📣 اطـلاعیـہ مـهـم 📣
★ خادم افتخارے 🔮 حضرت عشق در فضاے مجازی📱
اگـر دوسـت داریـن به جمع خادمین کانال
🌻✨عـݜـقٌ بـہ ݥُـوݪـا✨🌻
ملحق شوید با ما همراه باشید💐
خادمے حضرت موعود، عاشقی است.😍
جهت خـادݥ شـدن ڪانال به ادمین ڪانال مراجعه فرمایید👇
🆔 @Shahid_82
#خادم_نوشت✋
؏ــــشـق بـہ مۅڵا
📣 اطـلاعیـہ مـهـم 📣 ★ خادم افتخارے 🔮 حضرت عشق در فضاے مجازی📱 اگـر دوسـت داریـن به جمع خادمین کا
خـادݥ شــدن بـراے کـانال امام زمـانی؛ بـراے ڪانال ولایــتۍ کـار کـمی نـیست 😍
از قـافـݪہ جـانمـونـیدا😉🙈
بــراے ذکـر شـرایط خـادم شـدن بہ آیدی زیــر مــراجعه کـنید✨👇🏼
@Shahid_82
منـتـظرـیݥ💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا و زیباتر-استاد پناهیان-سخنرانی
💠#عشق_به_مولا💫
@eshghmulaali99
•﷽•
°براے #ٺوبہ🌊
°امروز و فردا نڪـن‼️
°از کجا معلوم🙄
°این نَفَسے ڪہ الان میڪشي🌪
°جزو نَفَس هاےِ #آخر نباشہ⁉️
°خیلیا بـےخیال بودن😞
°و یهو غافلگیر شدن💔
📮| #توبہ_ڪنیم💝
┈••✾•☘🦋🌸🦋☘•✾••┈
@eshghmulaali99
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 6️⃣4️⃣
📚📖حسین قرار بود لب رودخونه بمونه و بچهها رو وارد آب کنه بعد خودش روبه سنگر ما که فاصله چندانی با رود نداشت برسونه.بین سنگر ما و نقطه حرکت بچهها با تلفن صحرایی رابطه داشتیم.
‼️هنوز بچهها حرکت نکرده بودن که حسین تماس گرفت و گفت:حاجی خیلی وضع خرابه.-گفتم:چرا مگه چی شده؟-گفت:آب شدیدا موج داره.بعید میدونم کسی بتونه خودش رو به اون طرف برسونه.
⭕️-گفتم:چاره ای نیست.به هر حال باید بچهها رو بفرستم.تو حسن یزدانی رو توجیه کن و بگو به امیدخدا و بدون تردید حرکت کنه به سمت دشمن.
🔴نیروها وارد آب شدن ،حسین خودش رو به من رسوند وقتی دیدمش بی قرار بود و تا اون موقع و در اون شرایط سخت اتفاق نیفتاده بود اشک چشمش رو ببینم.-گفتم:چطوری حسین؟با حالت گریه گفت:بعید میدونم کسی سالم به ساحل برسه،مگه اینکه حضرت زهرا واقعا کمکمون کنه.
❌در همین موقع سجادی-یکی از نیروهایی که وارد آب شده بودن-پیش من اومد و با ناراحتی گفت:همه ی مارو آب برگردوند.حسین بلند شد و گفت:من رفتم لب آب.می خواست ببینه صدای بچه ها رو می شنوه یانه.آب خیلی متلاطم بود و صدای بچه ها نه به ما می رسید نه به عراقی ها و این معجزهای الهی بود.
🚫تا بچهها بتونن با نهایت اختفا به دشمن نزدیک بشن.هنوز چهل دقیقه از رفتن بچهها نگذشته بود که حاج احمد رسید به همون نقطه ای که ما باورمون نمی شد.وقتی تماس گرفت و موقعیت خودش رو اعلام کرد گل از گل حسین شکفت.بلافاصله تماس گرفت و گفت:وضع خوبه.
✳️هیچ چیز دیگه ای اون شب نمی تونست حسین رو آروم کنه بی تابی او فقط با موفقیت بچهها رفع می شد.و اکنون چنین شده بود.حضرت زهرا واقعا کمکمون کرده بود.
✔️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
#من_ماسک_میزنم😷
#عشق_به_مولا🌿
〰️〰️〰️✨🌹✨〰️〰️〰️ @eshghmulaali99
📎 با ما همراه باشید👆
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 7️⃣4️⃣
📚📖روز دوم،عملیات به سمت جاده ی ام القصر ادامه می یافت.قرار بود لشکر شب وارد عمل بشه.از طرف فرماندهی دستور رسید به واحد اطلاعات که هرچه زودتر یه گروه برای شناسایی به خط مقدم اعزام بشه.
⁉️حسین با همون وضعیت جسمی که داشت خودش رو آماده کرد و سوار موتور شد.ما هم همینطور.همگی با چهار موتور سیکلت بطرف جاده ام القصر راه افتادیم.حسین با وجود ضعف شدیدی که داشت با سرعت توی جاده حرکت می کرد ماهم به دنبالش.
🚫دشمن دو طرف جاده رو بشدت می کوبید.نزدیکی های خط یه هلی کوپتر عراقی بالا سرمون ظاهر شد و راکتی شلیک کرد.فکر کردیم این شلیک بطرف ماست بخاطر همین فوری از موتورا پیاده شدیم و موضع گرفتیم.
🔴اما راکت به یه دستگاه ایفا که پشت سرمون بود اصابت کرد و منفجر شد. دوباره سوار شدیم و راه افتادیم.باید سه راهی کارخونه ی نمک بود.دشمن آتش شدیدی روی این منطقه متمرکز کرده بود اما حسین راحت و بی خیال جلو می رفت و با کمک بچهها منطقه رو شناسایی کرد.
✅بعد اتمام مأموریت به خط خودی برگشتیم.تو راه از چهرهی حسین بخوبی معلوم بود که هر لحظه منتظر گلوله ایه تا بیاد و اون رو به آنچه که می خواست برسونه.وقتی به خط خودی رسیدیم،گزارش شناسایی رو به فرماندهی دادیم اما همون موقع قرارگاه اعلام کرد که امشب هم لشکر حضرت رسول وارد عمل میشه.
⚪️به همین خاطر قرار شد که بچهها برای یه استراحت کوتاه به مقر اصلی واحد در عقبه بروند و فرداش دوباره برگردن منطقه،همه به همراه حسین سوار قایق شدیم و به ساختمون واحد که در کنار اروند بود اومدیم.
✔️به روایت از مجید آنتیکی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
#من_ماسک_میزنم😷
#عشق_به_مولا🌱
〰️〰️〰️✨🌹✨〰️〰️〰️ @eshghmulaali99
📎 با ما همراه باشید👆