به خودم اومدم،
- بـ..بله بفرمایید
- مشکلی پیش اومده
سرم رو به چپ و راست تکون دادم
- نه...فقط فکرم مونده به اینکه تو مشهد اگر بخوایم خودمون مراسم داشته باشیم مداح و سخنرانم داریم؟
زینب پیش دستی کرد و جواب داد
- زهرا جون، مثل اینکه داداش مارو دست کم گرفتیا.
تازه یادم اومد ایشون مداح هم هستن، عذرخواهی کردم و ایشون جواب دادن
- اگه خدا بخواد من و محمد مداحی مراسم رو به عهده میگیریم، برای سخنران هم صحبت کردم استاد فاضل اگر کارشون جور شه و مرخصی بدن همراه ما بیان
با اینکه از اومدن استاد وخانواده ش هیجان زده شدم اما سعی کردم بروز ندم و گفتم
- واقعا استاد فاضل و خانوادشون هم تو این سفر همراهمون هستن؟
با سر تایید کردن و جواب دادن
- ما که از خدامونه بیان، فقط ایشون باید کارشون جور شه. تقریبا پنجاه، پنجاهه. خودمم پیگیر اینم که وقتی از این سفر برمیگردیم یه توشه ی معنوی پرباری کسب کنیم.حضور ایشون باعث برکته.
حدیث که تاحالا به حرف های ما گوش می کرد گفت،
-میشه منم تو واگن شما باشم؟خیلی دوست دارم توجمعتون باشم
برادر زینب گفت
- اشکالی نداره، میگم شما و مادرتونم تو واگن ما جا بدن
سحر روبه آقای محبی گفت
- اگه اجازه بدید من با آقا حمید تماس بگیرم اگه وقت دارن الان کارهایی که به عهده منه بریم انجام بدیم، تاهفته بعد بتونیم آمادشون کنیم.
آقای محبی تأیید کرد و بعد توضیحات دیگه گفتن
- تا بچه ها وسایل مورد نیاز رو بیارن منم میرم تا کارهای بیمه مسافرها رو پیگیری کنم. خانم هاشمی بی زحمت با حمید تماس گرفتید بگید اون وسایلی رو که قرار بود آماده کنن اگر زحمتی نیست موقع برگشتن بیاره مسجد.
سحر چشمی گفت و با حمید تماس گرفت وبعداز صحبتشون قرار شد ده دقیقه دیگه بیاد دنبالش، بعد از رفتن برادر زینب پیش خانم اسلامی رفتیم
- خانم اسلامی خبر داری قرار شده تو یه واگن باشیم
باخنده جواب داد
- اره آقای محبی گفتن حتما تو یه واگن باشیم، البته روی شما خیلی تأکید داشتن
کمی از حرفش جاخوردم و جواب دادم
- احتمالا چون مسئول فرهنگی هستم و به خاطر داداش حمید که باهم صمیمین این پیشنهاد رو دادن
زینب آروم کنار گوشم گفت
-نخیر ایشون قول دادن مراقب شما باشن، به خاطر همین میخواد جلوی چشمش باشی
ابروهام رو بالا دادم و گفتم
- خداروشکر من که مشکلی ندارم.مطمئنم به خاطر این نیست!
خندید و جواب داد
- مطمئنم به خاطر اینه، من داداشم رو خوب میشناسم، دیشبم خودش باهام صحبت کرد گفت قول دادم به استادم که مراقبشون باشم، خیلی نگرانه، میگه باید سر قولم باشم تا مشکلی برات پیش نیاد. بهت قول میدم تموم تلاشش رو میکنه تا همه چی خوب پیش بره.
🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و خیلی طولانیه، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
.
سلام دوستان عزیز از امروز مطالب جدیدی هم قراره بذاریم خصوصا یه سری داستان از اعضا که با توسل به حضرت مشکلاتشون حل شده😍
این پست ها با هشتگ #بابایمهربونمهواموداره توکانال گذاشته میشه تا همه بدونن چه مولای مهربونی داریم☺️
اگه برای شمام این اتفاق افتاده برای ادمین بفرسید 👇
@Ad_nazreshg
.